دکتر علی انتظاری مدیر گروه جامعهشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی است. یکی از دغدغههای علمی ایشان موضوع فرهنگ کار است. در گفتگویی از ایشان خواستیم در مورد دغدغهها و یافتههایشان در مورد وضعیت فرهنگ کار در کشور برای ما بگویند. آنچه در پیش دارید تلخیصی از این گفتگوست.
بسم الله الرحمن الرحیم
ببینید ما دیگر عادت کردهایم به مشکلات و آسیبهای فقدان فرهنگ کار. یعنی دیگر ابعاد عجیب و غریب فقدان فرهنگ کار را در کشورمان نمیبینیم و حساس نیستیم. از دانشگاهها گرفته تا رسانهها! که من برای هر کدام مصادیقی عرض میکنم. عرض کردم فقدان فرهنگ کار خیلی عادی شده است و شاید بتوان با یک مقایسه تطبیقی با فرهنگ اصیل دینی خودمان یا وضعیت فعلی غرب بتوان تلنگری ایجاد کرد.
کار یک ارزش در دین و سنت ما
اول اینکه در فرهنگ دینی و سنتیِ ما، کار جوهرهٔ مرد به حساب میآمده است و کارها هم در یک راستا محسوب میشدهاند یعنی نوع کار خیلی مهم نبوده است، مهم حلال و اخلاقی بودن آن بوده است. در آموزههای دینیمان به شدت به کار و کسب رزق حلال تاکید شده است و میبینیم مثلا حضرت علی (ع) اقدام به آباد نمودن زمینهای اطراف مدینه میکرده است. الان که مدینه میروید بطریهای آب معدنی را میبینید که رویش نوشته «آبار علی» یعنی از چاههایی که ایشان در ۱۴۰۰ سال پیش حفر کردهاند هنوز مردم و دولت عربستان منتفع هستند.
فرهنگ کار در دیگر کشورها
. مثلا یکی از عوامل افت تحصیلی در نوجوانان در غرب کار کردن بیش از اندازه است و این نه تنها در خانوادههای فقیر که در قشر متوسط جامعه که اکثریت را تشکیل میدهند هم دیده میشود. کارهایی هم که این نوجوانان انجام میدهند کارهای به اصطلاح ما «بیکلاسی» است. مثل تمیز کردن در هتلها، شستشو در رستورانها و… چرا؟ چون آنها کار کردن را یک ارزش میدانند. حالا مقایسه کنید با طبقات محروم در جامعه خودمان که اصلا کا را عار و ننگ میدانند. اگر هم دنبال کار باشند دنبال کارهای «اطو کشیده» هستند وکار یدی را ننگ میدانند. تقریبا اندازه کارگران افغانی ما در ایران نیروی بیکار داریم چرا؟ به همان دلیلی که عرض کردم.
فرهنگ اوقات فراغت به جای فرهنگ کار
نویسنده و تهیه کننده و کارگردان هم عضوی از اینجامعه هستند. جامعهای که در آن عادت به تنبلی و بیکاری کردهایم و برایشان عادی شده است و حساسیت ندارند. در متخصصین ما هم همینطور است. من سال ۸۶ میخواستم یک تحقیقی در مورد فرهنگ کار انجام دهم اصلا یک مقاله، پایان نامه و کتاب در مورد فرهنگ کار ندیدم. یکی دو مورد خیلی ضعیف بود که قابل توجه نبودند. اول مردد شدم گفتم نکند اصطلاح فرهنگ کار اشتباه است و من درباره چیز دیگری باید جستجو کنم، در یکی از موتورهای جستجوی علمی سرچ کردم دیدم در یک بانک اطلاعاتی حدود ۱۰۰ مقاله فقط راجع فرهنگ کار است.
در یک مناظرهای که با یکی از اساتید در مورد نتایج جامعهشناسی غربی داشتم گفتم ببینید در ژورنالهای علمی خودمان تا بخواهید در مورد جامعه مدنی و لیبرال دموکراسی و مدرنیزاسیون و مطالبی که ربطی به فرهنگ ما ندارند مطلب هست اما راجع به فرهنگ کار که نیاز امروز ماست مطلب نداریم. در عوض راجع به اوقات فراغت تا بخواهید مطلب پیدا میشود. تا ما کار نکنیم که تولیدی صورت نمیگرد و تا تولید نداشته باشیم هر روز فقیرتر میشویم وبحران پشت بحران.
بچههای کار
در گذشته بچهها در پیشههای مختلف کار میکردند مثلا در آهنگری، نجاری، قصابی و… اما نسل الان همگی، کار را عار و ننگ میدانند. در نهایت همه میخواهند دکتر و مهندس و یا حداقل پشت میز نشین شوند. از نظر نسل جدید کار یعنی حقوق زیاد، زحمت کم یعنی آقا بالا سر نداشتن و تحت نظارت نبودن، یعنی کارِ نازک، نانِ کلفت!
همینطور به جای اینکه به بچهها زندگی کردن را بیاموزانیم همه را به سمت درس خواندن هل میدهیم. درس بخوان، بعد دوباره درس بخوان و… همهٔ خانواده معطل نوجوان میشوند که یک مدرکی بگیرد. ولی وقتی وارد جامعه میشود غیر از مدرک هیچ ندارد. نمیتوان برای خودش شغلی دست و پا کند. فاقد مهارتهای لازم زندگی است. چرا؟ چون در یک محیط ایزوله فقط درس خوانده است. یادم هست در آمریکا در کلاس درس دبیرستان، منِ ایرانی همیشه از معلم اشکال میگرفتم. ولی وقتی به آزمایشگاه میرفتیم ژنراتوری که مثلا من میساختم خیلی ضعیفتر از بچههای آمریکایی بود. بچههای ما بعد از فارغ التحصیلی نمیتوانند یک آچار دست بگیرند.
الان بیشتر نتایج و مزایای کار مثل پایگاه اجتماعی و درآمد مهم است و نه نفس کار. پزشک میشود چون درآمدش خوب است نه اینکه استعدادش را دارد، اصلا طرف خون میبیند غش میکند! وکیل میشود چون درآمد و پرستیژش خوب است حتی اگر پیش از این توانایی نداشته است که از خودش هم دفاع کند! در مورد مشاغل آزاد هم همینطور است. مثلا میگویند امروز نان در موبایل فروشی است، فردا در لبتاپ فروشی پس فردا در… موضوع برایش فی نفسه مهم نیست پول و پرستیز و مد مهم است. نتیجه اینکه افراد در شغلهای خودشان تخصص ندارند و کار را هم درست انجام نمیدهند. در نتیجه تولید ملی لطمه میبیند. البته اکثر اینها از عوارض مصرف زدگی است که سوغات غرب مدرن است. نتایج و مزایای کوتاه مدت کار، جای جوهره کار را گرفته است.
با استخدام شدن در جایی که حقوق ثابت و مستمری دریافت میکنیم دیگر خیالمان راحت میشود. دچار تکرار و روزمرگی میشویم. در مورد مهارتهای مورد نیاز آن شغل بروز نمیشویم. چون به کار علاقهای نداریم. این همه آموزشهای ضمن خدمتی که در سازمانها بین کارمندان برگزار میشود و امتیازاتی که توزیع میشود نشان از این دارد که کارمندان علاقه به شغلشان ندارند و به زور امتیاز میخواهیم در آنها علاقه و حس رقابت ایجاد کنیم.
فرهنگ کار در رسانهها
رسانهها هم دنبالهای از همین مردم هستند و همین فرهنگ را باز تولید میکنند. در یک برنامه کودک تلویزیونی مثل همین برنامه «خاله شادونه» و «فیتیله» در یک استدیو مثلا برف آمده بود. آن آقای بازیگر میگفت: «بچهها! حالا که برف اومده باید چکار کنیم؟ باید پارو برداریم بریم برفهای پشت بامها را پارو کنیم پول بگیریم»، اما خانم مجری میگفت: «نه بچهها! اشتباه میگه! چه کار کنیم؟ بریم برف بازی! آدم برفی بسازیم». یا همین اسم «فیتیله، جمعه تعطیله» خودش ضد فرهنگ کار و تلاش است.
در سریالها آدمها اغلب در موقعیت بزم هستند. همه دور هم نشستهاند مشغول بذله گویی و مسخره بازی! کسی را مشغول کار نمیبینیم. کسی برای دست یابی به یک هدف شغلی و کاری مشخص تلاش نمیکند. اگر کسی را هم مشغول کار ببینیم یا مثلا شخصیتهای سطح پایین جامعه هستند یا در کاری که هستند مشغول عشق وعاشقی ومسائل غیر کاری و حواشی هستند. همچنین مثلا روستاییها در تلویزیون به بدترین نحو ممکن بازنمایی میشوند یعنی انسانهایی بدبخت، به هم ریخته و…. اصلا خود تلویزیون و ماهواره نفسا ضد کار هستند. انسانها را منفعل و غیر منتقد بار میآورند، برنامههای تلویزیون که دیگر جای خود دارد. با لودگی و مسخره بازی میخواهند شادی ایجاد کنند. همین میشود که روستایی زحمت کش ما که قسمتی از تولید ناخالص ملی بر روی دوش او هست به عنوان یک آدم عقب افتاده، بدوی، ساده اندیش و… نشان داده میشود.
درسهای معارفی کمترین، درسهای انگلیسی بیشترین
روحانیت معزز که مردم به عنوان یک مرجع فکری به آنها نگاه میکنند هم همین طور. با اینکه اینقدر از ائمه نقل شده و سیرهشان هم این بوده است اما روحانیون ما خودشان که اهل کار یدی نیستند، در منابر هم ما کمتر در مورد آموزههای دینی در مورد کار و رزق حلال و… مطلب میشنویم. در یک پایان نامهای ما آمدیم کتابهای درسی را در مورد مضامین فرهنگ کار تحلیل محتوا کردیم. جالب است بدانید که کمترین تاکید بر فرهنگ کار در کتابهای معارفی و بیشترین تاکید بر کار در کتابهای انگلیسی شده بود. همانطور که گفتم چون انگلیسی زبانان کار را به عنوان یک ارزش میدانند.
تحلیل کلانتر از ضد ارزش بودن کار
در تحلیل کلان عوامل زیادی هست مثل نفتی بودن اقتصاد ما، مصرف زدگی در سبک زندگی به علت غربزدگی و… ولی من دو عامل را جدی میدانم در اینکه کار برای ما الان ضد ارزش شده است. یکی اینکه اگر امنیت اقتصادی و اجتماعی نباشد کسی رغبت نمیکند سراغ کار درست برود. همه میروند دنبال گلدکوئست و این قبیل راههای یک شبه پولدار شدن که ۹۹ درصد شکست میخورند و سرخورده میشوند و آسیبهای اجتماعی بعدش پیش میآید چون بدهکار هستند و…. همینطور، کسانی که نخواهند وارد مساله ربا و رشوه و… بشوند هم سراغ کار نمیآیند. مثلا چند سال قبل میخواستم پروژهای با یکی از بخشهای شهرداری ببندم. کارشناس مربوطه میگفت سهم ما را یادتان نرود تا طرحتان را تصویب کنیم!
یکی دیگر از این عوامل ساختاری هم دانش بنیان نبودن جامعه است. یعنی ریاست جمهور یا مجلس یا نهادهای حاکمیتی دیگر براساس نظر یک عده کارشناس عمل میکنند که خیلی درگیر فضای دانشگاهی نیستند. یعنی در شبکه نخبگان علمی قرار ندارند. البته خود دانشگاهها هم مشکل ساختاری و محتوایی دارند و به علت وارداتی بودن نمیتوانند همپای تحولات پیش بیایند و همین باعث شده دولتمردان هم خیلی به آنها توجه نکنند. الان هر دستگاه اجرایی و قانونگذاری و نظارتی برای خودش یک مرکز مطالعات دارد که افرادی که در آنها مشغول به کار هستند. این کارشناسان معمولا آدمهایی هستند که دیگر از دانشگاه و جامعه و حوزه قطع ارتباط کردهاند. چرا؟ چون بالاخره یک حقوق ثابتی میگیرند.
Sorry. No data so far.