مولوی محمد مختار مفلح -هوای دیدن دمشق شاید از دوست داشتنیترین آرزوی هرمسلمانی باشد، هرکسی که دلداده فرهنگ وتمدن اسلامی است در عرصه دعوت اسلامی نمیتواند ازکنار این شهر باهمه تاریخ پرغوغای آن خاموش عبور نماید…
دراین شهر، داستانهای زیادی نهفته است. انگار که شکوه و جلال خلافت اسلامی از کنگرههای بناهای قدیمی آن شهر میبارد. اما سیمای دیگری نیز از این شهر هر از گاهی در پیش دیدگان دل، خود نمایی میکند… آن چهره قهرمانانی است که از تربت آنان بوی کربلا میآید… از خاک آنان عطر شمشیر علی و شمیم خون حسین را میتوان بویید… آن سوتر در گورستان قدیمی شهر… بزرگان «اسلام» سر در نقاب خاک کشیدهاند… هی!… آهسته پا گذار!… هشدارکه دردل این تیره دل دُر و گوهری از تبار سینههای پاک اصحاب محمد صلی الله علیه وآله وسلم خفته است… ادب دار که در این زمین و در این پهنه باید آهسته گام بزنی!… نکند که به این حریم قدسی بیادبی از تو سربزند… دراینجا آن عزیز دل نبی اکرم (ص) زینب کبری (رض) خفته است… دراین فضا آوای ملکوتی بلال (رض) گوشهای جان را نوازش داده است… در اینجا آن صحابی جلیل القدر ابودرداء (رض) و همسران پیامبر گرامیام حبیبه وام سلمه رضی الله عنهما نیز خفتهاند در اینجا برقهای درخشان شمشیر خالد بن ولید (رض) لرزه برتن رومیان افگنده است… هشدار واندک با تأنی قدم بردار!…
عصر بود… از آنجا برگشته بودیم… انگار که پارههای دلمان درآن گورستان برجای میماند… اشکی فروغلتید و ما هم بیرون رفتیم…
آنسوتر صلاح الدین ایوبی
صلاح الدین ایوبی نامی است که اگر کسی در تاریخ جهان اسلام و در تاریخ قرون وسطای اروپا مطالعهای گرچند ا ندک داشته باشد، به آن سرمی خورد.
مردی که به این نام یاد میشد، از تبارمملوکها بود و درتاریخ طرفداران و دشمنان زیادی داشته است. صلاح الدین ایوبی در تاریخ اسلامی ونیز از دیدگاه منصفان عالم مردی دلیر در عین حال درکمال انسانیت بوده است. او برای اسلام زیست وهم درراه این دین شمشیر زد او توانست تا سرزمینهای اسلامی را از لوث اشغال وتسخیر صلیبیها نجات بخشد. او بعد از نود سال ریکورد اشغال صلیبیها را شکست وبیت المقدس را رهایی بخشید. او تا این کره خاکی به گرد خورشید سوزان به دوران است صلاح الدین ایوبی چون ستارهای پرفروغ در آسمان به اندازه آفتاب طلوع وغروب میکند. از دیدگاه مخالفان و آنانی که با او پیوسته جنگیدند آدمی سخت سر و سخت کوش و بیرحم شنا خته شده است. او همه صفات مردانگی را درخود به حدکمال داشت وهمواره به عنوان شخصیتی برازنده و به نقد گرفته شده است. از دیدگاه نگارنده این سطور که در شرف زیارت این مرد به نام تاریخ اسلام قرار داشتم، شاید به یکی از آرزوهای دیرینم میرسیدم. این صلاح الدین ایوبی از نگاه نگارنده این سطور خود صاحب یک مکتب است و خود دانشگاه بزرگی است. بسیار به جاست که جهان اسلام وکشورهای اسلامی در دانشگاههای خود کرسیای را برای صلاح الدینشناسی باید اختصاص دهند و این شخصیت تاریخی را از لای کتابها بیرون آورده ویکبار دیگر برای شناخت شخصیت جامع الاطراف آن کارهای اکادمیک زیادی باید صورت گرفته ونیزدر این رشته اندیشه نیروی انسانی کشورهای اسلامی را بارور ساخت.
به هر حال قرار بود که باید به سرزمینی که درفضای آن شمشیر صلاح الدین درخشیده است ونیز دامان کوه قاسیون که درآنجا آرامگاه صلاح الدین ایوبی است را ببینیم. اما صلاح الدین ایوبی در خانه قبر شایدهم از اینکه امت اسلامی در شهر دمشق چگونه به جان هم افتادهاند سخت به تنگ آمده باشد. او خیلی از این اختلافات در زندگی خود رنج میبرد وازاینکه شمشیر مسلمانان به سوی هم برافراشته میشد، ناراض بود.
به هرحال ما دست کم اندک خویشی با صلاح الدین ایوبی و پیوندی نازک با این مرد را درخود احساس میکردیم، چه نام او گره با قدس خورده است وما نیز در خود احساسی با قدس داشتیم. این قدس دوستی شاید بتواند بزرگترین بذر دوستی این مرد عزیز در تاریخ را در دل ما جا داده باشد. ما روانه به سوی قدس شریف بودیم، شاید به نزدیکترین نقطهای به سرزمین فلسطین. این نزدیکی جغرافیایی بیگمان آرزوها و خاطرههای زیادی را هم برای ما زنده میساخت وهم مارا برای آن روزهای تاریخی وطلایی اندوهگین میساخت… چرا اندوهگین نباید بود؟… ما از دیدگاه دین این اجازه رانمی دهیم تا به خانه یک همسایه اندک تجاوزی صورت گیرد- گرچند که این کار مصروفیت روزمره کشورهای اسلامی است- امایک مشت یهودی صهیونیستی خون خوار بیش از شصت سال است که خون یک امت را میمکد وصلاح الدینی ظهور نمیکند… بیش از نیم قرن است که یک مردی در جهان عرب ظهور نمیکند تا یک بار دیگر سنگی به سر این مار بکوبد وجهان را از شر آن خلاص کند.
طرفه اینکه برخی از عناصر این سرزمینها و این کشورها هنوز هم با این مار سروکار دارند و هنوز که هنوز است با این مار بازی موش وگربه را پیش گرفتهاند. دست کم حاکمان این امت دراین عصر میدان را برای آنانی که اراده کوفتن به سر این افعی را دارند اجازه نمیدهند تا جهان اسلام را از شر این موجود پلید برهانند… این امت اسلامی چرا این همه در گیر ودارهای بیمعنا گیر افتاده است که وقتی برای فکر کردن برای یک طرفه کردن این مشکل پیدا نمیکنند. این مشکل به حدی پیچیده وبغرنج گردیده است که اکنون که چندصدسال از جنگهای صلیبی سپری شده است اکنون خلف صلیبیها – صهیونیستها جای آنان را پرنموده و باز هم آن تاریخ خونین پی هم تکرار گردیده است. اکنون در قدس همه روزه اقدامات تخریبی برای ویران نمودن مسجد الاقصا ادامه دارد، اکنون سرزمینهای اشغالی زیادی توسط اردوی تا دندان مسلح رژیم، به اقیانوس مناطق غصب شده کشانده وغرق میشود، اما اکنون دمشق میزبان خون است سوریه همه روزه فرزندان زیادی را قربانی میدهد، این خیلی درد ناک است… نه تنها که استخوانهای صلاح الدین را در گورودر پای جبل قاسیون میلرزاند بلکه موی را بر بدن هر مسلمان با وجدان اسلامی راست میکند.
این افکار سخت اذیتم میکردم که ناگاه این صدای خلبان طیاره بود که مارا متوجه میساخت که طیاره حامل ما که ازفرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) از تهران برخاسته بود به فرودگاه دمشق نزدیک و نزدیک ترمی شد. درست لحظاتی بعد تپههای سرسبز ونیمه برف آلود دمشق نگاه ما را میربود و این شهر زیبای تاریخی میزبان این مجموعه بود که از آسیا وارد این شهر به نیت سفر به سوی قدس شریف به راه افتاده بودند. وارد شهر دمشق ودر اقامتگاه خود منزل گرفتیم و تاریخ روز پنجم حمل سال ۱۳۹۱ هجری شمسی را نشان میداد.
فراموش نکنم که درفرودگاه دمشق از این کاروان عظیم که شاید در تاریخ معاصر اولین مورد منحصر به فرد باشد، از سوی مقامات دولتی سوریه پذیرایی به عمل آمد و نیز گروههای فلسطینی حق این حقشناسی امت اسلامی را با استقبال شایانشان ادا نمودند. دکتور خالد عبدالمجید رئیس جبهه مبارزه ملی فلسطین مسؤولیت تسهیلات این کاروان را به عهده داشت. این مرد، همان گونه که در میدان مبارزه میدرخشید در مروت وجوان مردی نیز سرآمد روز گار خود بود. ملت عزیز سوریه مصداق خوبی برای مروت ومردانگی بودهاند. این سوریها واین فلسطینیها درشجاعت وتهور دوروی یک سکهاند، چنانچه به چهره فلسطینیها دقیقتر نگاه میکنی متوجه میشوی که این ملت نجیب وشریف به راستی که ارزش این را دارند تا درگهواره به آنان لقب قهرمانی داد؛ آخر بعد از شصت سال زنده نگه داشتن یک داعیه وتسلیم نشدن در برابر زور وزر وتزویر کار سادهای نیست و نباید از کنار آن به تیزی عبور نمود.
روز یک شنبه ملاقات با نماینده مقام معظم رهبری ایران آقای آیت الله سید مجتبی الحسینی در سوریه تنظیم گردیده بود که در این میان نگارنده این سفرنامه به نمایندگی از این کاروان به سخنرانی پرداخته و اینکه این کاروان دارای چه ویژگیهایی است، بحث مبسوطی داشتم که همزمان به دوزبان عربی وانگلیسی ترجمه میشد. درآن سخنرانی به جا دانستم تا قدس را ملاک سنجش بقای حیات مسلمانان معاصر معرفی نموده و ازاین نگاه مسؤولیت مسلمانان به ویژه کشورهای همسایه این رژیم را مورد خطاب قرارداده برای آنان وانمود ساختم که اگر آنان برای ملتهای مسلمانشان اجازه دهند به یقین که سرنوشت ملت فلسطین قبل از این هم میتوانست که حل میشد.
بنا براین ایجاب میکند که ادیان ابراهیمی میباید دارالانشایی ایجاد نمایند تا با تفاهم بین الادیانی بتوان همه امتهای دنیا را متوجه خطرصهیونیستها نمود وآنان را اجازه این نداد تا بیشتر از این با فتنه افروزی عالم را به کام یک جنگ خونین دیگری بکشند. نویسنده این سطور توضیح داد که این آمریکا با ید متوجه گردد که با این حمایت همه جانبه از این رژیم نمیتواند در تحت هیچ شرایطی در جهان اسلام شرایط بهره وری برا ی پذیرش خود پدید آورد. این همه جنایاتی که این رژیم درحق ملت مسلمان فلسطین وسایر ملتهای اسلامی مجاور فلسطین انجام داده است، همه به حساب آمریکا واریز میشود واین به یقین که برای آینده آمریکا خطرناک خواهد بود. البته من به حیث رئیس هیأت افغانستان افزودم که این حرکت به اساس تقوا و اخلاص به راه افتیده است و به هدفی که به خاطر آن تشکیل گردیده است پابند و باورمند باقی خواهد ماند. در ضمن این ملاقات از توطئههای جهانی علیه اسلام و مسلمانان از توهین آمریکاییها به اجساد درافغانستان و نیز از رویداد قرآن سوزی در پایگاه نیروهای آمریکایی یادآور گردیده و از اینکه ملت افغانستان دربرابر این توطئهها آگاهی کامل دارد، شبهاتی که برخیها نسبت به مردم افغانستان داشتند را، زدودم.
این دیدار در نوع خود از بیسابقه بود، زیرا برای اولین بار بود که از کشور افغانستان و از دولت افغانستان در آنجا به صورت فعال نمایندگی صورت میگرفت. از این رو اشتراک هیأت افغانستان به صورت گستردهای در مطبوعات دمشق وطرفدار ملت فلسطین انعکاس درخشانی داشت و آنانی که از جهان اسلام وغیرمسلمانان دراین کاروان اشتراک ورزیده بودند استقبال درستی نموده وازاین زاویه هیأت افغانستان سخت مورد عنایت اشتراک کنندگان دراین همایش قرار گرفت. به راستی که دراین همایش این بیرق افغانستان همواره در اهتزاز بود و از اینکه ملت مومن افغانستان با همه سابقه خدمات وفداکاریهای خود بزرگترین خدمت را هم به مسلمانان و هم به مردم جهان در رابطه به نجات جهان از شرکمونیزم انجام دادهاند، تا این لحظه در قضیه حساس فلسطین یک چنین موقفی نگرفته بودند، جای سوال زیادی داشت واکنون اشتراک هیأت افغانستان دراین کاروان عمق علاقه مردم افغانستان به ملت ومردم فلسطین ونیز برای بازیابی قدس شریف را نشان میداد.
بازدید از خیمه نشینان فلسطینی نیز جزء از برنامهها بود، این خیمه نشینان بیش از نیم قرن است که در هوای باز زندگی به سرمی کنند و همه عالم از بیسرپناهی آنان اگاهی دارد و هر از گاهی این درد جانکاه قلب انسانهای آزاده دنیا را به درد آورده و دروغ بودن هلوکاست یهودیها را به نمایش میگذارد. زیرا اگر کسی آزاری کشیده باشد هیچ گاهی خود دست به آزار دیگران نمیزند، چه برسد به اینکه به کشتار دیگران دست بیازد.
ویژگیهای کاروان جهانی به سوی بیت المقدس:
از همه قارههای جهان شخصیتهای آزاد اندیش آمده بودند، از آمریکا، از شرق دور، از اروپای غربی، از افریقا و به صورت گسترده از کشورهای آسیایی… زمانی که آدم میبیند که اکنون این همه وجدانهای آزاده دنیا هنوز بیداراند و این وجدانهای آزاده با قبول همه مشکلات خطرمی پذیرند ومی آیند تا به ندای حق طلبی ملت فلسطین لبیک بگویند؛ خیلی نوید دهنده است… چه روزی فرا خواهد رسید تا این دنیا طی یک وفاق بین المللی مشتی به دهن ارباب باطل بزنند وجای ابلیس برای همیش خالی شود. طرفه اینکه در این کاروان یک گروه خاخامهای یهودی ضد اسرائیلی هم دیده میشد که از نیویارک آمده بودند.
این گروه یهودی کارتهای روی سینهشان چسپانده بودند که روی بیرق رژیم صهیونیستی علامت نفی وچلیپا زده بودند و شعارهای یهودیت ضد صهیونیستی را نشان میداد. این خیلی جالب بود و از اینکه این رژیم خود آله دست استکبار است و دین کلیمیها را دزدیده است، خیلی جالب بود. در بلوتن خبریای که از سوی این خاخامهای یهودی درآمریکا به نشر میرسد، وآن را با خود داشتند، نوشته شده بود که اگر این اعراب هم موجودیت این حکومت رابپذیرند آنان به این رژیم اعتراف نخواهند کرد و این رژیم تا ابد غیر مشروع باقی خواهد ماند.
اشتراک این گروه یهودیان ضد صهیونیزم، برا ی آنانی که درباب تاریخ ودر باب فلسفه ادیان کارمی کنند خیلی جالب است. چه رژیمی که این همه خودرا در قالبهای مختلف به عنوان کشور یهودی وتنها کشوری که از حقوق این ملت دفاع میکند، جازده است، تا اکنون نتوانسته است تا مورد قبول یهودیت دنیای معاصر قرار گیرد. البته در این کاروان مسیحیهای زیادی نیز اشتراک داشت، این مسیحیها از گوشه وکنار جهان اینجا به هم رسیده بودند و از نحلههای مختلف مسیحیت نمایندگی میکردند.
اشتراک مسیحیان این حقیقت را میرساند که حمایتهای همه جانبه غرب از رژیم منفور اسرائیل تنها در اثر لابی گریهای یهود در آمریکا، به ثمر نشسته است والا اگر وجدانهای آزاده دنیا از ارعاب وتهدید صهیونیستها تهی باشند بدون شک که مردم مغرب زمین تا این حد به آدم کشی و خون ریزی علاقهمند نبوده ونیز بیشتر از این خون انسانها را نخواهند ریختاند. البته باید واضح ساخت که صهیونیستها برای هیچ کیش وآئینی حرمت را باقی نگذاشته و همواره در نقض حق همه پیروان ادیان کوتاهی نکردهاند.
صلاح الدین ایوبی قاتل شیعیان بود و نام او در تواریخ شیعه به نام صلاح الدین جلاد ثبت شده است. احتمالا نویسنده نمی داند که همین وهابیون سوریه خود را پیروان صلاح الدین ایوبی می دانند که ابتدا امارات ایوبی را در مصر و شام بنا کرد و شیعیان را سرکوب نمود و سپس به جنگ صلیبی ها رفت.
دلی اینکه مردم مصر به ادگی از تشیع دست کشیدند همراهی صلیبیان با فاطیون مصر بود اینکه الان مثریها نگران گسترش تشیع هستند دقیقا به خاطر مبارزه شیعیانی چون نصر الله و احمدی نژاد با فاصبان فلسطین است. دیدید که در هیچ دوره ای به اندازه دوره احمدی نژاد شیعه گرایی و شیعه هراسی در تاریخ اسلام رواج نیافته است.
کونوا دعات الناس بغیر السنتکم