دوشنبه 23 آوریل 12 | 16:59

چگونه خنجر بر پشت شقایق نشست

اگر آقایان علی‌رغم مسندی که در آن قرار گرفته‌اند الفبای مستند‌سازی و نحوه برخورد با مخاطب را در کار تبلیغ می‌دانستند، غایت برنامه‌سازی را صرفا اطلاع‌رسانی نمی‌گرفتند و اصلا همین دید عقب‌مانده شما در باره‌ برنامه‌سازی است که وضع این رسانه قدرتمند را که در کف شما جز «بوق مفلوکی» بیش نیست، ‌به اینجا کشانده است که همه شاهد آن هستند.


ادامه از «آوینی» در برابر «بوق مفلوک» 

اما نکته جالب توجه در این مرحله از کشاکش میان سازمان و سازندگان «خنجر و شقایق» این بود که پاسخ فیلمسازان معترض حوزه هنری درست در ذیل جوابیه سازمان صدا و سیما درج شده بود که با دقت و نکته سنجی، تمامی بندهای این جوابیه را مورد نقد و پاسخگویی قرار داده بود و دیگر اینکه نثر این جوابیه با دو مقاله پیشین تفاوتی آشکار داشت. برای اطلاع بیشتر از جزئیات امر به حسین بهزاد و نادر طالب‌زاده مراجعه کردیم. هردوی آنان اظهار داشتند که متن این جوابیه که تی‌تر «چگونه خنجر در پشت شقایق نشست» برای آن انتخاب شده بود توسط شخص شهید «سید مرتضی آوینی» نگارش شده است. این امر توسط «مهدی نصیری» سردبیر وقت روزنامه کیهان نیز تایید شد. متن کامل جوابیه روابط عمومی سازمان صدا و سیما و توضیحات شهید آوینی که رسما در آن مدیریت وقت صدا وسیما را عاملی برای تبدیل رسانه ملی به «بوقی مفلوک» دانسته است، در ذیل آنکه در کیهان مورخه ۲۸ آبان ۱۳۷۱ (شماره ۱۴۶۳۰) منتشر شد به این شرح است:

پاسخ صدا و سیما به نامه سرگشاده گروه سازنده سریال «خنجر و شقایق» و توضیحات مجدد نویسندگان نامه

اشاره در پی درج نامه سرگشاده گروه سازنده سریال «خنجر و شقایق» به رئیس سازمان صدا و سیما در کیهان، جوابیه‌ای از سوی صدا و سیما به دستمان رسید که متن کامل آنرا همراه با توضیحات مجدد نویسندگان نامه سرگشاده در زیر از نظر می‌گذرانیم. در پاسخ به پاره‌ای از مطالب مندرج در نامه سرگشاده، نکات زیر را جهت آگاهی خوانندگان نامه فوق‌الذکر اعلام می‌ داریم:

۱- در هفته دوم مرداد ماه سال جاری اطلاع یافتیم که قرار است «آیت‌الله جنتی» در راس هیاتی با یک فروند هواپیمای اختصاصی به «بوسنی هرزگوین» سفر نماید.

۲- بدلیل آنکه مسافرت به این کشور و تهیه گزارش از طریق عادی و معمولی برای گزارشگران این سازمان بسیار مشکل بود، فرصت را غنیمت شمردیم و با دفتر «آیت‌الله جنتی» تماس حاصل شد. از ایشان درخواست شد با توجه به اینکه هواپیما جای خالی زیاد دارد یک گروه خبری از این سازمان به همراه ایشان در این سفر باشند.

۳- اطلاع دادند چون از سازمان تبلیغات یک گروه مشابه در این سفر ایشان را همراهی می‌نماید و گروه مذکور گفته‌اند دو گروه ضرورت ندارد و ما تصاویر خود را در اختیار صداو سیما قرار می‌دهیم.

۴- بعد از بازگشت ایشان از سفر، در جلسات هماهنگی که تشکیل می‌شد به صدا و سیما تکلیف می‌شد که به طور منظم برنامه و گزارش ارائه دهد و اعلام شد که حدود ۱۵ ساعت فیلم تهیه شده است که در اختیار این سازمان قرار خواهد گرفت.

۵- چندین بار از سوی مسئولین صدا و سیما با سازمان تبلیغات اسلامی تماس گرفته شد و در خواست شد فیلم‌ها و گزارشات خود را جهت استفاده در برنامه‌ها ارسال نمایند، متاسفانه حتی یک لحظه از برنامه‌هایی که به گفته آن‌ها برای صدا و سیما گرفته‌اند در اختیار قرار نگرفت.

۶- حدود دو ماه بعد از سفر «آیت‌الله جنتی»، در تاریخ ۱۹ /۷ /۷۱ از سوی ریاست محترم سازمان تبلیغات اسلامی نامه‌ای به سازمان صدا و سیما ارسال شد. در آن نامه درخواست شد ه بود که صدا و سیما اقلام زیر را جهت استفاده سازمان تبلیغات ارسال نماید. ۱- نوار سرود حماسی «بوسنی». ۲- فیلم راهپیمایی مردم تهران در اعتراض به کشتار بی‌رحمانه مردم مسلمان «بوسنی هرزگوین» ۳- فیلم‌های دیگری که صدا و سیما در اختیار دارد. گرچه این درخواست بعد از گذشت دو ماه باعث تعجب بود زیرا به گفته «آیت‌الله جنتی» گروهی که از سازمان تبلیغات در معیت ایشان بوده است برای صدا و سیما فیلم گرفته است و بعد از دو ماه نه تنها یک لحظه از آن برنامه‌‌ها را در اختیار نگذاشته‌اند بلکه درخواست سرود فیلم از صدا و سیما می‌نماید.

۷- در اوایل آبان ماه، هفته حمایت از مردم مظلوم «بوسنی هرزه‌گوین» اعلام شد.

۸- روز قبل از آغاز هفته «بوسنی هرزگوین» یکی از مسئولین محترم سازمان تبلیغات اسلامی با صدا و سیما تماس گرفته که تعدادی برنامه‌ به مناسبت این هفته در این سازمان تهیه شده است، همین الان به دفتر شما می‌فرستیم و خوب است استفاده شود. به ایشان گفته شد فورا برنامه‌های تهیه شده را ارسال فرمایید، در صورت تناسب با این هفته استفاده شود و برای ایشان توضیح داده شد که مدتی است سازمان تبلیغات قول تصویر و برنامه داده است و تا این لحظه حتی یک ثانیه برنامه در این خصوص ارسال ننموده است و چون صدا و سیما نمی‌تواند در اینگونه موارد به دیگران متکی باشد، برنامه‌های لازم را از طریق مختلف تدارک دیده است. در عین حال شما فورا برنامه‌ها را بفرستید با فرض مناسب بودن استفاده خواهد شد. ایشان هم قول داده‌اند تا قبل از ظهر نوار‌ها را ارسال خواهند نمود.

۹- ۴ یا ۵ روز بعد از این تماس تلفنی مجددا ایشان تماس گرفتند و اظهار داشتند چون برنامه‌ها آن روز آماده نبوده است فعلا دو سه نوار آماده شده است و برای شما می‌فرستیم که‌‌ همان توضیحات قبلی داده شد.

۱۰- سرانجام سه عدد نوار نیم ساعته به دفتر مدیر شبکه اول سیما رسید.

۱۱- نوارهایی که برای ما فرستادند مشتمل بر مقداری تصاویر از بازدید «آیت‌الله جنتی» (حدود سه ماه قبل) از یک بیمارستان و مقداری گفتگو با مردم و نیز قسمت زیادی تصاویر از خیابان‌های خالی از سکنه- نظیر پل- مسجد وغیره بود و با صدای روایتگری توضیح داده می‌شد که اینجا فلان مکان بوده است و تخریب شده است.

۱۲- اکثر این صحنه‌ها کرارا نه تنها از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران بلکه از صد‌ها شبکه تلویزیونی پخش شده است وتکرار آن نمی‌توانست اطلاعات جدیدی را از جنایات روزانه صرب‌ها در «بوسنی هرزگوین» به مخاطبین بدهد ملت مسلمان ما ومردم جهان هر روز از طریق صفحات تلویزیون شاهد صحنه‌ جدیدی از جنایات استکبار جهانی توسط صرب‌ها در «بوسنی هرزگوین» می‌باشند. ساده‌اندیشی است که کسی تصور نماید تصاویری که در سه ماه قبل تهیه شده است، آنهم از چند خیابان خالی از سکنه و پل تخریب شده با هفته‌ای که برای آگاهی هر چه بیشتر مردم از عمق و شدت جنایات آدمکشان قرن تناسب دارد. در برنامه‌های سیما مردم ما تصاویر گورهای دسته جمعی، ضجه وناله کودکان پدر و مادر از دست رفته و مادران عزیز از دست داده و آتش زدن منازل و مساکن و بستن انسان‌‌ها به دنبال ماشین و در خیابان کشیدن و صد‌ها تصاویر خشن که نشانه‌ای است از بی‌رحمی و سبوعیت صرب‌ها مشاهده کرده‌اند.

۱۳- به هر حال باتوجه به اینکه عزیزانی از سازمان تبلیغات زحمت کشیده بودند و تصاویری را بعد از گذشت سه ماه برای استفاده در تلویزیون فرستاده بودند، در برنامه‌های جنگ گونه‌ای که هر شب پخش می‌شد دو روز مانده از هفته «بوسنی هرزگوین» صحنه‌هایی هم از تصاویر ارسالی استفاده شده.

۱۴- اگر کسی با الفبای برنامه‌سازی در تلویزیون آشنا باشد می‌داند که در برنامه‌های جنگ گونه، هیچگاه نسبت به صحنه‌ها توضیح داده نمی‌شود که فلان تصاویر توسط کدام فرد یا کدام منبع تامین شده است. در این برنامه‌ها که از منابع تصویری وگزارشی متعددی استفاده شده بود (از جمله چند صحنه از تصاویر ارسالی توسط سازمان تبلیغات اسلامی با شرحی که گذشت) به روال همه برنامه‌های جنگ گونه، در برنامه اعلام شده است که این برنامه توسط همکارانمان در «گروه سیاسی» تهیه شده است.

۱۵- با توجه به نکات فوق‌الذکر نه دزدی انجام شده است نه قصد بر این بوده است که زحمات عزیزان گزارشگری که از سازمان تبلیغات اسلامی رنج سفر به «بوسنی هرزگوین» و تهیه گزارش‌ها راتحمل کرده‌اند نادیده گرفته شود.

۱۶- نگارندگان نامه سرگشاده آنچنانکه ادعا کردند روزگاری در بتخانه صدا و سیما اشتغال داشته‌اند و امروز به عباتکده سازمان تبلیغات اسلامی رفته‌اند و در آنجا انجام وظیفه می‌نمایند (البته و صد البته نه مانند کسانی که برای درآمد بیشتر صدا وسیما را ترک کرده‌اند بلکه برای خودسازی و عبادت و خدمت بیشتر و آثار سازندگی در آن‌ها از نسبت‌های ناروا – دروغ‌ها و تهمت‌ها و الفاظ موهنی که به مسئولین صدا و سیما که حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه کرارا عملکرد آن‌ها را مورد تایید وحمایت قرار داده‌اند وعمل آن‌ها را عبادت خوانده‌اند کاملا مشهود است) به هر حال اگر ادعای آن‌ها صادق باشد که روزگاری در صدا و سیما بوده‌اند خوب به خوبی می‌دانند که چند دقیقه برنامه یا تصویر در میان بیش از ۱۲ هزار ساعت برنامه همانند قطره‌ای است در دریا و یقینا باعث عزت و افتخار کارکنان صدا و سیما نمی‌گردد و باز آنچنانکه ادعا کرده‌اند چون عمل آن‌ها از روی خلوص و برای خداوند بوده است و به هیچ وجه قصد کسب نام و نشان نداشته‌آند و ندارند. پس می‌شود حدس زد که احتمالا ناراحتی و عصبانیت این عزیزان منشاء دیگری دارد ودر حقیقت این سرقت جنایتکارانه چند دقیقه از تصاویری که به گفته خودشان برای صدا و سیما گرفته‌اند مانند جرقه‌ای در انبار باروت بوده است و آن‌ها را منفجر کرده است و به این بهانه، هر چه از خوب‌ها می‌دانسته‌‌اند به خود گرفته و آنچه از بدی‌ها آموخته بودند به کارکنان ومسئولین صدا و سیما نسبت دادند. ما در این اطلاعیه بر آن نیستم که پاسخ سایر موارد مطرح شده در نامه سرگشاده را بدهیم زیرا هدف ما از قبول مسئولیت در جمهوری اسلامی ایران انجام تکلیف وجلب رضایت خداوند تبارک و تعالی بوده ومی‌باشد. فقط در یک جمله اعلام می‌داریم بقیه اتهامات و موارد مذکور در نامه سرگشاده اگر وضعیتی بد‌تر از قضیه گزارش «بوسنی هرزگوین» نداشته باشند و یقینا از صحت بیشتری برخوردار نیستند. به درگاه خداوند تبارک تعالی دعا می‌کنیم که ما را وسوسه‌های شیطان نفس نجات داده و به وظایف خود آشنا سازد. امین یا رب‌العالمین

توضیحات نویسندگان نامه سرگشاده در باره جوابیه صدا و سیما [به قلم «شهید سید مرتضی آوینی»]

چگونه خنجر در پشت شقایق نشست؟

«قل‌هاتوابرهانکم ان کنتم صادقین» دو سه روزی بود انتظار می‌کشیدیم که جوابیه‌ای از روابط عمومی صدا و سیما صادر شود و در آن اصلا همه چیز را از بنیان انکار کند، چرا که تجربه نشان داده است که روابط عمومی صدا و سیما جز لاپوشانی اشتباهات آقایان مسئولان و برنامه‌سازان صدا و سیما هیچ وظیفه‌ای ندارد و همواره هر اتفاقی که بیفتد، چه حق با صدا و سیما باشد وچه نباشد، قاعده بر این است که جانب صدا و سیما گرفته شود و با یک مشت استدلالات ریز ودرشت، طرف مقابل را از صحنه بیرون کنند. آقایان روابط عمومی! این چه وظیفه‌ای است که شما برای خودتان اختیار کرده‌اید؟ به هر تقدیر داستان سریال «خنجر و شقایق» از این قرار است که در هفته دوم مرداد ماه سال جاری دفتر «مقام معظم رهبری» به «حوزه هنری» سازمان تبلیغات اسلامی اطلاع دادند که می‌توانند اکیپی را برای فیلمبرداری به همراه هیات اعزامی به «بوسنی و هرزگوین» بفرستد به واحد ارتباطات بین‌المللی دفتر «مقام معظم رهبری» مراجعه کردیم و خود را به عنوان نمایندگان «حوزه هنری» معرفی کردیم و ایشان نخست موافقت نکردند و گفتند که قرار است خبرنگارانی از صدا و سیما به همراه هیات اعزام شوند. ما ناامید از سفر به «بوسنی و هرزگوین» بازگشتیم و در جستجوی راهی بودیم که هر طور هست خودمان را به آن خطه برسانیم اما روز بعد از دفتر با ما تماس گرفتند که می‌توانید بروید. علت این تغییر برنامه چه بود، مانمی‌دانیم اما از گوشه و کنار شنیدیم که یحتمل‌‌ همان علتی در میان بوده است که در زمان جنگ ما آنرا به تجربه آزموده بودیم. خبرنگاران صدا و سیما و خط مقدم نبرد؟! آقایانی که همواره توپخانه را به خط مقدم اشتباه می‌گیرند، و در آن گزارش کذایی هم که همین شب‌ها برای مردم نشان دادند تا دلیلی بر رد اعتراضات ما ارائه کرده باشند. نیز دیدیم که گزارش آقای خبرنگار از کنار مسجد جامع «زاگرب» در «کرواسی» مخابره شده بود که مردم آن جز چند روز اول جنگ، حتی با بوی باروت هم بیگانه‌اند. وچند نما هم از شهر «ویسوکو» که مرتب «لوپ» شده بود و تکرار می‌شد تا نتیجه سفر یک ماهه خبرنگاران اعزامی صدا و سیما به «بوسنی»، به سمع ودید تماشاگران از همه جا بی‌خبر برسد که نمی‌دانند باعدم پخش سریال «خنجر و شقایق» که قسمت هفتم وهشتم آن از داخل شهر «گوراژده» و از عمق محاصره فیلمبرداری شده است، چه چیزی را از کف داده‌اند. مردم که نمی‌دانند در این سریال چه بوده است، بگذار ماهر چه را که می‌خواهیم سر هم کنیم و به خورد بینندگان بدهیم. کسی چه می‌فهمد که بیچاره این فیلمبرداران دیوانهٔ روایت فتح، چه طور از پنجاه متری پایگاه‌های صرب‌ها، از ارتفاعات در شب تاریک، بعد ازده‌ها کیلومتر پیاده‌روی خود را به «گوراژده» رسانده‌اند. مردم که نمی‌دانند! فوقش آن است که اعتراضی می‌شود و ما هم که خدا را شکر «روابط عمومی صدا و سیما» را داریم که متخصص ماست مالی ولاپوشانی است… دیگر چه غمی داریم؟ آقایان! وقت آن رسیده است که برهان ارائه کنید و اگر نه در پیشگاه امت محاکمه خواهید شد. وقت آن رسیده است که دلایل خود را ارائه کنید که چرا دست به این کار وقیحانه زده‌اید و اگر نه بسیجیان از شما نخواهند گذشت. آن‌ها که تمام طول هشت سال دفاع مقدس را از عملکرد شما در جنگ خون‌جگر خورده‌اند و به آمارهای طویل و عریض شما پوزخند زده‌اند از شما نخواهند گذشت. کیست که نداند شصت درصد از آمارهایی که شما از خدمات بی‌شائبه و خداپسندانه‌ای که به دفاع مقدس کرده‌اید، ارائه می‌دهید به دقایقی اختصاص دارد که اسلایدهای جنگ را با موسیقی پخش کرده‌اید. خداکند روزی یک گروه تحقیق به این فکر بیفتند که عملکرد شما را در قبال جنگ با عملکرد تلویزیون عراق مقایسه کند، آنگاه همه خواهند فهمید که شما چه کرده‌اید. همه آنچه سند افتخار شما را در رابطه با دفاع مقدس تشکیل می‌دهد برنامه‌های «روایت فتح» است و فیلم‌هایی که بچه‌های خبر شبکه اول در سالهای آغاز جنگ تا عملیات «بیت‌المقدس» می‌گرفتند و آن شهید عزیز «غلامرضا رهبر»، که خدا می‌داند بعد از شهادت او از این سازمان ده پانزده هزار نفری عریض و طویل حتی یک نفر جز بچه‌های «روایت فتح» نبود که علم این شهید را به خط مقدم برساند. خبر سیما از آن پس کور شد که شد. بچه‌های «روایت فتح» هم که یا از جهادسازندگی بودند یا از سپاه و یا از بسیج و کسی نمی‌تواند افتخارات معنوی آن‌ها را به نفع سیمای کذایی مصادره کند. آیا این جواب شماست به یک داعیه حق؟ نه آقایان! این بار ما از شما نخواهیم گذشت تا جواب دهید و استدلال بیاورید. در جوابیه شما موارد یک تا ۵ که خالی از هرگونه سخنی است. مورد ششم نامه‌ای است که از سازمان تبلیغات اسلامی به سیما فرستاده شده است که درخواست اقلامی را دارد. خوب! که چه! آقایان! مگر شما می‌ترسید که نام «حوزه هنری» سازمان تبلیغات اسلامی را برزبان بیاورید که «دفتر مرکزی سازمان» را با «حوزه هنری» مخلوط می‌کنید که راه فراری برای خود بیابید؟! فیلم‌ها در اختیار «حوزه هنری» بوده است و لابد کمیته تبلیغات بوسنی در سازمان تبلیغات اسلامی، در ارتباط با نمایشگاه‌ها و یا برنامه‌های دیگری که داشته نامه‌ای به شما نگاشته است. این نامه چه چیزی را اثبات می‌کند جز آنکه شما حتی از ذکر نام حوزه هنری هم می‌ترسید و در تمام این جوابیه حتی یکبار هم نام «حوزه هنری» نیامده است. چرا؟ از شماره‌های ۷ تا ۱۰ نیز به نقل قصه حسین کرد گذشته است و بالاخره می‌رسیم به اصل ماجرا. در تاریخ شانزدهم آبا‌ن‌ماه، سه عدد نوار نیم ساعته یوماتیک تحویل دفتر مدیر شبکه یک می‌شود که شامل سه قسمت از سریال ده قسمتی «خنجر و شقایق» است، یک فیلم کامل مستند ـ نه گزارشی خبری. درست دقت شود: ادعای آقایان این است که در این برنامه‌ها چیزی جز خیابان‌های خالی، ‌خانه‌ها، اماکن تخریب شده و… نبوده است. پرسش این است که لااقل همین سه قسمت مثله شده از برنامه که شما با حذف گفتار‌ها و تیتراژ به اسم خودتان پخش کرده‌اید گواه است که محتویات این نوار‌ها چیزی خلاف مدعای شماست. حتی همین فیلم‌های مثله شده که شما از «خنجر و شقایق» پخش کرده‌اید و تنها فیلم‌هایی که تولید داخلی بوده است. در جواب به شماره دوازده از شما می‌پرسیم کدام یک از فیلم‌هایی که شما از ماهواره‌ها ضبط می‌کنید و برای مردم پخش می‌کنید توانسته است است نظرگاه مسلمانان را درباره این نسل‌کشی فجیع روشن کند؟ ‌ در کدام یک از این فیلم‌های ماهواره‌ای مصاحبه‌هایی با فرماندهان محور عملیاتی مسلمانان «بوسنی و هرزگوین» علیه صرب‌ها وجود داشته است که در آن فرمانده هنگام بردن نام امام‌خمینی (س) ‌گریسته است؟ در کدام یک؟ جواب بدهید، آقایان روابط‌عمومی! جواب بدهید! کدام ماهواره و یا فیلمبردار غربی و شرقی تاکنون نشان داده است که مردم مسلمان در شهر محاصره شده «گوراژده» چگونه زندگی می‌کنند، چه می‌گویند و برای چه می‌جنگند و استقامت می‌ورزند؟ شما دو دقیقه فیلم که توسط خبرنگارانتان در «سارایو» و فیلمبرداری شده باشد به ما نشان دهید، ما همه حرف‌هایمان را پس می‌گیریم. تازه مگر شما اجازه دادید که ما شش قسمت باقیمانده سریال را که حاوی فیلم‌هایی بسیار زیبا و روایتی تکان دهنده از درون حلقه محاصره است پخش کنیم که چنین قضاوت می‌کنید؟ در برنامه‌های سیما مردم تصویر گورهای دسته‌جمعی و ناله کودکان و آتش‌زدن منازل را… تماشا کرده‌اند، بله! این فیلم‌ها را که خبرنگاران خارجی از دیدگاه صرب‌ها گرفته‌اند. شما چه کرده‌اید؟ شما آنید که رستم پهلوان بود! در شماره ۱۳ هم که بر ما منت گذاشته‌اید از اینکه تصاویر مثله شده فیلم‌های مستند ما را به شیوه فیلم‌های خبری خودتان پخش کرده‌اید و لابد انتظار هم دارید که ما از شما تشکر کنیم؟ برای اطلاع امت عزیز می‌گوئیم که مجموعه «خنجر و شقایق» آنطور که ما ساخته بودیم و تحویل مدیر شبکه اول داده بودیم، از زیبا‌ترین مستند‌هایی است که در این چهارده ساله بعد از انقلاب ساخته شده است. ما که خودمان فیلمبرداران و سازندگان برنامه‌های «روایت فتح» بوده‌ایم می‌دانیم که چه کرده‌ایم، شما اگر جرات دارید سریال را آن طور که ما مونتاژ کرده‌ایم برای مردم پخش کنید تا واقعیت روشن شود و اگر نه برای یک بار هم شده شما آقایان متخصص روابط‌عمومی! به اشتباه خودتان اعتراف کنید. باشد؟ و اصلا نیت ما از ساختن این برنامه‌ها دادن اطلاعات در مورد جنایات صرب‌ها نبوده است. اگر آقایان علی‌رغم مسندی که در آن قرار گرفته‌اند الفبای مستند‌سازی و نحوه برخورد با مخاطب را در کار تبلیغ می‌دانستند، غایت برنامه‌سازی را صرفا اطلاع‌رسانی نمی‌گرفتند و اصلا همین دید عقب‌مانده شما در باره‌ برنامه‌سازی است که وضع این رسانه قدرتمند را که در کف شما جز «بوق مفلوکی» بیش نیست، ‌به اینجا کشانده است که همه شاهد آن هستند. مقایسه آنچه شما از سریال «خنجر و شقایق» در سیما پخش کردید با فیلم‌های کامل این مجموعه می‌تواند حقیقت را روشن کند. اگر جرات دارید برنامه‌های کامل سریال را پخش کنید. شما توقع داشتید که نوارهای خام را در اختیار شما بگذاریم تا با آن کسب وجهه کنید و کاستی‌های خودتان را جبران کنید؟ ‌باید بدانید مجموع فیلم‌های گرفته شده پنجاه ساعت بود و مصاحبه‌هایی به سه زبان آلمانی، انگلیسی و بوسنیایی و گاهی هم عربی انجام گرفته بود. غالب فیلم‌ها با ۸- Hi فیلمبرداری شده بود و تبدیل این نوار‌ها به یوماتیک و دوبله مصاحبه‌ها و مونتاژ ده قسمت سریال، به نظر شما به چه زمانی نیاز دارد؟ ما این کار را در کمتر از دو ماه انجام دادیم تا فیلم‌ها برای هفته «بوسنی و هرزگوین» حاضر شود و شما آن را مثله کنید و به اسم خودتان پخش کنید! و بعد استدلال می‌کنید که در برنامه‌های «‌جنگ گونه» نام تهیه‌کنندگان ذکر نمی‌شود. کدام جنگ؟ در شب اول اعلام کردند که برنامه‌ای تولید‌شده در گروه سیاسی و شب‌های بعد هم گزارش اعزامی از خبرنگاران صدا و سیما در بوسنی و هرزگوین، آن هم در طی اعلام برنامه مستقل که توسط مجریان میان برنامه‌ها انجام می‌شود! کدام جنگ؟ چه کسی را فریب می‌دهید؟ و اما بشنوید بقیه داستان نوار‌ها را از زبان کارگردان سریال: روز شانزدهم آبان‌ماه سه حلقه نوار یوماتیک نیم ساعتی به دفتر آقای مدیر شبکه اول تحویل داده شد و یکی – دو روز بعد یک حلقه نوار دیگر حاوی قسمت چهارم سریال. به این امید که تا این برنامه‌ها پخش می‌شود قسمت‌های دیگر سریال نیز نریشن‌گذاری می‌شود و به دست پخش می‌رسد. غافل از آنکه آقایان اندیشه مصادره فیلم‌ها را به نفع اسم و رسم خودشان در سر می‌پرورانده‌اند. چند روز بعد کارگردان برنامه، رد نوار‌ها را در گروه اجتماعی پیدا می‌کند. در یک مذاکره تلفنی با آقای موسوی، مدیر گروه اجتماعی، ایشان می‌گویند که بله! نوار‌ها را در اختیار ما قرار داده‌اند که قسمت‌هایی از آن را در برنامه‌های خودمان بگنجانیم. کاگردان برنامه‌ها که سخت جاخورده است و دلش نه برای نوار‌ها که برای آن همه رنجی می‌سوزد که به پای آن‌ها کشیده است تا یک سریال مستند بسازد، فردای آن روز به ملاقات آقای موسوی می‌رود. آقای موسوی که شب قبل نوار‌ها را دیده است اذعان می‌دارد که در هنگام مکالمه تلفنی از محتوای نوار‌ها اطلاعی نداشته است. اکنون او که سخت تحت تأثیر فیلم‌ها قرار گرفته و با اشتیاق زبان به تحسین و تقدیر از بچه‌های سازنده سریال گشوده است خودش حامی فیلم‌هاست و می‌گوید که نه! این فیلم‌ها باید درست به همین صورت که مونتاژ شده است پخش شوند و اصلا امکان خرد کردن آن‌ها وجود ندارد. روایتی یکدست است که امکان تکه‌تکه شدن ندارد. او می‌گوید که فیلم‌ها را به دفتر مدیر شبکه یک بر خواهد گرداند. حالا آقای مدیر به سفر خارج تشریف برده‌اند و کارگردان با مراجعه به دفتر مدیر شبکه، فیلم‌ها را روی میز معاون ایشان پیدا می‌کند. ایشان حضور ندارند. منشی می‌گوید که فیلم‌ها قرار است به پخش فرستاده شود و کارگردان برنامه‌ها با خیال نسبتا راحت باز می‌گردد… اما شب بالاشه تکه تکه شده فیلم‌ها در تلویزیون رو به رو می‌شود. و به این صورت خنجر در پشت شقایق‌ها می‌نشیند. و اما درباره تهمت‌هایی که در شماره شانزده به ما زده‌اید. خدا را شکر که همه می‌دانند ما چگونه برای «روایت فتح» فیلمبرداری می‌کردیم. فقط در این باره یک جمله می‌گوئیم و در می‌گذریم، چرا که آنچه را خدا در این باره می‌داند چه بهتر که از بندگان ناسپاس پنهان بماند. وقتی این نسبت‌هایی را که صدا و سیما به ما داده بود می‌خواندیم یکی از افراد گروه که از بچه‌های روایت فتح هم بوده است، گفت خدا شاهد است ۶ ماه در افغانستان در کنار مجاهدین بودیم و فیلم می‌گرفتیم و هیچ پولی جز‌‌ همان ماهی شش هزار تومان که حقوقمان بود دریافت نکردیم. وقتی از افغانستان بازگشتیم، گذشته از آن همه سختی و رنج و حتی اسارت که خداوند بخیر گذراند آنچه برایمان باقی ماند یک بیماری یرقان بود و ترکش‌هایی که در بدن داشتیم. در این سفر هم نمی‌گوییم که چگونه روی به راه نهادیم و چگونه زندگی کردیم تا آقایان در شرمندنگی منخیشان نمانند و راهی برای طفره رفتن داشته باشند. آقایان! ما برای ساختن سریال «تعطیلات نوروزی» که به شمال نرفته بودیم. به «بوسنی و هرزگوین» رفته بودیم. به جبهه‌های پرخطری که کسی جز با اعتقاد به معاد و برای رضا خدا نمی‌تواند پا در آن بگذارد. شرم هم خوب چیزی است! از کوزه‌‌ همان برون تراود که در اوست. نیازی به این سخنان نیست. برنامه‌های صدا و سیما بر ماهیت این سازمان دلالت دارد وهیچ مدرکی بهتر از این نمی‌خواهد. آقایان برای تبرئه خودشان مردم را به یک گفته از حضرت امام (س) ارجاع می‌دهند حال آنکه یار و همراه حضرت امام (س) ‌و جانشین به حق ایشان اکنون در میان ماست و ما بار‌ها و بار‌ها نظرات ایشان را درباره سیما و برنامه‌های گهربار! آن شنیده‌ایم. چه کسی می‌تواند ادعا کند که نظر حضرت امام (س) جز آن بوده است که آیت‌الله خامنه‌ای (حفظ‌الله) ‌فرموده‌اند؟ اگر شما در اندیشه تبلیغ نهضت رو به رشد اسلامی در کشورهای جهان و در میان مردم جهان از لبنان و فلسطین گرفته تا کشمیر… نیستید ما حاضریم همانگونه که «روایت فتح» را ساختیم بازهم به کشمیر و افغانستان و لبنان و… برویم، به شرط آنکه شما فیلم‌های ما را کامل پخش کنید. آن وقت اگر حتی اسمی هم از ما و «جهاد» و «سپاه» و «حوزه هنری» در میان نباشد، عیبی ندارد. بسم‌الله! سخن آخر اینکه: ‌آقایان عزیز! اگر راست می‌گویید و بر مدعیات خود اصرار می‌ورزید و در گفته‌های خود صادق هستید، سریال «خنجر وشقایق» را همان‌گونه که در «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» مونتاژ شده است پخش کنید تا مردم خود در صحت و سقم گفته ما قضاوت کنند.

گروه سازندگان سریال ده قسمتی «خنجر و شقایق»

گام بعدی بحران «خنجر و شقایق» توسط سازمان صدا و سیما برداشته شد اما نه در راستای پاسخگویی به ایرادات وارده از سوی شهید آوینی، بلکه به شکلی کاملا تخریبی و ناجوانمردانه و برای هدف قرار دادن حساسترین نقطه سازندگان «روات فتح» و شخص سید مرتضی آوینی. درست یک ماه پس از چاپ جوابیه سازمان صدا و سیما و توضیحات «شهید آوینی» در روزنامه کیهان، هفته نامه سروش (ارگان رسمی سازمان «صدا و سیما») اقدام به درج جوابیه‌ای نمود که البته هیچ شباهتی به جوابیه نداشت و بیشتر به یک بیانیه شبیه بود.

در این «بیانیه- جوابیه» ادعایی مطرح شده بود که میدان بازی جدیدی را در برابر سازنده گان «روایت فتح» می‌گشود. بار اصل این موضوع که سازندگان مستند خنجر و شقایق‌‌ همان دست اندر کاران «روایت فتح» هستند از اساس انکار شده بود و در این مسیر از نام کسانی استفاده شده بود که چندان با مرتضی آوینی و «روایت فتح» بی‌نسبت نبودند… متن این «بیانیه- جوابیه» که در شماره ۶۳۰ و در صفحه ۵۹ چاپ شد به این قرار است:

جوابیه تهیه‌کننده و دست‌اندرکاران سریال تلویزیونی روایت فتح به نامه سرگشاده تهیه‌کنندگان «خنجر و شقایق»
نویسندگان نامه سرگشاده کمترین نقشی در تهیه سریال روایت فتح نداشته‌اند

در روزهای گذشته شاهد چاپ نامه‌هایی به امضاء تهیه‌کنندگان سریال به اصطلاح تلویزیونی «خنجر و شقایق» در روزنامه کیهان بوده‌ایم که در آن‌ها مسئولان و کارکنان شریف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هدف یک سلسله حملات و انتقادهای ناروا و ناجوانمردانه قرار گرفته‌اند. جای بسیار تاسف است کسانی که خود را مسلمان و حامی مردم ستمدیده «بوسنی  هرزه گوین» معرفی می‌کنند و ادعا می‌کنند برای ثبت فجایع و جنایات صرب‌ها علیه مسلمانان «بوسنی  هرزه گوین» رنج سفر به این سرزمین را بر خود همواره کرده‌اند به خود اجازه می‌دهند با سر هم کردن مشتی ادعاهای کذب و بی‌اساس با مشوب کردن اذهان مردم و به بهای اهانت و جسارت به ساحت رسانه‌ای که در خدمت اسلام و نظام اسلامی است برای خود شهرت دست و پا کنند. آیا کسب شهرت و تامین اهداف و امیال یک گروه خاص تا این اندازه اهمیت پیدا کرده که افرادی به خاطر آن همه اصول و قواعد انسانی و اسلامی را زیرپا گذارند؟ گرچه اطمینان داریم مردم مسلمان کشورمان به آن حد از بلوغ فکری رسیده‌اند که سره را از ناسره و دروغبافی را از حقیقت‌گویی تشخیص دهند، با این همه برای زدودن شبهه‌های احتمالی بر خود فرض می‌دانیم تا نکاتی را به اجمال و فهرست وار در پاسخ به مطالب «نامه‌های سرگشاده» از جمله نامه‌ای که تحت عنوان «توضیحات، نویسندگان نامه سرگشاده درباره جوابیه صدا و سیما» در شماره مورخ ۲۸/ ۸/ ۷۱ روزنامه کیهان به چاپ رسیده به عرض عموم برسانیم:

۱- اولین نکته‌ای که در ارتباط با نامه سرگشاده مورد اشاره جلب توجه می‌کند همزمانی چاپ آن با چاپ جوابیه روابط عمومی صدا و سیما در روزنامه کیهان است. چه معمولا رسم بر این است که جوابیه‌ها و ردیه‌ها با دو سه روزی فاصله در یک روزنامه به زیور طبع آراسته می‌شود و شاید این برای اولین بار در تاریخ روزنامه‌نگاری باشد که متن نامه مدعی و مدعی‌الیه به طور همزمان و در یک شماره روزنامه‌ای به چاپ می‌رسد که قضاوت درباره این نکهت ظریف را برعهده افراد صاحب‌نظر و افکار عمومی وا می‌گذاریم و از آن می‌گذریم.

۲- گروه تهیه‌کننده سریال تلویزیونی «روایت فتح» به حکم وظیفه و وجدان اسلامی اعلام می‌دارد، نویسنده نامه سرگشاده و کارگردان خنجر و شقایق «که ظاهرا» مسئول گروه فیلمبرداری اعزامی به «بوسنی هرزه گوین» بوده، در تهیه سریال «روایت فتح» هیچگونه نقش و دخالتی نداشته است و این ادعا که سازنده یا سازندگان «خنجر و شقایق»‌‌ همان سازندگان روایت فتح هستند ادعایی دروغ و کاملا بی‌اساس است و چنانچه ضرور باشد اسناد و مدارک مربوط به آن برای اطلاع عموم ارایه خواهد شد. بنابراین تلاش سازندگان «خنجر و شقایق» برای منتسب کردن سریال «روایت فتح» به خود و یا نسبت دادن خود به «روایت فتح» صرفا نوعی سودجویی از محبوبیت و مقبولیت این سریال تلویزیونی در میان امت حزب‌الله است. در واقع تولید و پخش سریال «روایت فتح» نتیجه تلاش، ذوق، ابتکار و عشق و ایثار مجموعه‌ای از هنرمندان متعهد در گروه تلویزیونی جهاد شبکه اول سیما بوده که به نام همین گروه نیز از تلویزیون پخش شده و برخلاف ادعای نویسندگان نامه‌ای سرگشاده، مسئولان صدا و سیما کمترین تلاشی برای ثبت افتخارات آن به نام خود نکرده‌اند. گرچه تهیه‌کنندگان سریال تلویزیونی «روایت فتح» در همه حال از کمک‌ها و حمایت‌های مادی و معنوی مسئولان صدا و سیما، همچنین از همکاری و مساعدت‌های تجهیزاتی و نیروی انسانی تولید شبکه اول سیما برخوردار بوده‌اند و از این بابت همواره قدر‌شناس این عزیزان بوده و خواهند بود.

۳- اگر بعضی از سازندگان سریال «روایت فتح» همچنان افتخار همکاری با صدا و سیما را دارند ولی این همکاری به منزله حمایت یک جانبه از عملکرد‌های خود و کلان صدا و سیما نیست و مسلما در کارنامه صدا و سیما نیز مانند دیگر سازمان‌ها و موسسات نقاط ضعفی به چشم می‌خورد، ولی این نقاط ضعف به هیچ وجه قابل قیاس با نقاط مثبت رسانه‌ای که شبانه‌روز در خدمت اعتلاء نام اسلام، انقلاب، و نظام اسلامی است نبوده و نیست و کسی حق ندارد آن را به مستمسکی برای کوبیدن این رسانه و اهانت و جسارت به ساحت شهیدان گرانقدر آن مبدل سازد. شهیدانی که برای ثبت صدا و تصویر حماسه‌آفرینی‌های لشکریان اسلام برخلاف نوشته برخی نویسندگان مغرض و ناآگاه روزنامه کیهان در خط مقدم جبهه‌های نبرد، خون پاک خود را در راه اسلام و میهن اسلامی نثار کردند و البته آن شهدای بزرگوار برخلاف تهیه‌کنندگان «خنجر و شقایق» نه در پی کسب شهرت بودند و نه سودای جاه طلبی‌های گروهی، در سر داشتند.

۴- جای ‌‌نهایت تاسف است که نویسندگان فوق‌الذکر برای تحقق اهداف فردی و گروهی خود تا به آنجا پیش می‌روند که به ستایش از عملکرد رادیو و تلویزیون دشمن سفاک جمهوری اسلامی یعنی صدام می‌پردازند و از تلاش‌ها و ایثارگری‌های خود با تحقیر و اهانت یاد می‌کنند که در واقع خواسته یا ناخواسته دل دوستان می‌شکنند و در بر دشمنان می‌نشینند. گرچه درباره جفایی که نویسندگان نامه سرگشاده بر مجموعه صدا و سیما و سازندگان روایت فتح روا داشتند گفتنی فراوان است ولی قصد بر پاسخگویی کلیه موارد نیست و ذکر این مطالب صرفا به خاطر پاسداری از خون شهیدان گرانقدر صدا و سیما و حفظ حریم حرمت همه کسانی است که در معرکه خون و آتش جنگ تحمیلی از مرگ نهراسیدند و حماسه آفرینی‌های لشکریان اسلام را به تصویر کشیدند. والسلام علی من اتبع‌الهدی

تهیه‌کننده روایت فتح ابراهیم کیهانی فیلمبرداران و کارگردانان: قاسم بخش غلامحسین پیرهادی قدرت‌ا… سیدان دستیاران فیلمبردار: می‌رکیوان خلیل‌پور جعفر خوش خو احمد حائری صدابرداران و سنکرون: اسماعیل براری بهروز شکوری قدرت‌ا… سیدان سید‌سعید سادات صوتی

هنوز هم معلوم نشده است که «روایت فتح» از کجا به نام امضا کننده نامه فوق ثبت شده است و ایشان به چه مجوز و استنادی نام خود را در ذیل چنین نامه‌ای قرار دهد اما در هر حال این نحوه برخورد غیر اخلاقی «صدا و سیما» تنها دو انتخاب را در برابر پدر مستند «روایت فتح» شهید سید مرتضی آوینی قرار می‌داد: یا وارد میدان شده و در جدال رسانه‌ای دیگری به اثبات این مهم بپردازد که صاحب اصلی روایت فتح کیست و در این مسیر آماده هرگونه برخورد غیر اخلاقی مشابه باشد یا این رویارویی را برای حفظ حرمت «روایت فتح» در نیمه راه‌‌ رها کند تا مبادا در افکار عمومی خدشه‌ای بر تقدس اسطوره‌ای «روایت فتح» وارد شود.

خلقیات مرتضی آوینی به گونه‌ای بود که نمی‌توانست راه حل اول را برگزیند و این مسئله‌ای نبود که نویسندگان آن نامه کذایی از آنآگاه نباشند. او در تمام سال‌های دفاع مقدس اجازه نداده بود که نام خود و همراهانش در تیتراژ پایانی مجموعه «روایت فتح» درج شود، یقینا اینک برای به سرانجام رساندن منازعه‌ای که در طرف مقابل آن تقید اخلاقی قابل اطمینانی وجود نداشت دست به خرج کردن از این سرمایه نمی‌زد و همین طور هم شد.

یا این حال تبعات این داستان گریبان سید مرتضی آوینی را‌‌ رها نکرد. پیوند نزدیک مدیریت وقت سازمان با ارکان دولتی وقت، خصوصا وزارت ارشاد که طبیعتا سر و کار عنصری فرهنگی با جایگاه «آوینی» زیاد به آنجا می‌افتاد باعث شد که از همه سو و به هر شکل ممکن با او افزایش یابد و عملا ۴ ماه پایانی عمر وی در تنگنای سختی قرار دهد.

اما سید مرتضی آوینی آبی به لانه مورچگان ریخته بود که حتی شهادتش هم سدی در برابر تحولات آتی نشد. به فاصله ۶ ماه از شهادت سید مرتضی آوینی در قتلگاه فکه، تغییرات گسترده‌ای از سوی مقام معظم رهبری در مدیریت صدا و سیما انجام گرفت و خط مشی جدیدی برای آن تعریف گردید. امروز از آنان که عزم خود را جزم کرده بودند تا «عنصر سرکش» و «پر رویی» چون آوینی را تنبیه کنند و او را از عرصه‌های فرهنگی کشور حذف نمایند نام و تاثیری باقی نمانده است اما نام «شهید سید مرتضی آوینی» چون خوشیدی در آسمان فرهنگ ناب انقلاب اسلامی می‌درخشد و روز به روز بر فراگیری اندیشه توحیدی تابناکش که هیچ ملاحظه و انقیادی را بر نمی‌تافت افزوده می‌شود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.