تریبون مستضعفین- محمد غفاری (شاعر و منتقد ادبی)
با ظهور شعر نیمایی و سپید در ادبیات فارسی و ساختارشکنی در قالب و محتوای اشعار، جریانی نو در بین شاعران به راه افتاد و بیشتر روشنفکران جامعه به این نوع شعر رو آوردند. با تمایل زیاد شاعران این دوره به هنجارشکنی و گریز از قید و بندهای رایج در ادبیات و همچنین اقبال گسترده به آثار ترجمه، مضامین بیگانه و غربزده وارد حوزه شعر شد و نوعی نزاع فکری و رقابت بین شاعران تجددگرا و سنتگرا شکل گرفت. در این بین کم بودند شاعرانی که به دور از غرب زدگی بتوانند مضامین صحیح و سالم را در قالب جدید و مورد قبول نسل پیش رو ارائه نمیاند. از نخستین شاعرانی که تلاشهای گستردهای در این زمینه داشت و در آن دورهی گذار نمونه اشعار موفقی را پدید آورد سید علی موسوی گرمارودی بود. با مرور تاریخ سرایش برخی از اشعار وی به این واقعیت میرسیم که چقدر مضامین و کلام استاد گرمارودی در زمان خود بزرگ و البته به روز و همراه با نوآوری بوده و کارکرد اصلی آن در مقابله با اشعار سست و بیاساس بسیاری از شاعران آن دوران بوده است.
سید علی موسوی گرمارودی سال 1320 در محله چهارمردان قم به دنیا آمد. تحصیل را نزد پدر خود شروع کرد و پس از آن به مدرسه رفت و دوران دبیرستان را در قم به پایان رسانید. سپس در سال 1338 برای تحصیل در حوزهی علمیه رهسپار مشهد شد و به فراگیر علوم دینی پرداخت. گرمارودی سال 13345 وارد دانشکدهی حقوق شد و لیسانس خود را در این رشته دریافت کرد. تحصیلات تکمیلی او در رشته ادبیات فارسی بود و تا دریافت دکتری در دانشگاه تهران به تحصیل خود ادامه داد. در همان سالها دکتر موسوی گرمارودی از مبارزین فعالی بود که در سال 1352 توسط ساواک به جرم حمل کتب ممنوعه، اعلامیه و عکس امام و سلاح کمری دستگیر شد و تا سال 1356 در زندانهای رژیم پهلوی بود. گرمارودی پس از انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی را به عهده داشت که بیشتر این مسئولیتها در حیطهی فرهنگ وادب بود.
اشعار موسوی گرمارودی از چند جهت قابل بررسی است. نخست آن که از مضامین سست و سبک در شعر گرمارودی خبری نیست و اغلب اشعار او مضامین مذهبی آیینی دارد. بی شک این نوع تفکر ریشه در تحصیلات کلاسیک او دارد -چه از لحاظ ادبی و چه تحصیلات حوزوی- و نکتهی بارز در اشعار آیینی او پرداختن به حماسه است. در واقع گرمارودی شاعر ماتمسرا و مرثیه گوی صرف نیست بلکه اشعار او لبریز است از حماسههایی که اهلبیت آفریدند:
شب از چشم تو، آرامش را به وام دارد
و طوفان، از خشم تو، خروش را
کلام تو، گیاه را بارور می کند
و از نفست گل می روید
چاه، از آن زمان که تو در آن گریستی ، جوشان است
سحر از سپیدۀ چشمان تو، می شکوفد
و شب در سیاهی آن ، به نماز می ایستد
هیچ ستاره نیست که وام دار نگاه تو نیست
لبخند تو، اجازِۀ زندگی است
هیچ شکوفه نیست کز تبار لبخند تو نیست
تصویرسازی در اشعار گرمارودی نقشی کلیدی دارد و واژهها هر ذهنی را در آسمان خیال به پرواز در میآورند. همانگونه که در ابتدا گفته شد گرمارودی از نخستین شاعرانی بود که به شیوهی جدید سخن گفت و در قالب شعر سپید آثار درخشانی را خلق کرد، اشعاری که در فضایی جدید و با نگاهی نو بیان شدهاند. این تلاش برای نوگرایی در شعر اعتقادی باعث شده است که برخی از اشعار او همچنان در ذهنها باقی بماند و گرد فراموشی به خود نگیرد. بخشی از شعر خط خون که در سال 1357 سروده شده را با هم میخوانیم تا هنر جاودانه را مرور کرده باشیم:
…
ابدیت ، آینهای است
پیش روی قامت رسای تو در عزم
آفتاب لایق نیست
وگرنه میگفتم
جرقهی نگاه توست!
تو تنهاتر از شجاعت
در گوشهی روشن وجدان تاریخ
ایستادهای
به پاسداری از حقیقت
و صداقت
شیرینترین لبخند
بر لبان ارادهی توست
چندان تناوری و بلند
که به هنگام تماشا
کلاه از سر کودک عقل میافتد…
هر چند نمونههای موفق و جاودانهای از اشعار استاد موسوی گرمارودی در قالب شعر نیمایی و یا سپید سراغ داریم اما ایشان تجربههای بسیار موفقی هم در قالبهای مختلف داشتهاند؛ قصیده، غزل، مثنوی، ترکیب بند و… در آثار ایشان بسیار است و هر کدام نمونهای از یک شعر کامل و ماندگار. همچون ترکیببند عاشورایی ایشان -آغاز روشنایی آینه- که بارها خواندهایم و شنیدهایم:
یک نیزه از فرات حقیقت، فراتر است
آن سر که در تلاوتِ آیاتِ محکم است
ما مردگانِ زنده کجا، کربلا کجا!
بی تشنگی چه سود گر آبی فراهم است
جز اشک، زنگ غفلتم از دل، که میبرد؟
اکنون که رنگ حیرت آیینه، درهم است…
ترجمهی قرآن کریم، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه تنشان از حضور استاد موسوی گرمارودی در عرصههایی جز ادبیات دارد؛ هرچند ویژگی این آثار استفاده از زبان ادبی و تا حدودی باستان گرایانه است که وجه تمایزی است با دیگر آثار منتشر شده در این حوزه. «عبور»٬ «در سایه سار نخل ولایت»٬ «سرود رگبار»، «در فصل مردن سرخ»، «چمن لاله»٬ «خط خون»، «از ساقهی قاصدک»، «دستچین»، «گوشوارهی عرش»، «باران اخم»، «صدای سبز» و… مجموعه اشعار منتشر شده از استاد گرمارودی است و مجموعه دو جلدی داستان پیامبران، با تاریخ٬ در مسلخ عشق، در كرانه با دریا و قلم انداز از آثار منثور ایشان است.
من، رشک میبرم
به خار بوتهی تنهایی
که بر نشیب فراموش گشتهی کوهی
به دست باد
سپردست گیسوانش را
من رشک میبرم
به یک پرندهی کوچک که اوج پروازش
زشاخههای تمشکی، به شاخه بیدی است
من رشک میبرم، به جاری همه قطرههای برف آبی
که از بن برف، و از سر سنگ
در آن بلندترین درههای برف زده
تمام بازی یک پونه بهاری را همیشه میشوید
من رشک میبرم به خواب راحت یک ماهی قزل آلا
درون بستر یک رودبار زمزمهگر
من رشک میبرم
به خاربوته تنها
به یک پرنده خرد
به پونههای بهاری
به خواب راحت ماهی
به هرچه، هرچه در آن جلوهای ز آزادی است
Sorry. No data so far.