محمد حسین جعفریان – هفته گذشته به اتفاق «نادر طالبزاده» و «مصطفی دالایی» به یک مراسم سخنرانی در قزوین دعوت شدم، محفلی با عنوان «شبی با شهیدان». محور مراسم، یادبود «مرتضی آوینی» بود. تا اینجای کار همه چیز شبیه محافل مشابه بود کهگاه و بیگاه در گوشه و کنار کشور به آنها دعوت میشوم. اما آشنایی با بر و بچههایی که مجری مراسم بودند و محدودیتهایشان، سبب شد تا به همین بهانه این چند سطر را بنویسم.
بیش از یک دهه قبل به دعوت همین بر و بچهها برای مراسمی مشابه، به قزوین رفته بودم. عدهای دانشآموز که خودجوش گرد هم آمده و برای نیل به آرمانهایی که باور داشتند، سخت کوشا بودند. اینکه بعد از۱۰ سال دوام آورده بودند و هنوز بر سر پیمان با همان شور و شوق کار میکردند، برایم جالب بود. تعدادی فارغالتحصیل و شاغل، برخی به دورههای ارشد و دکتری راه یافته بودند و اما دهها جوان و نوجوان دانشآموز و دانشجوی دیگر را جمع کرده و نسبت به سالها پیش، به نحوی تحسینبرانگیز کارشان را گسترش داده بودند.
آقای «آبفروش» طلبه و مسئول این بچهها، خیلی دلش پر بود. میگفت؛ خانهای مخروبه را از میراث فرهنگی گرفته و آن را به طرز باورنکردنی بازسازی و زنده کرده بودند. کتابخانه، موزه و نگارخانه، قرائتخانه، کافینت و نمایشگاه و… همه و همه در این خانه قدیمی به همت آنها راهاندازی شده بود. تنها دهها مورد محفل ماهانه شبی با شهیدان، یکی از فعالیتهای ارزشمند این بچهها بود. آنها در رفهای قدیمی اتاقهای این بنا، نمایشگاه برگزیده مسابقه بینالمللی کاریکاتور غزه را برای بازدیدکنندگان برپا کرده بودند. در غیاب فعالیت مؤثر نهادهای فرهنگی در شهرستانها، حضور چنین گروههای مردمی که برخاسته از نسل دوم انقلاب و دلسوز آرمانهای آنند، غنیمت است. اما هم این بر و بچهها و هم گروههای مشابه در دیگر شهرستانها، همواره از عدم همکاری نهادهای مختلف مینالند. آقای «آبفروش» معتقد بود تنها هزینههای جاری نگهداری و اداره چنین بنایی برای اداره مربوطه بیش از ۵۰ میلیون تومان در ماه است. اما آنها هم بنا را بازسازی، حفظ و اداره میکردند و هم آن را به عنوان مرکزی برای معرفی فرهنگ انقلاب و جنگ زنده نگه داشته بودند.
او میگفت برای این همه، کمکی به مبلغ یک میلیون در ماه به آنها میشده که آن هم در آستانه قطع شدن است. آنها از تغییرات پی در پی مدیریتی در سازمان میراث فرهنگی که منجر به بروز مشکلات متعدد در کارشان شده، به شدت شاکی بودند و از اینکه مدیران استان وقعی به فعالیتهای خودجوش و دغدغههای آنان نمینهند ناراحت. مثال میزدند که برای همین محفل یادبود شهید آوینی، همه مدیران مرتبط استانی را دعوت کردهاند اما هیچ کدام نیامدهاند. نگارنده نمیداند چرا محفلی چنین پربرکت از نسل دوم انقلاب که داوطلبانه بار مسئولیت کم کاری بسیاری از نهادهای مربوطه را به دوش میکشد و بیهیچ چشمداشتی بسیجیوار کار میکند، باید با چنین بیمهریهایی روبهرو شود. آنچه من و نادر طالبزاده و مصطفی دالایی دیدیم، تحسینبرانگیز بود و امیدوارم استاندار این استان این بچهها را در یابد
Sorry. No data so far.