تاکنون حضور تشکلهای مردمی قبل و بعداز انقلاب حضور مثبت، سازنده و رو به جلویی بوده است. بدون شک فعالیت این تشکلها در فضای بینالملل نیز با همان روح مردمی میتواند انعکاس بسیار خوبی در پیشبرد اهداف نظام داشته باشد و با توجه به اینکه صدور انقلاب نیز از آرمانهای اساسی امام راحل(ره) و چشمانداز انقلاب بودهاست و واژه جهان اسلام بهوفور از لسان امام(ره) شنیده شده است و اکنون نیز در مقطعی بسر میبریم که موج بیداری اسلامی، حضور مردم را به عرصه نمایش گذاشته است و با عنایت به این نکته که اسلامی بودن انقلاب با مردمی بودن آن گره خورده است. با این همه چرا حضور تشکلهای فرهنگی در فضای بینالمللی چندان چشمگیر نیست؟ آیا نظام در واسپاری بخشی از این رسالت به تشکلهای مردمی بیم دارد؟ یا اینکه تشکلها هنوز نتوانستهاند ظرفیت لازم را در بدنه خود و اعتماد کافی را از مقامات دولتی جذب نمایند؟
به طور کلی آیا تشکلها در فضای بینالمللی حرفی برای گفتن دارند و در جریان بیداری اسلامی چه در داخل و چه در خارج اثر بخشی لازم را دارند؟
به دنبال پاسخ این سئوالات گفتگویی با یاسر عسکری، کارشناس ادیان و عرفان، محقق پژوهشگاه جامعه المصطفی(ص) قم و فعال در عرصه بینالملل رفتیم که حاصل این گفتگو را میخوانید.
به نظر شما چرا حضور تشکل ها در فضای بین الملل آن گونه که باید چشمگیر نیست؟
مسلماً موانعی وجود دارد که این موانع باعث شده است که تشکلها در عرصه بینالملل چندان فعال نباشند. لذا برای این امر، بهتر است یک آسیبشناسی در این خصوص صورت بگیرد و یکی یکی آنها را بررسی کنیم:
1- متأسفانه در دولتها، مجالی برای فعالیت های مردمی و غیر دولتی داده نمیشود و خود آنها متصدی همه امور هستند. روحیه تصدیگرایانه مسئولان دولتی یکی از جدیترین موانع در این خصوص است.
2- نگاه اقتصادی و سیاسی در امور بینالملل بر نگاههای فرهنگی و تربیتی غلبه دارد. خیلی از دولتمردان و مسئولان ما اعتقاد به کارهای فرهنگی و تربیتی در عرصه بینالملل ندارند. اما در اروپای غربی و آمریکای شمالی و حتی چین و ژاپن، چیزی که به شدت به آن معتقدند نقش مردم است. متأسفانه علیرغم شعارهایی که مبنی بر تقویت دیپلماسی مردمی و فرهنگی در کشور ما داده میشود، اما در عمل به این موضوع اهمیت داده نمیشود و آن شعارها و طرحها در عمل پیاده نمیشود. شعار دیپلماسی فرهنگی و مردمی میدهیم، ولی عمل نمیکنیم.
3- اهداف برخی از مسئولان ما در این حوزه مادی است. خیلی از متولیان علیرغم ظاهرهای موجه و مذهبیشان، بزرگترین اهدافشان در داشتن سفرهای خارجی و مأموریت دلاری خلاصه میشود. وقتی در کار، نیتش مادی و دنیایی باشد، فایدهای نخواهد داشت و طبعاً هم اینها از حضور تشکلهای غیردولتی استقبال نمیکنند.
4- مسأله دیگر اینکه خیلی از مسئولین ما متوجه تفاوت جنس فعالیتهای مردمی و جنس فعالیتهای دولتی نیستند. آنها انتظاراتی از تشکلها دارند که همین انتظارات غلط، مانع فعالیتها میشود.
5- عدم شناخت ما از مخاطبان خود در عرصه بینالملل: ما با همان نگاه داخل به خارج برخورد میکنیم. یکی از کشورهایی که توانسته است موفق عمل کند، چین است که با توجه به نیاز مخاطب عمل میکند کشوری که مسلمان نیست برای ما مسلمانان چادر و… تولید میکند.
6- برنامهریزی و حمایتی برای حضور تشکلها در عرصه بینالملل وجود ندارد. تا زمانی که دولتمردان نگاه تصدیگرانه را دارند ما با این مسئله مواجه هستیم.
7- عملکرد خاص برخی از نهادها مثل وزارت خارجه و…: آنها اجازه هر گونه فعالیت را از دیگر نهادها میگیرند.
۸- وجود افراد سیاسی و مسئولان حکومتی در هئیت امنای تشکلهای این حوزه. نهایت کار اینها هم به برگزاری چند تا نشست و گرفتن بودجه بدون هیچ فعالیت خاص و موثری خلاصه میشود. لذا به نظرم، تا جایی که میشود از عضویت سیاسیون در این گونه تشکلها جلوگیری کرد. باید آرام پیش رفت، نه به واسطه سیاسیون سریع و بدون اثربخشی تشکلها باید منطقی رشد پیدا کنند نه اینکه به واسطه یک سری مسئولان و سیاسیون کاریکاتوری رشد کند.
9- فعالیت های خودسرانه و تنگ نظرانه یک سری تشکلها و موسسات. لذا باید جلوی فعالیت یک سری گروه ها و جریان های مذهبی با نگاه های سنتی و حداقلی گرفته شود. مثلاً احداث حسینیه در مصر، پس از انقلاب مصر که فضا و جو زیادی علیه شیعه و ایران ایجاد کرد.
10- اعتقادات و رویکردهای تفرقه آمیز و عدم اعتقاد عملی به وحدت در جوامع اسلامی. لذا ما باید در تشکلها، جلوی بحث ها و کارهای تفرقه انگیزانه را بگیریم. شیعیان حدود 20% از جمعیت مسلمانان هستند که باید با 80% مسلمانان دیگر تعامل داشته باشد. تأکید بر شیعه گری و مباحث تفرقه انگیز، بر تبلیغات وهابیون بر مخالفت با شیعه و ایران دامن میزند.
چه راهکارهایی برای ایجاد نگرش بین المللی در مخاطب ایرانی وجود دارد؟
ایجاد محتوا و علاقمندی به مباحث جهانی در کتابها و دورههای آموزشی. در کتابهای ما آشنایی با کشورهای مختلف از کودکی وجود ندارد و نمود آن در کارتون ها، کتاب های درسی و… دیده نمیشود.
بحث دیگر صداوسیما است. مثلاً ما از جریانهای ضد آمریکایی کشورهای دیگر بی اطلاعیم و صداوسیما نقش ضعیفی در این زمینه دارد.
سفرنامه نگاری و وجود سفرنامههای مختلف خیلی میتواند به ما کمک کند. در کشورهای آمریکایی از هر سه نفر که دیپلم میگیرد یک نفر دانشگاه، یک نفر در بازارکار و یک نفر جهانگرد است و هزاران سفرنامه در زمینه های مختلف با رویکردهای گوناگون دارند.
نکته ویژه اینکه، باید رویکرد ما نسبت به تجربیات دیگران عوض شود. ما به شدت نیازمند تجربیات دیگر کشورها هستیم؛ هم در زمینه های آموزشی و هم آگاهی و تبادل تجربیات. تاکنون هم اگر تجربیات بوده، خیلی سطحی و فرمی بوده است که اثرگذار نیست. آنها در فعالیت هایشان جوانب مختلف را در نظر میگیرند و فعالیت های بلند مدت تربیتی و فرهنگی دارند.
برگزاری دورههای آموزشی. تشکلها باید برای اعضای خود بحثهای آموزشی در مورد جهان داشته باشند. تأکیدی که رهبر معظم انقلاب بر مطالعه تاریخ انقلابهای جهان برای قشر جوان داشتند، مؤید این مطلب است.
اعزام جوانان به سفرهای خارجی و علمی و نشست های بینالمللی جوانان و تشکلهای جهانی. اما خیلی از مسئولین این فرصت را به خود اختصاص میدهند و اصلاً تشکلها در جریان این همایشهای منطقهای و جهانی مطلع نمیشوند.
به نظر شما چه چیزی باعث شده تا دولت از این مقوله حمایت نکند؟
بخش اعظم آن روحیه محافظه کاری است. خیلی از شخصیتها تا قبل از مسئولیت روحیه باز و مردمی داشتند اما بعد از آن نه. دوم اینکه روحیه تصدیگرایانه خیلی پررنگی دارند و دوست دارند همه تشکلها مطیع نظرات آنها باشند. تنگ نظری و کوتاه فکری مسئولان هم یک علت دیگر است. یک نکته دیگر اینکه خیلی از این کسانی که انتخاب میشوند برای این کار مناسب نیستند. از سویی بوروکراسی اداری در نهادهای دولتی زیادی است و آنها خیلی تابع مقرارت نهادها و وزارتخانه ها هستند. بحث منافع اقتصادی و مأموریت های دولتی هم هست که خیلی جدی است.
آیا میتواند عدم اعتماد به نیروهای مردمیهم میباشد؟
البته این امر هست و این امر بیشتر برای تشکلهایی پیش میآید که بدون شایسته سالاری برای ان امور انتخاب شدهاند. یعنی تشکلهایی که وابستگی به یک شخصیت سیاسی و حکومتی دارند و با رانت، مسئول انجام پروژه ای میشوند و همین ها هستند که نمیتوانند کار انجام بدهند. به نظرم، کمتر اتفاق افتاده که به تشکلی که اعتماد شده باشد و تشکل نتواند از عهده آن برآید. اگر شایسته سالاری در انتخاب تشکلها برای انجام وظیفه ای صورت بگیرد و تبعیض صورت نگیرد، این مشکلات را نخواهیم داشت.
آیا لازم است بازنگری شود؟ و آیا امکان این اتفاق هست؟
من معتقدم تا نگاه مسئولین عوض نشود و اصلاح نشود کاری نمیشود انجام داد. وقتی قانون باشد اما مجریان اجرا نکنند و اعتقادی به این قوانین نداشته باشند، مسائل به خوبی حل نمیشود و به بهانه های مختلف محقق نمیشود. مثل انجمن های دوستی که یک فرصت قانونی هست ولی در عمل هیچ کار جدی و موثری انجام نمیگیرد. وقتی وزیر و سفیر و رایزن آشنایی و علاقه ای ندارد، خود مانع فعالیت ها میشوند.
حرف آخر؟
نگاه انفعالی ما به غرب باعث شده هر چه آنها در مورد دیگر کشورها گفته اند، ما درست بپذیریم و به همین خاطر، شناخت ما از آفریقا، آمریکای لاتین و آسیای شرقی همان شناختی است که غربیها میخواهند ما داشته باشیم. یعنی یک شناخت ناقص و غیرواقعی از فرصتها و ظرفیتهای آن مناطق. در حال حاضر در دانشگاه، کتاب ها و رسانه ها آنچه غربی ها میخواهند به نمایش گذاشته میشود.
دیگر اینکه به فرصت های ما برای فعالیت در عرصه بین الملل بسیار باید توجه شود. مقدمه فعالیتها، شناخت است. اول باید شناخت را ایجاد کرد. متأسفانه به علت فقدان شناخت درست، ما فرصتهای زیادی از دست میدهیم. با توجه به اینکه انقلاب اسلامی بر پایه گفتمان عدالت خواهی و استعمار ستیزی و معنویت خواهی است و این یک پیام جدی برای تمام دنیا است. شاید جاهای دیگر هم بر ضد آمریکا باشند اما روحیه دینی معنوی ندارند. ما فرصت های زیادی داریم. لذا ضروری است که ما حتی برای مبلغین و سفرا و رایزنان فرهنگی و علمی و… هم باید دوره های خاص بگذاریم تا آشنا شوند.
انقلاب اسلامی جلوی غرب میایستد و از حقوق خود دفاع کرده و خواهد کرد. خصوصاً در بحث هسته ای که در 5 سال اخیر شاهد رویش تشکل های خوبی بودهایم و میتوانیم با حمایت های همراه با ظرافت، فرصت های خوبی برای فعالیت در عرصه بینالملل داشته باشیم. مسأله دیگر، دفاع از حقوق بشر در ایران و انتقاد از حقوق بشر در غرب است. مثل کاری که خود چینیها دارند میکنند و جلوی اقدامات غربیها را در این خصوص دارند میدهند. نباید حرفهای خود را در این عرصه نادیده بگیریم. باید حامیان خود را در دنیا بشناسیم و ارتباط بگیریم و جامعه را مهیا کنیم برای حاکمیت مستضعفین جهان.
Sorry. No data so far.