چهارشنبه 01 آگوست 12 | 13:56

تاریخ سیاسی تمام قد جغرافیای جهان

حیدر رحیم‌پور ازغدی

از آنجا که صهیونیزم مادر، لیبرالیزم را هم رفتنی می داند برای باز سازی درپی ایجاد پایگاهی در بلوک بودیسم در آمده و کشور میانمار را نشانه گرفته تا نفوذش بر چهار آیین حاکم بر جهان به کمال برسد و کسانی که می دانند صهیونیزم برای تاسیس پایگاه نخست به کشتار عمومی میپردازد آشکاراست که اینک چرا به کشتار مردم میانمار پرداخته.


حیدر رحیم پور ازغدی- گرچه میدانم چنین گزارشی در یک یادداشت میسر نیست به امید اینکه عزیزانم طلاب و دانشجویان به شرح و تشریح این گزارش مجمل بپردازن مقاله رامینویسم .

تا آنجا که تاریخ شفاهی و کتبی گزارش داده است، پیش از ظهور حضرت موسی خط کفر و ایمان مشخص بود، لیکن دوران ظهور حضرت موسی کهنه و سحره در آیین الهی نفوذ کرده و خط التقاط و نفاق را آفریدند. و خیلی زود به تزویرشان بر دین یهود مسلط گشته و بسیاری از آموزش های اللهی را به سود خود تحریف کردند، با ظهور دین مسیح بر مسیحیت هم مسلط و به تحریف بسیاری از مبانی انجیل پرداخته و در منحرف ساختن کشیشان موفق و برای به خدمت گرفتن کلیسا سخت کوشیده از این تاریخ پایه ساختار صهیونیزم مسیحی نما پا به پای صهیونیزم یهودی نما وارد ساختار تمدن پنهانی دولت در سایه گشت. و اینان اندک اندک بر ساختار دولت های رسمی جهان با هر آئین و شکل و قواره ای که بودند نفوذ کرده و در سرنوشت تمدن ها و ملت ها نقش داشته اند زیرا صهیونیزم در مرام نامه خود توصیه می کند به هر شکلی که میتوانید چه با زور و چه با زر و چه با تزویر قدرت را به دست آورید و اگر نتوانستید خود را به قدرت بچسبانید، چه بازدهی دم شیر بیشتراز سر روباه است. و با ظهور اسلام به امید اینکه بتوانند به تحریف قرآن و تملک اسلام برسند بر اسلام حمله ور شدند لیکن از آنجا که حفظ قرآن را پرودگار خود به عهده گرفته نتوانستند، اما توانستند افرادی چون ابوسفیان و اشعث را برای هرگونه تحریفی در جهان اسلام یار گیری کنند و اینان پر بر جهان اسلام ضربه زدند و شما صدماتی را که امروزه فرزندانشان وهابیان بر اسلام و مسلمانان میزنند با چشم خود میبینید.

اما صهیونیزم جهانی به این اندازه راضی نبود، تا پایان قرن هجده توانست با آفرینش مذهب تکفیر یعنی وهابیتی که همه فرق اسلام را تکفیر میکند، صهیونیزم های مسلمان نما را بیافریند و بر صهیونیزم های یهودی نما و مسیحی نما بیافزاید و سه آیین از چهار آیین جهان (یهودیت ، مسیحیت ، اسلام) تحت نفوذ مرموز صهیونیزم گردید. و صهیونیزم های مسلمان نما به پشتوانه صهیونیزم های یهودی نما و مسیحی نما خیلی زود توانستند حجاز و عراق و شامات را قطعه قطعه کرده و اعراب را تا آنجا متلاشی سازند که بتوانند بدون جنگی پایگاهی رسمی را به نام کشور اسرائیل در فلسطین تاسیس نمایند و پس از این در اندیشه تصرف خاورمیانه بزرگ بر آمدند و دومین پایگاه خود را در ایران در نظر گرفتند و خوب هم پیشرفت میکردند که ناگهان مردی از قبیله انبیا با عبایی بر دوش و نعلینی به پا در برابرشان قیام کرد و با ظهور حضرتش جهان استکبار با همه نیرو به مقابله با او پرداخت و برای از پای در آوردن او جنگی را برافروخت و به مدت هشت سال همه نیروهای خود را در برابر ایران، پایگاه خمینی تجهیز کرد لیکن “چراغی را که ایزد برفروزد ، هر آن کس پف کند ریشش بسوزد.” و شعله های خشم خمینی در همه جهان پراکنده شد، این بود که صهیونیزم با جلوگیری از نفوذ انقلاب اسلامی در اروپا که در بوسنی و هرزگوین شعله میکشید بر آن شد که پایگاه دوم خود را در جزایر بالکان تاسیس کند. و این بار با ابزارگیری صرب ها به کشتار مسلمانان آنجا پرداخت که با اصطعکاک سیاست های صاحبان وتو در سازمانشان با این تزویر دولت در سایه موافقت نکردند ولی توانستند جرقه را در آن منطقه که شیفته انقلاب اسلامی گشته بودند خاموش کنند. لیکن صهیونیزم جهانی آرام ننشست و در هر فرصتی در جستجوی پایگاهی بود و برخوردهایی را می آفرید تا راه ورود خود را هموار سازد اما به نتیجه نمی رسید زیرا بیدارگری خمینی جهان را از درون متحول ساخته بود و صهیونیزم اندک اندک به آنجا رسید که دوران هجوم های سه هزار ساله اش به پایان رسیده و چندیست که تمام هجوم هایش مقدمه ای برای فرار از جلو می باشد.

کمی هم با ظهور خمینی به دولت های مستکبر رسمی بپردازیم. سقوط شوروی، مدعی مدیریت جهان را پس از نشر اندیشه اسلامی (بر پایه فرهنگ غدیر خم) همگان با چشم خود دیدیم. مرگ لیبیرالیزم را هم تنها کسانی میتوانند باور نداشته باشند که رابطه علت و معلول را نادیده بگیرند زیرا رشد غرب پس از رنسانس به این بود که مواد خام و هر گونه نیروی جهان سوم را مفت میبرد و با آنان چیزهایی را می ساخت و به صاحبان مواد خام به ده ها برابر بهای تمام شده میفروخت ولی امروز اندکند کسانی که چنین باج هایی را به غرب بدهند و رقبایی برای صنایعش وارد عرصه شده اند که حتی بساط فروش تولیدات خود را در اروپا و آمریکا هم پهن کرده اند و منابع زرش خشکید. هنر نمایی های زورش هم که در همه جا آشکار و ما در دو کشور همسایه دیدیم که با آن همه کشت و کشتار های بی معنی چه به وسیله نظامیان رسمی و چه به وسیله تروریست هایی که در خدمت دارند اینک به چه مصائبی گرفتار گشته. می ماند تزویرش که پس از ظهور خمینی افشا و به ابتذال کشیده شده و اگر نه بر چه پایه ایی همه مردم جهان، و هر کس به شکلی و بهانه ای در برابر صهیونیزم و دولت های وابسته اینچنین استوار به پا خواسته اند و مردم آمریکا و اروپا (که عوام ترین مردم سیاسی جهان بوده اند) چنان پرواز سیاسی داشته اند که اینک پایگاه اصلی و بت خانه روز صهیونیزم، «وال استریت» را به محاصره گرفته اند با همه این ها از آنجا که صهیونیزم مادر، لیبرالیزم را هم رفتنی می داند برای باز سازی درپی ایجاد پایگاهی در بلوک بودیسم در آمده و کشور میانمار را نشانه گرفته تا نفوذش بر چهار آیین حاکم بر جهان به کمال برسد.

و کسانی که می دانند صهیونیزم برای تاسیس پایگاه نخست به کشتار عمومی میپردازد آشکاراست که اینک چرا به کشتار مردم میانمار پرداخته. چه آشکار است برای ایجاد پایگاه در حجاز نخست خلیفه ای را آفرید و با شمشیر آل سعود هرکس را که با خلیفه بیعت نمیکرد تکفیر میکرد و میکشت. و در بوسنی هم آنگاه که نفوذ انقلاب اسلامی راه یافت تا چه اندازه به تحریک صربها پرداخت و چرا پیشتر آن همه پیرامون ظلم های مسلمانان در جزیره بالکان قلم فرسایی میکرد و چرا به کتاب پلی بر رودخانه درینا جایزه سال را اعطا کرد. در میابند که چرا صهیونیزم نخست در میانمار نظامیان را به جان ملت افکند و از آن سو خانم سوکی را که کتاب او هم برنده جایزه نوبل گشته بود، به نمایندگی حقوق بشر در میانمار برگزید و پس از شهرتش خانم هیلاری که از پخته جاسوس های موساد است به سراغ او می فرستد و میگوید تا مسلمانان حاشیه نشین – مسلمانانی که به خاطر مجاورت با بنگلادش با انقلاب اسلامی ایران آشنا گشته و بیست هزار بودایی را مسلمان و شیعه و مقلد خمینی ساختند- در میانمار باشند صلح و سلامت به این کشور راه نیابد و اورا هم راضی میسازند که همان شعاری را بدهد که نظامیان می‌دهند: مسلمانان شهروند میانمار نیستند و سپس اوباما غلام سیا را به سراغ دالایی لاما فرستاده تا وی را نیز برای آفرینش کشوری که همگان بودایی باشند خوش خبری داده و از او بخواهد که برای خاموش کردن آتش جنگی الزامی در اندیشه صلح طلبی نباشد و چون همه جانبه زمینه آماده میگردد بوداییانی را که با مکتب آرامش بخش بودیسم آشنایی ندارند تحریک به کشتار مسلمانان میکند و در این صورت نقش بوداییان در کشتار مسلمانان حکم اسلحه را دارد آنچنان که نقش صرب ها در کشتار مسلمانان بوسنی نقش اسلحه را داشت. بنابراین ما هرگز نباید برای ابزار اراده ای قائل شده و بر پایه رسانه های بیگانه جملات بوداییان و یا بوداییان تندرو چنین جنایاتی انجام داده اند را به زبان و یا قلم بیاوریم. زیرا هرگز کسی کشتار را به اسلحه نسبت نمیدهد. مناسب است این را هم بگویم که نباید ما آن را که در افغانستان و پاکستان لرزه بر اندام لشگریان ناتو افکنده طالبان بخوانیم و آنان را هم که مسلمانانی را میکشند و همچنین نباید هم آنانی را که در افغانستان و پاکستان لرزه بر جان ناتو افکنده اند طالبان و القاعده نامید و هم آنان را که کسانی که هفتاد سال در برابر هجوم صهیونیزم استقامت کرده اند، سر میبرند طالبان والقاعده نامید و اگر چنین نیست چرا آمریکا برای کشتن محمدعاطف معاون القاعده جایزه پنج میلیون دولاری تعیین میکند. و اگر طالبان یکسانند چرا آمریکا تا روزی که بن لادن تمکین بود آن همه همراهی داشت و از لحظه ای که مسمم شد به خاطر ساختن افغانستان جدید با شهید احمدشاه مسعود صلح کند آنچنان مغضوب گردید.

ما این مقاله را به پاداش سخن رانی های بیدار گر رهبر عزیزمان فقیه خامنه ای در چهل سال پیش تقدیم حضرتش می دارم او که در روزهای در بند استکبار فریاد میزد، صبح نزدیک است .
ولاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم
حیدر رحیم پور

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.