متعاقب توافق مقامات نظامی افغانستان و آمریکا در مورد چگونگی انجام عملیات شبانه در این کشور، عملا دومین پیش شرط دولت افغانستان به منظور امضای پیمان همکاریهای راهبردی میان دو کشور بر طرف گردید. این موضوع سبب شد تا مشاور امنیت ملی افغانستان و سفیر آمریکا در این کشور مبادرت به امضای پیش نویس اولیه پیمان مذکور در کابل نمایند. آنچه در ارتباط با امضای این سند جلب توجه مینمود و توسط مقامات افغان نیز مورد تاکید قرار گرفت عدم درج بند مربوط به ایجاد پایگاههای نظامی توسط ایالات متحده آمریکا در افغانستان بود. این موضوع به واقع یکی از مهمترین بندهای این پیمان محسوب و ظرف سالهای اخیر همواره منشا مناقشه میان برخی جریانات داخلی با دولت این کشور و همچنین منبع نگرانی برخی کشورهای منطقه بوده است.
ارزیابی دلایل عدم درج این موضوع را باید در تحولات اخیر در این کشور جستجو نمود. به طور طبیعی بدون ایجاد پایگاههای نظامی بخشی از سیاستهای منطقهای آمریکا در این حوزه ناقص باقی خواهد ماند و اصولا بعید به نظر میرسد این پیمان بدون این پایگاهها قابل تعریف در سیاستهای آمریکا باشد.
به منظور دریافت درک صحیحتر موضوع ذکر این نکته ضروری است که موفقیت ایالات متحده آمریکا در افغانستان با دو چالش عمده مواجه است. اول اینکه آمریکا شریک استراتژیک منطقهای در مورد افغانستان ندارد. پاکستان به شدت غیر قابل اعتماد است و ظرف یک سال گذشته روابط این دو توام با تنش بوده و علیرغم تلاشهای صورت گرفته به دلیل تضاد منافع راهبردی در خصوص افغانستان نمیتوان به این تلاشها امیدوار بود. پذیرش سیاست آمریکا موجب تحول بنیادی در سیاستهای پاکستان شده، نقش ارتش این کشور را در مقایسه با شرایط فعلی محدود و طبیعتا واگرائی در حوزه جغرافیائی پاکستان و خصوصا در میان بلوچها را تشدید خواهد نمود. پاکستان بخوبی از کاهش ارزش استراتژیکیاش مطلع است. موضوع بن لادن اعتبار پاکستان را در مقابل آمریکا بصورت جدی و وسیع کاهش داد. در مجموع رابطه پاکستان و آمریکا بیش از هر زمان دیگر ماهیتی ژئوپلتیک بخود گرفته است.
دوم دولت در افغانستان فاقد مشخصههای مورد نظر آمریکا به عنوان شریک راهبردی بوده و کماکان در باتلاق مشکلات مختلف داخلی باقی و قادر به عبور از مرزهای قومی، فساد و ناکارآمدی نیست. مفهوم دولت ملت در افغانستان شکل نگرفته و دولت نتوانست عنصر ویژهای که نقطه اجماعی برای تقویت ملی گرائی باشد را ایجاد نماید. هویت ملی در افغانستان نتوانسته روند تکاملی خود را طی و عامل وحدت ملی در این کشور گردد. مفهوم این موضوع استمرار توقف در دوران خلاء هویتی در این کشور است.
در چنین شرایطی آمریکا در تلاش است با کسب موفقیت در دو موضوع، بحران موجود در افغانستان را از مرحله فعلی عبور و با تغییر برخی ابعاد و مشخصهها، شکل بحران و نتیجتا شرایط بازی در آن را تغییر دهد. برای کسب این مهم ایالات متحده آمریکا نیازمند نهائی کردن پیمان همکاریهای راهبردی با افغانستان و به نتیجه رساندن مذاکره با طالبان در قطر است. این دو موضوع به صورتی مستقیم با یکدیگر مربوط میباشند و نمیتوان تعریفی از موفقیت از منظر آمریکائیها بدون تحقق این دو موضوع ارائه نمود. موضوع پیمان بصورت کلی و حتی با قید ایجاد پایگاههای نظامی از ابتدا مورد تمایل دولت افغانستان قرار داشت و لایه تصمیم گیر اصلی در دولت این کشور این موضوع را در راستای اهداف و سیاستهای خود تلقی مینمودند. اما دشواری واقعی در ارتباط با جلب نظر و اخذ توافق طالبان بود. تجربه ۱۰ سال تاکید بر نظامیگری بخوبی این نکته را برای تمام طرفها به اثبات رساند که این جنگ پیروز نظامی نخواهد داشت.
لذا آمریکا نیازمند یک تعریف مشترک با طالبان در مورد افغانستان است و برای حصول به این مهم حتی اگر موضوع انتخابات ریاست جمهوری سال جاری در این کشور را در نظر نگیریم باز فرصت زیادی ندارد. سال ۲۰۱۴ سال اتمام خروج نیروهای ناتو و مازاد نیروهای آمریکا از افغانستان و همچنین سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور است و باید تا قبل از آن تکلیف طالبان ولو بصورت نسبی روشن شده باشد. شاید بتوان پاسخ پرسش ابتدای مطلب را در این محدوده جستجو نمود. بدون مشارکت طالبان هیچ تعامل تعیین کنندهای در افغانستان معنا نداشته و تصور دستیابی به صلح را مساوی با زندگی با رویاها دانست. شاید به همین جهت بود که متعاقب تعلیق مذاکرات قطر توسط طالبان، مقامات آمریکائی با خوشبینی امکان برقراری مجدد این مذاکرات را مطرح مینمودند.
به این جهت این احتمال را نمیتوان از نظر دور داشت که یکی از دلایل عدم درج بند مربوط به ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا در متن تائید شده اخیر، علیرغم تامین پیش شرطهای دولت افغانستان، میتواند با هدف ممانعت از ترک کلی مذاکرات توسط طالبان صورت گرفته باشد. آمریکا تمایل دارد طالبان را نسبت به ادامه مذاکرات تشویق نماید. اخبار منتشره در زمینه انتقال حداقل یک تن از ۵ زندانی مورد درخواست طالبان که در گوانتانامو مستقر بوده به قطر در همین راستا قابل ارزیابی است. طالبان تاکنون نسبت به موضوع ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا واکنش مثبتی از خود نشان ندادهاند و به نظر میرسد آمریکا امیدوار است در طول زمان مذاکره بتواند با طالبان بصورت کلی و یا بخشی از آنان در این خصوص به توافق برسد. البته علاوه بر این موضوع، دو موضوع دیگر را نیز میتوان در زمینه پرسش ابتدای مطلب مورد توجه قرار داد. نکته اول میتواند تلاش برای مدیریت افکار عمومی افغانستان و منطقه و ممانعت از افزایش حساسیت آنها نسبت به موضوع ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا با بهره گیری از عنصر زمان و ایجاد تاخیر در این مورد باشد و دوم را میتوان در تولید فرصت برای چانه زنیهای دولت افغانستان با آمریکا قلمداد نمود.
آنچه در انتها بعنوان جمع بندی میتوان ذکر نمود عبارت است از:
· با مرور موارد مشابه در گذشته قبول اینکه آمریکا آماده پذیرش مسئولیتهای مطرح شده نسبت به افغانستان بدون برخورداری از ابزارهای تعریف شده در سیاستهای این کشور میباشد کمی دشوار است. لذا عدم درج موضوع ایجاد پایگاههای نظامی این کشور در افغانستان را باید نوعی اقدام تاکتیکی و بنابر ضرورتهای زمانی حاضر تلقی و موضوع را تمام شده ندانست.
· تاکنون به موضوع حقوق کنسولی بعنوان مبنا در تعارض میان نیروهای آمریکائی (ولو مشاورین غیر نظامی) با اتباع افغانستان اشاره علنی صورت نگرفته و مقامات افغان از بیان صریح موضوع خودداری نمودهاند. قوانین ایالات متحده آمریکا در این زمینه به شدت انعطاف ناپذیر و قاطع بوده و امکانی برای چانه زنی افغانها ایجاد نمینماید. از این لحاظ به نظر میرسد دولت افغانستان کاپیتولاسیون را پذیرفته ولی از اظهار علنی آن به افکار عمومی خود پرهیز دارد.
· اصرار آمریکا به ادامه مسیر فعلی به مفهوم ایجاد پایگاههای نظامی در افغانستان ولو در آینده، فی نفسه برای منطقه تهدید آمیز است و ایجاد امنیت در افغانستان به قیمت تولید ناامنی یا تهدید برای منطقه ماندگاری ندارد. ثبات پایدار در افغانستان آینده نیاز به اجماع داخلی و بیرونی در این کشور دارد. سیاست ایالات متحده آمریکا بعنوان کشوری موثر در تحولات موجود، بدون توجه به این مهم صرفا در قالب WISHFUL THINKING تعریف خواهد شد.
Sorry. No data so far.