سعید سهیلی با ساخت فیلم «گشت ارشاد» و با استفاده از یکی از داغترین مسائل جامعه در چند سال اخیر، یعنی مسئله حجاب، عفاف و فراتر از همه اقدام امنیتی پلیس در برخورد با کسانی که حریم این مفاهیم را رعایت نمیکنند، فیلم گیشه پسندی را روانه سینماهای ایران نمود. بخصوص که وی با زیرکی بسیار چاشنی طنزی را نیز به ماجرا افزوده تا هم دامنه انتقاد خود به پدیده برخورد امنیتی مبارزه با بیعفتی را فروکاهد و هم تمایل مردم برای دیدن فیلم را افزایش دهد.
سینمای ایران امسال با همان آغاز سال جدید روزهای پرالتهابی را آغاز نمود. این مسئله بیش از هر چیز به دلیل پخش فیلمهایی بود که به عقیده بسیاری در آنها خبری از ارزشهای انقلاب اسلامی و آنچه جمهوری اسلامی در پی برآوردن آنها بود، یافت نمیشد. در بین این فیلمها آنچه بیش از همه مورد توجه مقاله پیش رو است، فیلم «گشت ارشاد» میباشد که موضع گیری بخشهایی از جامعه مذهبی و در عین حال نیروهای اجرایی کشور را در پی داشت. این انتقادات آنچنان سریع و تند بود که از تحلیل فیلم فراتر رفته و دامن وزارت ارشاد را نیز گرفت. سخن منتقدین آن بود که چرا و چگونه در کشوری که بنای آن بر ارزشهای اسلامی است، میبایست به این ارزشها حمله شود. این انتقادات آن چنان شدید بود که به تریبونهای نماز جمعه نیز رسید و خطیبان جمعه فیلم یاد شده را فیلمی مستهجن دانستند. پاسخهای کارگردان فیلم و سخنان مجدد خطیب آتش دعوا را فروزانتر نمود. فیلم اگر چه در شهرستانها از اکران خارج شد، لیکن به دلیل مسائل حواشی که به همراه خود داشت در تهران مردم بسیاری را برای به سینماها کشاند. آنان که به دیدن فیلم میرفتند الزاما هوادار آن نبودند، بلکه بسیاری صرفا به دلیل حواشی که فیلم ایجاد نموده بود، به دیدن ان راغب شده بودند.
«گشت ارشاد» ماجرای سه مرد است که به نام مامورین گشت ارشاد از مردم اخاذی میکنند. فیلم تلاش میکند تا با نشان دادن بدبختیها و گرفتاریهایی که آنان در زندگی خود با آن دست و پنجه نرم میکنند، اقدام آنها را موجه جلو دهد. در واقع چاشنی طنزی که فیلم بر اساس آن پیش میرود از یک سو و گرفتاریهای شخصی و زندگی پر التهاب این سه نفر بیننده را به این سمت گرایش میدهد تا نه تنها گناهی را متوجه آنها ننماید، بلکه با آنها احساس هم دردی کند. سکههایی که یکی از این سه باید به زن سابق خود پس دهد، پدر معتاد و خانواده بیسرپرستی که نفر دیگر بار مسئولیت آنها را به دوش میکشد و سرانجام پرداخت نزول بسیار زیاد از سوی نفر سوم دردهای این سه مرد است.
سعید سهیلی با ساخت فیلم «گشت ارشاد» و با استفاده از یکی از داغترین مسائل جامعه در چند سال اخیر، یعنی مسئله حجاب، عفاف و فراتر از همه اقدام امنیتی پلیس در برخورد با کسانی که حریم این مفاهیم را رعایت نمیکنند، فیلم گیشه پسندی را روانه سینماهای ایران نمود. بخصوص که وی با زیرکی بسیار چاشنی طنزی را نیز به ماجرا افزوده تا هم دامنه انتقاد خود به پدیده برخورد امنیتی مبارزه با بیعفتی را فروکاهد و هم تمایل مردم برای دیدن فیلم را افزایش دهد.
دیدگاههای فیلم در مخالفت با پدیده گشت ارشاد زمانی بروز مییابد که یکی از کسانی که مورد هجوم سه اخاذ قرار میگیرد، به ایراد سخنرانی در مورد حقوق شهروندی خود میپردازد و این مسئله زمانی به شکل جدیتر دنبال میشود که یکی از سه بازیگر اصلی خود دل داده میشود و به همراه معشوق به دام پلیس میافتد. این گونه است که فیلم به هدف زیر پوستین خود که همان نقد «گشت ارشاد» است، میپردازد.
مسئلهای که باعث میشود تا انتقادات به فیلم «گشت ارشاد» به حق به نظر برسد، این است که فیلم به هیچ وجه فضای جمهوری اسلامی را در نظر نمیگیرد و به نوعی در آن میتوان شاهد رویارویی نگاه اسلامی به عفت و نگاه غرب گرایانه و لیبرال به مسئله آزادی بود. مسئلهای که فیلم یکجانبه در آن به سمت تمایل به وجود آزادی و پذیرش خوانش غربی در نگاه به انسان پیش میرود. در واقع فیلم در انتقادات خود از رویارویی با گشت ارشاد فراتر رفته و شاید ناخواسته به تقابل با عفت پیش میرود. در واقع در هیچ کجای فیلم شاهد آن نیستیم که فیلم نامه صرفا با برخورد غیر فرهنگی با پدیده بیحجابی و دوستیها مخالف باشد، بلکه چنان به نظر میرسد که فیلم با محدود نمودن دختر و پسر در رابطه با یکدیگر مخالف است. این مسئله آن زمان نمود بیشتر مییابد که در انتهای فیلم یکی از سه بازیگر که در درگیری کشته میشود، از نگاه راوی داستان، که یکی دیگر از آن سه نفر است به جایی میرود (آخرت) که دیگر هیچ محدودیتی نیست و در آن انسان آزاد است. این بخش فیلم از یک طرف حمله به نگاه اسلامی به روابط انسانی است و از سوی دیگر جانبدارانه مسئله روابط دختر و پسر را به اوج نگاه لیبرال و فردگرایانه آن میرساند.
شاید بهتر بود که فیلم «گشت ارشاد» اندکی از انتقادات طنز آلود خود میکاست و به علاوه تلاش مینمود تا در کنار انتقادات ملایمتر به ارائه یک آلتر ناتیو میپرداخت. انتقادات در مورد سیاستهایی که به مسائل زندگی اجتماعی شهروندان مربوط میشود، حق هر نویسند، کارگردان و روزنامه نگاری است ولی اینکه این انتقادات بدون هیچ گونه محدودیتی و در جهت جلب گیشه باشد خالی از انصاف است. برخورد هیجانی با مسائل نه تنها باعث نشنیدن صدای منتقد میشود، بلکه افراد مورد انتقاد قرار گرفته را نیز به واکنشهای شدید وا میدارد.
نکته جالبی که در حواشی فیلم «گشت ارشاد» وجود داشته اینکه کارگردان فیلم تمام تلاشهای خود در جهت حفظ اکران فیلم و پاسخ به منتقدین را نیز در جهت ایفای حقوق شهروندان و ملت دانسته و در بیانیه خود یاد آور شده که «تا آخرین لحظه در برابر این بیقانونی استوار» مانده و «برای گرفتن حق مردم فرهیخته» ایران تمام سعی نموده است.
البته از یک نگاه میبایست به ممیزی وزارت ارشاد نیز انتقاد نمود. قطعا کارگردانی که هزینه بسیاری را برای ساخت یک فیلم پرداخت نموده است، انتظار ندارد که فیلم او به طور محدود اکران شود. پس چه بهتر که وزارت ارشاد با روشن نمودن تکلیف کارگردانان در همان زمان ارائه پروانه ساخت از ایجاد جنجالهای این چنینی که باعث هجوم هیجانی مردم به سینما میشود، جلو گیری نماید و حق فیلمهای خوب دیگری را که همزمان با این چنین فیلمهایی اکران میشوند را ضایع ننماید.
Sorry. No data so far.