سه‌شنبه 12 مارس 13 | 12:25
نسبت فعالان فرهنگی و دهه پیشرفت و عدالت

فرهنگ؛ تنها راه کار اساسی پیشرفت

سعید خورشیدی

در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، یک نکته مهم، «مسأله شدن» یک موضوع یا یک مشکل است. اما چه چیزی یک موضوع را مسأله می‌کند؟ «رسانه». رسانه‌ها هستند که مسایل و مشکلات جامعه را به رخ مسئولان و سیاست‌گذاران می‌کشند و آن‌ها را به حل آن مشکلات ترغیب یا وادار می‌کنند. حال اگر ساختار حاکم بر رسانه‌ها فاسد باشد، یا جامعه از فقدان عدالت رسانه‌ای رنج ببرد، آن وقت مشکلات واقعی و اصلی جامعه برجسته نمی‌شوند


سعید خورشیدی

سعید خورشیدی- دهه پیشرفت و عدالت به نیمه رسید ولی همچنان هیچ حرکت درخوری از طرف بدنه فرهنگی کشور شروع نشده است. اگر جشنواره عمار و یکی دو حرکت مشابه آن را که آنها هم بهانه فتنه ایجاد شدند نه دهه پیشرفت و عدالت مستثنا کنیم خواهیم دید که به راستی شاهد هیچ حرکتی در عرصه فرهنگ نه در مباحث سیاست گذاری و کلان و نه در بدنه مردمی نبوده و نیستیم. به همین دلیل به سراغ دکتر سعید خورشیدی،‌ کارشناس فرهنگ و ارتباطات رفته ایم و از ایشان درباره نسبت فرهنگ و فعالان فرهنگی با این دهه سؤال کرده ایم که در قالب یک یادداشت شفاهی از محضرتان خواهد گذشت.

درباره نسبت فرهنگ و فعالان فرهنگی با دهه پیشرفت و عدالت از دو منظر می توان سخن گفت؛

فرهنگ؛ راه کار اساسی پیشرفت

منظر اول آن است که صرف نظر از هر تعریف و تلقی ای که ما از مفاهیم «پیشرفت و عدالت» داریم (مثلا ممکن است کسی آن ها را فقط به صورت یک مسئله اقتصادی بداند و یا فرد دیگری تصوری صنعتی و فن آورانه از آن ها داشته باشد و…) با توجه به این که رهبر انقلاب این موضوع را به عنوان یک گفتمان جدید و شعار و هدف دهه ی چهارم انقلاب مطرح کرده اند، یک راه کار اساسی تحقق این گفتمان و دستیابی به اهداف آن، راه کار فرهنگی است. یعنی در یک نگاه حداقلی می توان به عرصه ی فرهنگ و فعالیت های فرهنگی به مثابه روش رسیدن به اهداف دهه ی «پیشرفت و عدالت» نگاه کرد. برای مثال تحقق عدالت اقتصادی منوط به تحقق و پیگیری «عدالت فرهنگی» و «عدالت رسانه ای» است.

در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، یک نکته مهم، «مسأله شدن» یک موضوع یا یک مشکل است. اما چه چیزی یک موضوع را مسأله می‌کند؟ «رسانه». رسانه ها هستند که مسایل و مشکلات جامعه را به رخ مسئولان و سیاست گذاران می کشند و آن ها را به حل آن مشکلات ترغیب یا وادار می کنند. حال اگر ساختار حاکم بر رسانه ها فاسد باشد، یا جامعه از فقدان عدالت رسانه ای رنج ببرد، آن وقت مشکلات واقعی و اصلی جامعه برجسته نمی شوند لذا پیرامون موضوع مورد نظر هیچ سیاست گذاری ای اتفاق نمی افتد.

از طرفی بر اساس این مبنا که: عمل انسان مبتنی بر آگاهی ها و نوع نگاه و جهان بینی اوست، کار فرهنگی در جهت رسیدن به یک هدف، نسبت به سایر فعالیت ها از اصالت بیشتری برخوردار است. در ماجرای انقلاب اسلامی هم امام با نگاه به همین مبنا عمل کرد. گروه های دیگری بودند که برای رسیدن به سرنگونی رژیم پهلوی از راه های چریکی، پارلمانی و… وارد شدند ولی امام بر کار تبلیغی- فرهنگی و آگاهی بخشی به آحاد مردم تاکید و تکیه داشت. در شرایط کنونی نیز به منظور پیگیری اهداف انقلاب اسلامی در هر زمینه ای، باید اصالت را به کار فرهنگی بدهیم، به ویژه اگر بخواهیم یک حرکت و جریان اجتماعی راه بیاندازیم. یعنی اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی صرفا به دنبال افزایش تولید ملی، ثروت عمومی، رفع فقر اقتصادی و عدالت اقتصادی و… باشد، ناگزیر است که برای رسیدن به این اهداف سراغ مسایل فرهنگی هم برود. برخی از دوستان در خاطرات خودشان از اردوهای جهادی نقل می کردند که: «اساسی ترین گره توسعه و تولید ثروت و رفع فقر در مناطق روستایی، روحیات و نوع تفکر روستایی هاست. مثلا برخی شان به علت پاره ای سیاست های غلط، روحیه کمیته ی امدادی پیدا کرده اند، برخی دیگر اهل خطر و چالش نیستند، برخی دیگر شیفتگی بیش از حد به شهرهای بزرگ دارند به گونه ای که اگر حتی اگر امکانات اقتصادی حد اقلی هم داشته باشند خیلی سریع گزینه ی مهاجرت به شهر برای شان جدی می شود و… .» خوب تا این مشکلات فرهنگی حل نشود، هر قدر هم در زمینه محرومیت زدایی هزینه شود به نتیجه ی مطلوبت منتهی نمی شود. مثال دیگری که یکی از اساتید رشته اقتصاد مطرح می کرد از این هم جالب تر بود. ایشان می گفت: «طبق همه ی شاخص های فقرزدایی، کارنامه ی جمهوری اسلامی در مسأله ی فقرزدایی پس از انقلاب، کارنامه ی موفقی است اما ادراک خود مردم این است که فقیرتر شده اند. این یعنی نظام متناسب با سیاست های اقتصادی ای که در پیش گرفته است سیاست فرهنگی نداشته است، چون مسأله ادراک یک مسأله کاملا فرهنگی است. اگر همراه تلاش برای عدالت اقتصادی، توجهی هم به ترویج روحیه ی قناعت می شد، شاید وضعیت به گونه ای دیگر بود.»

تأمل در مفهوم پیشرفت و عدالت

منظر دوم به نوعی تأمل در خود مفهوم «پیشرفت و عدالت» برمی گردد؛ یعنی پرداختن نظری و تئوریک به مسأله ی «پیشرفت و عدالت» و به عبارتی پاسخ به این سئوال که؛ اساسا «پیشرفت و عدالت» با توجه به مبانی انقلاب اسلامی و نظرات امام و رهبری چه معنایی دارند؟

از آنجا که این دو مفهوم ذیل پارادایم های مختلف، معانی و دلالت های متفاوتی می توانند داشته باشند؛ هر کدام از این معانی متفاوت، نسبت متفاوتی هم با مقوله ی فرهنگ پیدا می کنند. رویکردی که انسان را صرفا مادی می بیند طبیعتا پیشرفت و عدالت را هم عمدتا در حوزه ی اقتصاد و صنعت معنا می کند. این رویکرد حداکثر می تواند به فعالیت های فرهنگی به عنوان یک روش توسعه در کنار روش های دیگر بنگرد. حال آنکه اگر رویکردی شاخص های فرهنگی را حتی به صورت حداقلی در مفهوم «پیشرفت و عدالت» دخیل بداند، نسبتی متفاوت با فرهنگ برقرار می کند.

در چنین شرایطی قطعا نگاهی که به صورت مبنایی اصالت را به فرهنگ و حوزه‌ی آگاهی‌های انسان می دهد، مهم‌ترین و اساسی‌ترین شاخصه‌های پیشرفت و عدالت را در پرداختن به حوزه‌ی فرهنگ می‌بیند. در این رویکرد سایر حوزه‌ها به نسبت تاثیر و تأثری که بر این حوزه دارند، اهمیت می‌یابند. این، یک زاویه ی جدید است که ادعا دارد همه تعاریف اقتصادی، صنعتی و … از پیشرفت و عدالت را باید ذیل بستر و زمینه ی فرهنگی دید. مثلا آقای حکیمی در الحیاه می‌گوید: در نظام اسلامی امکانات مادی و … و عدالت اجتماعی باید فراهم شوند تا مردم دیندار شوند و دیندار بمانند. تا این امکانات نباشد «حرکت اجتماعی» به سمت دینداری اتفاق نمی‌افتد هرچند افراد به صورت فردی و شخصی می‌توانند دیندار باشند. این هم یک زاویه دید مهم است که با تأمل در خود مفهوم پیشرفت و عدالت حاصل می شود. این تامل نظری و نگاه تئوریک به مقوله پیشرفت و عدالت را می توان از خود فرمایشات رهبری شروع کرد و سراغ دیگر اندیشمندان هم رفت.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.