تریبون مستضعفین- سال ۸۹ نشست «تغییرات آب و هوایی و حقوق زمین» با حضور سه نفر نمایندهی جنبش عدالتخواه دانشجویی برگزار شد: حجتالاسلام سید علی موسوی، فاطمه دلاوری و محمدصالح مفتاح. این نشست که با حضور سازمانهای غیردولتی به میزبانی دولت بولیوی برگزار میشود چند سالی است به گردهمایی گروه های ضد امپریالیستی از سراسر جهان تبدیل شده است. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از سخنان محمدصالح مفتاح یکی از نمایندههای جنبش عدالتخواه که به بولیوی سفر کرده بودند است که سال گذشته در نشست جنبش عدالتخواه ایراد شده است.
جنبش دانشجویی را محصور کردهایم
متاسفانه در سالهای اخیر جنبش دانشجویی را به طور معمول در داخل مرزهای جغرافیایی تعریف کردهایم. جنبش دانشجویی ما تبدیل شده است به یک جنبش سیاسی آن هم به عنوان بازوی احزاب سیاسی در داخل دانشگاهها. باید اعتراف کنیم که جنبش عدالتخواه هم علیرغم آرمانهای بلند و عمیقی که طرح کرده بود، متأسفانه به این آسیب دچار شده و مجبور شده به خاطر اقتضائات زمان، خودش را در چارچوبهای سیاسی و جغرافیایی تعریف کند. در حالی که اگر چارچوب فکری ما و نظام اندیشه ما برگرفته از اندیشههای انقلاب و امام و رهبری باشد، میبینیم که مرز جغرافیایی نباید مانعی برای فعالیتهای ما باشد. به خصوص اینکه امروزه با طرح موضوع جهانی شدن، گسترش ارتباط و تکنولوژیهای ارتباطات جمعی یا فردی که وجود دارد، مرزها عملا نقش خودشان را تا حد زیادی از دست داده اند. تعاملات فرهنگی به حدی گسترش پیدا کرده که شما نمیتوانید بدون اینکه نگاهی به بیرون مرزها داشته باشید، صرفاً داخل مرزهای جغرافیایی خودتان عمل و رفتار کنید.
حرفهای ما جذابیت دارد
ما بر اساس وظیفه ای که در نظر گرفته بودیم و آن هم ترویج اندیشه های حضرت امام است، باید راهی را برای ارتباط با این افراد پیدا میکردیم. کسانی که در بیرون مرزها همفکر ما هستند و یا همفکر نیستند ولی همکیش ما در فضای جهان اسلام هستند یا افرادی که مایل به شنیدن حرف های ما هستند. بالاخره ما حرف هایی داریم که به نظر خودمان آنقدر جذابیت دارد که از جاهای مختلف، آدم های مختلف، بشنوند. به نظر ما حرف های امام و انقلاب بسیار جذاب و شنیدنی است چون بر مبنای فطرت انسان است. کشورهای مختلف هم این الگو را پیگیری میکنند.
امروز فضای دیپلماسی عمومی و تاثیر بر افکار عمومی امر پذیرفته شده ای است در همه سیستم های سیاسی کشورها مختلف که از طریقNGOها، رسانه ها سعی میکنند که افکار عمومی را متاثر کنند و با تاثیری که بر افکار عمومی میگذارند، دیپلماسی رسمی را هم تحت شعاع خودشان قرار میدهند. مدل های مختلفی هم وجود دارد، بحث انقلاب مخملی که این روزها خیلی هم مد هست می بینید که بخشی از آن به فضای دیپلماسی عمومی و افکار عمومی و ارتباطاتی که با سازمان های غیر دولتی می گیرند، بر میگردد. مدل های مختلف دیگری هم وجود داشت اما ما هم برای خودمان الگویی در این قضیه داریم، در فضای دیپلماسی عمومی ما یک راهبری اساسی داریم و از حضرت امام به ما رسیده و آن صدور انقلاب است.
صدور انقلاب بنا به فرموده مقام معظم رهبری صدور نظامی نیست که ما به کشورگشایی دست بزنیم. صدور ارزش هاست، الگوهاست و اندیشه ها. این برای ما خیلی مهم بود که بتوانیم این الگو را پیش ببریم.
چرا بولیوی؟
بولیوی در منطقه آمریکای لاتین واقع است و در آن منطقه تاثیرگذار است. رئیس جمهوری آن هم، آقای مورالس علی القاعده یک رئیس جمهور ضد آمریکایی است که بعد از یک دورهی تسلط آمریکاییها بر بولیوی و منابع آن کشور به قدرت رسید.
موقعیت جغرافیایی بولیوی
در بولیوی سه شهر مهم وجود دارد: لاپاز، سانتاکروزو کوچابامبا؛ که همایش در شهر کوچابامبا برگزار شد اما شهر سانتا کروزکه شهر نفتی بود و امکانات اصلی و پشتوانه های دولت بولیوی آنجا قرار داشت بود این شهر کاملا غربی بود و منابع اقتصادی در اختیار صهیونیست ها بود و یک چیز جالبتر اینکه غربیها برای گسترش نفوذ خودشان در آمریکای لاتین و مخصوصا بولیوی به ترویج بهائیت میپرداختند. از دیگر سو، به نظر میرسد که عموم مردم آمریکای لاتین دو نکته مشترک با ما دارند، یکی بحث ضد آمریکایی شان بود که از فضای نگاه چپ خودشان با ما همراهی میکردند و دومین نکته فضای دیندارانه آنها بود.
مذهب در کشور بولیوی
من قبل از اینکه به آنجا بروم در کتابها آمار بهائیان در بولیوی را دیدم و تعجب کردم. 100 هزار نفر برای کشور کوچکی مثل بولیوی خیلی عجیب بود و آنطور که میگفتند بهائیان وضع اقتصادی خیلی خوبی هم دارند و آنجا فعالیت میکنند بیمارستان، دانشگاه. تعداد شیعیان ولی تنها 50 نفر گزارش شدهاست و حتی یک روحانی هم آنجا وجود نداشت که برای اینها احکام را بگوید. اما در کل، فضای آمریکای لاتین اکثرا مسیحی کاتولیک و معتقد هستند، به جز کشور کوبا اکثریت با کاتولیک هاست فقط در کوبا آمارشان اندک است البته آنجا هم حدود 50 درصدشان کاتولیک هستند ولی در کشورهای دیگر معمولا بیش از 80 درصد مسیحی کاتولیک هستند و این خود میتوانست برای ما نقطه قوت باشد.
گردهمایی گروههای مردمی به جای نمایندگان دولتها
همایشهای سابق به این ختم شده بود که کشورهای پیشرفته به خاطر فعالیتهایی که دارند و هوا را آلوده میکنند باید غرامت بپردازند اما آن چیزی که در عمل اتفاق افتاده بود این بود که آقای اوباما اعلام کرده بود که ما این خسارت را نخواهیم پرداخت و با همین صراحت این حرف را زده بود و خشم کشورهای جنوب را برانگیخته بود و آقای مورالس پیشنهاد کرده بود که برخلاف اجلاس های قبلی که اجلاس دولت ها بود این اجلاس مردمی بشود و سازمان های غیر دولتی سراسر دنیا در آن شرکت کنند و این را توانسته بود به سازمان ملل هم بقبولاند و پیشنویسهایی را تهیه کند که برای اجلاس بعدی که در مکزیک برگزار می شود ارائه کند. کارگروه های مختلفی در نظر گرفته بودند و یکی از مهمترین آن دادگاهی بود درباره تغییرات آب و هوای و درباره محیط زیست و آمریکا هم اعلام کرده بود کشورهایی که در آن اجلاس شرکت کنند ما در روابط خود تجدید نظر می کنیم در نتیجه شرکت یک کشور در آن اجلاس به معنای نادیده گرفتن حرف های آمریکا بود این نشان می داد که این اجلاس کاملا ضد امریکایی است.
سیطره صهیونیسم در آمریکای لاتین
در کارگروه دادگاه بین المللی یک آقای آرژانتینی بود که حضور فعالی داشت. آقای موسوی با ایشان صحبت کرد و بحث را به مسائل ضد صهیونیستی کشانده بود. این دادستان آرژانتینی گفت: ما میدانیم عامل اصلی در دادگاه بوینوس آیرس (دادگاهی که ایران را به عنوان عامل تروریستی محکوم کرد)، صهیونیست ها بودند. عموم دادستان های ما میدانند که بخاطر لابی های صهیونیستی بوده که ایران را محکوم کرده بودند. بعدا هم مشخص شد (تقریبا دو سال پیش بود) آن قاضی رشوه گرفته بود و بابت این رای مجازات شد اما از همان اول همه دادستان ها با شما هم رای بودند این کار لابی های صهیونیستی است ولی در کشور ما آنقدر صهیونیست ها قوی هستند که ما هم کاری از دست مان بر نمی آید با این که ما اکثریت را تشکلی می دهیم.
حضور کمرنگ دولتی ایران در نشست
متاسفانه در بخش دولتی ایران حضور کمرنگی داشت. اتفاقی که افتاده بود این بود که همزمان بحث آتشفشانی که در اروپا فعال شده بود باعث شده بود بخشی از سفرهای اروپایی لغو شود و اینها چون حاضر نبودند با هواپیماهای درجه دو سفر کنند و حتما باید از مسیر اروپا به همایش بیایند، حضور رئیس سازمان محیط زیست منتفی شد. سفر آقای احمدی نژاد نیز به خاطر حضور در اجلاس خلع سلاح هستهای لغو شد.
نه تنها گروهی از ایران نیامده بود، متاسفانه ازخود سفارتخانه هم تا روز دوم یک نفر، آن هم کاردار سفارت، به همایش آمد. اتفاقا همان کارداری هم که آمده بود که هیچ قوت محتوایی نداشت. صبح ساعت تقریبا هفت بود زنگ زد که من در لابی هتل هستم، آقای موسوی پیش ایشان رفتند و آقای کاردار گفته بود، به من گفته اند الان بیا و صحبت کن اما من هیچ محتوایی با خود نیاوردم شما یک متن بدهید. ما هم متنی که اقای شهبازی آماده کرده بود دادیم به ایشان و جالب بود که بعد از سخنرانی روسای جمهور و وزراء، نوبت صحبت های کاردار سفارت ایران بود.
ما تنها گروه اعزامی از ایران بودیم که با مشکلات مالی فراوان در این همایش حضور پیدا کردیم. آن جمع متشکل از هشت هزار گروه(هیات) بود، که مجموعا پانزده هزار نفر را شامل میشد. عمدتا از خود آمریکای لاتین، مخصوصا خود بولیوی بودند، بعد از آن ونزوئلا بود که بیشترین شرکت کنندگان را داشت.
ترکیب جالب گروه غیردولتی ایران در نشست
مسئولیت گروه با یک فرد روحانی بود(حاج آقا موسوی)، خانم دلاوری که زن محجبه ایرانی است و در فعالیت های اجتماعی هم حضور دارند و من بیشتر از بیرون نظارت میکردم. این ترکیب برای افرادی که برای اولین با ما مواجه میشدند خیلی جالب بود و این نشست ضد آمریکایی بود.
یک روحانی شیعه هم در بولیوی نیست
حضور ایران در بولیوی چندان وضعیت خوبی ندارد. با وجودی که در آنجا آمادگی زیادی برای شنیدن پیام انقلاب و پیام اسلام وجود دارد. کشوری کاملا رنج کشیده، استعمار دیده و عدالت خواه است، اما آنجا یک رایزن فرهنگی نداریم، حتی سفارتخانه ما که چند سال است تاسیس شده، هنوز یک سفیر مستقر آنجا نداریم. متاسفانه خیلی ناراحت کننده بود که وقتی ما فهمیدیم صدهزار بهایی در بولیوی وجود دارد که البته این آمار برای پانزده سال پیش است، احتمالا الان خیلی بیشتر شده است. اما در مقابل شیعیان بولیوی کمتر از پنجاه نفر بودند و حتی یک روحانی هم آنجا وجود نداشت که برای اینها احکام را بگوید. بسیاری از آنها ایران را نمیشناختند و تصور میکردند که عراق و ایران یکی است و وقتی از انقلاب برایشان تعریف میکردیم برایشان خیلی جذاب بود. میگفتیم ما یک انقلابی کردیم در ایران، آن طرف کره زمین که یک حکومت آمریکایی را برانداختیم، یک حکومت دینی بر سرکار برآوردیم و آمریکایی ها را هم چند روز گروگان گرفتیم سفارت شان را هم بستیم سی سال است که سفارت ندارند. میگفتند جدی! چنین کشوری هم در دنیا وجود دارد که اینقدر توانسته باشد با آمریکا محکم برخورد کند؟
مراجع به جای آمریکای لاتین دغدغه اروپا را دارند
ما آنجا یک شبکه تلویزیونی که به اسپانیولی حرف بزند نداریم، رادیو نداریم. هیچ مکتوبی آنجا نداریم. متاسفانه وزارت خارجه و حوزه علمیه نگاه شان به اروپا و آمریکاست. در لندن همه مراجع حتی آنهایی که اسمشان را هم نشنیدید دفتر دارند خیلی عجیب است همه دفاتر عظیمی در لندن دارد. ولی در آمریکای لاتین به جز برزیل و آرژانتین ما مرکز فرهنگی دیگری نداریم و همین ها هم تولیدات شان در اختیار کشورهای همسایه شان نیست.
بولیویاییها فرهنگ ایرانی را نمیشناسند
از نظر فرهنگی شناختی نسبت به ایران نداشتند، نیروهایی هم که از ایران آنجا بودند متاسفانه فرهنگی نبود. کارخانه های زیادی ایران آنجا راه انداخته بود همزمان با ما که کوچابامبا بودیم یک هیاتی هم از ایران و سفارت آمده بودند و میخواستند برای ایجاد یک بیمارستان زمین بخرند. در همان دانشگاهی که ما بودیم یکی از بهترین و زیباترین ساختمان هایی که آنجا بود، ساختمان کتابخانه، این را یک گروه ایرانی ساخته بود یا در حاشیه همان همایش یک غرفه ای بود که لبنیات می فروخت می گفت تکنولوژی اش را از ایران آورده ایم تحت لیسانس ایران هستیم، خیلیها صف بسته بودند تا از این لبنیاتی شیرو ماست و… بخرند ولی از جهت فرهنگی وقتی می گفتیم از ایران چه میدانید هیچ نمیدانستند، البته بعضی از فرهیختگان آنان با ایران آشنا بودند. مثلا ما در کار گروه روحانیت و تغییرات آب و هوایی که رفتیم همان ابتدای ورودمان کسی که داشت صحبت میکرد، صحبتش را قطع کرد به هیات ایرانی خوشامد گفت و نشان میداد که اساتید ایران را میشناسند اما در عموم مردم این را شاهد نبودیم.
کاردار سفارت ایران در بولیوی اسپانیولی نمیدانست!
متاسفانه مشکلات سفارت یکی دو تا نبود، یک نمونه اش این بود که کادر سفارت زبان اسپانیولی را به صورت کامل نمیدانست. کارداری که باید روابط دیپلماتیک را پیگیری کند، انگلیسی بلد بود و وقتی که برای سخنرانی دعوت شان کرده بودند به انگلیسی صحبت کرد در جمع کسانی که همه اسپانیولی حرف میزنند! با یکی از کارمندان سفارت صحبت میکردم میگفت شماها چرا اینجا آمده اید؟ بروید مسائل داخلی ایران را پیگیری کنید، اصلا معنی نمیدهد شما اینجا بیایید! خب وقتی کسانی با این نگاه در سفارتخانه فعالیت میکند علی القاعده باید تا آخرش را بخوانیم. وقتی ما از آرمان های امام و انقلاب صحبت میکردیم انگار با موضوعات تاریخی برخورده که در دهه 60 نسلش هم متقرض شده، حرف میزنیم.
ایران را از احمدینژاد میشناختند
بیشتر کسانی که ایران را میشناختند از طریق احمدی نژاد بود و کلی ابراز علاقه میکردند. مثلا یکی آمد گفت که من یک پیامی دارم برای آقای احمدی نژاد این را به ایشان برسانید. قبول کردم و با دوربین فیلمبرداری کردم. گفت آقای احمدی نژاد شما سری قبل که اینجا آمدید، حتما یادتان هست که من یک تابلو بزرگ نقاشی به شما هدیه کردم. ما گروهی از پزشکان سنتی بولیوی هستیم و می خواهیم به شما کمک کنیم در فضای پزشکی سنتی تجربات خودمان را در اختیار شما قرار دهیم و حاضریم بدون هزینه این کار را برای شما انجام دهیم.
در مسأله فلسطین و صهیونیسم با ما همراهی میکردند
یکی از موضوعاتی که به محور مباحث ما تبدیل شد بحث صهیونیسم بود. ما آنجا با این محور وارد میشدیم که همه ضد کاپیتالیستی و ضد امپریالیستی بودند و ریشه ها را در مسائل ساختاری سرمایه داری میدانستند، اما ما سعی می کردیم این موضوع را بیشتر به سمت صهیونیسم سوق بدهیم و بگوییم که پشت صورت امپریالیسم روحی قرار گرفته و آن روح صهیونیسم است و معمولا آنجا که وارد میشدیم اول همه بر اساس امپریالیسم و کاپیتالیسم حرف میزدنند اما وقتی ما فلسطین و موضوع صهیونیسم را طرح میکردیم به شدت با ما همراهی میکردند، اینطور نبود که فقط ما به موضوع فلسطین پرداخته باشیم.
بخش عمده محصولاتی فرهنگیای که برده بودیم بخش عمده اش راجع به فلسطین بود. همه فلسطین را میشناختند و میدانستند بحث فلسطین و لبنان چیست اما حرفی که ما میزدیم برای آنها خیلی جالب تر بود، به نظر میآمد خودشان با اینکه میدانستند ولی هیچ وقت به زبان نمی آوردند که صهیونیسم را حامی و پشتوانه سرمایه داری می دانند.
ترجمه کتاب آیتالله جوادی آملی درباره محیط زیست اثر خوبی داشت
به پیشنهاد دکتر کوشکی یکسری لوح فشرده و کتاب برده بودیم و کارت ویزیت چاپ کرده بودیم تا بتوانیم با آنها ارتباط بگیریم. مخصوصا شعار ما این بود «اسلام تنها راهحل محیط زیست». آنجا کتاب آیت الله جوادی آملی که به انگلیسی تازه ترجمه شده بود را رونمایی کردیم. این کتاب تاثیر خیلی خوبی بر روی مخاطب میگذاشت، اما متاسفانه ترجمه اسپانیولی نبود. محتواهایی که ما لازم داشتیم و پیش بینی کرده بودیم شاخص توسعه انسانی بود اما وقتی وارد فضای همایش شدیم خیلی از این پیش بینیها بهم ریخت اول اینکه انگلیسی کاری از پیش نمی برد و زبان فرانسوی هم به کار ما نیامد.
پوشش لباس طلبگی و چادر برایشان جلب توجه میکرد
عکس از AP | هیات ایرانی در مرکز توجهات رسانههای حاضر در اجلاس بود
در بدو ورود اولین چیزی که جلب توجه میکرد، پوشش ما بود. یک روحانی و یک خانم محجبه را از نزدیک ندیده بودند، خبرنگاران به سمت ما آمدند، بقیه هم میآمدند و عکس میگرفتند، میپرسیدند که از کدام کشوریم و عمدتا فکر میکردند که آقای موسوی هندی هستند و یا اینکه ایران و عراق را یکی میدانستند، اما کم کم در روزهای بعدی خیلی ارتباطات بیشتر شد گروه های مختلف از کشورهای مختلف آمده بودند، فرصت بسیار کم بود اما در این فاصله مصاحبههای متعدد با اکثر شبکههای تلویزیونی و رادیویی بولیوی انجام دادیم.
از فتنه میپرسیدند
خبرنگار آمریکاییای بود از شبکه دموکراسی، که مسئولیت آن با خانم «انی گودمن» بود و مهمترین شبکه سوسیالیستها بود. و میگفت: برای من سوال است که در ایران چه خبر است؟ آنهایی که در آمریکا بودند خیلی موضوعات بعد از انتخابات برایشان مهم بود اما کسانی که در کشورهای دیگر بودند خیلی این مسئله را نشنیده بودند. ما سعی میکردیم این مسائل را روشنگری کنیم. خانمی از کانادا آمده بود، اصالتا ایرانی و بزرگ شده کانادا بود و میگفت من 4 سال پیش ایران آمدهام و آنجا را دیده ام. میتوانست فارسی حرف بزند و بفهمد اما متاسفا نه میتوانست فارسی بخواند و بنویسد بخاطر همین هر چه درباه ایران خوانده بود از منابع انگلیسی زبان بود و این باعث شده بود از ما بپرسد که green movmentدر ایران چی شد؟ و برایش مسئله بود.
انرژی هستهای حق مسلم ما
یکی دیگر از در ارتباطاتمان رویش تاکید کنیم موضوع حق دستیابی به انرژی هسته ای بود. در ابتدا شاید به نظر برسد که این موضوع ربطی به نشست ندارد، اما لازم است بدانید که اولش شاید اینها چه ربطی دارد اما مسئله این است که در بحث محیط زیست طرح کردند که پاک ترین انرژی، انرژی هسته ای یا بادی یا خورشیدی است، در حالی که بیشتر سوخت هایی که برای تولید انرژی استفاده میشود سوخت های فسیلی است که آلودگی زیادی را به همراه دارد و ما سعی میکردیم با طرح این موضوع و تاکید بر حق دستیابی کشورهای مختلف به انرژی هستهای به صورت غیر مستقیم از حق خودمان هم دفاع کنیم.
اسلام در آنجا قابلیت پذیرش زیادی داشت
موضوع اسلام آنجا پذیرش زیادی داشت. آنها بر عکس اروپاییان و آمریکاییان که نگاه منفی نسبت به اسلام داشتند. درباره اسلام چیزی نشنیده بودند و معمولا خالیالذهن بودند یعنی نه مسلمانی دیده بودند و نه اسم اسلام به گوششان خورده بود و نه نگاه تروریستی به ما داشتند. فقط میگفتند شما یک نوع دیگری زندگی میکنید و فرهنگ متفاوتی دارید. بعضی از آنها خودشان میآمدند و درباره اسلام میپرسیدند اما عمدتاً بدون این که سوال کنند ما وقتی حرف میزدیم میفهمیدند که چقدر موضوع جذابی است.
حقوق زن در ایران
یک خانمی استادی بود که در دانشگاه اخلاق فمنیستی تدریس میکرد. میگفت یک فعال سوسیالیست فمنیست است و از صحبتهایش مشخص بود که دین را زاده سرمایه داران برای استثمار و استعمار مردم میداند. بعد که صحبت می کردیم، کم کم متقاعد شد و خیلی علاقمند شد که در ایران زندگی کند. میگفت وضعیت زنان در ایران چقدر مطلوب است. آنجا بحث خشونت علیه زنان خیلی جدی بود خیلی از زنان از این مسئله گله داشتند میگفتند خیلی از خانم ها زیر دست شوهرانشان کشته می شوند ولی وقتی ما میگفتیم این مسئله در ایران این قدر جدی نیست. ما نسبت به زنان خیلی کرامت قائلیم و زن لازم نیست کار کند، مرد موظف است که هزینه زندگی زن را تامین کند، تعجب میکردند. زیرا تصور اولیهای که در رسانههای غربی بر روی آن تاکید میشد این بود که ایران یک کشور عقب مانده است که خانم ها را در خانه زندانی میکنند و مثلا غذای زنان را از پشت در به آنها میدهند.
استاد اخلاق فمینیستی که میگفت وضعیت زنان در ایران مطلوب است
درباره زنان خیلی از ما سوال می کردند. واقعا برایشان عجیب بود که ما آدمهای معتقدی هستیم که پوشش و مذهب داریم و میتوانیم فعالیت کنیم. از یک طرف آنها درک میکردند مثلا آن چیزی که میگوییم استفاده ابزاری از زن، میفهمیدند بخاطر مواجهای است که با غرب داشتند. اینان در دوره گذاری به سر می برند در شهری مثل لاپاز زندگی زنان به شدت سنتی است، خانم های دامن های بلند و پر چین می پوشیدند، لباس هایی پوشیده یا روسری به سر می کردند یا کلاه؛ خیلی از خانم های ایرانی پوشیده تر ولی به مرور فضای فرهنگ غرب داشت در آنجا رسوخ می کرد معتقدات مذهبی شان را مورد هجمه قرار داده بود. نسل جدید با این فضا نا آشنا بودند. بعضی از شهرها کاملا غربی بودند مثل سانتاکروز، آن طوری که توصیف می شد یک مرکزیت تجاری هم دارد و پایتخت تجاری شان محسوب می شود فضا کاملا غربی هست ولی وقتی میدیدند ما با چنین فرهنگ و ادبیاتی به سراغشان میرویم که هم کرامت زن را حفظ میکنیم و هم حضورش را در اجتماع نادیده نمیگیریم، برای اینها خیلی جالب بود. بنظرم در این موضوعات جای بحث و صدور داریم و با اینها بنشنیم و گفتگو کنیم. مثلا یک فعال سوسیالیت،فمنیسیت، بی دین هم حتی تشنه حرف هایی که ما درباره زن در اسلام داریم واقعا خیلی از این حرف رانشنیده اند. امروزما نیاز داریم ارسال همین داشتههای خود بپردازیم. (مصاحبه خانم دلاوری در همینباره)
کارگروه اسلام و محیط زیست
«روحانیت و تغییرات آب و هوایی» و «دادگاه تغییرات آب و هوایی و محیط زیست». در این کارگروهها معمولا پیشنویسهایی تهیه و در مورد آن بحث میشد و این پیش نویس برای اجلاس مکزیک که شهریور امسال برگزار میشود به عنوان پیش نویس NGOها ارسال میشد.
پیش از ما دو مسئله را صحبت کرده بودند و ما سعی کردیم روی همان دو محور وارد بشویم. کشیشهایی که آنجا صحبت میکردند بحث شان این بود که مسیحیت نسبت به این موضوع حرفی ندارد و روحانیت مسیحی سکوت کرده اند و هیچ فعالیتی انجام نداده اند. ما در پاسخ کتاب «اسلام و محیط زیست» آیتالله جوادی آملی را معرفی کردیم و گفتیم که اسلام یک نگاه خیلی مترقی نسبت به محیط زیست دارد و توجه به محیط زیست و صیانت از حقوق زمین را با مسائل معنوی منافی نمیداند. خیلی مورد توجه قرار گرفت و وقتی ما روایات ائمه را برای اینان میخواندیم و میگفتیم شیعه چنین گنجینهای از معارف دارد خیلی برایشان جالب بود. هم کشیشان برایشان جالب بود و هم عموم افرادی که در آن کارگروه شرکت کرده بودند.
کارگروه دادگاه بینالمللی
متاسفانه ما کمی دیر به آنجا رسیدیم. اما در قسمتی که ما حاضر شدیم و مباحثی را مطرح کردیم خیلی هم مورد توجه قرار گرفت، بحث این بود که این دادگاه باید ظل سازمان ملل تعریف بشود یا مستقل از سازمان ملل. که ما بحث بیعدالتیها در سازمان ملل را طرح کردیم. حق وتو و ساختار سازمان ملل باعث میشود که حقوق مردم کشورهای ضعیف نادیده گرفته شود، آنجا از این ایده استقبال شد و بخشی از پیشنویسی شد که به اجلاس مکزیک فرستاده خواهد شد.
مبارز اهل پرو: دوست دارم مانند امام حسین کشته شوم
یکی از رهبران مبارزه در پرو، با ما صحبت کرد و گفت که رئیس اصلیشان در زندان است. یک گروه مبارز مسلح بودند که برای آزادی میجنگیدند چون حکومت آنجا را خودکامه میدانستند. گروه فعالی بودند و چندین هزار نفر عضو ارتش آنها بود و میگفت: وقتی CD های فلسطین و لبنان را که دیدم، خیلی به دلم نشسته، احساس میکنم یک چیز دیگری پشت این مبارزات هست. آقای موسوی در پاسخ به او گفت، من شما را به اسلام دعوت میکنم و به فضای تبلیغ رفت و حتی آنجا یک روضه هم خواند! این مبارز یک لحظه گفت که من خیلی از حرفهایی که شما زدید خوشم آمد، من خیلی دوست دارم شمشیری را دست بگیرم که پیامبر شما در دست گرفت، دوست دارم همان طوری کشته شوم که امام حسین(ع) کشته شد. نمیدانید آن لحظه چه فضایی بر ما حاکم شد. آن خانمی که مترجم ما بود، خیلی مقیدات مذهبی هم نداشت ولی به پهنای صورت اشک میریخت. فضا کاملا متحول شد. اصلا تصور نمیکردیم یک نفر با شنیدن چند جمله کوتاه درباره امام حسین(ع) اینگونه متحول شود. میگفت من نمیتوانم مثل شما اشک بریزم، من خیلی سختی کشیدم قلب من از درون زخمی است ولی من هم عظمت امام حسین شما را میفهمم.
خانم بولیوایی میگفت در خواب به من گفتند قرآن بخوان
یک خانمی بود میگفت که خوابی دیدم که به من گفتند قرآن بخوان. من اصلا نمی دانستم قرآن چه هست. میگفت اسم قرآن تا به حال به گوشم نخورده بود. شما که از منطقه خاورمیانه هستید میدانید قرآن چه هست به من بگوید قرآن چه هست و یک قرآن به من بدید. میگفت دنبال این رفتم که قرآن چه هست؟ قرآن را باز کردم، چیزی هم از قرآن نفهمیده بود مشخصا ولی میگفت تمام بیماری روانی من برطرف شد و حالا دنبال کسی میگشت که درباره اسلام و قرآن برایش حرف بزند.
قرآن ترجمه شده به اسپانیولی نداریم
هیچ کدام از کتابهای اصلی ما به اسپانیولی ترجمه نشده یا ترجمه هایی که شده خیلی بد است مثلا قرآنی که به اسپانیولی خوب ترجمه شده باشد نداریم. قرآنی که به اسپانیولی ترجمه شده مترجمش یک غیر مسلمان بوده، خب نه فهم درستی از مفاهیم ما دارد و نه توانسته بود عبارات خوبی بکار ببرد. بیشتر شبهه ایجاد کرده بود. یکی از کارمندان سفارت میگفت که ما قرآن را یک جایی توزیع کردیم به زبان اسپانیولی، برایشان سوال بیشتر شده بود. میگفتند این یعنی چی؟ و ایجاد شبهه شده بود. میگفتند چه حرف بیمنطقی در قرآن زده شده! ما هم مجبور می شدیم چه قدر وقت بگذاریم تا برایشان شبهات را بر طرف کنیم. البته میگفتند ترجمه بهتری از قرآن به زبان اسپانیولی شده اما هنوز توزیع نشده است.
راه زیادی پیش رو داریم
دوستان راه خیلی زیاد داریم و خیلی وظیفه به گردن ماست. وقتی که می رویم آنجا، می بینیم این آمادگی را میبینیم، برای ذره ذره حرف هایی که ما از اسلام و انقلاب شنیده ایم واقعا خیلی سخت است که از این به بعد خودمان را به ندیدن بزنیم. ما وظیفه داریم که در این حوزه ها ورود کنیم. ان شالله دوستان دقیق باشند و این وظایف را برای خود احساس کنند.
Sorry. No data so far.