شنبه 01 سپتامبر 12 | 17:41
واکاوی ساز و کار فرهنگی تلویزیون

کوپن فرهنگی و عمده‌فروشی معنا

محمد شکری

در این فرآیند، که آن را به کرات در فیلم های سفارشی «پیش ساخته» و گفت و گوهای پر از مونولوگ تلویزیون شاهدیم، مفهوم و هدف فیلم و برنامه به طرز مضحکی، بدون هیچ تلاشی برای کدگشایی خودنمایی می کند. در این زمان، مخاطب احساس تحمیق و فریب خوردگی می کند و حالتی تدافعی به خود می گیرد. حال نه تنها محتوای برنامه را نمی پذیرد، بلکه به آن با دید تمسخر می نگرد.


تریبون مستضعفین- نوشته‌ای که در ادامه می‌آید به قلم محمد شکری در شماره ۴۴۵ سینما رسانه منتشر شده است.

ارتفاع تلویزیون

محصول تکنولوژی تنها یک خروجی تعین یافته از دنیای صنعت نیست. معنا و کارکرد فرهنگی نهفته در هر محصول صنعتی در دنیای نکنولوژی، از کارکرد مستقیم آن بسیار فراتر است: ساعت مچی، جایگاه زمان، هدفون، فردگرایی، و تلفن همراه، مدل و ساختار ارتباطات اجتماعی فرد و حتی دنیای حاضر را نشان می دهد. معنا و کارکرد فرهنگی، مقدم و مسلط بر کارکرد مستقیم هر وسیله ای است که در دنیای ماست. بدین خاطر که کارکرد فرهنگی، روزمره ما را می سازد: دنیایی که درون آن زندگی می کنیم.

اتفاقی که در فهم کارکرد فرهنگی چیزها می افتد، تبدیل آنها به نشانه های معنا دار است. در میان نمودهای تکنولوژیک عصر ما هیچ کدام در حد تلویزیون دامنه و برد خود را درون زندگی ما وارد نکرده است. دلیل این امر را از دو جنبه می توان درک نمود:

نخست به این دلیل که تلویزیون از آن دسته اشیائی است که نه تنها کارکرد فرهنگی آن، بلکه کارکرد مستقیم آن نیز در وجه نشانه شناختی قابل حصول است.[۱]

دومین دلیلی که کاملا تلویزیون را از دیگر نمودهای عصر تکنولوژی جدا می کند هم آمیختگی آن با قدرت است. تلویزیون با خود سخن، راه، روش و در یک معنا ایدئولوژی به همراه می آورد. این موقع است که درخدمت اندیشه «خودی»، و درستیز با اندیشه «دیگری» قرار می گیرد و همین زمان است که تعریف «دیگری» در سیاست گذاری آن بسیار تعیین کننده می شود.

هرچند برخی متوهمانه کل ساختار تلویزیون را به عنوان رسانه ای غربی، اساسا منفور و به قصد تصرف دیگر ملل قلمداد می کنند، اما باید گفت در این نگاه، نقش بازتولید فرهنگی در چارچوب این رسانه نادیده گرفته شده است. بازتولیدی که هرچند باید بسیار خطیر و هنرمندانه نگریسته شود، ولی درصورت مهار، بزرگترین ساز و برگ ایدئولوژیک یک حکومت است. شاید سخن امام راحل –ره- در این مورد ساده تر و رساتر باشد که تلویزیون «دستگاهى است كه در خدمتگزارى مى‏تواند بهترين دستگاهها باشد و در خيانت مى‏تواند بالاترين خيانت را بكند.»[۲]

شاید بگویید آنچه در بالا رفت وصف عمومی رسانه است و نباید آن را به تلویزیون محدود نمود. اما باید بگویم نه تنها به این دلیل که موضوع این بررسی تلویزیون است، و نه تنها بخاطر اینکه تلویزیون همواره فراگیرترین رسانه در میان ملت هاست، بلکه بواسطه وضع خاص تلویزیون در کشور ماست که بی پروا تلویزیون را به جای کلیت رسانه قرار داده ام.

تنها با نگاهی به بودجه صدا و سیما در سال 90، می توان به صحت و سقم این ادعا پی برد:

بودجه تخصیصی سازمان صدا و سیما در سال جاری 1120 میلیارد تومان بود، این درحالی است که بودجه تخصیصی برای تمامی رسانه های دیگر تنها 180 میلیارد تومان بوده است. با مقایسه این رقم با رقمی که تنها به بودجه عمرانی صدا و سیما اختصاص یافته بود (126 میلیارد تومان) می توان فهمید جایگاه صدا و سیما و در راس آن تلویزیون چه نسبتی با دیگر رسانه ها دارد.[۳]

ساز و کار تعاملی تلویزیون

تلویزیون با نشانه هایش ما را مخاطب خود می سازد. درواقع تلویزیون با مهار معانی نهفته در برنامه های خود، نقش و کارکرد جهان بینی غالب در جامعه را دارد. کدگذاری و نشانه سازی های این دستگاه در برنامه های خود، کاشف قانون و عرف مورد اتفاق جامعه است. نشانه، نه تنها واسط برنامه و مخاطب، بلکه عامل پیوند درونی برنامه تلویزیونی است. در این میان، نشانه ها، خود توان تبدیل شدن به عرف و هنجار را دارند، چرا که عرف و هنجار قلمداد می شوند، به خصوص از تلویزیون های انحصاری که نزد مخاطبین خود کنترل شده به نظر می رسند. حال معلوم می شود که چگونه این دستگاه می تواند با رواج ضد ارزش ها، خواسته یا ناخواسته به ایدئولوژی اولیه خود خیانت کند. نکته این جاست که اگر روندی قهقرایی ساز و کار منتهی به خروجی های این دستگاه گردد، تشخیص و تذکار آن به نحوی مضاعف پیچیده تر و سخت تر می گردد. باید توجه داشت که نشانه دال بر معناست و همواره با حذف خود به نشان دادن معنا نائل می شود. برای مثال انگشت شما زمانی که کوهی را در دوردست نشان می دهد دال آن کوه است. اما اگر فردی که قصد نشان دادن آن کوه را به او دارید به انگشت شما خیره شود نمی تواند کوه را ببیند. او باید با حذف انگشت شما به مدلول آن (کوه) نگاه کند. این اتفاق گاه به عمد پیچیده تر و به صورتی فریبنده در هدف گذاری برنامه های تلویزیون، با جایگزینی امیال فردی برای القای مطلبی به مخاطب ظاهر می شود. برای مثال به بررسی برخی تبلیغات تلویزیونی که همه ما شاهد آن بودیم می پردازم: در تبلیغ یک فرش، عمدتا آنچه به تصویر کشیده می شود، درخواست برای خرید فرش نیست. در این تبلیغ ها، نوعا خانواده ای آرام، گرم و صمیمی به تصویر کشیده می شوند که روی فرش به شادمانی، در آغوش کشیدن فرزندان و یا حتی نوشیدن چای می پردازند. در این تبلیغ میل رسیدن به آرامش مطلوب خانواده، جایگزین اقناع فرد برای خرید فرش می شود. یا در تبلیغ صنایع غذایی، غالبا خوشی، رفاه و غمزدودگی جایگزین فواید ماده غذایی تبلیغ شده است. یا در تبلیغ بانک ها، نظاره کرده سیل جمعیتی که برای باز کردن حساب می شتابند، یعنی همراهی با خرد جمعی، و یا نشان دادن زیرکی و آینده نگری فردی که نماینده مشتریان بانک مذکور است جایگزین توانایی های بانک تبلیغ شده برای توجیه منطق افتتاح حساب در آن می شود.

با این تعاریف و با توجه به ساز و کاری که در لابلای برنامه های تلویزیون دنبال کردیم به بررسی نقادانه برنامه های تلویزیون در این سال ها می پردازیم:

۱. ضد ارزش سازی

ذکر شد که تلویزیون با معرفی محتوای برنامه های خود به عنوان هنجار های جامعه، چگونه می تواند در حرکتی خاموش این محتوی را جایگزین هنجارهای سابق کند. حال اگر روال دائمی فیلم های خانوادگی تلویزیون ما، خیانت مردان به زنان خود باشد (که هست)، یا عادت مالوف برنامه های طنز آن، توهین و تحقیر و عادی نشان دادن دروغ گویی باشد (که هست)، یا نحوه بازنمایی ارتباط انسان ها با هم و با خدا، ارتباطی سودجویانه و حریصانه باشد (که هست)، معلوم است نقش این دستگاه در جامعه خود چگونه خواهد بود.

این در حالی است که این سازمان در موادی که خط مشی کلی خود را در آن ها مشخص نموده، خود را مدعی فعلی دقیقا عکس این عملکرد می داند[۴]:

ماده 6- ارج نهادن به حيثيت انساني افراد و پرهيز از هتك حرمت آنان طبق ضوابط اسلامي.

ماده 8- به موجب آيه شريفه ( واعتصموا به حبل ا… جميعاًِ و لا تفرقوا) حركت اصلي صداوسيما بايد در جهت تقويت وحدت ، الفت و انسجام هرچه بيشتر جامعه و بر حذر داشتن مردم از پراكندگي و تفرقه باشد.

ماده 12- تقويت روحيه اميد ، اعتماد ، تلاش ،‌ايثار، استقامت در جامعه و توجه به نيازهاي روحي و معنوي مردم.

۲. وارفتگی نشانه‌ها

چنانچه نشانه شناسان بزرگ می گویند: اگر کدگذاری تصویری، مانند کدگذاری زبان روزمره ما قدرتمدن و پایدار نشده باشد، ضعیف و محدود خواهد شد.[۵]

این کدگذاری باید منسجم، یکپارچه و مستمر باشد تا مخاطب فاعلِ قرائت فیلم گردد. در غیر این صورت ما شاهد پدیده ای هستیم که من نام آن را «وارفتگی نشانه» می گذارم. در این فرآیند، که آن را به کرات در فیلم های سفارشی «پیش ساخته» و گفت و گوهای پر از مونولوگ تلویزیون شاهدیم، مفهوم و هدف فیلم و برنامه به طرز مضحکی، بدون هیچ تلاشی برای کدگشایی خودنمایی می کند. در این زمان، مخاطب احساس تحمیق و فریب خوردگی می کند و حالتی تدافعی به خود می گیرد. حال نه تنها محتوای برنامه را نمی پذیرد، بلکه به آن با دید تمسخر می نگرد.

این اتفاق درحالی به دلیل اهمال در پرداخت هنرمندانه و نظرورزانه برنامه ها رخ می دهد که صدا و سیما مدعی است:

ماده 10- سازمان موظف است به منظور نفوذ در انديشه واحساس جامعه ، پيام خود را حتي الامكان با استفاده از بيان غير مستقيم و در قالب هاي جذاب هنري ، متناسب با احوال و روحيات اقشار مختلف جامعه عرضه نمايد.

۳. سیاست ب.م.م

از دیگر اصولی که سازمان صدا و سیما برای خود وضع کرده است، رشد و بالندگی اذهان مخاطبان خویش است:

ماده 5- صداوسيما بايد به مثابه يك دانشگاه عمومي به گسترش آگاهي و رشد جامعه در زمينه‌هاي گوناگون مكتبي ، سياسي ، اجتماعي، فرهنگي ، اقتصادي و نظامي كمك نمايد.

ماده 11- تلاش در جهت رشد و شكوفايي استعدادهاي انساني و بارور ساختن خلاقيت‌هاي فكري و هنري.

اما به وضوح شاهد تغییر سیاست گذاری های این سازمان، به خصوص در تلویزیون، از آگاهی بخشی به سوی سرگرم کنندگی هستیم. من این سیاست گذاری را که نوعی راحت طلبی در مواجهه با قشر وسیع فرهنگی-اجتماعی مخاطبان است، سیاست ب.م.م، یا بزرگترین مقسوم علیه مشترک می نامم. در این سیاست، مسئولین امر، با استناد به تنوع سلیقه ها و سطح خواسته ها، کمترین آن ها، که همان تلویزیون، به مثابه سرگرم کننده است را دستور کار عمده خود کرده اند. شاید این بیشترین انتقادی است که منتقدین مختلف (اعم از عوامل خود تلویزیون) به این دستگاه روا داشته اند. باید دانست چنانچه رولان بارت، نشانه شناس معتبر دیگر می گوید: جامه بداهت پوشاندن به امور زندگی روزمره، نوعی سوء استفاده ایدئولوژیک است که تلویزیون به آن دست می زند.[۶]

۴. مصرف‌گرایی

ژان بودریار، متفکر پست مدرن معاصر، در تحلیل رسانه های گروهی، مخمصه ای را برای فرهنگ معرفی می کند که به نظر می رسد متاسفانه دامن گیر اصلی ترین رسانه گروهی ما، یعنی تلویزیون صدا و سیما نیز شده است: بازیابی.[۷]

طبق این نگاه، تلویزیون به مثابه «مد» و «بازیابی»، تنها برای بروز ماندن به تولید می پردازد. در گیر و دار بازار تولید و پخش، خواسته یا ناخواسته هدف نخست مصرف گرایی است. تولید برای بقا. نکته این است که مشکل این مصرف فرهنگی، دیگر نه محتویات آن است و نه حتی مخاطبان آن (یعنی دو نقد پیشین)، بلکه مشکل اساسا جنس این فرآیند به عنوان نشانه ناپایدار است. فرهنگ در این بازار دیگر ساخته نمی شود تا بماند، بلکه برای فروش ساخته می شود.

خود بودریار نام این پدیده را، پدیده «کیچ» (kitsch) نامیده است. کیچ از پدیده های هنر مدرن است: نوعی گالری خرت و پرت های ارزان قیمت از شبه کالاهایی برای مصارف کوتاه مدت جانبی. کیچ یک مقوله فرهنگی، یا بهتر بگویم، یک ضد فرهنگ اساسی در حیطه اندیشه فرهنگی است. به نوعی شاید بتوان گفت ورود اصطلاح «فیلم گیشه ای» به سریال های تلویزیونی است. با این تفاوت که قصد مصرف گرایی تلویزیون حتی درآمد هم نیست.

۵. قصه آب و هاون

موارد فوق مشکلاتی اساسی است که بزعم من در روند برنامه سازی تلویزیون در سالهای اخیر (و گاه به شکل صعودی) به چشم می خورد. البته هیچ کدام از آنها را نمی توان به تمامی برنامه های تلویزیون تعمیم داد ولی هرکدام به تنهایی به عنوان یک نقطه ضعف قابل بررسی است. اما روی هم رفته وجود انتقادهای متعدد به کلیت ابردستگاهی عریض و طویل همچون صدا و سیما، و به طور خاص تلویزیون تعجب آور نیست. آنچه در راس همه این نقدها، اسفبار و نا امید کننده است واکنش مسئولین این دستگاه نسبت به انتقادات است. دستگاهی که مجریان برنامه های زنده آن تاب حتی یک نقد ساده به هیچ برنامه آن را ندارند. بازتاب همیشگی آرای بینندگان درمورد فیلم ها و سریال های مناسبتی آن فقط و فقط تمجید و تشکر است. واکنش مسئولین آن به نقدهای مکرری که به برخی از سریال ها می شود جلسه تقدیر از عوامل و انعکاس موفقیت های آن است و … . در این شرایط شاید تنها فایده نقد برنامه های این سازمان تقویت نگارش و تکمیل ستون های نشریات باشد! آنچه نگاه ما را به آینده این دستگاه خمود می کند همین نحوه برخورد با انتقادات و آسیب شناسی هاست. بزرگترین رسانه کشور، اگر قدرت پذیرش و بکارگیری منتقدین داخل و خارج خود را نداشته باشد به آبگیر راکدی مبدل می شود که هرچه در آن هزینه کنند باز غیر قابل استفاده خواهد بود. تلویزیون برای بقای خود به «دیگران» نیازمند است.

از خیل اصول مغفول این سازمان، آخرین نکته را نیز بر سبیل تذکر اضافه می کنم:

ماده 9- پذيرش انتقادها و نظرهاي سازنده مردم و ايجاد رابطه متقابل با جامعه و منظور داشتن اين وسيله به صورت جزئي از كل نظام اجتماعي جهت غني كردن برنامه‌ها و نفي تأثير يك جانبه.

پی‌نوشت‌ها:
۱. آنچه من در اینجا در تحلیل نشانه شناسانه، مدنظر قرار داده ام، دلالت های اولیه نشانه هاست.
۲. صحیفه امام، ج16، ص118
۳. گفتنی است امسال سازمان صدا و سیما برای نخستین بار جزو شرکتهای دولتی زیان ده معرفی نشده بود. البته با توجه به اینکه امسال هیچ شرکتی زیان ده خوانده نشد!
۴. کلیه مواد مذکور برگرفته از پایگاه رسمی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است: http://www.irib.ir/About-us.php
۵. امبرتو اکو، سطوح رمزگان سینما؛ برگرفته از کتاب ساختار، نشانه شناسی، سینما، نشر هرمس
۶. یوسف اباذری، رولان بارت و اسطوره و مطالعات فرهنگی، ارغنون، شماره 18.گفتنی است بارت این جمله را در مورد «بورژوازی» بکار برده است. ولی از آن جهت که بورژوازی در ادبیات چپ مدرن، به مطلق ایدئولوژی غالب گفته می شود من به خود این اجازه را دادم تا جمله او را در مورد تلویزیون، که رسانه ایدئولوژیک مطلق است بکار برم.
۷. ژان بودریار، فرهنگ رسانه های گروهی، ارغنون، شماره 19

  1. امین
    29 جولای 2014

    لطفا آدرس یا شماره ای از نویسنده این متن در اختیار من قرار دهید
    برای کار پژوهشی لازم دارم

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.