چهارشنبه 27 فوریه 13 | 15:23

نقش رسانه‌ها در گرانی ارز وسکه

هادی فیروزمندی

در کنار عوامل اقتصادی ناشی از بی‌ثباتی بازار ارز و سکه، نمی‌توان نشر اخبار لحظه‌به‌لحظه از قیمت سکه و ارز را در هجوم مردم به بازار نادیده گرفت؛ به نحوی که حتی در شهرستان‌هایی که فرسنگ‌ها از بازار مکاره‌ی ارز تهران فاصله داشتند، ثروت‌های اندک و پس‌اندازهای مردم به سمت بازار ارز و سکه هدایت شد.


هادی فیروز‌مندی – بازار اقتصادی ما هرازچندگاهی اتفاقاتی را از سر می‌گذراند که اگرچه به ‌خودی‌ خود مهم و تأثیرگذارند، اما چونان موجی، همان گونه که آمده‌اند، می‌گذرند و فراموش می‌شوند. در این مسیر، حساسیت کارشناسان و تحلیل‌گران نیز کم‌کم کاهش می‌یابد و فروکش می‌کند؛ اما اگر کمی آرام‌تر و عمیق‌تر نگاه کنیم، نکته‌ها و نشانه‌هایی ورای این اتفاقات می‌بینیم.

بحران‌ اخیر ارز و سکه در یک سال گذشته دلایل متفاوتی داشته که مهم‌ترین آن‌ها، دلایل اقتصادی و سیاست‌های اقتصادی است که منجر به افزایش نقدینگی نامولد و آسیب دیدن تولید ملی و افزایش فعالیت‌های سفته‌بازی و دلالی به خصوص در حوزه‌ی ارز و سکه شده است. در این میان، بررسی نقش و مشارکت مردم به مثابه‌ی یک «مشارکت اجتماعی»[1] و بررسی نقش رسانه‌ها در مشارکت‌دهی مردمی برای حضور در بازارهای اقتصادی بسیار حائز اهمیت است. انتخاب این موضوع نیز متأثر از حضور مردم در بازار ارز و سکه است.

رسانه‌ها چگونه مردم را با خود همراه می‌کنند؟

بگذارید مطلب را با ذکر مثالی آغاز کنم. آدولف آکس، بنیان‌گذار نیویورک‌تایمز، زمانی گفت: «خواننده‌ی روزنامه‌ی من هرگز نباید غافل‌گیر شود.» (واکر، 1372) این تعبیر نشان‌دهنده‌ی این است که یک روزنامه‌ی بزرگ باید چنان به تحلیل نیروهای اقتصادی و سیاسی یک کشور بپردازد و چنان با جریان‌های مردمی و روحیه‌ی شهروندان آن در تماس باشد که خوانندگان در مفهومی کلی برای تیتر درشت فردا آماده باشند.

چه چیزی می‌تواند عامل اصلی این «مشارکت‌دهی مردمی» باشد؟ رسانه‌ها چگونه مردم را با خود همراه می‌کنند؟

همان گونه که از مثال بالا پیداست، رسانه‌ها بسیار بیش از آنچه غالباً اذعان می‌شود، بر فکر افراد تأثیر می‌گذارند. در این میان، رسانه‌ای قدرتمندتر است که بتواند بدون آنکه خودآگاه مخاطب را فعال کند، بر ایشان تأثیر گذارد. یکی از مهم‌ترین خدمت‌های رسانه‌ها، آگاه‌ کردنِ مخاطبان است از چیزهایی که نمی‌دانند و باید بدانند. بدون رسانه، خطر آنکه فرد نداند چه چیزهایی را نمی‌داند و باید بداند، بسیار بیش از زمانی است که مخاطبِ رسانه باشد.

اما با همه‌ی این‌ها، این سؤال مطرح می‌شود که رسانه‌ها چگونه و با چه ابزاری مردم را به مشارکت در رویدادهای اجتماعی تشویق می‌کنند؟ در واقع ابزار رسانه برای آگاه‌ ‌کردنِ مخاطب از آنچه نمی‌داند چیست؟

نقش رسانه در نیازسازی‌های کاذب

به نظر می‌رسد قبل از پرداختن به این موضوع، باید به این سؤال پاسخ داد که چه میزان از این آگاهی‌دهی رسانه، حقیقی است و چه میزان کاذب؟ معروف است که «حتی اگر رسانه‌ها نتوانند به ما بگویند چگونه بیندیشیم، می‌توانند بگویند به چه چیز باید بیندیشیم.» (ورنر و تانکارد، 1384) از تبعات چنین ضرورتی این است که در این جریان ارتباطی، آگاهی‌هایی توسط رسانه‌ها به مخاطب داده می‌شود که بعضاً از نیازسنجی و نیازشناسی پا را فراتر می‌گذارند و به نیازسازی می‌پردازند. در واقع رسانه‌ها گاه نیازهایی را برای مخاطبانِ خود تعریف می‌کنند که تا قبل از این، اساساً نیازی نبوده‌اند. به دو مثال زیر توجه کنید:

در جریان اخیر التهابات بازار اقتصادی، هجوم مردم به بازار ارز و سکه (نمابورس، 1391) ناشی از همین نیازسازی بود. در کنار عوامل اقتصادی ناشی از بی‌ثباتی بازار ارز و سکه، نمی‌توان نشر اخبار لحظه‌به‌لحظه از قیمت سکه و ارز را در هجوم مردم به بازار نادیده گرفت؛ به نحوی که حتی در شهرستان‌هایی که فرسنگ‌ها از بازار مکاره‌ی ارز تهران فاصله داشتند، ثروت‌های اندک و پس‌اندازهای مردم به سمت بازار ارز و سکه هدایت شد و موجب افزایش تقاضا و به تبع آن، افزایش شدید قیمت ارز و سکه شد.

همچنین هجوم برخی از مردم به بازارهای اقتصادی برای ذخیره‌سازی خانگی کالاها (خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا، 1391) در روزهای اخیر، به نوعی ناشی از همین نیازسازی‌های کاذبی بود که حتی اگر رسانه‌ها در تهییج، تحریک و القای این نگرانی به خانواده‌ها نقشی نداشتند، می‌توانستند در کاهش این التهاب نقش‌آفرینی کنند.

برجسته‌سازی ابزار رسانه برای مشارکت بیشتر

حال سؤالی که مطرح می‌شود این است که ابزار رسانه برای آگاه‌‌ کردنِ مخاطب از آنچه نمی‌داند چیست؟
نظریه‌ی «برجسته‌‌سازی»[2] به تشریح یکی از این ابزارها می‌پردازد که در سال 1972 میلادی توسط «مکسول مک‌کامبز»[3] و «دونلد شاوه»[4] در مطالعه‌ی اساسی‌شان در مورد نقش رسانه در مبارزه‌ی‌ انتخاباتی ریاست‌جمهوری 1986 میلادی در چپل هیل، کارولینای‌ شمالی مطرح شد. «برجسته‌سازی» به اولویت‌گذاری بر برنامه‌ای خاص اطلاق می‌شود، اما اصطلاحاً می‌توان گفت: «برجسته‌سازی یعنی این اندیشه که‌ رسانه‌های خبری با ارائه‌ی خبرها، موضوع‌هایی را که مردم درباره‌ی‌ آن‌ها می‌اندیشند، تعیین می‌کنند.» (شاکری، 1384)هر روز سردبیران و دبیران اخبار ‌ـ‌خبربانان در سیستم رسانه‌ای‌ خبر‌ـ باید تصمیم بگیرند که کدام عنوان خبری می‌تواند پذیرفته یا رد شود. علاوه بر این، عنوان‌هایی که از مجرای خبربانی می‌گذرند، هنگام ارائه به مخاطبان، با همه‌ی آن‌ها یکسان رفتار نمی‌شود. بعضی‌ها به تفصیل و بقیه به طور بسیار کوتاه عرضه می‌شوند. بعضی از این‌ عنوان‌ها به سرعت در قالب اخبار رادیویی و تلویزیونی پخش می‌شوند، اما بقیه این موقعیت را پیدا نمی‌کنند. از طریق اندازه‌ی تیتر و مکان‌ قرار گرفتن آن در صفحه‌ی روزنامه است که جراید آشکارا به یک خبر، بها و ارزش می‌دهند. «برجسته‌سازی» ادعا می‌کند که مخاطبان، این‌ برجستگی‌ها را از رسانه‌های خبری می‌گیرند و آن را همراه مجموعه‌ی‌ مشابهی از ارزش‌ها در دستورکارهای شخصی خود می‌گنجانند (پورنظری، بهمن 1388).

مفهوم کارکرد برجسته‌سازی رسانه‌های عمومی، یک مفهوم ارتباطی‌ است که وجود رابطه‌ای قوی بین تأکید بر ارتباط جمعی و برجستگی‌ این مباحث برای افراد در بین مخاطبان را تصریح می‌کند. این مفهوم‌ در شرایط علت و معلول بیان می‌شود: «برجستگی بیشتر یک مبحث یا یک موضوع در رسانه‌های عمومی، باعث برجستگی همان مبحث یا موضوع در میان مردم می‌شود.» (پورنظری، بهمن 1388)

در جریان بحران اخیر ارز و سکه، در مورد رسانه‌های مجازی به طور خاص و سپس در مورد رسانه‌های مکتوب و مطبوعات در درجه‌ی دوم، این مسئله به شکل واضحی قابل مشاهده است؛ به نحوی که رسانه‌های داخلی با انگاره‌سازی، خواسته یا ناخواسته، به این مسئله دامن زدند که مسئله‌ی نوسانات بازار ارز و کاهش ارزش سرمایه‌های فردی یک خانواده، مسئله‌ی اول اقتصادی کشور است و با این کار اسباب مشارکتِ ناآگاهانه‌ی بیشتر مردم را در معاملات بازار ارز و سکه در روزهایی که دلالان به دنبال منافع شخصی خویش بودند فراهم کردند.

انتشار پیامک‌هایی حاوی قیمت سکه و ارز (تریبون مستضعفین، 1391)، آن هم به صورت مستمر و لحظه‌ای، برای گستره‌ای از مخاطبان که در تعامل مستقیم با این اخبار نیستند، توسط برخی رسانه‌ها را باید در همین راستا ارزیابی کرد. هرچند این‌ عوامل به طور مستقیم با نوسانات بازار ارز دخیل نیستند، اما به طور غیرمستقیم بر حضور مردم در بازار ملتهب ارز و سکه تأثیر می‌گذارند و سبب التهاب بیشتر بازار می‌شوند.به طور کلی، تهییج، تحریک و بازدارندگی مردم برای حضور در بازارهای اقتصادی تا حد زیادی اهرمی است در دست رسانه‌ها که با تغییر یا جابه‌جایی هر یک از پارامترهای ثابت خانواده، آن‌ها را برای ایجاد یک تغییر ناخواسته آماده می‌کنند و این امکان را می‌دهند تا برای رسیدن به نقطه‌ی ثبات جدید تصمیمی جدید بگیرند؛ اما این بار با پیش‌شرط‌های جدید!

تکرار یا تواتر، سلاح بی‌رقیبِ رسانه است که مخاطب هر گاه با حجم عظیمی از تکرار و تکرار و تکرارِ الوان مواجه می‌شود، ناچار یکی از رنگ‌ها را می‌پذیرد، بدون آنکه بداند در پسِ این رنگ‌ها یک نقش نشسته است. با این روش، حقیقت گم می‌شود و رنگ‌بازی رسانه‌ای است که ذهن‌ها را تسخیر می‌کند. باید پذیرفت امروزه رسانه به عنوان پُلی برای ارتباط دوسویه و به عبارت بهتر، مشارکت با مخاطب، نه تنها در بیان واقعیات اجتماعی دخیل است، که محلی است برای ساخت واقعیات!

حال با توجه به نکاتی که بیان شد، این سؤال مطرح می‌شود که چگونه می‌توان رسانه را در راستای ایجاد یک مشارکتِ درست با مردم به کار گرفت؟ ابزار مخاطب برای یک مشارکتِ فعال در تعاملِ با رسانه چیست؟

آنچه در تعامل رسانه با مخاطب در جریان بحران ارز و سکه به نظر رسید، در برخی موارد یک مشارکتِ منفعل و یک‌سویه بود. با همه‌ی این‌ها، رسالت اصلی و مهم رسانه آگاهی‌دهی درست به مخاطب است از آنچه نمی‌داند و باید بداند. باید گفت در کنار جنبه‌های درست اطلاع‌رسانیِ رسانه‌ها در همین جریان التهاب بازار اقتصادی، می‌بایست رسانه نقش اصلی خود، یعنی تجهیز کردن مخاطبان به توانایی‌ها و مهارت‌های تحلیل، نقد و ارزشیابی محتوایی پیام‌ها را پیدا کند. برای مثال، تولید برنامه‌هایی در راستای آگاهی‌دهی مخاطب از تبعات احتمالی ملتهب ‌شدن بازار با هجوم ناخواسته‌ی آن‌ها یا ریشه‌یابی علت‌های اصلی بحران‌ اخیر ارز و سکه، می‌تواند کمک کند تا رسانه‌ به جای تعاملی یک‌سویه با مخاطب، به سمت تعاملی هوشمند و مشارکت‌جو گام بردارد.منابع:

1.ا. ا. پورنظری، کتاب ماه علوم اجتماعی در تهران، شماره‌ی 23، بهمن 1388، ص 82.
2.م. شاکری، رسانه‌های جمعی و انتخابات ریاست‌جمهوری، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صداوسیما، 1384.
3. م. واکر، م. قائد در، قدرت‌های جهان مطبوعات، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 305.
4. س. ورنر و ج. تانکارد، ع. دهقان در، نظریه‌های ارتباط‌جمعی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 328.

پی‌نوشت‌ها:
[1] Community Involvement
[2] AGENDA SETTNIG
[3] Maxwell Mc.Combs
[4] Donald Show

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.