تریبون مستضعفین- محمد شکری
همه ما گاه به دگرگونی خلقیات، آداب و رفتار مردم جامعه خود طی سالیان اخیر می اندیشیم: کم حوصلگی ها، تنبلی ها، زودرنجی ها و حتی خودبینی ها و بی شرمی هایی که گاه مورد نقد عامیانه ما قرار می گیرد (اگر حقیقتا روز به روز رو به افزایش باشد) بی شک ریشه در مساله ای اساسی دارد. از همین روست که گاه مطلقا نسل جدید را واجد این شرایط می دانند، گاه درگیری نسل پیشین و کم کاری او در تربیت فرزند و گاه حتی این وضعیت را تنها مخالف اقتضای گذشته و حتی وضعیت به سامان عصر خرد مستقل معرفی می کنند.
اما اگر انسان کماکان انسان گذشته باشد (اگر بتوان او را جدا از جامعه تصور نمود)، پس ناگزیر باید این تغییرات را در جامعه امروزین او جست. شاخصه اصلی دنیای امروز، ویژگی مسلط بر انسان شهر نشین و خصیصه درونی شده زندگی صنعتی یک چیز است: تکنولوژی.
درمیان انواع رستاورد های تکنولوژیک دنیای معاصر، تکنولوژیِ ارتباطاتِ انسانی بیشترین نفوذ را در زندگی او داشته است، چرا که ناگزیر، زندگی اجتماعی به شبکه های اجتماعی آن وابسته است و تکنولوژی های جدید (در قالب شبکه های اجتماعی و یا حداقل ابزار آن) آنچنان در زندگی اجتماعی ما جا خوش کرده اند که فرار از آن ها ناگزیر است.
تکنولوژی های ارتباطی با دو مشخصه کلی تسهیل و تعمیم راه خود را درون زندگی های عصر ما -با تراکم روز افزون آن- باز کرده اند. و در این میان، اینترنت، گرچه سهولتی در حد تکنولوژی های مخابراتی ندارد، اما با گستردگی بی اندازه، و نفوذ در ابزارهای مخابراتی (برای مثال دسترسی به اینترنت توسط تلفن های همراه) و با قابلت های غیرقابل قیاس آن نسبت به دیگر مدل های ارتباطی، جایگاهی بی همتا در جوامع صنعتی شده جهان امروز دارد.
مزایای اینترنت، با توجه به گسترش و مقبولیت آن نیازی به برشمردن ندارد، ولی چیزی از جنس عوارض جانبی در غالب ره آورد های تکنولوژیک مخفی شده است که بی توجهی به آن اصل مزایای آنان را نیز می زداید. قصد من اشاره به اعتیاد به اینترنت و اتلاف وقت در پرسه زنی های بیهوده، یا ابراز نگرانی محیط زیستی از اینکه مثلا دیتا سنترهای گوگل در هر ماه ۲۶۰۰۰۰ کیلوگرم گاز CO2 تولید می کنند، عدم امنیت و جرایم و جنایات اینترنتی و حتی اشاره مستقیم به تاثیر فضای مجازی اینترنت بر افسردگی و انزوای کاربران آن نیست. بلکه هدف نوشتار مختصر من آسیب جبران ناپذیری است که اینترنت، بر اصل هدف خود، یعنی ارتباط انسانی می گذارد.
کم رنگی و حذف حضور فیزیکی در ارتباطات اینترنتی، همان چیزی است که شیفتگان این محیط مجازی، به پیروی سطحی از برخی فیلسوفان و حتی عرفا، آن را رهایی از بدن های حیوانی و سیر به سوی کمال می دانند. عدم تجسد برای این هواخواهان اینترنت به مثابه تحول مفهوم انسان و تعالی او از قیود جسمانی و پشت سرگذاشتن عصر تناهی، و دربند تن بودن است. اما این دقیقا همان ترکستانی است که من قصد اشاره به آن را دارم. برای ما انسان ها، جسم و جسمانیت به همان اندازه ضروری و معنابخش است که روح یا نفس ما. موقعیت، و وضعیت جسم ما نسبت به جهان است که درک ما را از آن شکل می دهد. از موقعیت جغرافیایی و زبان تا فرهنگی که متعلق به ناحیه ای است که زندگی می کنیم: اصلا زندگی به معنای این جهانی آن معطوف به تن ماست.
این مساله نه تنها در مواجهه ما با جهان بی جان، و دیگر موجودات، بلکه حتی (و بلکه در حد اعلای آن) در مواجهه ما با دیگر انسان ها نیز موثر است. در تمام تعاملات انسانی ما دو مولفه ناگزیر بر نحوه ارتباط ما تاثیری عمیق می گذارد: فضای مشترکی که تعامل در آن رخ می دهد، و حال و هوایی که هرکدام از طرفین ملاقات کننده به گفت و شنود می افزایند.
منظور من از فضای مشترک، همان فضای جسمانی و جوّ عمومی آن است: زیر سایه درختی در فضای آرام، درون خانه ای دود گرفته و آشفته، فضای شاد عروسی و یا درمیان شیون و ناله های مراسم ختم. نمی توان انکار کرد هرکدام ازین موارد چه تاثیری بر انسان و حضور او و فهم حضور مخاطب برای وی دارد.
اما آنچه ازین هم مهم تر و موثر تر است، حال و هوایی است که آدمی با خود به مخاطبه خود می کشاند: خواه خاطره گذشته که دامنه آن حال وی را تلخ و سرد یا خوش و خرم کرده، یا خواه دغدغه آینده که امروز وی را به محاق نگرانی یا ساحل آرامش برده است.
این دو مولفه که مخصوص حضور تام جسمانی و نفسانی فرد در مقابل دیگری است، در ارتباطات یکسویه یا مخاطبه های دوسویه اینترنتی از آدمی ستانده می شود. حضور اینترنتی یا آنلاین، که هیوبرت دریفوس نام آن را «حضور از راه دور» نهاده است احساس حضور دیگری را کاملا زایل می کند. به ویژه چت های صرفا نوشتاری که دیگری را به سطوری از الفاظ تقلیل می دهد. در این ارتباط (که رایج ترین نوع چت در کشور ماست) دسترسی ما به فضا و حال و هوای مشترک به طرز فریبنده ای کاهش می یابد. طی این ماجرا، ما نه تنها مخاطب را آن چنان که هست درنظر نمیگیریم، بلکه در فهم حال و هوای خود نیز (که در بازخوردهای انسانی یک گفت و گو شکل می گیرد) از دست می دهیم: رفتار معتدل در کنش و واکنش، رعایت حال مخاطب، شرم حضور و… . این بی دغدغگی و سرمایه گذاری خودخواهانه عاطفی نه تنها نسبت به روابط بیرونی و تجسد یافته ما (یعنی در بیرون از فضای مجازی که هویتی دم دستی برای ما رقم زده است) نوعی ناهنجاری تلقی می شود، بلکه به تدریج جایگزین آن در روابط دنیای واقعی ما نیز می شود: عدم تلاش برای فهم مخاطب، نیل به سوی مونولوگ های یاس آور در ملاقات های واقعی، بی مسئولیتی در قبال حال و هوای مخاطب و حتی انزوای اجتماعی به دلیل نامتقارن بودن نحوه برخوردی که درفضای مجازی آموخته ایم به آنچه واقعیت جهان انسان هاست.
Sorry. No data so far.