تریبون مستضعفین – سیدکمالالدین دعایی – آبانماه سال پیش بود که آن کلیپ صوتی را از لابهلای اینترنت شنیدم که «حمید داودآبادی» در سوریه و در صحن زینبیه، یقهی «علیاکبر محتشمیپور» را میگیرد و با درشتی و تحقیر با او سخن میگوید و تهدیدش میکند. بعد که نوشتم که آقای برادر! اعتراض همراه با رعایت اخلاق هم ممکن است، داودآبادی عصبانی شد و نشست یکییکی دندانهای من را شکست! حالا که ماجرای «اسماعیل محمدی» پیش آمده است، میبینم که واکنش و ادبیات داودآبادی و آن دیگری چهقدر شبیه به هم و چهقدر همپوشان است. البته اکنون باید خدا را شکر کنم که داودآبادی ذرهبین روی لقمه و اصل و نسب من نگذاشت!
بگویم که در این که الآن مینویسم، هیچ انگیزهای ندارم جز حمایت از یک برادر مسلمان که بهخاطر تذکر مشفقانه به صبیالعقل متجاهری، قبای حیثیتش لگدمال شده است و اگر این مسئله در فضای عموم مطرح نشده بود، این تظلّم و جهر کلام نیز در حضور عموم صورت نمیگرفت.
«زهرا بنییعقوب» یادتان هست؟ پزشکی که سال 86 در همدان بازداشت شد و بعد از 48ساعت، خبر مرگش منتشر شد. یادتان هست که پس از چندماه کش و قوس و اعتراض خانوادهی او، عاقبت تمامی متهمین این واقعه تبرئه شدند و علت مرگ وی خودکشی اعلام شد. قصد ندارم قضاوتی حول این مسئله کنم چرا که اطلاعات کافی ندارم، اما سؤال میکنم که فرق بازداشتگاه ستاد امر به معروف همدان و بازداشتگاه کهریزک چه بود؟ مگر پدر زهرا بنییعقوب هم مانند پدر محسن روحالامینی، عضو سپاه پاسداران انقلاب نبود؟ اصلا کدامهایمان از این حادثه اطلاع پیدا کردیم و آنهایمان که فهمیدیم، به صرف اینکه این خبر در رسانههای «دیگر» پوشش یافته است، با بیاعتنایی از کنار آن گذشتیم و آن را توطئهی استکبار علیه نظام قلمداد کردیم؟ فکر نمیکنیم اگر در آن هنگام هم مشابه اعتراضات کنونی نسبت به جنایت کهریزک، موجی از مطالبه و دادخواهی به راه میافتاد، شاید سال پیش وقایع کهریزک به وقوع نمیپیوست؟
سال گذشته در جریان حضور پر شور مردم در روز 9 دی ماه، یادتان هست آقای علمالهدی (امامجمعه مشهد) سخنرانی کرد؟ یادتان هست که در بین سخنانش گفت: “یک مشت گوساله و بزغاله دست به چنین فتنهگریهایی میزنند”؟ فکر نمیکنیم اگر در همان هنگام، جمعی از دغدغهمندان کنونی در نامهی سرگشادهای ضمن تشکر از احساسات انقلابی آقای علمالهدی، رعایت ادبیات اخلاقی را به ایشان تذکر میدادند، کار به جای امروز نمیرسید که کسی به همصنف و همخط خودش فحاشی کند و بعد هم برای دیگران دلیل بیاورد که کارهایش لبخند بر لب آقای علمالهدی مینشاند؟
این چند نمونه را گفتم به این غرض که اگر آن هنگام که رفتار غیراخلاقی و گاه غیرانسانی را نسبت به آنان که شاید به زعم برخی «غیر خودی» محسوب میشدند مشاهده کردیم همان موقع اعتراض میکردیم، دیگر کار به جایی نمیرسید که حالا به این «خودی» نشود حتی دوستانه هم انتقاد کرد! البته در این غرض، هرگز نگاه سودگرایانه ندارم (که اگر چنین باشد بسیار ضداخلاقی است)، اما خواستم آن حرف مکرّر را بگویم که: «از ماست که بر ماست!» و جای سرزنش دیگری نیست.
اما قول من حول مسئلهای که اخیرا پیش آمده؛ تا هنگامی که در فرایند گفتوگو و تنقید، پای اخلاق و ادب و احترام و منطق در میان است، این بدهبستان اگر تا قیام قیامت هم به طول انجامد، رواست. اما وقتی طرفت همان اول کار قمه میکشد و میگذارد بیخ گلویت و تهدیت میکند که: “من بچه پایینشهر هستم و دفعهی دیگر درشتتر بارت میکنم!” و به همین منوال فحشت میدهد و داد میزند که إلیالأبد هرکه از وی انتقاد کند حرامزاده است، دیگر جای اینگونه معامله نیست. دیر یا زود بایستی به این نتیجه رسید که از حضور اینگونه افراد تا وقتی در مقام «طبّال» و «بوقی» هستند باکی نیست، اما آن هنگام که گرد و خاک حاصل از جست و خیز، چشم رفیق و مرافق را آزرده سازد گریزی از ترخیص نیست. آنچه امروز بدان نیاز است، معرفت و بصیرت است، نه فحش و فضیحت.
او ادبیات انقلاب را به خودش بدهکار میداند و دیری نخواهد پایید که اصل انقلاب را نیز به شخص خودش بدهکار بداند و در پی وصول طلبش برآید. دوست دارد اسطورهی «دفع حداکثری و جذب حداقلی» باشد که انگشت پر نوش رفیق ناصح را چنین به نیش خود میگزد، تا چه رسد به نارفیق و ناآشنا. او منتقد خود را «حسود» لقب میدهد و آنقدر کودکانه بر این حرف پایفشاری میکند که اگر کسی پرترهی پر هیبتش را با آن یال و کوپال بر سر وبلاگش ندیده باشد، گمان میبرد که با دختر بچهی 9سالهای طرف است که گیس میکشد و خاک به چشم هرکه رقیبش پندارد میپاشد. نمیداند که کامنت زیاد و انشای خوب، حسادتبردار نیست و آنچه شایستهی رشک و غبطه است، حُسن خلق و مدارا است که پروردگارش برای اخلاق، پیامبر مبعوث میکند. گمان میبرد که به صرف آنکه چیزکی نوشت و در جریدهای به چاپ رسانید، روزنامهنگار است و اگر به زور فحش و طعن، توانست اندکی را نیز بخنداند، طنزپرداز است، حال آنکه علیالظاهر هیچ فرق بین طنز و هجو و هزل و غیره را نمیداند. رحمالله حضرت سید علی میرفتاح که گفت: “اصل اساسی در طنز مطبوعاتی، اول آن است که طنزپرداز از موضع دشمنی و کینه برای کسی مضمون کوک نمیکند.” گلآقا کجاست؟!
روایاتی از آن دست که “هر که عیب تو را برایت آشکار سازد، دوست تو است” و “بهترين دوستان، آنانند كه در نصيحت و خيرخواهى، سازشكارى و مصانعه نمىكنند، عيبهايتان را به شما مىگويند، در كارهاى اخروى كمككار شمايند و شما را از گناهان باز مىدارند…” تنها برای گرمکردن منبرها خوش است؟ حکایت مواجههی مولانا حسن بن علی المجتبی با مرد غریبهی شامی که فحاشی کرد چه؟
بسیجی بودن، فرزند شهید بودن، دیدار با رهبری، بازدیدکنندهی فراوان، کامنتهای قشنگ، محبوبیت زیاد، پایینشهری بودن، رفاقت با شریعتمداری و صفار، شاگرد حاجمنصور بودن و غیره، هیچکدام ملاک و معیاری برای حقانیت گفتار و کردار نیست. ردیف کردن و مایهگذاشتن از اینها هم «حجت» و «استدلال» نیست، «مغالطه» است، آن هم از نوع «ماهی دودی».
او با برچسب زدن خودش را مبرّا میکند و دیگران را میترساند. آدمی که با هیچ شیوهای جز برچسبهراسی نمیتواند با مخالفش روبرو شود را بایستی خلع برچسب (!) کرد؛ بنیاد جانبازان، بنیاد شهید، روزنامهی کیهان، بیت رهبری یا هر مکان و ارگان دیگری که وی با منتسبکردن خود و سپر قرار دادن آن، مخالفانش را تحقیر میکند. به هر وسیلهای بایستی پس از اطلاع از صحت و سقم این مدعیات، مرتبطین با این امر را در جریان تبعات این شیوهی رفتاری قرار داد. یک آن تصور کنید که هرکس به صرف یک دیدار و حضور در بیت رهبری، پرچمی بسازد و بر سر هر قول و فعل خود علم کند و با چوبهاش بر سر هر منتقد بزند! دیگر مملکت میشود؟
کلام من مختصر شود؛ منطق مشترکی در میان نیست، انتقاد و بحث بیفایده و مصداق لغو و بایستهی إعراض است، کار بایستی از بالاتر اصلاح شود.
***
1. تهمت حرامزادگی به دیگری زدن اگر مستوجب «حد قذف» نباشد، قطعا مستوجب تعزیر است.
2. و حضرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند که: “مؤمن نیست کسی که طعنهزن و لعنکن و فحشگوی و هرزهزبان است” و نیز فرمودند که: “بهشت حرام است بر هر فحشدهنده”. و در روایت دیگر از آن سرور مروی است که: “هرزهگویی و پردهدری از شعبههای نفاق است.” و نیز از آن حضرت منقول است که: “چهار نفرند که اهل دوزخ از آنها مُتأذیاند: یکی از آنها مردی خواهد بود که پیوسته چرک از دهان او جاری خواهد بود، و آن کسی است که در دنیا فحشگوی بوده” و نیز از آن جناب مروی است که: “بهشت حرام است بر هر فحاش هرزهگوی کم حیایی که باک نداشته باشد از اینکه هر چه بگوید و از هر چه از برای او بگویند…”
3. گفت: کلُّ إناءٍ یَتَرَشَّحُ بما فیه؛ از کوزه همان برون تراود که دروست…
[…] 1.راه درمان بیادبی چیست؟ 2.کنترل بددهانی و فحاشی 3.کمافیالسابق: «از ماست» و همچنان: «بر ماست»! 4.قدیانی، بیادبی و مرزبندی با بیادبها / پایان این […]
سلام
از آنجا که می بینم کماکان در حال ادامه دادن به این مجادله ی بی حاصل هستید این بیت شعر را که مکررا آقا در سخنرانی هایشان بکار برده اند برای شما عزیزان می گویم:
موذن بانگ بی هنگام برداشت //
نمی داند که چند از شب گذشته است//
آنچه از سایت شما به خاطرم مانده است تهیه یک آرشیو مستند در اوج فتنه است و پوشش دادن به برخی نوشته ها و مطالب هم جبهه ای ها؛
اما
آنچه از مطالب و نوشته های آقای قدیانی به خاطرم مانده است مجموعه ای از روشنگری ها و تاثیرگذاری ها است که هنوز با قوت بسیار در وجودم احساس می کنم..
وجدانیاتم را نمی توانم منکر شوم لذاست که تاکید می کنم در حال شلوغ کردن محیط هستید و مجادله ی بی حاصل می کنید {گرچه بعضا تعابیر آقای قدیانی را خودم به کار نبرم و … الی آخر.}
یک بار دیگر آن بیت شعر را مرور نمایید و البته اگر مایل بودید حفظ هم بکنید
با رجای تاثیر این کامنت و نه الزاما تایید آن.
یاعلی(ع)
عرض کنم خدمت شما که :
فقط برای من سوال شد متن بالا نقد دوستانه بود یا خالی کرد دق و دلی شما سر قدیانی .
بنده هم شما را به رعایت انصاف دعوت میکنم و البته تمام کردن این بحث بی فایده و “ملال انگیز ”
اگر مرد هنرمندی بسم الله قلمت را جای درست خرج کن و درست خرج کن …
قلم شما باید یقه خائنین به دین را میگرفت نه یقه قدیانی را
سلام
بصیرت تمام حرف امروز رهبر و آقامونه
من اگر ابن ملجم رو میدیدو فحش که سهله … بارش میکردم من امام حسن نیستم که براش شیر ببرم
یه کم فکر کنین هنوز هم ابن ملجم ها زنده اند
هنوز هم هستند میرحسین هایی که حسین میکشند راحت تر از شمر
مواظب باشید قاضی شریح نشوید
خزانه دار کوفه یار علی بود و حافظ سرمایه یزید
مواظب باشید از سرمایه چه کسی دفاع میکنید
یا علی
سلام
گرچه متنم را تایید نموده و نشر دادید اما می بینم که متاسفانه باز هم به پوشش مطالب مدتظرتان می پردازید و باز هم لینک های متعدد می دهید چه در بخش کامنت ها و چه در صفحه ی اول و … .
این محیط را برای گقت و گوی بیشتر مناسب نمی دانم به نویسنده ی محترم پیشنهاد می کنم به آدرس ذیل برویم
:
http://iranclubs.forumotion.net/-f1/–t34.htm#139
منتظریم
برادر من!
مساله اشتباهات حسين قدياني، مساله اي فرعي است! اصلي نيست؛ رهايش كنيد تا خودش هم ان شاء الله رها شود!
[…] + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + و نمونه های […]