یادم میآید آیت الله شاهرودی زمانی که تولیت دستگاه قضاء را برعهده داشت، هر چه که نداشت، یک فضیلت اخلاقی بزرگ داشت که البته پس از خداحافظی وی و رجعت به قم مقدسه این صفت بیش از پیش جلوهگری کرد و او را در ذهنها پررنگ نگاه داشت.
صفت مذکور چیزی نبود جز «شرح صدر» یا همان سینه فراخ که در ادبیات مدرن با الفاظی چون انتقاد پذیری، قدرت تحمل نقد، گاردِ باز، روحیه آزادمنش از آن یاد میشود.
این تمجید از سنخ تملقهای کترهای و فلهای نیست چرا که انتقاد از مدیریت سابق بسیار بوده و هست و البته در جایش خیلی سفت و محکم و گزنده آن نقدها را نقدا پیشکش حاج آقای شاهرودی کردهایم و البته نه ایشان و نه دادستانشان (اعم از کشور و تهران) نه روی ترش کردند و نه اعلام جرم.
داشتم میگفتم که ادعایم کترهای نیست چرا که مصداق بسیار روشنی برای اثباتش دارم که حتما گوشه ذهن خیلی از دانشجویان حزب اللهیها یا به قول علی لاریجانی «بسیجیهای دانشجو» ی آن زمان باقی مانده است که شاید با یادآوری آن، آه از نهاد خیلی از این بچهها برآید.
فکر میکنم هجدهم یا نوزدهم آذر ۸۶ بود و بعد از حرف و حدیثهای فراوانی که پیرامون اتهام جاسوسی حسین موسویان مطرح شده بود، حکم نه چندان سنگینی برای وی از طرف دستگاه قضاء مقرر شد. خون، خون بچه بسیجیها را میخورد. حسابی شاکی بودند. مخصوصا اینکه آن روزها مصادف شده بود با بالاگرفتن دوباره بحثها درباره شهرام جزایری و فرار چند ماه قبلش از زندان و ماجرای برجهای دوقلوی شیراز و پرونده فروش سوالات کنکور و… علی الخصوص آنکه آن روزها مقارن بود با دوران اوج علمداری احمدینژاد در مبارزه با رانتخواری و فساد و…
متعاقب این شرایط، تشکلهای دانشجویی گوناگون از جمله بسیج دانشجویی، جنبش عدالتخواه دانشجویی و… تصمیم بیسابقهای گرفتند. تصمیمی که خیلی هولناک مینمایاند و سرانجامش معلوم نبود. تصمیم این بود که دانشجویان، مقابل ساختمان دادگستری تهران تجمع کنند و البته این کار را هم کردند و عجب غوغایی هم بپا شد.
بچهها ابتدا خیابان روبروی کاخ دادگستری را مسدود کردند و بعد شروع کردند به سر دادن شعارهایی تند و تیز. یادم میآید یکی از بچههای پرانرژی ورودی۸۴ دانشگاه در همان ابتدا رفت بالای یکی از ستونهای اصلی ورودی ساختمان دادگستری و پلاکاردی با این مضمون را بالای سرش گرفت: «از قاطعیت قوه قضائیه در برخورد با مفاسد اقتصادی متشکریم. سیب زمینیهای مقیم مرکز!»
حالا که دوباره آن شعارها را مرور میکنم میبینم انصافا این بسیار تند بودند به حدی که شعارهایی که جلوی مجلس در ماجرای وقف دانشگاه آزاد داده شد پیش آن شعارها رابطهای مثل فحش و صلوات دارد! چند نمونه از این شعارها را ملاحظه بفرمایید تا به صدق گفتار نگارنده پی ببرید: «قوه پرمدعا التماس دعا»، «شاهکار بزرگ دستگاه قضایی، غنی سازی مفاسد اقتصادی»، «عزت ما را چند فروختی؟»، «دوباره میفروشمت وطن!»، «کلیه فعالیتهای جاسوسی شما را بیمه میکنیم»، «هاشمی شاهرودی! ویرانه را چه کردی؟»، «عدالت قضایی! کجایی؟ کجایی؟»، «دریغ است که ویرانه ویران شود»، «آزاد شدن حق خائنین است!» و…
اما نکتهای که بسیار حائز اهمیت است، نوع برخورد مسئولان دستگاه قضاء بود با این تجمع و شعارهایی که طی آن سرداده شد مخصوصا آنکه توجه کنیم آیت الله شاهرودی یکی از فقهای برجسته کشور و شاگرد برتر شهید صدر است و از این لحاظ منزلت ممتازی در کشور داشت و البته دارد.
با این وجود متولیان وقت قوه قضائیه نه تنها برخوردی با این تجمع نکردند بلکه پنج تن از نمایندگان دانشجویان را هم به داخل دادگستری دعوت کردند اما دانشجویان وقتی دیدند مسئول کمیته اطلاع رسانی قوه قضائیه میخواهد با آنها حرف بزند از کاخ دادگستری بیرون آمدند و خواستار پاسخگویی مسئولین ارشد قوه قضائیه شدند!
در ادامه، تجمع دانشجویان به «تحصن» تبدیل شد و یادم هست که برای شام مقدار زیادی نان و خرما برای متحصنین تهیه شد. اما تغییر شکل تجمع به تحصن هم باعث نشد که مسئولان قضایی و امنیتی واکنش سلبی از خود نشان دهند بلکه برعکس دقایقی پس از نماز مغرب، دادستان وقت تهران که حالا سیبل اتهامات خیلیها شده (که البته برخی از این اتهامات هم شاید وارد باشد و در این مقاله درصدد قضاوت نسبت به این مسئله نیستم) در جمع متحصنین حاضر شد و قولهایی داد که الان دقیقا در خاطرم نمانده محتوای قولهای وی چه بود.
از همه مهمتر اینکه حتی پس از اتمام این تحصن استثنایی، هیچ خبری از برخورد قضایی با هیچ یک از دانشجویان نشد و این همان خصلت کیمیایی است که آیت الله شاهرودی و دستگاه تحت امرش خود را مکلف به رعایت آن میدانستند. خصلتی که تضمین کننده روحیه عدالتخواهانه و پرنشاط دانشجویی میباشد. همان که یکی از مطالبات همیشگی و اصلی امام خامنهای از دانشجویان بوده است و همان که میتواند ضمانت اجرای بسیار موثری در پیشگیری از انحراف دستگاهها و نهادهای مختلف کشور باشد.
شرح صدر یا همان انتقادپذیری، خصلتی است که به نظر میرسد این روزها قربانی تفاسیری کاملا مضیق و محدود از الفاظ میشود. تفاسیری که اگر آیت الله شاهرودی میخواست آن را نصب العین قرار دهد، بدون شک امروز بسیاری از دانشجویان بسیجی در حال گذراندن حبس و مجازات نقدی و شاید هم تبعید بودند و سجلهای کیفریشان سیاه سیاه بود!
کاش با دانشجوی بسیجی، فارغ از رویکردهای منجمد و جزم اندیشانه نسبت به قانون برخورد میشد و کاش این نکته فهم میشد که سربریدن اعتماد به نفس و روحیه مطالبه گر جوانانی که تمام هستی و حیثیتشان را برای نظام و انقلاب و ولایت گذاشتند به اسم «قانونگرایی» اما به کام سیاستمدارانی که کلکسیون سیاسی کاری و منفعت طلبیاند، خیانت آشکار به دغدغه امام خامنهای است. دغدغهای که دانشجو را منتقد، عدالتخواه و معترض به وضع موجود میخواهد.
Sorry. No data so far.