دوشنبه 07 می 12 | 12:00
مقاومت برخی دانشگاه‌ها برابر تحول در علوم انسانی

کچوئیان: علم تابع بخشنامه نیست

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی معتقد است که نه تنها دانشگاه‌ها برای تحول در علوم انسانی کاری نکرده‌اند بلکه می‌گوید، بعضاً مقاومت هم از جانب آنها صورت گرفته است.


حسین کچوئیان یکی از اعضای حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی و از متخصصین و صاحب نظران در حوزه علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی است که در این زمینه نظراتی مانند پایان جامعه‌شناسی و تولد مطالعات فرهنگی ابرازکرده، که در محافل علمی مورد توجه واقع شده است.

در گفتگویی که با وی صورت گرفته است ، وی  به سوالاتی در مورد مسائل مختلف مربوط به این حوزه پاسخ داده است؛ این گفت‌وگو از نظرتان می‌گذرد:

با عرض سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. اگر موافق باشید گفت‌وگو را از حوزه تخصصی شما یعنی علوم انسانی آغاز کنیم. همانطور که مستحضر هستید بحث ارتقاء و تحول علوم انسانی در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار دارد. در ابتد در مورد ضرورت طرح این موضوع اگر نکته‌ای را لازم می‌دانید بیان کنید؟

بنده هم به شما عرض سلام و ادب دارم و برای همه از درگاه خداوند متعال آرزوی توفیق در انجام وظایف و تکالیفمان را دارم.

در مورد بحث ارتقاء و تحول در علوم انسانی به‌طور کلی باید بگویم که دانش‌ها تابع شرایط تاریخی، اجتماعی، محیطی و… هستند و می‌توان گفت که هر قوم و ملتی در برهه تاریخی دارای دانش‌ها یعنی به‌طور اعم نگاه خاصی به جهان پیرامونی خود هستند.

به‌عنوان مثال دلیل اینکه در غرب الهیات به معنایی که ما در فلسفه خودمان آن را معنا می‌کنیم، وجود ندارد را در اینجا می‌توان جستجو کرد. یا دلیل افول و زوال یا ظهور و درخشش دانش‌ها در برهه‌های مختلف تاریخ یک ملت را هم در اینجا باید پیدا کرد؛ یعنی دانش‌ها و معارف بشری تا حد زیادی تحت تأثیر محیط پیرامونی محل ظهور خود هستند.

در مورد بحث ارتقاء و تحول علوم انسانی هم باید به این نکته توجه داشت که علوم انسانی متعارف و رایج در کشور تا حد زیادی تقلید و کپی‌برداری از علوم انسانی تولید شده در غرب چند قرن اخیر و در بردارنده تمام پیش‌فرض‌های معرفتی و غیرمعرفتی این علوم است.

به نظر من برای روشن شدن بهتر بحث این مثال مفید است. فرض کنید شما وارد ساختمانی می‌شوید و از راه پله وارد یکی از طبقات آن می‌شوید، شخص دیگری از در دیگر‌‌ همان ساختمان وارد شده و با آسانسور وارد طبقه دیگری می‌شود، مسلماً یافته‌های شما از آن ساختمان با یافته‌های آن فرد از‌‌ همان ساختمان متفاوت است.

پس با پذیرش تفاوت پیش‌فرض‌های علوم به‌ویژه علوم انسانی این علوم با یکدیگر متفاوت خواهد بود. علوم انسانی در غرب در بستر اجتماعی و تاریخی خاص، با مقاصد خاص شکل گرفت که این پیش‌فرض‌ها هیچگاه در مشرق زمین و به‌طور اخص در کشور‌ها شکل نگرفت.

به‌طور کلی باید گفت غرب ابتدا سکولار شد و سپس با نگاه سکولار خود علوم انسانی ویژه خود را طرح‌ریزی کرد و ما هم باید کوشش کنیم که علوم انسانی خود را با نگاه غیرمادی و غیرسکولار بنیان‌گذاری کنیم.

ارتقاء و تحول در علوم انسانی را هم اگر بخواهم در یک کلام تعریف کنم باید بگویم که تولید علوم انسانی در چارچوب پیش‌فرض‌های تمدنی خودمان باتوجه به الزامات آن برای پاسخگویی به نیازهای تمدنی خودمان را می‌توان شاکله اصلی ارتقاء و تحول در علوم انسانی دانست.

اهمیت این موضوع هم به نظر بنده آن است که انقلاب اسلامی به‌عنوان حاصل حداقل صد سال مبارزات خونین مسلمانان بر علیه استبداد و استعمار برای آنکه بتواند از وابستگی و ریزه‌خوار بودن خارج شود باید در بحث علوم به‌ویژه علوم انسانی مستقل باشد.

آقای دکتر با توجه به فرمایشاتی که داشتید، ‌ کار را باید از کجا آغاز کرد؟

 ما در این زمینه تلاش‌های خوبی را شاهد هستیم. فضلا و محققین حوزه و دانشگاه تاکنون در زمینه لزوم و امکان این تغییر کلان بحث‌های ایجابی خوبی داشته‌اند اما هنوز هم در آغاز راه هستیم. یعنی در مقیاس با آنچه که در این ۳ قرن اخیر در مغرب زمین اتفاق افتاده کار چندانی صورت نگرفته که البته توقع چندانی هم نباید داشت. چون در ۳ دهه بعد از انقلاب، ‌دهه اول کلاً صرف دفاع از اصل موجودیت انقلاب شد و کارهای انجام شده تاکنون خوب ولی ناکافی است.

برای آنکه بتوانیم در علوم انسانی نظریه‌پردازی کنیم و استبداد و تک‌صدایی علوم انسانی غربی را در محیط‌های علمی در هم بکشنیم، اولا باید جرات داشته باشیم تا مسائل را متفاوت ببینیم یعنی با نگاه خاص خودمان جهان پیرامونی و روابط حاکم بر آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. ثانیا طرح پرسش‌های عمیق و صریح از تفکر غربی در حوزه علوم انسانی طلب پاسخ از این دستگاه معرفتی را جدی بگیریم، ثالثا شناخت جریان‌های مؤثر در تاریخ اندیشة غرب و پیش‌فرض‌های معرفتی حاکم بر این جریانات مثلاً شناخت این موضوع که میشل فوکو یا ماکس وبر در چه شرایط معرفتی نظریات خود در رابطه با عقلانیت، قدرت و… را پردازش کرده‌اند.

 آقای دکتر، این تغییر نگاه چه الزاماتی دارد؟

به نظر بنده تغییر نگاه به نگرش به آن معنایی که عرص کردم، مستلزم تغییر خود در شخص است. نگاه دینی به جهان و کشف روابط فیمابین پدیده‌ها از کسی برمی‌آید که حالات و افعال خود دینی شده باشد. یعنی انسان سکولار و مادی‌گرا اصولاً نمی‌تواند وارد ساحت نگاه الهی به جهان شود.

به نظر می‌رسد در پاسخ به سؤالات هم محتاج نوآوری هستیم، اینطور نیست؟

بله، ما باید این نوآوری را در متن حرکت علمی نهادینه کنیم. مثلاً فوکو هنگامی که سؤالات خود در حوزه روان‌شناسی یا آنچه که خود او رژیم‌های حقیقت می‌خواند را مطرح می‌کند، متوجه می‌شود که دستگاه معرفتی کانت نمی‌تواند جواب سؤالات او را بدهد و به‌همین دلیل وارد ابداع یک دستگاه معرفتی می‌شود. به نظر بنده این راه توسط متفکران ما باید طی شود.

دستگاه معرفتی که باید توسط اندیشمندان مسلمان ما ارجاع شود چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

لحاظ کردن مبانی نظری مابعدالطبیعی نظام فکری اسلام اولین خصوصیت لازم است.

باز هم از تاریخ تفکر غرب مثال می‌زنم. نظریه ماکیاولی بر متافیزیک و مابعدالطبیعه اروپای گریزان از سیطره کلیسا و الهیات منحط آن بنا نهاده شده است.

دومین خصوصیت آن است که باید بدانیم علم تابع بخشنامه نیست و رشد علمی کار یک روز و چند روز نیست بلکه شما باید محیط علمی را با سؤالات نوین درگیر کنید و مقدمات اندیشیدن صحیح را هم فراهم کرده باشیم در این صورت است که دستگاه معرفتی مطلوب ما حاصل خواهد شد.

 به نظر شما فضای دانشگاهی ما چقدر آمادگی این کار را دارد؟

متأسفانه دانشگاه‌های ما تأخیر دارند و در این زمینه نه تنها کاری نکرده‌اند بلکه بعضاً مقاومت هم کرده‌اند. در این سال‌های اخیر هم هرکسی حرفی زده که با درک ناقص عده‌ای از علم در تضاد بوده با برچسب چند علم و… علیه او دعوا راه انداخته‌اند.

معضل بعدی نبود ترجمه‌های دقیق و نقدهای منصفانه از متون اصلی و پایه‌ای متفکرین غربی است البته باید پذیرفت که ابداع علمی خیلی سخت است و به دلیل این سختی است که بسیاری به سمت کارهای راحتی مانند ترجمه و تکرار متون ترجمه شده می‌روند.

 به نظر شما اخلاق علمی در محافل دانشگاهی ما چقدر رعایت می‌شود؟

متأسفانه اخلاق نقد علمی و پذیرش منتقدین در محافل دانشگاهی کمرنگ است. چندی پیش من در یک گفت‌وگو به این نکته اشاره کردم و گفتم‌ای کاش مدافعین مدرنیته در ایران به اندازه خود مدرن‌ها از نظر رفتار با منتقدین مدرن بودند. تاریخ غرب مدرن آکنده از آمدن و رفتن‌ها، طلوع‌ها و افول‌های اندیشه‌ها و اندیشمندان بوده است؛ ولی خود بنده هنگامی که نظریه پایان جامعه‌شناسی و لزوم توجه بیشتر به مطالعات فرهنگی را مطرح کردم این جریان به ظاهر مدرن ولی در واقع مرتجع حملاتی را به بنده کردند که واقعاً شرم‌آور بود.

در صورتی‌که این نظریه اصلاً به آن معنا نیست که تفکر اجتماعی را تعطیل کنیم بلکه معنای آن این است که دیگر یک شکل از دانش به درد نمی‌خورد.

یکی دیگر از مأموریت‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع مهندسی فرهنگی است.

 مهندسی فرهنگی اصلاً یعنی چه و چه نیازی به آن است؟

منظور از مهندسی فرهنگی به نظر من آن است که نباید عرصه فرهنگ را‌‌ رها کرد و این فرمایش مقام معظم رهبری و مأموریتی که معظم‌له به شورای عالی انقلاب فرهنگی محول فرمودند. حاصل نگاه دقیق ایشان به حوزه فرهنگ و تحولات فرهنگی این چند دهه اخیر بوده است.

فرهنگ حوزه‌ای است که دائم با حوزه‌های دیگر در تبادل و دادوستد است یعنی هم برحوزه‌های دیگر تأثیر می‌گذارد و هم از حوزه‌های دیگر تأثیر می‌پذیرد. مهندسی فرهنگی یعنی پیش‌بینی این دادوستد‌ها و اثراتی که بر فرهنگ دارد و مدیریت این اثرات.

لزوم مهندسی فرهنگی از‌‌ همان تعریف آن معلوم می‌شود. حتی در حوزه فرهنگ لیبرال که ظاهراً همه چیز‌‌ رها و آزاد است هم نهادهای پنهانی فرهنگ را مهندسی می‌کنند و در بسیاری از موارد هیچ ابایی از بیان این مطلب ندارند.

مثلاً شما هنگامی که می‌شنوید در کشوری مثل فرانسه یک تکه‌پارچه بر سر دختران مسلمان تحمل نمی‌شود باید متوجه باشید که آنان به دقت فرهنگ خود را مهندسی می‌کنند و‌ای کاش ما هم مانند آن‌ها بر فرهنگ خود تعصب داشتیم.

 آقای دکتر، آیا می‌توان تولد جریان پست مدرن با گرایش‌های ضدعلم و ضدعقل را حاصل ناتوانی‌های علم مدرن غربی در پاسخگویی به سؤالات اساسی انسان غربی داشت؟

بله، از دهه ۶۰ میلادی گرایش‌های پست مدرن در مغرب متولد شد و همانگونه که اشاره کردید این گرایش‌ها حاصل ناتوانی علم مدرن غربی در همه حوزه‌ها در پاسخگویی به نیازهای انسان غربی است.

اینکه شما می‌بینید دوباره غیب‌گویی، طالع‌بینی، روش‌های درمانی عجیب و غربی و انواع مکاتب شبه عرفانی دوباره بازارشان گرم شده، معلول نقصان‌ها و خلاءهای علم مدرن غربی است.

 در پایان اگر در مورد عملکرد شورای عالی و دبیرخانه آن در دوران جدید هم سخنانی داشته باشید؟

تحولی که مقام معظم رهبری در شورای عالی ایجاد کردند، مبارک است ولی به نظر من باید تحرک دبیرخانه برای پیگیری مصوبات و حضور در بعضی از عرصه‌ها بیشتر شود.

مثلاً در حوزه ماهواره ما قانونی داریم که استفاده از وسایل تجهیرات دریافت از ماهواره را ممنوع کرده است اما مشاهده می‌شود برخورد جدی و بنیادین با موضوع ماهواره صورت نمی‌گیرد و یا در حوزه رسانه‌ها هم باید به دنبال تهذیب این حوزه و اخلاقی‌تر شدن آن شود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.