تریبون مستضعفین- دکتر احسان بابایی
چندی پیش کتابچهای به دستم رسید در آن اسامی تعداد زیادی از شخصیتها و صاحبنظران و نویسندگان به همراه فهرست آثار مکتوبشان ذیل یک عنوان گرد هم آمده بود: «کتابخانه جبهه فکری انقلاب اسلامی».
در مقدمه کتابچه آمده است:
«اگر چه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بودند امثال استاد شهید مطهریها که بر اساس آرمانها و ارزشهای اسلامی قلمفرسایی کنند، اما با پیروزی انقلاب بود که فعالین این جبهه مجال بسط یافتند و توانستند در فضای ایجاد شده به تولید فکر و محتوایی اصیل، مطابق با آرمانهای متعالی اسلام بپردازند.»
… «مرکز راهبردی جبهه فکری انقلاب اسلامی» تلاش کرده است تا در این مجموعه با شناسایی فعالان گستره علم و اندیشه و رصد بازار کتاب کشور، سیاههای از نویسندگان و آثار آنان را تهیه کرده و به مخاطبان کتاب ارائه کند. آنچه پیش روی شماست، «طلیعهای» است از کتابهای شخصیتهای مطرح در جبهه فکری انقلاب اسلامی تا گوشهای از نیازهای مراجعان به کتاب و کتابخوانی را برطرف نماید.»
این کتابچه توسط مؤسسه اشراق (مرکز راهبردی جبهه فکری انقلاب اسلامی) منتشر شده است و در حاشیه تمامی صفحات آن عبارت «مجموعه کتابهای جبهه فکری انقلاب» درج شده است. کتابچه «طلیعه» قابل تحلیل است به خاطر اینکه به روشنی بخشی از واقعیت جبهه فکری انقلاب اسلامی را نشان میدهد: واقعیت تشتت در مرجعیت فکری نسل حاضر انقلاب.
«بخشی» از شخصیتهایی که فهرست آثارشان در این مجموعه آمده است عبارت است از:
«امام خمینی، مقام معظم رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله جوادی آملی، استاد مصباح یزدی، علامه حسنزاده آملی، علامه جعفری، آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی، امام موسی صدر، آیت الله سید محمد باقر صدر، مرتضی آوینی، دکتر رضا داوری، علی صفایی حائری، جلال آل احمد، محمد رضا حکیمی، حسین کچوئیان، سعید زیبا کلام، عبدالحسین خسرو پناه، علامه سید مرتضی عسگری، اصغر طاهرزاده، سلیمان حشمت، حمید پارسانیا، ابراهیم فیاض، یوسفعلی میرشکاک، شهریار زرشناس، موسی نجفی، رسول جعفریان، محمد رضا زیبایینژاد، سید عباس نبوی، عماد افروغ، محمدرضا ریختهگران، حسین سوزنچی، حسن عباسی، حسن رحیمپور، علیرضا پناهیان، اسماعیل شفیعی سروستانی، داود صمدی آملی، محمد مددپور، سید محمد مهدی میرباقری، علیرضا پیروزمند، محمد فنایی اشکوری، حسن بلخاری، کریم مجتهدی، غلامعلی حداد عادل، قاسم کاکایی، سید عباس قائم مقامی، داوود فیرحی، سید یحیی یثربی، احمد بهشتی، سید حسن سعادت مصطفوی، مرتضی آقا طهرانی، احمد عابدی، علیرضا قائمینیا، مصطفی دلشاد تهرانی، محسن غرویان، مهدی نصیری، محمد سعید مهدوی کنی، هادی صادقی، سید احمد فردید، سید مجتبی نواب صفوی، آیت الله مهدوی کنی، رضا امیرخانی…»
اگر این مجموعه با عنوان دیگری غیر از «جبهه فکری انقلاب اسلامی» منتشر میشد نیازی به این نقد و یادداشت احساس نمیشد. به عنوان مثال اگر این مجموعه تنها به قصد معرفی برخی شخصیتهایی که با محوریت مسائل و چالشهای انقلاب اسلامی به نگارش آثاری همّت گماردهاند – صرفنظر از اینکه در تبیین و تحلیل خود صائب بودهاند یا خیر- با انتظار مخاطب متناسب بود. اما عنوان «مجموعه کتابهای جبهه فکری انقلاب اسلامی» در ذهن مخاطب، توقعی دیگر بر میانگیزد که این مجموعه، این توقع را برآورده نمیسازد، بلکه، نقدی جدّی را متوجه آن میسازد. در مقدمه کتابچه بر جامع نبودن فهرست نویسندگان تأکید شده است؛ اما ضعف مهمتر، مانع نبودن این مجموعه است.
با توجه به تفاوت بلکه تعارض آرای شخصیتهایی که در این کتابچه از آنها یاد شده است این پرسش مهم، قابل طرح است که موضع و مبنای انقلاب اسلامی در نسبت با آرای متعارض این دسته از صاحبان فکر و قلم چیست؟ ظاهراً تهیه کنندگان کتابچه به این فرض نادرست باور دارند که گویی انقلاب اسلامی، هیچ شاخصی ندارد یا این شاخص آنقدر بیمحتوا و کمرنگ و بیاقتضاست که اندیشههای کاملاً متعارض نیز ذیل عنوان جبهه فکری انقلاب اسلامی، امکان همزیستی دارند! کمترین اثر اینگونه جمعکردنهای بیمبنا، تهیکردن انقلاب از مبنا و محتواست. گویی انقلاب اسلامی فقط ظرف است و هیچ مظروفی در بر ندارد. با چنین تصویری در واقع به بیخاصیت بودن انقلاب اسلامی حکم نمودهایم. و حال آنکه انقلاب اسلامی از هویت مستقلی برخوردار است. باید در مسیر استنباط این هویت مستقل تلاش کنیم، نه اینکه با گشاد دستی، انقلاب اسلامی را به اندک شباهتی، فدای آرا و اندیشههای متناقض و متعارض نماییم.
نباید تعجب و گلایه کنیم که چرا مسؤولین نظام جمهوری اسلامی، در عمل در هر دورهای رفتاری متمایز از دوره قبل را به نمایش میگذارند و هر بار انقلابیون، ناراضی، که این آن چیزی نبود که در انقلاب به دنبال آن بودهایم.
این کتابچه هر چند مورد اشکال است اما آینه صادقی است برای نمایاندن تشتت جبهه فکری انقلاب اسلامی. در مقام توصیه به حذف برخی اسامی از این کتابچه یا اضافه کردن برخی دیگر نیستیم. با حذف برخی افراد از این فهرست، واقعیت تغییر نمیکند و نیروهای انقلابی در صحنه واقعی به وحدت و همگرایی نمیرسند. قطعاً تعلق خاطر افراد یاد شده به انقلاب اسلامی را نمیتوان انکار نمود. اهالی انقلاب گرچه منحصر در فهرست ارائه شده نیستند اما آنها که در این فهرست آمدهاند ظاهراً همگی انقلابیاند. اتفاقاً مناسب است این کتابچه به همین صورت در دسترس باشد تا شاید زنگ خطری باشد برای جبهه فکری انقلاب اسلامی؛ تا در آینه این کتابچه بتوان توقف نظام در حل بسیاری معضلات فکری و اجتماعی را علت یابی کرد.
دستاندرکاران تهیه این مجموعه سخت نیازمند هستند به تأمل بر قید «ناب» در تعبیر «اسلام ناب» که حضرت امام از آن عنوان مبنای فکری و عملی انقلاب اسلامی یاد مینمودند. و لازم است که پاسخی شایسته برای این پرسش داشته باشند که قید «ناب» تا چه میزان انعطافبردار است که اینهمه تشتت را در خود جای میدهد.
این توضیح را لازم میدانم که نگارنده طرفدار این نیست که هر کس را به اندک بهانهای از جرگه هواداران انقلاب اسلامی خارج کنیم و نیز مخالف گفتگو و تضارب آرا درباره حتی اصول و امّهات انقلاب اسلامی نیست، اما نه با این پیشفرض آگاهانه یا ناخودآگاه که انقلاب اسلامی از هویت منسجم و تعیّنیافتهای برخوردار نیست. اینکه نویسندهای هوادار و طرفدار انقلاب اسلامی باشد غیر از این است که او را معلم و مرجع فکر انقلاب اسلامی قرار دهیم. در تهیه و ارائه این کتابچه، هیچ تلاشی صورت نگرفته تا این دو از هم متمایز گردند. فعالیت ذیل عنوان «جبهه فکری انقلاب اسلامی» دقتی متناسب با عنوان یاد شده میطلبد.
اشتباه نشود، دستاندرکاران تهیه «کتابخانه جبهه انقلاب اسلامی»، «تکثر» را به رسمیت نشناختهاند؛ این دوستان، گرفتاری مرجعیت فکری انقلاب در دام «تشتت» را به نمایش گذاشتهاند و هشدار! که این کنار هم نشاندنهای بیمبنا چه بسا نشان از دعوت به التقاط دارد. التقاطیون، فقط اعضای سازمان مجاهدین خلق و فرقانیها نبودند. زمانی تعجب میکردم که چگونه اعضای دفتر تحکیم وحدت همزمان به امام خمینی، دکتر شریعتی و دکتر سروش ابراز ارادت میکنند و به دنبال این بودند که مشی فکری خود را در امتداد این سه شخصیت تعریف کنند، اما امروز با در نظر گرفتن همین نکته، دیگر رفتارها و نتیجه کار دفتر تحکیم محل تعجب نیست. مسأله سردرگمی در مرجعیت فکری، چرایی بسیاری از نابسامانیها و تشتتهای عملی را توضیح میدهد. این یک قاعده است که اندیشه اگر نامنسجم باشد، توقع عمل منضبط غیر واقعبینانه است.
همین خطر نسل امروز انقلاب را تهدید میکند. اشتراک نظر در یک «نفی» لزوماً به معنای اشتراک در نفیهای دیگر نیست؛ همچنانکه اتفاق نظر در یک «اثبات» به معنای اتفاق نظر در دیگر اثباتها نیست؛ نیاز همیشگی ما، اثبات هویت همهجانبه انقلاب اسلامی است.
Sorry. No data so far.