«ایتامار رابینوویچ» سفیر پیشین اسرائیل در آمریکا و مذاکره کننده ارشد با سوریه، در یادداشتی خطاب به اوباما که در «اندیشکده هوور» منتشر شده، مینویسد: من از فرصت پیش آمده در پروژۂ کاراوان در موسسه هوور استفاده میکنم تا مشاورههایی را درمورد سیاستگذاری ایالات متحده درقبال خاورمیانه ارائه کنم. مشکلات خاورمیانه، همانطور که میدانیم، بخش عمدهای از سیاست خارجی دور اول ریاست شما را به خود اختصاص داد. بیشتر آنها حل نشدهاند و احتمالا چالشهای جدی در سالهای پیش رو ایجاد خواهند کرد.
این روزها سخنان زیادی در مورد «پایان دوره آمریکا» و پیشرفت چین و از این دست موضوعها گفته میشود. واقعیتهای موجود و روندهای اقتصادی را نباید نادیده گرفت اما ایالات متحده تنها قدرتی است که توانایی رهبری یک سیستم جهانی را دارد و باید این مفهوم را به تمام جهان برساند. این رهبری در دیگر بخشهای جهان وجود دارد، اما در خاورمیانه نیاز به آن به شدت احساس میشود.
اجازه بدهید به چهار چالش ویژه اشاره کنم. اولی که از همه مهمتر است، تلاش ایران برای دستیابی به زرادخانه هستهای است. زمان به سرعت درحال سپری شدن است و ما نه یک ایران هستهای را میخواهیم و نه یک جنگ تمام عیار منطقهای. ما میدانیم که زمینه برای مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا فراهم شده است. تهران همواره واشنگتن را بعنوان طرف واقعی برای مذاکرات نتیجه بخش قبول داشته است. اما این مذاکرات باید در شرایطی انجام گیرد که مهرۂ خرید زمان که در دست ایران است مورد توجه قرارگیرد.
مذاکرات بایستی بخشی از استراتژی چهاربخشی برای رسیدن به یک راه حل مسالمت آمیز برای این بحران باشد: مذاکره، وجود گزینۂ جدی مداخله نظامی در صورت نیاز، تحریمها و یک راه خروج آبرومندانه برای ایران از این بحران. البته نیاز به گفتن نیست که اقدامات تحقیقی سفت و سخت هم از بخشهای مهم در هر راه حلی هستند.
چالش دوم از سوی اسلامگرایی خزنده و روبه گسترش است. بیداری عربی حکومتهای اسلامگرا را روی کار آورده و از این به بعد هم بیشتر اینگونه خواهد بود. برگزاری انتخابات از موارد ضروری در رسیدن به دموکراسی است اما کافی نیست، و اکنون میدانیم که انتخابات آزاد در کشورهای عربی و اسلامی معمولا منجر به روی کار آمدن دولتهای اسلامگرا میشود.
در مصر، اخوان المسلمین سخت به دنبال تطبیق دادن دکترین خود با واقعیتهای سیاسی و اقتصادی است. دولت واشنگتن و دیگر دولتهای غربی درحال گمانهزنی هستند که آیا میتوان با رئیس جمهوری مانند مرسی کنار آمد و آیا میتوان راهی برای کنار آمدن با واقعیتهای مصر جدید پیدا کرد.
شما پیش بینی واشنگتن را از مصر جدید با این جمله منعکس کردید: رژیم جدید نه دشمن است نه دوست. این سخن عقیده مناسبی است، اما باید با سیاست گذاری همراه شود که این دودلی را کم کند یا از بین ببرد.
جنگ داخلی سوریه چالش سوم است. این موضوع یک مساله مهم ژئوپولتیک نیز به شمار میرود. سوریه به صحنه درگیری ایران و رقبای منطقهای این کشور تبدیل شده است. همچنین روسیه در این جنگ وارد یک جنگ سرد خفیف شده است. اپوزیسیون سوریه ضعیف و چندپاره است و گروههای جهادی نظیر القاعده نیز در آن نفوذ دارند. حتی احتمال چند تکه شدن سوریه برای مدتها وجود دارد.
مساله سوریۂ آشفته را در پیرامونی گستردهتر یعنی جایی که عراق چند پاره و لبنان تحت رهبری حزب الله قرار دارند، درنظر بگیرید. در ماههای اخیر ایالات متحده آشکارا نگران اقداماتی نظیر ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه بوده چرا که ممکن است به مداخلات نظامی گستردهتر بینجامد. اما حالا زمان کنار گذاشتن نگرانیهاست و ایالات متحده باید نقش رهبری خود را ایفا کند. سوریه هنوز میتواند ثابت کند جایی است که تعهدات حقوق بشری و ژئوپولتیک باموفقیت همگرا شدهاند.
و چالش چهارم مساله چندین و چندسالۂ فلسطین و اسرائیل است. در حال حاضر هیچ راه حلی با مداخله سوریه وجود ندارد، پیشرفت تنها از راه اسرائیل و فلسطین امکان دارد. اما چه پیشرفتی؟ چیزی که واضح است این است که باید تا انتخابات ۲۲ ژانویه اسرائیل صبر کنیم تا ببینیم رئیس دولت اسرائیل چه کسی خواهد بود. بسیار دور از انتظار است که یک دولت میانه رو با تمایلات چپ روی کار بیاید تا دوباره طرح صلح ۲۰۰۸ ایهود المرت را به جریان بیندازد. دولت خودگردان فلسطین در کرانۂ غربی هم تنها تصمیم گیرندۂ طرف فلسطینی نیست. حماس در غزه تشکیلات خودش را دارد. از همین رو پیشنهاد من با توجه به پیش زمینۂ موجود رسیدن به یک توافق متعادل موقت است بجای یک توافق دائم. هرچند رسیدن به همین هم خیلی ساده نخواهد بود، اما حداقل دو طرف را کمی آرام خواهد کرد و تلاشها برای رسیدگی به اختلافات جدیتر را آسانتر خواهد کرد.
Sorry. No data so far.