حالا دیگر سعادت آباد نماد فقر و بیکاری دیاریست که جوانهای تحصیل کرده و مستعدش مجبورند کنار میدانهای کارگری پایتخت هدر بروند و چشم انتظار عملگی در خیابانهای تهران بمانند.
۱۷ چراغ روشن خانوادههای کوهدشتی از سرزمین بیکار و کارخانه خود سفر کردند تا کنار دود بلند کارخانههای تهران، نعش زخمی و مچاله شدهشان را جا بگذارند و اندوهی سنگین از نیامدنشان را با چشم به راهی مادران دل سوختهشان جایگزین کنند.
چهار سال از آن فاجعه میگذرد اما پلک پیشرفت شهر کوهدشت تکان کوچکی نخورده است. جوانها بیشتر شدهاند و بیکاری افزونتر؛ عقربه زمان این شهر انگار روی بیکاری خوابیده است و خیال حرکت ندارد.
ریزش ساختمان سعادت آباد و مرگ 17 جوان لرستانی
در شهری که سالهاست دشتهای وسیع تشنهاش چشم به راه آب سد معشوره و برخاستن دود بلند کارخانهای است میتوان تنها رود خشک چشم به راهی و دود سیاه کارخانههای وعده وعیدها را دید که بر سینه سوختهاش جاریست.
چهارسال از آن حادثه تلخ گذشت که ۱۷ تن از فرزندان ما در غربت سعادت آباد تهران زیر آوار جان دادند و هنوز سایه پرنده سعادتی بر آسمان این دیار سایه نیفکنده است.
روز دهم تیرماه ساختمانی در منطقه سعادت آباد تهران به دلیل حاد بودن وضعیت ساختمان در ابتدای روند تخریب به صورت کامل فروریخت و ۱۷ نفر از کارگرانی که مشغول این تخریب بودند در این سانحه جان سپردند.
خبر کوتاه بود اما داغی که بر کوهدشت لرستان رفت هنوز جان مادرانی را میسوزاند که غم از دست دادن جوانانشان را از یاد نبردهاند و این روزها میتوان از چین و چروکهای صورت پدران داغدار و گیسهای سفید مادران جوان از دست داده عمق مصیبتی را که بر لرستان رفت، به خوبی دریافت.
روز دوازدهم تیرماه سال ۸۷ هنگامی که پیکر ۱۷ جوان کوهدشتی در این شهرستان بر روی دست مردم تشییع شد لرستان مبهوت بود که چرا باید در حادثهای که در صدها کیلومتر دورتر از لرستان اتفاق افتاده است شاهد مرگ ۱۷ جوان کوهدشتی باشد.
به بهانه چهارمین سالگرد حادثه تلخ سعادت آباد و جان دادن ۱۷ نفر از جوانان کوهدشت بر اثر ریزش ساختمان ۱۰ طبقه در منطقه سعادت آباد، به میان خانوادههای داغدارشان رفته و به گفتگویی کوتاه نشستیم.
روایت حادثه ای در تهران و داغ دیدگانی در لرستان
مادری پیر که زانوهای مچالهاش را بغل کرده است، میگوید: مصاحبه چه دردی را برایم دوا میکند؟ بعد از رفتن دو پسرم زندگی برایم معنی ندارد و بیارزش است. آنها تمام زندگیام بودند و بیکاری اینجا زندگی میگیرد.
پدر پیری نیز که دستهای خاکیاش را از کار کشاورزی برگردانده، میگوید: دیگر حتی نام تهران برایمان ترس میآورد و دوست نداریم تا آخر عمر به آنجا برویم. جرات نمیکنیم دیگر پسرانمان را برای کار به تهران بفرستیم.
مرد جوانی که دو برادرش را در حادثه سعادت آباد از دست داده از مسئولان میخواهد زمینه کار را در کوهدشت فراهم کنند تا جوانان کوهدشتی مجبور نباشند به میدانهای کارگری تهران پناه بیاورند.
به هر روی حادثه سعادت آباد و اعلام عزای عمومی برای مرگ ۱۷جوان کوهدشتی در سال ۸۷ نباید به این راحتی به فراموشی سپرده شود چرا که آنچه بر مردم این استان هر روز میگذرد مصیبتی است به نام بیکاری که هر روز قربانیانی خاموش میگیرد.
Sorry. No data so far.