این روزها که قرار است ایران اسلامی با برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران، بزرگترین رویداد تاریخ دیپلماتیک خود را تجربه کند، بازخوانی سخنرانی حضرت آیت الله خامنهای در هشتمین نشست سران جنبش غیر متعهد ضمن گشودن افقهای جدید برای افزایش غنای نشست تهران، میتواند سرفصلهای لازم را به منظور دستیابی به اهداف و خط مشی کلان جمهوری اسلامی در حوزه بینالملل را برای مجریان برگزاری این اجلاس مهم تبیین نماید. جمهور یاسلامی ایران برای اولین بار در سال ۱۳۵۸ در سطح وزیر امورخارجه در نشست جنبش عدم تعهد شرکت کرد. ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت در این نشست که در کوبا برگزار میشد، شرکت داشت. نشست بعدی در هندوستان برگزار میشد و اگر چه قرار بود، رئیس جمهور وقت در این نشست حاضر شود و تیم حفاظت ریاست جمهوری به مسئولیت سردار یوسف فروتن به این کشور اعزام شد اما در آخرین روز اعلام خبری از سوی نخست وزیری به دفتر امام، مبنی بر ورود ۵۰ پوند موادمنفجره به دهلی نو از سوی یک گروه ایرانی، سبب شد تا امام خمینی به دلایل امنیتی با این سفر مخالفت کند و جمهوری اسلامی در سطح نخست وزیر در اجلاس جنبش عدم تعهد شرکت کند. اما در شهریور ۱۳۶۵ که اجلاس عدم تعهد در هراره پایتخت زیمباوه برگزار میشد، موانع امنیتی برای حضور رئیس جمهوری وقت، وجود نداشت و جمهوری اسلامی برای اولین با در این نشست سران جنبش عدم تعهد در سطح ریاست جمهوری شرکت کرد.
رهبر معظم انقلاب در شهریور ماه سال ۱۳۶۵ و در مقام ریاست جمهوری کشورمان با حضور در هشتمین اجلاس سران جنبش غیرمتعهد که در هراره پایتخت کشور زیمبابوه برگزار شد، در یک سخنرانی طولانی ۲۵/۱ دقیقهای که بارها مورد تشویق حضار قرار گرفت، سخنان مبسوط و مفصلی را بیان کردند که با استقبال بسیاری از سران و شخصیتهای کشورهای حاضر روبرو شد.
حضرت آیت الله خامنهای در مصاحبهای که بعد از این اجلاس داشتند، به تاثیر این سخنان که رسانههای آن روز از آن به عنوان سخنانی تاریخی و مهم یاد کردند، اشاره کرده و اظهار داشتند: پس از سخنرانی روز اول اجلاس سران که مراسمی تشریفاتی بود و بعد از دومین سخنرانی نیز افراد متعددی به من مراجعه کردند و از مضمون نطق تشکر کردند. بعضی به ما گفتند که این حرفهای همه ماست منتهی آن کس که جرات میکند این حرفها را بزند ایران است و دیگران این جرات را ندارند.
محور اصلی این سخنان هشدار گونه، آسیبشناسی جنبش غیرمتعهدها بود که پس از ذکر نقاط مثبت این جنبش با بیان مصادیقی به آن اشاره شد. متن کامل این سخنان در آن اجلاس از نظرتان میگذرد:
درود بر آنانی که به سلطههای ناشی از زر و زور و تزویر «نه» گفتند تا به خواست عادلانه انسانهای مظلوم «آری» بگویند
بسم الله الرحمن الرحیم
یاأیها الناس إنا خلقناکم من ذکر وأنثى وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم (قرآن کریم)
ریاست محترم، حضار گرامی، آقایان و خانمها
سخن را با یاد نیک پیامبران آغاز میکنم که معلم و مربی و راهگشای ارزشهای الهی برای بشریت بودهاند. درود بر آنان و بر همه کسانی که زندگانی و تلاش خود را نثار آرمانهای انسانی کردند و در کشاکش طوفانها، پرچم آزادگی را بر افراشته نگاه داشتند، به سلطههای ناشی از زر و زور و تزویر «نه» گفتند تا به خواست عادلانه انسانهای مظلوم «آری» بگویند و علی رغم فشار و قساوت گردنکشان و قلدران تاریخ آرمانهای والا را زنده نگاه داشتند و به ما سپردند.
لازم است ریاست جنبش غیر متعهدها را به زیمباوه و به ویژه به جناب آقای موگابه تبریک گویم و برای ایشان در ایفای وظیفه حساس و مهم هدایت جنبش در جهت تامین اهداف عالیه آن موفقیت کامل آرزو کنم.
درایت و لیاقت رهبری زیمباوه در اداره این کشور تازه استقلال یافته و در مواجهه با مشکلات ناشی از میراث شوم استعمار و همچنین استقامت و شجاعت این کشور در مقابل تهدیدات و فشارهای سبعانه رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و استکبار جهانی همه موید شایستگی انتخابی است که جنبش در یکی از مهمترین مقاطع تاریخ خود به عمل آورده است.
امیدوارم رنجها و فداکاریهایی که این ملت بزرگ در راه استقلال متحمل شده ضامن حرکت جنبش در مسیری باشد که به نابودی کامل استعمار، نژادپرستی و سلطه جویی بیانجامد.
صمیمیت، دوستی و همبستگی که انشاءالله ذهن و دل میزبانان عزیزمان از آن آکنده است و نیز محیط شاد و پذیراییهای گرم و محبت آمیزی که شامل همه شرکت کنندگان است، بیشک ناشی از صفای انقلابی و محصول حرکت و تحول عظیمی است که این کشور زیبا و پربرکت را از مستعمرهای مظلوم یا ملتی تحقیر شده به ریاست بزرگترین مجموعه کشورهای جهان ارتقا داده و آن را شایسته امانتی چنین گران ساخته است و من به نام جمهوری اسلامی ایران از همه آنان که در طول چند ماه گذشته با روحیهای خستگی ناپذیر مقدمات این اجلاس را فراهم کردهاند صمیمانه تشکر میکنم.
برگزاری هشتمین اجلاس سران در زیمباوه که با گذشت ربع قرن از حیات جنبش همزمان است، تصادف خوش یمنی است که برای غیرمتعهدها از چند جهت مفهوم رمزی دارد.
اول اینکه زیمباوه تازه مستقل، از مهمترین محلهای قطع آخرین رگهای حیات استعمار کهنه است. یعنی جنبش غیر متعهدها وارد مرحله نوینی از تاریخ خود شده و از این پس باید اهداف و وظایف جدیدی را متناسب با نیازهای فعلی جهان سوم تعریف و دنبال کند.
دوم اینکه حضور ما در یکی از کشورهای خط مقدم، توجه بیشتر و جدیتر را نسبت به مسائل رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و تجاوزات آن علیه کشورهای این منطقه و مساله استقلال نامیبیا ایجاب میکند.
سوم اینکه این حضور در قاره آفریقا که بزرگترین صدمات را از قبل استعمار و سیاستهای تاراجگری استکبار تحمل کرده، ملاک تشخیص اولویتهای کاری این اجلاس را بویژه در زمینه پی ریزی سیاستهای اقتصادی غیر متعهدها برای دوره آتی معین میسازد.
جهان سوم اندامی است که حیات مستقل اعضای آن قابل تصور نیست
خواست و انتظار طبیعی همه ما این است که جنبش در این دوره هم خود را مصروف حل مشکلات آفریقا گرداند. منافع ما به هم پیوسته است. جهان سوم اندامی است که حیات مستقل اعضای آن قابل تصور نیست. حفظ حیات اعضای موثری همچون آفریقا البته برای ما الویت دارد.
این تجمع برای آفریقا به عنوان بزرگترین قربانی سیاستهای استکباری و برای جنوب آفریقا به عنوان بزرگترین قربانی نژادپرستی و برای مردم زیمباوه که علیرغم شرایط نامطلوب اقصادی حاکم بر قاره با تامین نیازهای مادی و معنوی این اجلاس سخاوت بزرگی از خود نشان دادهاند، حائز اهمیت است. از خداوند قادر و حکیم مسئلت میکنم که این فرصت گرانقدر را منشا خیر وصلح گرداند.
آقای رئیس:
هشتمین دوره جنبش در شرایط بحرانی ویژهای آغاز میگردد در حالی که قسمت بزرگی از منابع اقتصادی و ثروتهای جهان در نتیجه مسابقات تسلیحاتی غرب و شرق و تنش بین دو قطب به هرز میرود، تضاد فزاینده بین شمال و جنوب هنوز همچون مهمترین مشکل جهان مطرح است.
شرایط مبادله مواد خام با کالاهای صنعتی پیش از گذشته به ضرر جهان سوم تغییر یافته، صدور بحران و تشنج با افزایش تصاعدی صدور تسلیحات به جهان سوم همراه بوده است و در نتیجه این ستم مضاعف مفاهیم رشد و توسعه در بسیاری از مناطق به صورت شعارهای دست نیافتنی و غیر عملی درآمده است. تاراج ثروتهای جهان سوم از طریق بحران وامها به منافع نسلهای آینده نیز تسری یافته است.
روشهای آشکار استعمار کهن جای خود را به شیوههای پنهانتر، پیچیدهتر و موثرتری داده است. نظامیگری استفاده از زور در مناقشات بین المللی، نقض حقوق واقعی بشر، نقض مقررات انسان دوستانه و حقوق بین المللی، تضعیف نظام چند جانبه، عدم تحمل نظامهای مستقل از جانب دو قطب موجود، تهدید هستهای جهان، تولید و کاربرد سلاحهای امحای دسته جمعی و متعارف و تخریب محیط زیست انسانی و منابع طبیعی، اوج تازه و مخاطره انگیزی یافته است.
بحرانهای اخلاقی، زیر بنای سایر بحرانهای جهانی
بحرانهای اخلاقی که در واقع زیر بنای سایر بحرانهای جهانی است بیش از هر زمان انسانیت را تهدید میکند. جدایی از ارزشهای ادیان الهی که مطمئنترین معیارها برای تنظیم رفتار بشر هستند، منجر به هرج و مرج اخلاقی گردیده و بنیادهای فرهنگی جوامع را به شدت لرزان ساخته است. اشاعه فساد و فحشا روند فزاینده یافته و اساس و بنیان خانواده یعنی زیر بنای جامعه و مایه دوام و بقای نسل در معرض تزلزل و بیبندوباری فاجعه آمیزی قرار گرفته است.
توفیق در مقابله و مبارزه با وضع انفجار آمیز موجود در گرو تلاش فوری و مستمر و همه جانبه و جهانی است. ناچار این فرصت باید به بهترین نحو مورد استفاده قرار گیرد و الا قسمت عمده از مسئولیت ادامه بحرانها به عهده ما خواهد بود.
آقای رئیس، روسای محترم دولتها، هیاتهای محترم نمایندگی و حضار ارجمند!
بیایید لحظاتی جهان بزرگ را بر مساله خود از جایگاهی فراتر از مشکلات مقطعی، موضعی و محلی بنگریم. این به معنای کوچک و کم اهمیت انگاشتن مسائلی نیست که هریک از آنها ملتی را در زیر فشارهای طاقتفرسا له کرده و میلیونها آدمی را در دوزخی از بیعدالتی و فقر و گرسنگی و جنون و بیماری و جهل زندانی ساخته است بلکه برای راه یافتن به قلهای است که در آن فرصتی برای مشاهده منشاء و چهارچوب همه آن پدیدههای غم انگیز دست دهد و هندسه معیوب و ناهنجاری را که بر روابط سیاسی، اقتصادی کنونی جهان و نیز بطور برابر بر ذهنیت جلادان و قربانیان حاکم است دیده و شناخته شود.
این تکلیفی بزرگ، همتی بلند و امیدی زوال ناپذیر را از آنان که به چنان واقعیتی دست یابند طلب میکند اما بیشک کلید دقیق و قطعی حل همه آن مشکلها را نیز به ما نشان میدهد و ما را از کجروی و کم کردن جبهه حقیقی و اشتباه دوست و دشمن برکنار میدارد.
مشکل اصلی در یک جمله آن است که دنیا نظام سلطه را پذیرفته است
مشکل اصلی در یک جمله آن است که دنیا نظام سلطه را پذیرفته است. بگذارید از سخنها و قالبها فراتر برویم داعیهها و شعارها را با عملها و سیاستها تطبیق کنیم و نیز استثناهای معدود و انگشت شمار را ملاک قرار ندهیم، خواهیم دید که نه فقط قدرتهای بزرگ، ابرقدرتها، تقسیم کنندگان جهان و آنان که منافع خود را ولو در آن سوی عالم بر منافع کشورها و ملتها ترجیح میدهند بلکه رهبران نیز سلطهگری، یعنی اولویت منافع سلطه گران را چون جبر تخلف ناپذیری گردن نهادهاند.
اگر نظام سلطه در زمانهای گذشته به صورت لشگرکشی و بردهکشی امپراطورها تجلی میکرد امروز به شکل بسیار پیچیده جهانی در مظاهر و حوزههای بسیار متعدد هیات ملتها ظاهر شده است. نظام سلطه توانسته است برای خود سیستم اقتصادی خاص، روابط سیاسی و یا از همه بالاتر فرهنگ سلطه را ایجاد کند. لذا اگر دیروز برای مقابله با سلطه امپراطورها آمادگی و دفاع نظامی ملتها کفایت میکرد امروز حتی برای احساس سلطه از سوی ملتها نیاز به فعالیت و تلاش جدی وجود دارد و مقابله با آن حقیقتا ابعاد وسیع یافته است.
زورمندان جهان امروز فقط به دلیل برخورداری از ابزارهای قدرت مداخله میکنند، قضاوت میکنند، نظام اقتصادی و روابط داد و ستد با ضعفا را یکجانبه تعیین میکنند و حتی مفاهیم عالی انسانی همچون آزادی، حقوق بشر و امثال آن را به میل خود تفسیر میکنند و خلاصه همه جا بر اساس منافع و تشخیص خود عمل میکنند و ملتها و دولتها و رهبران در دنیای ضعفا هم این همه را چون قضایی آسمانی و عارضهای بیعلاج تلقی کرده و حداکثر پس از چند و چونی و یا با اندک حک و اصلاحی میپذیرند.
کمبود بزرگی که جهان امروز با آن روبروست
زشتترین پدیده دوران کنونی تاریخ آن است که کشورهای فرودست هیچ میدان مانوری مگر به آن اندازه که از طیف منافع یکی از قدرتهای بزرگ به طیف منافع قدرتی دیگر بگریزند، ندارند. آزاد و مستقل و برای خود اندیشیدن و تصمیم گرفتن و خواست و منافع و نظر قلدران عالم را ندیده گرفتن کمبود بزرگی است که جهان امروز با آن روبرو است.
استکبار در شرق و غرب با ستمگریهای خود هر روز ستبرتر و حجیمتر میشود، معادله قدرت میان اقویا و ضعفا روز به روز بیشتر به نفع اقویا به هم میخورد. هیچ کس از آسیب نظام سلطه که به تدریج همه گیرتر میشود مصون نخواهد ماند و متاسفانه زمینه این روند هولناک در خود جهان سوم است. ضعف اراده در رهبران، ترس از رویارویی صریح با استکبار، تکیه بر کمک همین قدرتها، باور نداشتن قدرت مردم و تکیه نکردن به آنان… اینهایند مایههای اصلی انفعال و ضعف کشورهای جهان سوم و کمک اصلی به توسعه قدرت استکبار؛ و باید چارهای اندیشید.
روزگاری ملتگرایی و مارکسیسم امیدهایی آفریدند اما اولی به بهانه برای آتش افروزی میان ملتهای تبدیل شد و دومی به وسیلهای برای تشکیل امپراطوری جدیدی و تشدید تضاد و بلوک بندی و در نهایت به پایمال شدن یا اسارت ملتها، و همواره هر مکتبی که بر پایههای لرزان تفکرات مادی بنا شده باشد چنین خواهد بود.
فرهنگ سلطه ملتهای ضعیف را معتاد به ستم کرده است
فرهنگ سلطه، ملتهای ضعیف را ذلتپذیر و معتاد به ستم ساخته است. باید از درون ذاتشان آنان را درمان کرد، باید باوری عمیق به کرامت و قدرت انسان به خدا، به ارزشهای انسانی راستین، به پوچی قدرتهای طاغوتی در انسانها دمید و آنان را با این سلاح کندی ناپذیر مسلح کرد.
اسلام و همه ادیان آسمانی، انسانها را به چنین ایمانی و کاملا در جهت عکس فرهنگ باطله سوق میدهند. متون خدشه ناپذیر اسلامی صریحا دستور میدهند «لاتظلمو و لاتظلمون» نه ظلم کنید و نه مظلوم شوید و میآموزند که ستمگری و ستم پذیری در یک ردیفاند و ستمگر و ستم پذیر شرکای جرم یکدیگرند. تماشاچی ظالم بودن و بیتفاوت ماندن نیز همانند ظلم و خود مرحلهای از آن است.
تکیه به قدرت لایزال الهی و ایمان راسخ به مردم، درس دیگر اسلام به ملتها و رهبران است که آنان را به ایستادگی در برابر سلطههای جهانی تشجیع میکند و امید به موفقیت را در آنان پرفروغ میسازد. این درس بزرگ اسلام در گذشته و حال جهان بارها عینیت یافته و به تجربهای مسلم مبدل شده است. هرجا ملتها با رهبرانی از رها کردن میدان برای پیشرویهای متجاوزانه خودداری کرده و خطرات و زحمات آن را پذیرفتهاند همه ابزارهای قدرت زورمندان بیاثر گشته و راه بر متجاوز بسته شده است.
نهضتهای آزادی بخش پیروز در دهههای اخیر و لبنان و افغانستان امروز نمونههای مجسم و فراموش شدنی این مدعایند. انقلاب اسلامی ایران شاهد زنده و فوق العادهای است بر بطلان این پندار که سلطههای جهانی شکست ناپذیر و خواست و اراده آنان تخلف ناپذیر است.
پیام بزرگ انقلاب ما به ملتهای مقتدر آن است که گردن نهادن به نظام سلطه، اراده قدرتمندان را فقط به دلیل قدرت آن، مشروعیت بخشیدن گناه و غلط و خود بزرگترین وسیله سلطه نامشروع است. انقلاب اسلامی ما رمز توفیق در آزمایش عظیم خود را این میداند که جدا و دقیقا به قدرت لایزال الهی و به مردم تکیه کرده و قدرتهای معارض و مهاجم را شکست پذیر دانسته است.
با این روحیه است که ما امروز نظام جهانی ظلم را صریحا و بیمحابا نفی میکنیم این را وظیفه خود دانسته و به پیشرفت آن عمیقا امیدواریم. کاربرد این دستور آسمانی و نیز دستورات صریح پیامبر اسلام (صلیالله و علیه و آله و سلم) در مفاهیم و روابط بین المللی آن است که ما نمیتوانیم در قبال تجاوز در هر گوشه دنیا که به وقوع بپیوندد، بیطرف بمانیم ولو اینکه مستقیما به منافع ملی ما مربوط نگردد.
چرا جنبش غیر متعهدها رسما اعلام نکند که بیطرفی اعضا در قبال هر نوع تجاوز غیر موجه، تخلف از اصول جنبش است؟
اگر جهان سوم به این اصل توجه کند عدم انسجام کنونی در برابر تهاجمات امپریالیسم از میان ما رخت برخواهدا بست. چرا جنبش غیر متعهدها رسما اعلام نکند که بیطرفی اعضا در قبال هر نوع تجاوز غیر موجه، تخلف از اصول جنبش است؟
در اینجا مایلم نظرات خود را در ارزیابی وضع کنونی جنبش با استفاده از همین اصل «اصل محکومیت نظام سلطه و سیستم ستمگری» باز گویم.
آقای رئیس!
نفس به وجود آمدن این جنبش، عصیان و طغیانی از طرف کشورهای مستقل جهان سوم علیه نظام سلطه بوده است، امروز نیز جهان سوم برای تحرک و سازماندهی تلاشهای خود چهارچوبی بهتر از غیر متعهدها نمیشناسد.
ما برای ارزیابی دستاوردها یا ضعفها باید ببینیم جنبش در این مسیر، یعنی رفع نظام سلطه و جایگزین کردن روابط عادلانه، چه کرده است، از گذشته درس بگیریم و آینده را با پشتوانه آن بسازیم.
جنبش در ربع قرنی که از حیات آن میگذرد، دستآوردهای قابل توجهی داشته است، تاثیر اجلاس «باندونگ» در شدت و سرعت بخشیدن به مبارزات ضد استعماری سبب شد تا تعداد قابل توجهی از کشورهای جهان سوم امنیت و استقلال خود را در پیوستن به جنبش بدانند.
مواضع جنبش در حمایت از نهضتهای آزادی بخش و مبارزات ضد استعماری قدمی قابل تقدیر و شاید منحصر به فرد در صحنه بین المللی برای شکستن نظام سلطه حاکم بر جهان بهویژه سلطه نظامی بشمار میآید.
جنبش در حفظ دستاوردهای آینده نهضتها که همانا حکومتهای نوپای انقلابی و مردمی است اگرچه حرکت کمتری از خود نشان داده، لیکن به هر حال نقشش را ایفا کرده است.
در مقابله با سلطه اقتصادی بر کشورهای جهان سوم، جنبش از سالهای هفتاد به بعد طرح نظام نوین اقتصادی بین المللی را با تلاش فراوان مطرح کرده است که خود باعث یک آگاهی وسیع بین المللی بوده است و اگر قدمهای بعدی با جدیت طرح ریزی شود امید آن میرود که در شکستن شبکه مخوف مسلط اقتصادی بر جهان سوم تاثیر بسزایی داشته باشد.
در دهههای هفتاد و هشتاد که تشنج بین دو قطب در اوج خود بود کابوس انهدام بشریت با جنگ اتمی جامعه بشری را به شدت میترساند، جنبش توانست با افکار صلح جویانه و موضع ترغیب به مذاکرات خلع سلاح تا حدی در کاهش تشنج حاکم موثر گردد و هم به روشنگری در سطح جهان کمکی کرده باشد.
بر این دستاوردها باید این را بیفزاییم که تاثیر جنبش در سازمان ملل بتدریج تا آنجا افزایش یافته که رای غیر متعهدها به عنوان یک مجموعه مطرح شده است. این، از یک جهت، سلطه وسیع ابرقدرتها را بر سازمان ملل به خطر انداخته و از سوی دیگر قدرت ملتها را ولو بسیار محدود نمایانده است و احساس خطر ابرقدرتها در برابر برخوردهای اخیر آمریکا با سازمان ملل کاملا محسوس است.
این نقاط مثبت، اما واقع بینانه باید ناتوانیهای جنبش را نیز مطرح کرده، بیپرده و رها از قالبهای تعارف آمیز آن را بررسی کنیم، این به ما در جستجو از راهی نو برای آینده کمک خواهد کرد.
آیا جنبش توانسته است علیه متجاوز در آینده یک فشار قوی بین المللی ایجاد کند؟
آقای رئیس!
آیا هیچ جنایتی زشتتر از اشغال نظامی یک کشور یا اقدام به تجاوز برای دستیابی به سلطه سیاسی و اقتصادی بر یک ملت وجود دارد؟ در ربع قرن اخیر تعدادی از ملتهای محروم جهان سوم و دولتهای نوپای مردمی آنان قربانی چنین اقداماتی شدهاند، آیا جنبش توانسته است علیه متجاوز در آینده یک فشار قوی بین المللی ایجاد کند؟ جنبش غالبا حتی از موضع گیری صریح یعنی کمترین کاری که از آن انتظار میرود سرباز زده و در آن موارد محافطه کارانه عمل کرده است. از جنبش البته توقع نیست که مانند یک پیمان نظامی وارد معرکه شود لیکن انتظار هست که شجاعانه و صادقانه از حق و از مظلوم و قربانی تجاوز و سلطه طلبی دفاع کند. ملتها انتظار دارند که زد و بندهای قدرتها به جنبش سرایت نکند و ترفندهای دیپلماتیک و ریاکارانه متداول در آنجایی نداشته باشد.
در زمینه سلطه اقتصادی امروز شاهد آنیم که کشورهای توسعه یافته صنعتی مواد اولیه و منافع طبیعی جهان سوم را به هر بهایی که خود میخواهند میبرند و از نیروی کار ارزان آنان به هرگونه که مایلند استفاده میکنند و محصولات صنعتی خود را به هر بهایی که منافع اقتصادی آنان ایجاب کند، به این کشورها میفروشند شبکه مخوف وابسته به قدرتهای بزرگ چنان امور کشورها را به دست گرفته که رفته رفته و منفعلانه این فکر در ذهنها رشد میکند که دیگر امیدی به نجات نباید داشت.
فرهنگ سلطه از هر سو منافع اقتصادی را برای سلطه گران تضمین میکند و اگر حرکتی رهایی بخش در جایی آغاز گردد و ملتی بیدار شود ابتدا با به کار گیری همه گونه حیله به خاموش کردن آن میپردازند و اگر علیرغم آنان آن ملت پیروز شد، آنگاه هجوم نظامی اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی شروع میشود.
ببینید شیطان در نیکاراگوئه چه میکند و در مورد انقلاب اسلامی ایران چه کرد و میکند. متاسفانه در قبال این همه جنایت و فضاحت آن تحرکی که باید و انتظار میرود در جنبش مشاهده نمیشود.
خطر جدی که جنبش را تهدید میکند
آقای رئیس!
بگذارید با صراحت اعلام کنم که ریشه این ضعف خطرناک جنبش ما، در دو چیز است: اول کنار گذاشتن اصول پایه نخستین و دوم عدم احساس مسئولیت اعضا در قبال مسائل جهانی.
امروز در بین اعضاء جنبش کشورهایی هستند که در میان ملت خود حتی نمیتوانند نامی از اصول عدم تعهد ببرند زیرا کشورشان مرکز تاخت و تااز اجانب است و ثروتشان هر روز به وسیله قدرتهای مسلط به تاراج میرود و دولتشان عروسک قدرت است، از چنین حکومتهایی آیا میتوان انتظار قیام بر ضد سلطه را داشت.
کشورهای دیگری هم هستند که هر چند از استقلال نسبی بر خوردارند لیکن عافیت را بر مسئولیت جهانی خود ترجیح داده و سلامت امروز را به بهای تسلیم فردا خریدهاند.
آقای رئیس!
من به عنوان رئیس جمهور کشوری که نظام آن ثمره قیام وسیع و خونین مردمی علیه بزرگترین طاغوتهای زمان، یعنی امپریالیسم آمریکا، و حکومتش پرچمدار شجاع ارزشهای الهی است و از نخستین روز، کشورش آماج همهگونه تهاجمات قدرتها و نوکران آنان بوده و هست با همه احترام و اعتقادی که به این جنبش دارم، علام خطر میکنم که اگر جنبش به یک اقدام اساسی و زیر بنایی در رفع مشکلات ریشهای خود دست نزند، آینده آن در خطر جدی خواهد بود و امید ملتها از آن سلب خواهد شد.
این پیشنهادها محصول تجربهای است که پشتوانه آن سالهای متمادی مبارزه بیامان با استکبار است و از دستاوردهای آن همین بس که قدرتهای بزرگ را از نیروهای مقاومت و نیز قدرت نفوذ در دل ملتها دچار حیرت ساخته است.
اولین اقدام ضروری احیای اصل عدم تعهد است این یک مطلب جامع و کامل است. یعنی اولا؛ دولتهایی که عضو جنبش هستند باید اصول آن را در روابط خود با دولتهای دیگر کاملا مراعات کنند. روح اصلی آن اصول مقاومت و رفع هر نوع سلطه است؛ کاملا بیمعنی است که دولتهایی عضو جنبش باشند در عین حال پایگاه نظامی یا امکانات لازم برای تسلط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در اختیاز ابرقدرتها بگذارند و از آن زشتتر اینکه به تجاوز نظامی یا تهاجم اقتصادی اقدام کنند. ثانیا؛ فکر عدم تعهد و اراده مقاومت در مقابل هجوم سلطه باید به نحو وسیعی در میان ملتها تبلیغ شود که هیچ پشتوانهای برای مقابله جدی با قدرتهای سلطهگر بهتر از آمادگی مردم نیست.
دومین اقدام لازم، زنده کردن روحیه احساس مسئولیت در قبال مسائل جهانی در کلیه اعضا است.
جنبش باید پرچمدار عدل و مقابله با سلطه در جهان باشد، اگر قدرت جلوگیری مستقیم از هجوم و تجاوز علیه ملتها وجود ندارد، باید فریاد علیه متجاوز و ظالم و دفاع از حق قربانیان ظلم و سلطه باشد.
این مایه حقارت است که در این ربع قرن به کشورهای مختلف بخصوص دولتهایی که مسئول انقلاب حرکتهای وسیع مردمی بودهاند و آزادی عدم تعهد را با جانفشانی بدست آوردهاند، این همه تجاوز و خیانت بشود و جنبش از خود حرکتی شایسته نداشته باشد. وجود چنان روحیه و احساسی میتواند برای اعضای جنبش بعنوان یک ارزش و ملاک تقدم محسوب شود.
براستی چرا بین کشورهایی که با انقلابی مردمی و خونین طی سالهای متمادی موفق شدهاند طاغوت را براندازند و سلطه ابرقدرتها را در هم بشکنند و به صف غیر متعهدها بپیوندند و کشورهایی که اگر نگوییم حافظ منافع قدرتها در جنبشاند حتما وجودشان تشریفاتی است نباید تفاوتی قائل شد جنبش باید در دفاع از حقوق ملتهای جهان سوم و در شکستن شبکهای سلطه، الگوی شجاعت و قاطعیت باشد و این مصلحت اندیشیهای متداول امکان پذیر نیست.
سومین موضع اساسی گسترش حوزه فعالیت غیر متعهدها است. آنجا که فعالیت نظام سلطه تنها در بعد سیاسی نیست، بلکه توانسته است متعلق فرهنگی خاص خود و شبکهای اقتصادی و تبلیغاتی وابسته به خود را نیز به وجود آورد، دفاع در مقابل آن نیز باید همه جانبه باشد. به نظر ما گوهر انسانی بشر است که محور اصلی است، لذا کارهایی که بعد فرهنگی دارد باید زمینه وسیعی را به خود اختصاص دهد و از سوی دیگر افزایش بصیرت و آگاهی سیاسی ملتها سد محکمی در مقابل سیل بنیان کن فرهنگی سلطه که هموار کننده راه نفوذ نظامی، سیاسی و اقتصادی و برقرار نگهدارنده شبکه سلطه است، خواهد بود.
اقتصاد جهان سوم زیر نظام سلطه به وضع طفیلی کنونی افتاده و از این طریق دولتهای جهان سوم یکی پس از دیگری مجبور شدهاند به سلطه سیاسی در قبال تسهیلات موقت اقتصادی تن در دهند. این در حالی است که جهان سوم از ثروتهای خدادای فراوانی برخوردار است، مواد اولیه منابع انرژی و ذخایر طبیعی به رایگان در اختیار قدرتهای اقتصادی جهان گذاشته میشود.
چرا؟ عقب ماندگی علمی و فرهنگی و صنعتی ظاهر قضیه است و روح آن متاثر از نظام اختاپوسی سلطه است. غیر متعهدها میتواند و باید با تصویب و اجرای دسته جمعی برنامههای ویژهای به مقابله جدی با خطر تسلیم جهان سوم در قبال قدرتهای اقتصادی برخیزد. برای استقرار روابط منطقی و عادلانه بین کشورهای توسعه یافته و جهان سوم جنبش باید وظایف اصولی خود را با تشکیل همیاری بین اعضا ایفا کند.
مطلب چهارم تدوین معیارها و ضوابط عملی بر مبنای اصول جنبش برای برخورد اصولی با حوادث و مسائل بین المللی است.
این مسائل بسیار متعدد و متنوع است و جنبش نمیتواند در هر موضع به نحو منفرد اقدام به بررسی کند. گذشته از عدم امکان عملی خطر دوگانگی قضاوت در مورد مسائل مشابه به وجود میآید که متاسفانه مثالهای متعددی از آن در دست است.
مساله تجاوز، مساله روابط اقتصادی حاکم و مجموعه حقوق بین المللی از زمینههای بسیار حساس و ضروری فعلی هستند، همچنین همکاریهای منطقهای در چارچوب غیر متعهدها و ایجاد هستههای منطقهای برای مقابله با تهاجمات دو بلوک و کمک به پیشرفت و توسعه کشورها و دفع نقیصه نیروی اجرایی جنبش از اولویت برخوردار است.
جنبش موظف است خط مشی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای اداره جهان تدوین کند
اجازه بدهید در اینجا به یکی از مهمترین نکات اشاره کنم. روند پیوستن کشورها به جنبش در ربع قرنی که از حیات آن میگذرد دارای شتاب چشمگیری بوده و امروز اکثریت ملتها را در بر گرفته است. پس مسلما جنبش در این مرحله از حیات خود موظف است اولا یک خط مشی سیاسی فرهنگی و اقتصادی برای اداره جهان تدوین کند و به جای صرفا مقابله با مشکلات، به طور فعال در تعیین مسیر حرکت جامعه جهانی مداخله موثر داشته باشد.
ثانیا به هدف جدیدی در مبارزه تاریخی خود یعنی گشودن یک جبهه فرهنگی و ارزشی بپردازد. دول فاتح در جنگ دوم جهانی و بویژه سردمداران دو قطب سیاسی مبانی ارزشی اخلاقی و فرهنگی خود را از طریق روابط و حقوق بین المللی موجود که اکثرا زاییده دوران بعد از جنگ است به سایر ملل تحمیل کردهاند و جهان سوم در تعیین آن مبانی قضاوت سازمانهای بینالمللی در خصوص مساله حقوق بشر به هیچ وجه از ارزشهای الهی و جهان سومی متاثر نیست.
ثالثا؛ روابط بین کشورهای غیرمتعهد را مستقل از ارزشهای ما دیگرانه غیر جهان سومی تنظیم سازد. اکثریتها در اکثر مجامع بینالمللی متعلق به ماست. این قدرت را باید در تدوین حقوق بینالمللی اعمال کنیم. متاسفانه نه تنها غیر متعهدها بلکه همه نهادهای بین المللی مقررات و قوانین بین المللی به نسبت افزایش مطامع و منافع سیر صعودی داشته است. کشورهای جهان سوم بیش از سایر کشورها از قبل نقض مقررات بین المللی صدمه دیدهاند.
عدم انسجام این کشورها موجب گردیده که به تنهایی در برابر مجموع فشارها و تهاجمات قرار گیرند. راه حل این مشکلات ایجاد یک نظام نوین حقوق بین المللی است.
این نظام مبتنی بر سه پایه است:
اول اینکه فصل مشترک ارزشهای ملل بالسویه و بدون تبعیض زیر بنای توسعه حقوق بین المللی قرار گیرد. اگرچه کشورهای غیر متعهد توانستهاند در بیست و پنج سال اخیر تا حد زیادی مقررات بین المللی م%D
Sorry. No data so far.