شنبه 29 دسامبر 12 | 13:05

از عاشورا کینه داشتند نه از دولت

آن گردهمایی پیش آمد و کسانی که در آنجا بودند، جشن گرفتند و اتفاقاً آن روز آقای احمدی‌نژاد به رقابت‌ها و گفت‌وگوهای انتخاباتی پایان داد. شال سبزی را به دوش انداخت و گفت دیگر این تفکیک وجود ندارد و این شال هم نمادی از احترام و سیادت در کشور و متعلق به همه است…


دکتر الهام

دكتر غلامحسين الهام را بيش از يك كنش گر سياسي بايد به عنوان يك چهره فكري و گفتماني شناخت؛ كسي كه از بانيان و مروّجان گفتمان سوم تير بود و همواره نيز از خط اين گفتمان دفاع كرد.

الهام بمناسبت حماسه تاريخي مردم در سال 88 در گفتگويي به بيان زواياي پنهان فتنه 88 و حماسه نه دي پرداخته است.

الهام معتقد است «انتخابات را كه دولت نظارت نمي‌كرد. انتخابات را هيئت اجرايي برگزار كرده بود. هيئت نظارت آن هم شوراي نگهبان بود، بنابراين در بحث انتخابات كه دولت نقشي نداشت. موضوع، انتخابات بود نه چيز ديگري. عده‌اي مي‌گفتند آقاي احمدي‌نژاد نبايد رئيس‌جمهور شود. اينكه ايستادن در برابر اراده يك ملت است. اگر بناست تصميم ملت، تأثيرگذار نباشد، اين برخلاف نظام است، چون نظام بر پايه آرا و انتخابات شكل گرفته است.»

در ادامه متن كامل اين گفتگو را مي خوانيد:

در انتخابات سال 88، شما در عين حال كه عضو شوراي نگهبان بوديد، در همايش تبليغاتي آقاي احمدي‌نژاد در مصلي سخنراني كرديد. همين موضوع اعتراضاتي را به دنبال داشت كه هنوز هم بعضا به آن اشاره مي‌شود. بد نيست ابتدا درباره علت حضور خود در آن همايش توضيح دهيد.

لازم است براي بار هزارم به اين شبهه پاسخ دهم! مگر تأثير اين شبهه در مسئله انتخابات چقدر است؟ من چندين بار به اين سؤال جواب داده‌ام. بحث بر سر اين است كه من سخنگوي دولت و سخنگوي آقاي احمدي‌نژاد بودم. چه چيزي مي‌توانست مرا از فعاليت سخنگويي منع كند؟ چه منع قانوني‌اي وجود داشت كه سخنگوي دولت نتواند نظر رئيس‌جمهور را در مورد موضوعي كه فوق‌العاده هم اهميت داشته است، به اطلاع مردم برساند؟ و آن موضوع امكان حضور در جلسه مصلي مي‌تواند باشد. بنابراين به اين مسئله بايد پاسخ داده شود كه اگر سخنگو بودن من اشكال داشته است، بايد از اول مانع مي‌شدند، درحالي كه مجلس قانوني را گذارده بود كه عضويت دولت يا شوراي نگهبان يا هر قوه ديگري ممنوع است، اين موضوع مورد تأييد شوراي نگهبان قرار نگرفته و به مجلس برگردانده شده بود و مجلس هم آن را به مجمع فرستاد. مجمع فرصت مناسبي براي تصويب اين قانون داشت. در آن مقطع تصويب مي‌كردند و در آن صورت يا من عضو شوراي نگهبان يا عضو دولت نبودم و ديگر جاي شائبه‌اي نبود، مجمع تشخيص مصلحت به‌طور فوق‌العاده بعد از اعلام نتيجه انتخابات اين قانون را تصويب كرد و برايش هيچ مانعي نداشت كه قبل از انتخابات هم اين قانون را تصويب كند. بنابراين بنده دو حيثيت داشتم و حيثيت غالب و مؤثر من حيثيت دولتي بود، من در بحث انتخابات، در مقوله شوراي نگهبان دخالت مؤثري نداشتم و فعاليتي هم در هيئت نظارت شوراي نگهبان نداشتم. موضوعي كه در انتخابات در آن مطرح مي‌شد و وضعيت انتخابات كاملاً روشن بود. ثانياً بنده مكرر گفته‌ام كه آن جلسه، يك جلسه اضطراري بود و من اصلاً نه برنامه‌اي براي صحبت داشتم و نه براي صحبت در آن جلسه.

جلسه‌اي فوق‌العاده و با ازدحام و بسيار شلوغ بود. خود من شاهد بودم كه بسياري از افراد براي رسيدن به جلسه مصلي، چندين كيلومتر پياده‌روي كرده بودند، چون راه دسترسي با ماشين وجود نداشت. خود آقاي احمدي‌نژاد به علت ازدحام نتوانست به اين جلسه برسد و نرسيده به آن جلسه برگشته بود. خود من داشتم زير دست و پا له مي‌شدم. عينكم شكست و قدرت ديدم بسيار كم شد. فردي كه همراه من بود بيهوش شد و بعد هم او را گم كردم و خودم را هم مردم روي دست و دوش به مصلي رساندند. در آنجا به من گفتند آقاي احمدي‌نژاد هنوز نرسيده‌اند و جز من كسي آنجا نبود كه مورد وثوق باشد و جنبه رسمي هم داشته باشد و بتواند اين خبر را به مردم برساند كه اگر اين‌طور نمي‌شد، معلوم نبود در آنجا با آن ازدحام جمعيت چه اتفاقاتي مي‌افتاد. سيل جمعيت و سيل شبهات بود و من نگران بودم كه افرادي در اثر اين ازدحام و اتفاقات ديگر زير دست و پا بمانند يا حادثه‌اي به وجود بيايد، لذا براي جلوگيري از آسيب‌هاي احتمالي بعدي صحبت و از حضور مردم در انتخابات تشكر كردم و گفتم به علت ازدحام جمعيت، آقاي رئيس‌جمهور نتوانستند بيايند.

يعني اگر اضطرار نبود، شما نمي‌رفتيد؟

قطعاً نمي‌رفتم، چون من به دليل احتياط، خودم در هيچ‌يك از فعاليت‌هاي انتخاباتي مداخله‌اي نمي‌كردم و در آنجا هم كه به عنوان فردي حاضر در صحنه بودم، اصلاً به جايگاه نرفتم. اگر بنا داشتم، سخنراني كنم كه از اول به جايگاه مي‌رفتم. من رفتم كه شاهد حضور و نوع رفتار و فعاليت‌هاي انتخاباتي باشم، يعني مي‌خواستم تبليغات انتخاباتي كانديداها و حضور مردم و ديدگاه‌هايشان را از نزديك مشاهده كنم و لذا حضور پيدا كردم و آن صحبت من واقعاً اضطراري و ضروري بود. الان هم اگر باز عضو شوراي نگهبان باشم و چنين وضعيتي پيش بيايد و بتوانم جلوي حوادثي را بگيرم، حتماً اين كار را مي‌كنم. در كلان قضيه احتياطاً اين كار نبايد انجام مي‌شد، ولي اضطراراً اين كار انجام شد و هيچ تأثيري هم روي انتخابات نداشت.

يكي از مواردي كه از طرف آقاي موسوي و طرفدارانش با عنوان بحث تخلف قبل از انتخابات عنوان مي‌شد، معطوف به اقدامات خدماتي دولت ‌مثل توزيع سهام عدالت و سفرهاي استاني بود و اين موضوع را استفاده از امكانات دولتي براي تبليغات مطرح مي‌كردند. با توجه به اينكه شما سخنگوي دولت بوديد، ارزيابي شما از اين ادعا چيست؟

اين سخن مبتني بر يك تئوري است كه اگر آن را بپذيريم، فاجعه‌اي است در كشور و آن تئوري اين است: «نبايد خدمت كرد، چون محبوب مي‌شوي و بعد رأي مي‌آوري، لذا خدمت به مردم گناه است!» اين چكيده اشكالاتي است كه در باب تخلفات قبل از انتخابات گفته مي‌شود كه سهام عدالت، مسكن مهر، سفرهاي استاني و ده‌ها برنامه ديگري كه دولت انجام داد و…

و توزيع سيب‌زميني!

و آخرش هم توزيع سيب‌زميني كه مسخره‌ترين مسائلي است كه مطرح كردند و خنده‌آور و حتي چندش‌آور است و اهانتي بزرگ‌تر از اين به يك ملت نديدم كه اينها مدعي طرفداري از آنها هستند، آن هم ملتي كه در دنيا از نظر پايبندي به اصول و ارزش‌ها و پايمردي‌ در راه حفظ آنها، سرآمد هستند و آن وقت عده‌اي بگويند كه تصميمات سياسي چنين ملتي بر اساس سيب‌زميني است! انسان اين درد و فاجعه را از تحليل كساني كه مدعي حمايت از اين ملت‌اند و در واقع خودشان را نماينده، مظهر و نماد اين ملت بزرگ مي‌دانند و معتقدند رأي آورده‌اند، به كجا ببرد. اين تحليل اينها از اين ملت بزرگ است، يعني مردم رأي داده‌اند، اما رأيشان به خاطر يك سيب‌زميني بوده است. واقعاً شرم‌آور نيست كه نگاه، شناخت و تحليل انسان از يك ملت بزرگ، اين مقدار مبتذل و سخيف باشد؟ به نظر من اقداماتي كه اينها در مورد آنها شبهه ايجاد مي‌كنند، اقداماتي بود كه دولت در يك فرآيند چهار ساله انجام داده بود.

در جشن تقسيم سهام عدالت و در آذربايجان غربي، خود من دو سال قبل از انتخابات شركت كرده بودم و اين يك بحث جاري در كشور بود و تصميمات آن از سال 84 آغاز و برنامه‌ريزي شده بود. سهام در جاهايي پرداخت شده بود و در جاهايي پيگيري مي‌شد، در جاهايي هم اشكال وجود داشت كه چرا پرداخت نشده است و اين روندي بود كه براي رفع اشكالات و اجراي آن طي آن چهار سال ادامه داشت و جزو برنامه‌هاي اساسي و برنامه‌ريزي شده دولت بود و البته براي احمدي‌نژاد محبوبيت آورد و مورد اقبال مردم قرار گرفت. حالا شما مي‌گوييد به مردم خدمت نكنيد تا محبوب نشويد. تِز وحشتناكي است.

برگرديم به وقايع بعد از انتخابات. عده‌اي مي‌گفتند اگر آقاي احمدي‌نژاد روز 24 خرداد به ميدان وليعصر نمي‌رفت و جشن پيروزي نمي‌گرفت و به تعبير آنها اردوكشي خياباني نمي‌كرد، بسياري از اتفاقات بعد از آن روي نمي‌داد؛ چراكه اين جشن موجب شد تا احساسات شكست‌خورده‌ها تحريك شود. با توجه به تجربياتي كه داريد، آيا چنين چيزي قبلاً سابقه داشته كه رئيس‌جمهور منتخب جشن شادي برگزار كند و اصولاً اين كار آقاي احمدي‌نژاد بر چه مبنايي انجام شد؟

آيا اتفاقاتي كه در روز شنبه(23 خرداد) افتاد ناشي از قضاياي روز يك‌شنبه (24 خرداد) بود؟ اتفاقاتي كه بعد از انتخابات افتاد در روز شنبه بود كه در بعضي جاها سطل‌هاي زباله را آتش زدند و آشوب را آغاز كردند. از بعدازظهر شنبه، يعني روزي كه نتيجه انتخابات اعلام شد، اين رفتار صورت گرفت. من به رفتارهاي تحريك‌آميز قبل از آن اشاره نمي‌كنم. چه كسي روزي كه داشت رأي مي‌داد، گفت اگر فلان كس از صندوق درنيامد، تقلب شده است و به خيابان‌ها بريزيد؟ هنوز جلسه روز يك‌شنبه برگزار نشده و موقع رأي‌گيري بود. چه كسي در ساعات آخر رأي‌گيري و درحالي كه هنوز رأي‌گيري پايان نيافته بود ـ‌حداقل در تهران اين‌طور بودـ و هنوز رأي‌گيري در جريان بود، چه رسد به آغاز شمارش آرا، كنفرانس مطبوعاتي گذاشت و اعلام كرد كه برنده انتخابات است و غير از او، معنايش تقلب در انتخابات است.

اعلام پيروزي در انتخابات قبل از اعلام آرا و نه اعلام آرا، قبل از شمارش آرا و قبل از پايان رأي‌گيري به وسيله چه كساني صورت گرفت و نقش آن در اين آشوب‌ها چه بود؟ آيا آقاي احمدي‌نژاد در جلسه يك‌شنبه اين بحث خس و خاشاك را در ميتينگ ميدان وليعصر اعلام كردند يا در مصاحبه‌اي كه از ايشان پرسيدند عده‌اي دارند شهر را به آشوب مي‌كشند يعني اوباشي كه مشغول خرابكاري هستند. گفتند اينها اهميتي ندارند، جمع مي‌شوند و در برابر اراده يك ملت بزرگ خس و خاشاكي بيش نيستند. آنها چه كساني بودند؟ كساني كه در اجتماع روز دوشنبه شركت كردند؟ يا اوباشي كه از روز شنبه مبادرت به تخريب و آتش سوزي و ايجاد فتنه در كشور كردند؟ آيا آن آشوب‌ها مورد تأييدند؟ آيا آنها را بايد مورد حمايت گروه‌هاي سياسي قرار داد؟ پس اساساً ميتينگ‌ روز يك‌شنبه ارتباطي به اين قضايا نداشت.

اما اين سابقه دارد. به هر حال انتخابات 88 در شرايط خاصي برگزار شد و كارناوال شادي از بعد از دوم خرداد باب شد. قبل از آن زمينه‌اي نبود و بعد به عنوان دوم خرداد و سالگرد دوم خرداد و از اينگونه مقوله‌ها، اين نوع برنامه‌ها و رفتارهاي خياباني صورت مي‌گرفت، ولي به نظر من اين موضوع ناشي از اين نيست و اين طبيعت انتخابات است كه عده‌اي نامزد مورد نظرشان برنده مي‌شود و دوست دارند شادي كنند و در حد مربوط به انتخابات مورد قبول و طبيعي است.

در سال 84 هم بعد از پيروزي آقاي احمدي‌نژاد حامياني دوست داشتند كه پيروزي و نشاط ناشي از موفقيتشان را نشان بدهند، اما به دليل مصالحي، بزرگاني فرمودند كه كاري انجام نشود و نشد، اما اين نشاط وجود داشت، ولي مصلحت نبود، فرمودند و نشد.

ولي روز يك‌شنبه به دنبال مسائلي كه كليد خورد، آن گردهمايي پيش آمد و كساني كه در آنجا بودند، جشن گرفتند و اتفاقاً آن روز آقاي احمدي‌نژاد به رقابت‌ها و گفت‌وگوهاي انتخاباتي پايان داد. شال سبزي را به دوش انداخت و گفت ديگر اين تفكيك وجود ندارد و اين شال هم نمادي از احترام و سيادت در كشور و متعلق به همه است و ديگر نماد اختلاف نيست و مي‌تواند نمادي براي وحدت و همدلي باشد. چرا اين پيام مثبت در آن نشست شنيده نشد؟ بعد هم اتفاقات روز قبل به‌گونه‌ ديگري ادامه پيدا كرد.

به نظر من بهانه پيدا كردن براي اين مسائل بود و روزهاي بعد هم در جاهاي ديگر اعلام كردند و عده‌اي به عنوان اتهام سنگين و نابخشودني به نظام كه تقلب شده است و عده كثيري هم در جامعه بودند كه مي‌دانستند به چه كسي رأي داده‌اند و تقلبي نشده است و در برابر چنين حركات خياباني‌اي به ميدان آمدند. در هفته اول به دليل رفتارهاي پيش از انتخابات و روز اول اعلام نتايج اوليه، يعني روز شنبه اين اتفاقات پيش آمدند و در روز جمعه مقام معظم رهبري به همه بحث‌ها پايان دادند و گفتند حركت‌هاي خياباني بايد تمام شود و موضوع طبق روال قانوني پيش برود كه شاهد بوديم دوباره از روز شنبه به حركاتشان ادامه دادند و تا پيش از نظر شوراي نگهبان و بعد از آن اين وضعيت ادامه پيدا كرد. بنابراين، اين يك بهانه و فرافكني است و به رويداد روز يك‌شنبه ارتباطي نداشت و جشن ميلاد حضرت زهرا(س) هم بود و انگيزه‌اي براي برگزاري چنين جشني وجود داشت.

به نظر شما چه ميزان از اعتراضاتي كه پس از انتخابات انجام شد، ناشي از نارضايتي از رفتار دولت بود؟ يعني ممكن است بسياري از معترضان به ويژه در روزهاي اول با نظام مشكلي نداشتند و اعتراض آنها به دولت بود؟

در بحث انتخابات چه ارتباطي با دولت وجود داشت؟ انتخابات را كه دولت نظارت نمي‌كرد. انتخابات را هيئت اجرايي برگزار كرده بود. هيئت نظارت آن هم شوراي نگهبان بود، بنابراين در بحث انتخابات كه دولت نقشي نداشت. موضوع، انتخابات بود نه چيز ديگري. عده‌اي مي‌گفتند آقاي احمدي‌نژاد نبايد رئيس‌جمهور شود. اينكه ايستادن در برابر اراده يك ملت است. اگر بناست تصميم ملت، تأثيرگذار نباشد، اين برخلاف نظام است، چون نظام بر پايه آرا و انتخابات شكل گرفته است. بنابراين نه از نظر زمان و نه از نظر خاستگاه موضوع و نه از نظر شعارها و مطالبات، هيچ‌يك به كاركرد دولت ربطي نداشت. آنها مي‌خواستند نظام را از طريق انتخابات انجام نشده، يعني شكست خوردن عده‌اي كه در اقليت بودند و در انتخابات موفق نشدند، قدرت را در دست بگيرند. آنها با دولت و مباني آن مخالف بودند. در اينكه حرفي نيست. به هر حال رقابت يعني اختلاف و چه بسا در مباني هم اختلاف داشتند و شايد كاركردها را هم قبول نداشتند. اگر سهام عدالت و توزيع ثروت و سياست‌هاي دولت 84 مورد قبول مردم بود، در سال 84 به سمت آنها مي‌رفتند و در سال 88 دنباله آنها را مي‌گرفتند، ولي نتيجه انتخابات نشان داد كه ملت سياست‌هاي آنها را قبول نداشتند. فكر مي‌كنم مسئله آنها دولت نبود، بلكه به دست گرفتن دولت از طريق غيرمشروع، يعني غير از انتخابات هدف‌گيري شده و در واقع يك جور تصاحب نامشروع قدرت بود.

يعني به نوعي اعتراض سياسي بود اما سؤال اينجاست كه چرا يك اعتراض سياسي به نتيجه انتخابات، كم‌كم راديكال‌تر شده و به باورهاي عميق مردم كشيده شد؟ و ديديم ابتدا به تصوير امام توهين شد، سپس قرآن كريم و در روز عاشورا به سيدالشهدا(ع) اهانت شد.

طيف مقابل جريان 88 كه پيروز انتخابات بود، مطالبه نامشروعي داشت و با سياست‌هاي دولت هم مخالف بود، اما حد مخالفتش تعريف شده نيست كه با چه چيزي مخالف است. اين دولت هم اساساً به شعارها و گفتمان‌ انقلاب اسلامي متكي و شاخص آن بازگشت به آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و امام بود. علامت اين دولت بود كه رهبري بر آن صحه گذاشته و امضا كرده بودند كه همين جور است، يعني نظام هم قبول كرده بود كه رخوتي در برنامه‌ها، اهداف و شعارهاي انقلاب اسلامي صورت گرفته و در اين حركت احيا، بنابراين دولت تبديل به نماد انقلاب اسلامي شده بود.

طيف مقابل در برابر اين دولت ايستاده بود و مقابله‌اش هم يك مقابله گفتماني است. خود به خود براي جبهه رقيب، هاله‌اي از ابهام و سؤال از نظر نسبت او با انقلاب اسلامي مطرح مي‌شود و ما با دولتي كه بنيانش بر اين شعارهاست، مخالفيم و نه بر سر بعضي از شيوه‌ها و رفتارهاي دولت. اين موضع، جبهه رقيب را در برابر يك سؤال و نسبت او با انقلاب قرار مي‌دهد. نسبت اينها با انقلاب چيست؟

دوم اينكه بسياري از كساني كه زير آن چتر رفته‌اند، جبهه‌هايي از طيف‌هاي مختلف را تشكيل دادند، يعني عده‌اي در جبهه انقلاب و يك عده هم از كساني كه در مقابل انقلاب قرار دارند، تشكيل شد. چه چيزي موجب مي‌شود اين دو گروه كه ذاتاً با هم معارضند، زير يك چتر جمع شوند؟ چرا آنها احساس اميد كردند؟ يا اميد آنها غلط است يا تحليل دوستان. يكي از آنها دارد در اين مسئله اشتباه مي‌كند.

ما نمي‌خواهيم دوستاني را كه به انقلاب علاقه‌مندند و به آن سمت رفتند، تخطئه كنيم و مي‌گوييم بايد اشتباه شما پس از اعلام نتايج انتخابات رفع شده باشد. آن طيفي كه اساساً با انقلاب و اسلام و نظام ديني مشكل داشت، خيلي زود خود را نشان داد و به اصل پرداخت اول به انقلاب و امام پرداخت. البته ذات امام‌خميني(ره) ديني است، ولي به هر حال رهبر سياسي‌ـ‌ديني انقلاب بودند. به آن نماد پرداختند و در 16 آذر سال 88 تصوير امام(ره) را به آتش كشيدند. اين كار ارضايشان نكرد و گام بالاتري را برداشتند.

ديدند امام‌خميني(ره) بحث از حكومت ديني مي‌كند و خيلي شفاف آمدند و با دين برخورد كردند و لذا در روز عاشورا به نمادهاي اصيل اعتقادي مردم كه عاشوراست، تهاجم كردند و اين بحث ديگري شد. در تمام اين مدت، طيف ديگر سكوت، حمايت و تأييد كرد. چه كساني بيانيه دادند و كساني را كه عاشورا را به آتش كشيدند، مردان خداجو ناميدند؟ چرا؟ آيا هنوز هم دچار توهم و اشتباه بودند؟ آيا نمي‌ديدند؟ آشكار نبود؟ معلوم است كه بنيان اين حركت از ابتدا مقابله با اصل نظام ديني بود. آنان اين ظرفيت را در نيروهايي كه به انتخابات آمده و از اعتبار و سرقفلي سابقه‌شان در اين نظام استفاده كرده بودند، ديدند و حداكثر بهره را بردند، پشت سر آنها پنهان شدند و جرياني را در جهت براندازي نظام سامان دادند. آنهايي كه جاهل بودند، وقتي موضوع روشن شد بايد صف خود را جدا مي‌كردند، ولي نكردند و تا آخر با اين جريان همراهي كردند.

به نظرم اين جريان در روز عاشورا تابلوي علني برداشت و ثابت كرد كه مشكلش با دين و سيدالشهدا(ع) و باورهاي ديني مردم است. مقابله مردم هم با اين قضيه بسيار معنادار است كه به آن خواهيم پرداخت.

شاهد بوديم كه تعداد جمعيت معترض بعد از انتخابات به ‌تدريج كمتر و كمتر شد كه در روزهاي 13 آبان و روز قدس شاهد آب رفتن آنها بوديم و در روز عاشورا اگرچه جسارت‌هاي فراواني كردند اما جمعيت‌شان به نسبت قبل كمتر نيز شد و اين نشان‌دهنده كاهش اقبال مردمي آنها بود. بسياري از كارشناسان بر اين باورند يكي از مهم‌ترين عوامل اين كاهش اقبال عمومي روشنگري‌هاي رهبر انقلاب در به اقناع رساندن عموم جامعه در خصوص رفتارهاي جريان فتنه بود. تحليل شما از عوامل كاهش مقبوليت فتنه‌گران چيست؟

آن طيف، پايه بي‌منطقي در مورد تقلب در انتخابات داشت. اين يك دروغ بزرگ بود. البته رأي آنها، رأي كمي نبود و يك مقابله جدي بود. دوازده ميليون و خرده‌اي رأي، كم نبود. ممكن است براي آنها شبهه ايجاد شده بود، ولي رفع شد. چگونه؟ يكي بررسي‌ها بود. نظام در رسيدگي به اين موضوع تأمل بسيار كرد و مدارك خواست. مدت قانوني را تمديد و حتي شيوه‌هاي جديدي را ايجاد كرد و از آنها خواست تا بيايند و در بررسي شكاياتي كه مطرح شده است، حضور داشته باشند كه اينها همه روش‌هاي جديدي بود. همه گروه‌هاي رقيب انتخاباتي در جلساتي با رهبري شركت كردند و در جلسه‌اي صاف، روشن و آزاد، برداشت و تحليل‌هايشان را ارائه دادند كه نشان داد اگر كسي در داخل نظام ادعايي دارد، نظام از نظر ظرفيت حقوقي و تحمل‌پذيري، اين قدرت را دارد كه در درون و به شكل منطقي به آن رسيدگي كند و اين روال طي شد. آنها هم در مسائل علني، حرف‌هايشان را زدند و به نظرم گروه عظيمي از مردم كه در جريانات 25 خرداد حضور داشتند، شايد متوجه بي‌پايگي دلايل اين طيف شدند و اهداف پشت قضيه را هم دريافتند، لذا جز آن گروهي كه اهداف تعريف شده قبلي را دنبال مي‌كردند كه هيچ ربطي به انتخابات نداشت، بلكه به دنبال بستري بودند كه در آن شرايط به ميدان بيايند، اين كار را كردند و به‌تدريج و با تأييد نهايي انتخابات، بحث قانون‌مداري هم موضوع بعدي شد، چون هيچ منطقي رعايت نكردن قانون را اجازه نمي‌داد و اين سؤال مطرح مي‌شد كه اگر دنبال قانون هستيد، روال قانوني طي و دولت قانونمندي مستقر شده است.

رفتارهاي بعدي آنها ماهيتشان را بيشتر روشن كرد و به‌تدريج نسبت آنها با انقلاب، نظام و ارزش‌هاي مورد ادعايشان براي مردم روشن‌تر شد و بسياري از خانواده‌ها متوجه شدند توهم يا قدرت‌طلبي عده‌اي چقدر براي آنها هزينه ايجاد مي‌كند و سير اين مسائل، خود به خود مردم را روشن كرد و البته هدايتي كه رهبري انجام دادند و ظرفيتي را كه براي تعامل در درون نظام و پايبندي نظام به قانون و اصول و منطق نشان دادند، هر كسي را كه ذره‌اي انصاف و منطق داشت، به تجديدنظر روي ادعاي سركردگان آن فتنه كشاند و اينها متوجه شدند كه دارند در اين ماجرا بازي مي‌خورند.

پس از عاشوراي 88 به نقطه عطفي در تاريخ انقلاب اسلامي مي‌رسيم كه همان 9 دي است. ريشه‌هاي اجتماعي و فرهنگي خروش مردمي در روز 9 دي چه بود و چرا اين خروش عظيم زودتر رخ نداد؟

9 دي نگاهي فراتر از سياست دارد. نگاهي كه حاكم بر سياست است. وقتي مي‌گوييم سياست عين ديانت است، يعني اعتبار سياست مبتني بر دين هست. ممكن است دين در عرصه سياست دچار آسيب‌ها و آفت‌هايي شود، چنانكه برخي از كساني كه با وحدت دين و سياست مشكل دارند، يكي از مدعاهايشان اين است كه اگر در حكومت ديني كارگزاران سياست دچار اشتباه شوند، آسيب آن به دين وارد مي‌شود. البته اين حرف قابل تأملي است، از اين جهت نگرانند كه حكومت ديني موجب تضعيف اعتقادات مردم مي‌شود و باورهاي ديني را تضعيف مي‌كند. 9 دي پاسخي به اين مسئله هم هست.

مردم نشان دادند كه هر نوع مسئله‌اي بين كارگزاران وجود داشته باشد، اصالت و درستي و حقانيت پايه‌هاي ديني را مخدوش نمي‌كند، بلكه طيف مقابل هم ـ‌اگر تازه حرف به حقي بزند و اين تميز را مردم دارندـ مي‌بيند كه براي عبور از اين حكومت، بايد باورهاي ديني مردم را خراب كند و اين طيف هم به اينجا رسيد كه از حماقت يا كينه‌اش نسبت به باورهاي ديني برمي‌خيزد. چه حماقت باشد، چه كينه، مردم را متوجه يك خطر جدي و بنيادين در جبهه مقابل مي‌كند كه آنها بحث سياسي ندارند، بحثشان با كاركرد دولت هم نيست كه در سؤال قبلي شما بود كه مي‌گويند اينها منتقد دولت بودند. منتقد دولت چه ربطي به اباعبدالله(ع) دارد؟ انتقاد از سهام عدالت با آتش زدن خيمه عزاداري سيدالشهدا(ع) و اهانت و جسارت به عزاداري و عزاداران دارد؟ اين يك سؤال اساسي است و نشان مي‌دهد مشكل آنها باورهاي ديني مردم است و مردم هم به باورهاي ديني‌شان فراتر از حكومت و دولت توجه مي‌كنند و اساساً اين دولت را در خدمت اين آرمان‌ها مي‌خواهند. اين اتفاق تا آن روز نيفتاده بود. شبه دعواي سياسي بود و شائبه انتخابات داشت. بعد هم پراكنده مزاحمت‌هايي را ايجاد مي‌كردند كه نشان مي‌داد اينها دارند به مردم تعرض مي‌كنند. مظلوم‌نمايي‌هاي غلط هم مي‌كردند. مي‌زدند و گريه مي‌كردند، مي‌كشتند و نوحه مي‌سرودند و فتنه يعني همين. مساجد را آتش مي‌زدند و بعد مدعي مي‌شدند.

ولي اينها يك جرقه بود. ممكن بود در سوختن يك مسجد، مردم توهم كنند كه عمدي نبوده يا تصادفاً آتشي در مسجد افتاده است، البته براي كساني كه در حال شبهه‌سازي بودند، ولي امام‌حسين(ع) ديگر جاي اين بحث‌ها را نداشت و باطن اينها رو شد و هر كس هم در انتخابات، نه اين را قبول داشت و نه آن را، ولي نشان داد براي باورهايش مرزي را قائل است كه آن مرز از همه اينها بالاتر است و حكومتي ديني به اينها آسيبي نزده است. اينهايي كه مي‌گويند در حكومت ديني به علت اشتباهات كارگزاران به باورهاي ديني مردم لطمه مي‌خورد، اين حركت نشان داد كه لطمه نخورده است، بلكه برعكس، مردم همه افراد را با اين معيارها مي‌سنجند و سنجه از دست مردم خارج نيست. يك دولت را نمي‌خواهند، با سنجه باورهاي ديني‌شان مي‌سنجند، مي‌خواهند، با سنجه اين باورها حمايت مي‌كنند و اگر از هر دو هم مأيوس بشوند، باورهايشان را نگه مي‌دارند و باورهايشان با اين سياست‌بازي‌ها آلوده نمي‌شود.

به نظر من هيچ روزي مثل عاشورا نمي‌توانست ماهيت اين جريان را آشكار كند و نشان بدهد و روز بعد از عاشورا، يعني روز 9 دي، همه آمدند و فراتر از دولت هم آمدند. حركتي فراتر از دولت بود و دولت بر آن پايه، مشروعيت دارد. 9 دي يك نگاه ديني و عاشورايي است و عمق حب و ولايت مردم است يا اباعبدالله‌(ع). حالا آنها انگيزه‌هايي داشتند كه بروز كرد. چرا آنها كينه‌شان را به اباعبدالله(ع) نشان مي‌دهند.

اين سؤال هم هست كه عقبه فكري افرادي كه به ميدان عاشورا آمدند و آنهايي كه اينها مردان خداجو بودند، به كجا بر مي‌گردد، بالاخره سران فتنه، مسئولان همين نظام بودند. چگونه است كه مي‌آيند و به دشمنان امام‌حسين(ع) و كساني كه پرچم عزاداري امام‌حسين(ع) را آتش مي‌زنند، ملحق مي‌شوند؟

من فكر مي‌كنم آدم‌هايي كه واقعاً به سياست از دريچه دين به‌طور كامل و محض نگاه نكنند، دير يا زود، كم يا زياد دچار اين آفت‌ها خواهند شد. عقل و درايت سياسي آنها مي‌تواند تعيين‌كننده حد و مرز باشد. يك وقتي هم كه شهوت قدرت، آنها را مي‌گيرد يا عشق به يك چيزي اعم از قدرت، پست، هر چه كه هست يا اينكه انسان دچار توهمات خودش مي‌شود، موجب مي‌شود از همه چيز عبور كند، همه چيز را مشروع كند و حتي توهين به باورها و اعتقادات مسلم و جسارت به مقدسات را براي رسيدن به هدف، مشروع جلوه بدهد. اين عينك سياست است، يعني كساني كه از عينك سياست به قدرت نگاه مي‌كنند، وقتي كه منافعشان به خطر بيفتد با توجيهاتي از همه چيز عبور مي‌كنند.

اگر با عينك سياست هم نگاه كنند، باز اين حركات توجيه عقلاني ندارد.

اگر عقلانيت باشد، ولي عقلانيت نيست، بلكه قدرت‌طلبي محض است كه انسان را كور مي‌كند، والا آنها مي‌دانستند اگر بحث سياست هم بود، نبايد…

اگر شهوت قدرت هم داشتند، بايد در برابر چنين رويدادي سكوت مي‌كردند…

و بلكه تخطئه مي‌كردند و حساب آنها را جدا مي‌كردند و مي‌گفتند اعتراض مشروعي بود و عده‌اي آن را به هم زدند. مرزبندي‌ها را نگه مي‌داشتند، نسبت را تعريف مي‌كردند، ولي نكردند و همين نشان مي‌دهد كه طرف شما حتي اگر داشت از عاشورا استفاده سياسي مي‌كرد ـ‌كه اين در عاشورا نبود. يك وقت انسان مي‌خواهد از تأييد عاشورا استفاده ابزاري كند. اين مسئله كه نبود و مردم داشتند عزاداري‌شان را مي‌كردند و بحث ديگري بودـ حتي اگر اين هم بود، شما اين مرز را مشخص مي‌كردي كه عده‌اي خواستند از عاشورا براي اهداف سياسي استفاده ابزاري كنند و يك عده هم در مقابل بودند و بين اين دو نزاع شده است. نه آنها به ما ربط دارند و نه اينها نسبتمان را با نظام و اباعبدالله‌(ع) تعيين مي‌كنند، ولي مرزبندي نكردند و حمايت كردند و پس از آنها هم حتي يك كلمه در محكوميت اين حركت بيان نكردند و لذا اعتقادات و اعتبارشان زير سؤال است.

به نظر من وقتي انسان از نگاه دين وارد سياست مي‌شود، حساسيت‌هاي متفاوتي پيدا مي‌كند و خود به خود اين عشق و علاقه به گونه ديگري است و خود را ناخودآگاه نشان مي‌دهد و نمي‌تواند به آن سمت بيايد. اين ملاك است و هر كسي در مقطعي خود را نشان مي‌دهد. اين افراد در بزنگاه‌هاي ديني نشان مي‌دهند كه با دينشان پيمان دارند يا با قدرتشان «أخوك دينك فاحتط لدينك بما شئت»، مي‌فرمايد: «برادر تو دين توست»، حتي نمي‌فرمايد دين تو برادر توست. كانّه يك برادر داري و آن هم دين توست. اينكه امام مي‌گويند من عقد اخوت با كسي نبسته‌ام، چون عقد اخوت ما با دين ماست و بقيه را با ملاك دين مي‌سنجيم، ولي اينهايي كه ملاك دين را كنار مي‌گذارند، به‌تدريج دچار چنين وضعيتي مي‌شوند و اين همان مشكلي است كه اباعبدالله(ع) در عاشورا فرمودند: «الدين لعق على السنتهم» عده‌اي هستند كه روزي كه روز حساب باشد: «محسّوا بالبلاء قلت ديانون». اينها امتحانات انقلاب هستند و 9 دي هم يكي از آنها بود. البته 9 دي در جهت بيان وابستگي مردم به دين بود و عاشورا بيان انفصال يك گروه سياسي از دين بود. آنهايي هم كه منفصل شدند، به نظر من رفته‌اند و مي‌روند.

مميزه فصل 9 دي، مميزه اباعبدالله(ع) است. هر كسي هم كه آن را از آن مسير خارج مي‌كند، اشتباه مي‌كند. يك عده‌اي به اسم سياست آمدند و در برابر اباعبدالله(ع) قرار گرفتند. مردم گفتند نه! اين خط قرمز ماست. اباعبدالله(ع) با جان ما درآميخته است. ما زير پرچم اباعبدالله(ع) حكومت تشكيل مي‌دهيم، به خاطر اباعبدالله(ع) حكومت را نگه مي‌داريم و هر كسي هم در مقابل اباعبدالله(ع) بايستد، جان مي‌دهيم و در مقابل او مي‌ايستيم. اين مرز قرمز است. روز 9 دي حسيني است. هيچ تفسير ديگري هم ندارد. نه به احمدي‌نژاد، نه به غير او وابسته نيست و فراتر از اين حرف‌هاست. هر كسي هم به نسبت اعتقادش به اباعبدالله(ع) در اين صحنه هست. اگر احمدي‌نژاد هست، نسبتش با اباعبدالله(ع) است، يعني 9 دي تعيين‌كننده نسبت‌ها با سيدالشهدا(ع) است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.