مجتبی مجلسی- یک تیپ اشخاص و دوستانی که همیشه با آنها در فعالیتهای فرهنگی و سیاسی مواجه شدهام و سعی در حفظ فاصله از آنها داشتهام –جهت دوری و دوستی – افرادی بودهاند که – به قول دوست شفیقی – با وجود اینکه در ظاهر محاسنی بههم زدهاند و در باطن استغفار دارند و در نیمهٔ شب نافلهٔ سوزناک میخوانند، در عمل، اندیشهای سکولار دارند. آن هم سکولاری خطرناکتر از سکولار واقعاً سکولار!
این تیپ و سبک زندگی را من از این جهت سکولار – به تعریف خودم – مینامم که به جدایی عرصهٔ سیاست و اجتماع از عرصهٔ تعقل، دین و اخلاق فتوا میدهد. یعنی تصریح میکند تو تمام مناسک دینی را انجام بده، در مسائل فردی پایبند دین باش، ولی در عرصهٔ سیاست و اجتماع به صِرف مقدس بودن هدف؛ تعقل، دین و اخلاق را به کناری بگذار. یعنی بدون اینکه فلان نشریه را بخوانی، بکوب. یعنی بدون اینکه کتابهای «آ» و «ب» و «پ» را بخوانی، نقدشان کن و فتوا به بیدینیشان بده. فیلمِ «آ» و «ب» و «پ» را بدون اینکه ببینی به دیوار بزن.
این نوع سکولاریسم در نیت و هدف این دوستان نیست که از اتفاق در نیت و هدف دوستان، لااقل دین نقش ممتازی ایفا میکند ولی در مورد وسیلههای رسیدن به این هدف است که دین و عقل نقش و جایگاهی ندارد. به بیان دیگر هدف؛ توجیهگر عقلی و دینی برای وسیله میشود.
تا اینجای قضیه آنقدر برایمان عادی شده وآنقدر افراد زیادی از این تیپ دیدهایم و گاهی خودمان به آن دچار شدهایم که همیشه از کنارشان گذشتهایم.
تا اینجای بحث، سلب یک نفر یا یک جریان یا یک اندیشه است که به مذاق این جماعت خوش نیامده و دارند با تمام قوای خودشان به آن حملهور میشوند. مصیبت اصلی –که مورد نظر است – از زمانی آغاز میشود که این جماعت قصد کند با همین سبک اندیشه از کسی یا جریان حقی حمایت و طرفداری و پشتیبانی کند! اینجاست که باید گفت و حتی فریاد زد که: «بد دفاع کردن» بیش از «خوب حمله کردن» به نفع دشمن است!
یکی از شاهکارهای این تیپ اشخاص که اینجا قصد آسیبشناسی آن را داریم دفاع و پشتیبانی آنها از «رهبر حکیم انقلاب» است. حال تصور کنید فرد یا افرادی در دفاع و ترویج گوهر ارزشمندی چون رهبرفرزانه انقلاب؛ دین، اخلاق و تعقل را محور کار خود قرار ندهند؟! چگونه؟! عرض خواهم کرد.
من همینجا از افرادی که ممکن است خطاب من در ادامهٔ نوشتار باشند عذرخواهی میکنم. همانگونه که نوشتم در هدف و نیت پاک این دوستان شکی نیست، مشکل من وسیلهٔ دوستان برای رسیدن به این هدف است که ظلمی آشکار به رهبری است. ظلم به شخص رهبری برای من سنگینتر از آن است که بخواهم از اشتباه این اشخاص چشمپوشی کنم. خصوصاً که قبلاً مکتوب و شفاهی سعی داشتهام اشتباهشان را گوشزد کنم که متأسفانه سیل پیامها، پیامکها و تلفنهای ناشناس به سمت غیرمنطقی کردن ماجرا پیش رفت! امیدوارم این یادداشت فتح باب خوبی باشد برای گفتوگو؛ تا دوستان به جای تهدید، استدلال را چاشنی کارشان قراردهند. انشاءالله.
چندی است یکی از سایتهای اینترنتی که مرکزیتی در شهرمان دارد اقدام به برگزاری یک کنگره شعر در وصف رهبر انقلاب اسلامی با عنوان «وصف گُل» نموده است. پوستری هم گذاشتهاند که عکسی است از آقا در میان کلی گُل و زیرش هم بزرگ نوشتهاند: «وصف این گُل مدح زهرا و علی است»! محورها و موضوعات پیشنهادی هم خواندنی است! و بیشتر حول همین محتوا!
بنده معتقدم این حرکت –گرچه ممکن است در ذهن و نیت برگزارکنندگان آن اینگونه نباشد –کاملاً بر همین اندیشهٔ سکولار محور منطبق است یعنی نه تعقل نه دین در آن نقشی ندارد! چگونه؟ بگذارید از جنبه بعیدش، یعنی تهی بودن این حرکت از دین بنویسم. نمیدانم ولی اگر برگزارکنندگان این کنگره مرجعتقلیدشان شخص آقا باشد و یا لااقل به وجوب اطاعت از ولیفقیه معتقد؛ حضرت آقا حداقل در بیش از چندین مورد –که در ادامه میآید و از اتفاق دو موردش ارتباط مستقیم با شهر اصفهان دارد –صراحتاً از هرگونه حرکت متملقانه، سبُک و دون شأن رهبری خصوصاً اگر پای قیاس –هر چند بعید – با معصومین هم وسط بیاید نه تنها نهی؛ بلکه تعابیری به کار بردهاند که پشت هردلسوزی را میلرزاند و به درد میآورد.
پس حداقل اگر حُرمت تکرار اینگونه حرکتها را بتوان برای دلخوشی توجیه کرد – که از قضا در توجیه آقایان هم سرآمدند –اما لااقل جانب احتیاط شرعی را که میشود رعایت کرد؟ به هرحال نظر صریح ولیفقیه است و اطاعتش واجب شرعی!
بگذریم که آقایان توجیه و عذر بدتر از گناهشان این است که: «وظیفهٔ ما این است که برگزار کنیم و وظیفهٔ آقا –صد البته! – این است که مخالفت کنند!»
اما جنبهٔ تعقل؛ دوستان برگزارکننده بسیار بر جنبهٔ هنری کار تأکید دارند. و این هنر را هم به این میدانند که کنگرهشان شعر است، شعر هم هنر است پس ما کار هنری کردهایم! (در باز است، «باز» هم یک نوع پرنده است؛ پس در پرنده است!)
دوستان گرامی؛ زبان هنر ظرافت دارد. کاری است کاملاً تخصصی و حساس! اهل فن میخواهد و باید با زبان هنر سراغ اهلش رفت. اینکه یک سایت اینترنتی که نه مخاطبش، نه محتوایش و نه سبک و سیاقش با شعر و شاعری و هنر ارتباطی ندارد، فراخوان کنگرهٔ شعر بزند و نه دبیری معرفی کند و نه کمیتهٔ داوری؛ از همین حالا نتایجش مشخص است: احتمالاً آثار رسیده میشود دلنوشتههای برخی خواهران محترمه به همراه اشعار بیوزن و قافیهای که به دنبال مطرح شدن هستند. حال این کنگره از صدقه سر پول بیتالمال، تبلیغات آنچنانی و جوایز آنچنانی هم بدهد، فقط همین مخاطبین در محدودهٔ وسیعتری تکثیر میشوند! آنچیزی که این وسط ذبح میشود موضوعی است که برای آن فراخوان دادهاند یعنی رهبر انقلاب! و شأن والای ایشان. کیلو کیلو هم گزارش نوشته میشود که ما با زبان شعر و هنر چهکار کردهایم و چهقدر چه شده است و چهقدر بهبه و چهچه!
اما آنچه ظلم مضاعف به رهبری است نه این موارد –که تسامحاً میشود از کنارشان گذشت و چه بسیار متأسفانه گذشتهایم – بلکه مخدوش کردن چهرهٔ ایشان در بین عموم مردم چه داخل و چه خارج از کشور است. در فضای باز اخبار و اطلاعات، دشمنی که نتوانسته در روش و منش و سخن رهبری به قول خودشان نقطهای حتی خاکستری پیدا کنند؛ شاد وشنگول میشود که بیا و ببین: تملق! بیا و ببین فلان و فلان! بیا و ببین ما که گفتیم فلان! این هم شاهد مثالش: کنگره سراسر تملق با نام «وصف گل»! کلی هم تحلیل میگذارد رویش. (مصادیقش این چند روزه فراوان است! که در قسمتهای آیندهٔ مقاله جداگانه به آن خواهم پرداخت.) خلاصه؛ کنگرهٔ شعر میشود –که شده است متأسفانه –خوراک یک جنگ روانی برای مخدوش کردن چهرهٔ رهبری. رهبری که در واقع مخالف سرسخت چاپلوسی و تملق و قیاس ایشان با معصومین است و منش و سخنانایشان مؤید همین مطلب؛ را این دوستان با کمک دشمنان داخلی و خارجی جور دیگری نمایش میدهند! ناظر خارجی از بیرون و مخاطب شبههدار داخلی هم فکر میکنند این تملقها، کلیشهبازیها یک رویهٔ حکومتی در ایران است! آنوقت در ذهنش تصویری از رهبر انقلاب نقش میبندد که دست پخت این آقایان است! که امیدوارم فردای قیامت جوابگوی این ظلم عظیم باشند.
در ضمن دوستان دچار توهم نشوند که: «کار سایتهای ضد انقلاب مضحکه کردن است شما توقع دارید دشمنان قسم خوردهٔ نظام از این کنگره حمایت کنند!» چون دشمنان قسمخوردهٔ نظام از سر عصبانیت و اینکه وای اینها آخر کار فرهنگی –هنری هستند بشتابید که ما بیچاره شدیم و… این کنگره را مضحکه نکردهاند، در واقع عصبانی نشدهاند بلکه برعکس شاد و شنگول شدهاند! و ته دلشان کلی دعا درحق شما به عنوان برگزارکنندگان این کنگرهٔ شعر کردهاند چون خوراک تبلیغاتی برای آنها فراهم نمودهاید! کلی تلاش کردند که به خیال خام خودشان ایران را کرهشمالی معرفی کنند و رهبرمان را…. بگذریم. دستپخت دوستان را نباید بیش از این هم زد…
اما میرسیم به صحبتهایی از رهبرانقلاب که ظاهراً آقایان نمیخواهند بشنوند و یا برایشان اهمیتی ندارد! یا باز هم توجیه میکنند که من نمیتوانم توجیهشان را اینجا بیاورم. سراسر توهین به شخص رهبری است! اصلاً این دوستان راههای بهتری برای پشتیبانی از آقا دارند، ما درکمان نمیرسد:
۱. بنده، وقتی این کلمات را میشنوم، حقیقتاً متأذّی میشوم.
در تاریخ ۲۴/۶/۷۷ در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، قبل از بیانات مقام معظم رهبری سرودی اجرا شد و در آن مصرعی بود که جمع باهم میخواندند «سرور ما، خامنهای». ایشان در همان جلسه تذکر دادند و فرمودند: «یک نکته هم درباره این سرود زیبایی که برادران اجرا کردند، عرض کنم: من خواهش میکنم که الفاظ این اشعار و سرودها را از کلمات مبالغهآمیز خالی کنید. هم شأن شما این است که در این راهها پیشقدم باشید و هم حقیقت قضیه این است. بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خدای متعال است و به امر او و در پیروی و عبودیّت او بندگان صالحِ برجسته و معصومین علیهمالسّلاماند. ما بندگانی ناقص، نارسا، و ضعیف هستیم. بزرگترین هنر ما این است که بتوانیم در لابهلای همه ضعفهایی که داریم، کاری انجام دهیم که انشاءاللَّه طبق وظیفه باشد. این کلمات مبالغهآمیز را حذف کنید. بنده، وقتی این کلمات را میشنوم، حقیقتاً متأذّی میشوم.»
۲. بنده تنم میلرزد!
در ۱۲/۸/۸۰ در دیدار با جوانان اصفهان، قبل از فرمایشات رهبر انقلاب، کسی ایشان را «علی زمان» خواند، در همان جلسه اینگونه تذکر دادند: «اگر کسی در مقابل جوانان ادّعا کند و بگوید نظام اسلامی ما هیچ عیبی ندارد و همان قالبی را که اسلام خواسته، ما پیاده میکنیم، گزاف گفته است. بههیچوجه اینطور نیست. خود ما انسانهای ضعیفی هستیم. وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین علیهالسّلام یا اسم مبارک ولیّعصر روحیفداه را میآورند، بعد اسم ما را هم دنبالش میآورند، بنده تنم میلرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضای آلوده دنیای امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچکترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشیِ فداشده در کربلای امام حسین علیهالسّلام کجا؟ ما خاک پای آن غلام هم محسوب نمیشویم. اما آنچه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانی که راهمان را شناختهایم، تصمیم خود را گرفتهایم و نیروی خود را برای این راه گذاشتهایم؛ با همه وجود در این راه حرکت میکنیم و ادامه خواهیم داد. نواقصی در کار ما وجود دارد؛ همه این نواقص هم قابل حلّ است. البته وقتی این نواقص را حل کنیم، اینطور نیست که به غایت مطلوب رسیدهایم؛ نه، راه کمال تمامنشدنی است. در اینجادهای که ما حرکت میکنیم، هر کیلومتر به کیلومترِ آن توقّف ممنوع است؛ نباید توقف کرد؛ همچنان باید جلو رفت. بسیاری از مشکلات کنونی که ملت و کشور ما با آنها دست به گریبان است، قابل حلّ است.»
۳. این کار غلط است!
«براساس گزارش کیهان»، در اقدامی بیسابقه، امسال در یکی از استانها (اصفهان) به مناسبت سالروز تولد رهبر انقلاب جشنی برپا و از برخی مسوولان برای حضور در این مراسم دعوت کرده بودند. پس از رسیدن این خبر به آیتالله العظمی خامنهای، ایشان در حاشیهٔ برگهای که حاوی آن خبر بود نوشتهاند: «این کار غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد، برگزارکنندگان، مسئولِ وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع میشود. من از کسی که برای تولد من جشن میگیرد به هیچ وجه متشکر نمیشوم و او را مسئول زیانهای این کار هم میشناسم.» خبرگزاری فارس ۳/۵/۸۶
۴. اگر هزینه داشته باشد، اشکال هم دارد.
«البته من این نکته را حتماً تذکر بدهم؛ گاهى اوقات این شعارى که ما براى سال اعلام میکنیم، بعد ناگهان مىبینیم همهى در و دیوارهاى تهران و شهرهاى دیگر پر شده از تابلو، که این شعار رویش نوشته شده. این فایدهاى ندارد. گاهى کارهاى پرهزینهاى انجام میگیرد؛ چه لزومى دارد؟ آنچه که من از مسئولین و از مردم عزیزمان توقع دارم، این است که این شعار را بشنوند، باور کنند و دنبال کنند. تابلو کردن و در و دیوار را پر کردن و عکس زدن و اینها هیچ لزومى ندارد. اگر هزینهاى نداشته باشد، لزومى ندارد؛ اگر هزینه داشته باشد، اشکال هم دارد. هیچ لزومى ندارد کارهاى پرهزینه را انجام بدهند.» بیانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال ۹۰
۵. اینها ضد تبلیغ هم هست!
«من یک گلایهى کوچکى هم دارم؛ چند روز است منتظر فرصتى بودم که این گلایه را هم عرض بکنم. آن گلایه این است که من وقتى توى خیابانهاى کرمانشاه رفتم، دیدم به شکل غیر متعارفى عکسهاى بزرگى از چهرهى این حقیر در مسیر نصب شده – به افراط، به اسراف – حتّى به نظرم در راه پاوه که میرفتیم، من دیدم در بعضى جاها توى جاده هم عکس نصب کردهاند؛ چرا؟ این همه عکس! این کار چند تا اشکال دارد: یکى اینکه اینها هزینهبر است، خرج دارد – من اطلاع دارم، میدانم – و کارى است کاملاً غیر لازم، با هزینهى سنگین؛ خب، این توجیهى ندارد. ثانیاً این نحوهى کار کردن و عکسزدن و تبلیغهاى اینجورى، مناسب وضع ما و شأن نظام جمهورى اسلامى و شأن طلبگى ما نیست؛ اینجور کارها مال دیگران است. کار ما بایستى با بساطت و سادگى پیش برود. اینجور کارهاى رنگ و لعابدار، متناسب با وضع ما نیست؛ و البته از لحاظ فنى هم کسى نگاه کند، اینها ضد تبلیغ هم هست. حالا اگر کسى هم میخواهد واقعاً یک محبتى بکند، اینها کارهائى است که خیلى تأثیر ندارد؛ تأثیرات عکس هم دارد. به هر حال من گلایهمند شدم، منتها ندانستم که به کى باید این گله را بگویم؛ کدامیک از دستگاههاى مختلف در این زمینه دستاندرکار بودند و آنها این فکر را، این عمل را، این اقدام را کردند؛ دیدم بهترین جا، همین جاست؛ این چند روزه، جاى دیگرى فرصت پیش نیامد. به هر حال اینجور کارها خوب نیست. این را همهى دوستان، مسئولان و همکاران بدانند؛ این سبک کار کردن و تبلیغاتِ این شکلى، باب انقلاب و نظام اسلامى نیست.» ۱۳۹۰/۰۷/۲۸
۶. اینجور بیانات، به ضرر من است!
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، رهبر معظم انقلاب پیش از ظهر امروز در دیدار با نماینگان مجلس در واکنش به سخنان تملق آمیز یکی از نماینگان فرمودند: «این مطالبى که برادر عزیزمان بعد از صحبتهاى آقاى لاریجانى فرمودند، واقعاً من را شرمنده میکند. ولو میدانم از روى محبت و اخلاص و صفاست –در این تردیدى نیست –لیکن اینجور بیانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است.» ایشان افزودند: «نبایستى این بیانات به این شکل بیان شود. یک مجموعهى زمانى تصادفاً کنار هم قرار گرفتهایم و داریم با هم کار میکنیم؛ من یک کار میکنم، شما یک کار میکنید. اینجور تعبیرات، تعبیراتى نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکى به کار پیشرفت انسان بکند. ما همگى بندگان خدا هستیم و انشاءالله خدمتگزاران مردم هم باشیم.»
و آخر اینکه؛ همهٔ ما اگر منصوب آقا نباشیم منسوب به ایشان هستیم! این نسبت مسئولیت دارد. لطفاً لوازمش را رعایت کنید! اگر در دشمنی با کسانی که شما آنها را دشمنان ایشان میپندارید اخلاق، دین و تعقل را به کار نمیبرید – که شاهدش بنده در این چند روز هستم –لااقل در دفاع از ایشان کمی دینمدار، معقول و بااخلاق باشید.
بنده در دفاع از ظلمی که به رهبری رفته است با کسی شوخی ندارم! با اسم و رسم آمدهام و با افتخار حرف زدهام! انتظاری هم که دارم این است که دوستانی که حرفهای من را نمیپسندند و معتقدند باید جور دیگری از رهبری دفاع کرد جرأت این را داشته باشند با اسم و رسم خودشان نقد کنند و حتی پیامکهای تهدیدآمیز بفرستند! با تشکر.
بسمه تعالی
آقای مجلسی از دل سوزی شما متشکرم اما کو گوش شنوا متاسفانه مسؤلیت ها به انسان های تملق گو رسیده و این افراد کاری به جز تملق گویی بلد نیستند به امید روزی که مسؤلیت ها را به افراد کار آمد و دلسوز برای نظام مقدس بدهند