محمدرضا شهبازی -۱ – اعتراف میکنم: این تحریم پدر ما ایرانیها را در آورد!
من همینجا میخواهم اعتراف کنم. آهای میکروفنهای بیبیسی و ویاوای کجایید؟ خبرنگاران وطنفروش این رسانهها مرا دریابید. آرش سیگارچی بیا، خانم پونه قدوسی بدو (البته با عرض معذرت از آقای صبا که برای دقیقی خانم قدوسی را از ایشان جدا میکنیم!). من میخواهم در اینجا اعتراف کنم که این تحریم پدر ما را درآورده است. تا کجا تحمل کنیم؟ تا کی زیر بار فشار حاصل از این تحریم له شویم و خم به ابرو نیاوریم؟ ۳۳ سال تحریم را تحمل کردیم اما دیگر بس است. دیگر به اینجایمان رسیده است (نه… یک کم بالاتر… خوب است). دلمان خوش بود که حتی خود کشورهای اروپایی هم برای تحریم پشیزی ارزش قائل نشدهاند و دارند زیرآبی میروند اما این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست. دیگر ممهای نمانده که لولو ببرد یا نبرد! بیچاره لولو هم با این تحریم به پیسی افتاده است. دیگر…
خبر: «بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران پس از انتقاد رسانههای گروهی از عملکرد ضعیف فوتبالیستها و رقمهای سرسام آوری که آنها بابت حضورشان در تیمهای باشگاهی دریافت میکنند پس از اتمام اردوی تدارکاتی تیم ملی در مجارستان با هم به توافق رسیدند که رسانههای گروهی به ویژه رسانههای تصویری را تحریم کنند تا به این شکل اعتراض خود را نشان دهند.»
۲
گر صبر کنی زغوره حیا سازم!
اصلا گفتهاند گر صبر کنی زغوره حلوا سازم. تازه اگر صبرتان زیاد باشد کلی چیزهای دیگر هم میشود ساخت که چون این سایت فیلتر نیست و همه به آن دسترسی دارند نمیشود اینجا ذکر کرد. اما آقای باهنر جملهای فرمودهاند که علاوه بر اینجا کلی سایتهای ضد انقلاب هم آنرا منتشر کردهاند، از بس که این جمله بیخطر است. ایشان فرمودهاند: «یکسال دیگر هم احمدینژاد را تحمل میکنیم».
بله آقا، شما تحمل نکنید چه کسی تحمل کند؟ شما با این صبرتان اصولا برای تحمل کردن آفریده شدید. دیگر احمدینژاد که از فتنه ۸۸ بدتر نیست؛ شما آن را با آنهمه توصیههای رهبری تحمل کردید و خم به ابرو نیاوردید. با بزرگواری درد و رنج همه خارهایی که در گلوی رهبری مانده بود را تحمل کردید و آخ هم نگفتید! انقدر صبرتان زیاد بود که هرچی آقا گفتند خواص شفاف سازی کنند اما عنان اختیار از دست ندادید و مثل مرد صبر کردید! حالا انصافا آدمی مثل شما اگر صبر نکند چه کند؟
(ببخشید که این بند خیلی طنز نبود. اگر خواستید میتوانید به بنده بخندید!)
۳
این حزب یه چیز دیگهایه!
از الان تا یک ساعت دیگر وقت دارید فکر کنید ببینید دبیرکل حزب اسلامی رفاه ایران کیست. آزمون هم به صورت جزوه باز برگزار میشود و از هر کسی هم که خواستید میتوانید کمک بگیرید. حتی میتوانید بروید از خود دبیرکل حزب اسلامی رفاه ایران هم کمک بگیرید و بپرسید پدرجان شما که اعلام کردهای «اگر مشایی کاندیدا شود مقابل او میایستم» دقیقا کجا میخواهی بایستی؟! درست است که بنده خدا مشایی حال و روز خوشی ندارد اما شما که حالتان خوب است؟!
حالا اینها به کنار؛ آقای حسن اللهوردینژاد! آیا شما با گفتن این جمله که: «تصمیم گرفتهام خودبه عنوان کاندیدا در عرصه انتخابات حضور پیدا کرده و بر همین اساس بوده که در یک ماه گذشته به دنبال تنظیم برنامههای خود بودهام.» دارید شرایط ایدهآل خود برای عضویت در حزب موتلفه را به رخ دیگران میکشید؟! میخواهید کل آقای بادامچیان و غفوریفرد در اعتماد بنفس را بخوابانید؟! کمی هم به خودتان و حزب تاثیرگذارتان در معادلات سیاسی رحم کنید!
۴
سخنان امنیتی یک مکانیک درباره درد زایمان!
فرمودهاند: «نظریه مکتب ایران مشایی امنیت آفرین است»، ایضا فرمودهاند: «سکوت مشایی حامل درد زایمان فراگفتمان انقلاب اسلامی است». اولا که مسئولان محترم باید باید به این سوال پاسخ دهند که مگر یک نفر چقدر باید بفرماید تا دوباره یک ریاستی چیزی در حد هیئت مدیره مس ایران و… بهش بدهند؟! زود باشید دیگر…
نکته دوم هم اینکه این برای خودش خیلی چیز غریبی استها! مدرکت مکانیک باشد، آنوقت در مورد امنیت ملی هم کارشناس باشی و در همان زمان و با یک دست دیگر هم در مورد زایمان اظهار نظر کنی! دیالوگی بود در یک فیلم سینمایی که میگفت مردها چون نمیتوانند بزایند فکر میکنند زاییدن سخت است! حالا به نظر میرسد که این مشکل به تحلیلهای سیاسی هم وارد شده است و اصولا خیلیها فکر میکنند زایمان…
حالا یک نفر یک چیزی گفته است ما چرا باید وارد معقولات شویم. سرکار خانم وحید دستجردی لطف کنند در این مورد جواب مقتضی را به آقای عبدالرضا داوری به صورت مکاتبهای ارسال کنند. بقیه هم بروند شادی پس از گل ببینند که از این بحثها سالمتر است!
۵
خیابان نشست میکند یا برعکس؟!
به ما ربطی ندارد اما عرفش این است که خیابان نشست کند نه برعکس. اما الان با این اوضاعی که حول و حوش میدان منیریه ایجاد شده است و هر هشت ساعت یکبار بعد از غذا زمین نشست میکند، ظاهراً قضیه برعکس شده است و نشستهای آنجا هر از گاهی خیابان میشوند! خب یکبار از بیخ شخم بزنید این محدوده را و خیال همه را راحت کنید دیگر. اصلا روزانه اینهمه نشست در کشور دارد برگزار میشود: نشست آبخیزداری، نشست کاهش درد زایمان با افزایش امنیت ملی در پرتو مکتب ایرانی، و کلی نشست دیگر… خب همه اینها را بیاورید در میدان منیریه بگرزار کنید و اسم آنجا را هم بگذارید نشستگاه! چه اشکالی دارد؟
۶
تکثیر تاسف برانگیز زهرا رهنورد!
«همسر میت رامنی (رقیب اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا) اعلام کرد که مردم ایالت کالیفرنیا فرزندشان را رها نمیکنند تا به یک سیاه پوست رای بدهند و همچنین مردم ایالت تگزاس نیز همواره به داماد خود رای خواهند داد. وی در ادامه افزود اگر میت رامنی رای نیاورد، ۱۰۰% در انتخابات تقلب شده و مردم باید به خیابانها بریزند.»
(بنده همینجا از سردبیر محترم تقاضا میکنم که بابت این بند هیچگونه حق التحریری به بنده تعلق نگیرد و حتی در صورت نیاز به مراجع قانونی هم معرفی شده و به جرم دزدی طنز از اماکن عمومی مجازات شوم. البته بگویم که من قبلا ضربدرش را زده بودمها!
چون این متن را خود اهالی شبکههای مجازی در هفته گذشته شیر و همخوان کردهاند. دیگر طنزنویس دارد جای مسافرکشی را میگیرد و شغل دوم همه میشود!)
۷
شاهکار جدید آقای شهردار!
با توجه به اینکه در مراسم افتتاح بزرگراه یادگار امام (ره) کارکنان شهرداری بجای شیرینی دادن به مردم، جعبه شیرینی بین مردم توزیع میکردند (باور کنید، عکسش هست!)، حدس زده میشود اگر آقای قالیباف در پستهای زیر قرار بگیرند در مراسمات مربوطه، کارکنان زیرمجموعه ایشان اینگونه عمل کنند:
اگر رییس جمهور شوند: پخش ردیف سفید در لایحه بودجه تا مردم خودشان تشخیص دهند چه مقدار اعتبار به خودشان تخصیص دهند.
اگر رییس قوه قضائیه شوند: پخش زندانیان محکوم به حبسهای طویل المدت بین مردم برای انجام امور منزل و خرید و گردگیری.
اگر رییس مجلس شوند: پخش فضاهای مناسب جهت لابی کردن و بدست آوردن مدیریت ساختمان.
اگر رییس بانک مرکزی شوند: پخش ضامن معتبر با نامه کسر از حقوق!
اگر رییس صدا و سیما شوند: پخش میکروفون مجانی برای اظهار رضایت از برنامههای صدا و سیما در ماه مبارک رمضان!
اگر رییس سازمان هلال احمر شوند: پخش مصدوم جهت تمرین کمکهای اولیه!
اگر رییس دفتر رییس جمهور شوند: پخش پست و مسئولیت!
Sorry. No data so far.