حجتالاسلام رحیمیان – همان گونه که بنای یک برج عظیم متناسب با کاربری مورد نظر، بدون نقشهای که از پی تا اسکلت و نازککاریهایش بر اساس محاسبات دقیق مهندسی فراهم شده باشند، امکانپذیر نیست، فرهنگ یک جامعه بزرگ هم با پیچیدگیها و ابعاد مختلف، بدون نقشه و مهندسی دقیق غیرممکن است، مضافاً بر این که تفاوت بنای یک ساختمان و ساختن و پرداختن فرهنگ یک جامعه از زمین تا آسمان است؛ با این حال با اندکی تسامح میتوان مهندسی فرهنگی را ترسیم دقیقی از زیربناها (اصول)، بایدها و نبایدها (احکام) و شایدها و نشایدها (آداب و سنن) دانست.
تفاوت فرهنگ غرب و فرهنگ اسلام
پیش از طرح بحث، ذکر این نکته ضروری است گه تفاوت این دو فرهنگ، ریشه در تضاد بین جهانبینی مادی و الحادی و جهانبینی توحیدی دارد و در نتیجه، باورها، بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدهای منبعث از هر یک از این دو فرهنگ، متفاوت و در بسیاری از موارد متضادند و طبعا شاخصهای مصلحت و مفسده و سود و زیان از منظر اندیشه و فرهنگی که آغاز و پایان انسان را فاصله بین تولد و مرگ میبیند با مکتبی که انسان را بعد از تولد، جاودانه و مرگ را مرحله دیگری از ادامه حیات انسان در راستای ابدیت میداند، همگون نیستند، بلکه برعکس، آنچه در یکی، سود تلقی میشود، در دیگری زیان به شمار میآید و مفسدهای که در این فرهنگ، زیان پنداشته میشود، در دیگری عین منفعت محسوب میشود. فیالمثل در مفهوم آزادی، آنچه در فرهنگ غرب آزادی تلقی میشود، در مکتب اسلام عین اسارت و آنچه از نظر آنها اسارت به شمار میرود، در اسلام عین آزادی است.
اهمیت مهندسی فرهنگی
نظام اسلامی جز در یک جامعه اسلامی قوام و دوام نمییابد و جامعه اسلامی هم جز با فرهنگ اسلامی شکل نمیگیرد. جامعه ما همچنان گرفتار رسوبات فرهنگ ستمشاهی و آمیزهای از فرهنگهای جاهلی و خرافی بومی و غربی است و هر چند نمودها و نمادهایی از فرهنگ اسلامی را هم مشاهده میکنیم، اما از آنجا که عقاید التقاطی هرگز به فلاح نمیانجامند، فرهنگ التقاطی امروز جامعه ما هم متضمن رستگاری نیست و چه بسا فرهنگ التقاطی نه دنیای مادی ما را آباد کند، نه معنویـت و آخـرتمان را، در حالی که فرهنگ اسلام بیتردید ضامن سعادت دنیا و آخرت انسانهاست.
امروز جامعه ما آماج فراگیرترین و سختترین تهاجم فرهنگی غرب است، تهاجمی که نمونه آن در طول تاریخ کشور ما بینظیر است. در زمانهای که دشمن با میلیونها سایت، کتاب، نشریه و… و هزاران شبکه تلویزیونی، رادیویی و… باورها و بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدها، یعنی همه اصول و ارزشها و هویت فرهنگی جامعه ما را نشانه گرفته است، آیا بقای نظام اسلامی، استقلال و آزادی و حتی بقای جامعه و حیات و عزت ما جز با احیا، تثبیت و نهادینه کردن فرهنگ اسلامی امکانپذیر است؟ و آیا فرهنگ اسلامی جز با مهندسی و برخورداری از نقشه جامع و کامل محقق میشود؟
بنابراین، سند فرهنگی، ضمن پالایش و پاکسازی حوزه فرهنگ از مؤلفهها و متغیرهای ضدارزشی، باید به ارزشهای متعالی الهی آراسته شود و مبتنی بر اسلام ناب محمدی (ص) شکل بگیرد.
هدف فرهنگ اسلامی
فرهنگ اسلامی هدفی جز تأمین سعادت دنیا و آخرت برای فرد و جامعه ندارد. از نظر اسلام، فلسفه وجودی و کمال حقیقی و سعادت انسان جز با حرکت در صراط مستقیم عبودیت و قرب حق امکانپذیر نیست.
حال اگر به این دو اصل که برگرفته از قرآن و سخن خالق انسانند، باور داشته باشیم، هر باور و رفتاری که انسان را در مسیر قرب به حق سوق دهد، فرهنگی و آنچه که متضمن قرب به حق نباشد، غیرفرهنگی است و در نتیجه، هر باور و رفتاری که انسان را از قرب به حق باز دارد و او را از خدا دور کند، ضدفرهنگی به شمار میآید.
با این معیار میتوان فرهنگی یا غیرفرهنگی و ضدفرهنگی بودن هر اندیشه و رفتاری را سنجید. مثلاً آیا فلان فیلم سینمایی فرهنگی یا غیرفرهنگی یا ضدفرهنگی است؟ با قرار دادن آن در سنجه فوق میگوییم اگر اثری تماشاگران را به خدا نزدیک کند، فرهنگی، اگر بیاثر باشد، غیرفرهنگی و اگر آنان از خدا دور کند، ضدفرهنگی است. بدین ترتیب میتوان همه فیلمها، سریالها، نمایشها، موسیقیها و دیگر هنرها را با این معیار ارزیابی کرد و سینما، تلویزیون، فرهنگسراها، کانونهای فرهنگی و… به عنوان ظرف و ابزار اکران و پخش فیلمها و سریالها و انجام سایر فعالیتهای هنری و فرهنگی، تابعی از این ارزیابی محتوایی و مظروف آنهاست. این رسانهها و کانونها چنانچه عرضهکننده محتوایی باشند که جامعه را از خدا و ارزشهای الهی دور میکند، تبدیل به ابزار ضدفرهنگی میشوند و نقش گوساله سامری و مسجد ضرار را بازی میکنند که از درون، ارزشهای دینی و اخلاقی جامعه را مورد تهاجم قرار میدهند. در باره نوع برخورد با چنین رسانهها و مراکزی باید در بحثی جداگانه از متن قرآن ادله روشنی را بیان کنیم.
شمول و گستردگی حوزه فرهنگ
اسلام نظامی جامع و هماهنگ است و باورها، باطن، ظاهر، رفتار، جسم و جان، دنیا و آخرت، فرد و خانواده و جامعه، روابط بین انسان و خدا، انسان با انسان، انسان با سایر مخلوقات و خلاصه کلیه شئون و ابعاد زندگی او را در بر میگیرد. در دین خدا از هیچ امری که موجبات سعادت و کمال آدمی را فراهم آورد و یا مانع سیر تکاملی او شود، غفلت نشده است. در میان تمام این عناصر، هماهنگی کامل برقرار است و آنچه در اسلام اثباتاً یا نفیاً بیان شده، هماهنگ با فطرت و منطبق با استعدادها و ظرفیتهای تکوینی انسان است.
ویژگیهای یک فرهنگ اسلامی اجمالاً عبارتند از:
الف) اصول و باورهای درونی، یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد، نبوت و امامت
ب) باید و نبایدها شامل احکام ایجابی و سلبی یا واجبات و محرمات
ج) شایدها و نشایدها مشتمل بر مستحبات و مکروهات.
در ادبیات دینی، این سه عنوان به اصول، احکام و اخلاق تقسیمبندی شدهاند.
بنابراین فرهنگ اسلامی زمانی در فرد، خانواده، جامعه و یک نظام مستقر میگردد که مجموعه سه بخش فوق در آن تحقق عینی پیدا کنند.
رابطه بین اصول، احکام و اخلاق
اشاره کردیم که در یک بنا، تا پی و اسکلت تکمیل نشوند، نازککاریهای داخل بنا معنا ندارد. اسکلت بنا بدون پایه و پی محکم نمیتواند سرپا بایستد و نازککاریهائی چون در، پنجره، کفسازی، گچکاری، گچبری، گرمایش، سرمایش و… بدون وجود اسکلت، ممکن نیستند. در عین حال پی و پایه ساختمان بدون اسکلت و اسکلت بدون نازککاری قابل استفاده نیستند و در یک بنا تا وقتی این سه عنصر با هم ترکیب و هماهنگ نشوند، نمیتوان در آن زندگی کرد.
در مورد فرهنگ هم تا اعتقاد حقیقی به اصول دین در انسان ریشه نداشته باشد، انجام واقعی واجبات و ترک محرمات یعنی مراعات بایدها و نبایدها در فرد و جامعه، پایدار نیستند و تا زمانی که انجام واجبات و ترک محرمات در فرد و جامعه نهادینه نشوند، آداب و سنن و مستحبات و مکروهـات به ثمــر نمینشینند و تا مجموعه این امور در یک جامعه تحقق نیابد، فرهنگ اسلامی شکل نمیگیرد.
عناصر تعیینکننده در تحقق فرهنگ اسلامی
گفتیم که در تحقق فرهنگ اسلامی، عقاید و جهانبینی نقش زیربنا را دارند و پس از آن رعایت واجبات و محرمات از اهمیت خاصی برخوردار است، اما نقش نهایی، بیشتر به آداب و سنن و مستحبات ارتباط دارد؛ از همین روی، پیغمبر اکرم«ص» فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» یعنی فلسفه و هدف نهایی بعثت، مکارم اخلاق است که همانا بالاترین فضایل اخلاقی است و لذا عاملی که زندگی را شیرین و جامعه را نورانی میکند، اخلاق و آداب اسلامی است که قطعاً ریشه در واجبات و عقاید حقه دارند.
مثلاً اساس ازدواج و زندگی زناشویی اسلامی بر اعتقادات استوار است. در عین حال در ازدواج مجموعهای از بایدها و نبایدها و احکام واجب و حرام وجود دارند که التزام به آنها واجب است، ولی کافی نیست. زندگی زناشویی با رعایت بایدها و نبایدها، مانند اسکلت ساختمانی است که هر چند محکم باشد، ولی اگر در، پنجره، شیشه، فرش، نور، گرمایش، سرمایش و… نداشته باشد، نمیتوان در آن زندگی کرد، بنابراین آنچه زندگی خانوادگی و رابطه بین پدر و مادر و فرزندان را نورانی و شیرین میکند، التزام همه اعضای خانواده به رعایت مکارم اخلاق و پیراستن از رذائل اخلاقی است.
مهمترین راهکارها برای اجرای مهندسی فرهنگی
فرزندان جامعه ما در حساسترین فصل زندگی، به مدت 12 سال در اختیار آموزش و پرورش قرار میگیرند. در «آموزش» باید ببینیم مهمترین نیاز چیست؟ دانشهایی که در این مدت آموزش داده میشوند همانند موضوعات دیگر مشمول احکام خمسه، یعنی علم واجب، علم مستحب، علم مباح، علم مکروه و علم حرام هستند.
سرمایه ارزشمند و بیبدیل عمر انسان باید فقط صرف دانشهایی شود که برای دنیا یا آخرت یا هر دو مفیدند و همراه با قصد قربت، تبدیل به عبادت میشوند. روشن است در رتبهبندی بین علم مباح، مستحب و واجب، اولویت با علم واجب است. علوم و دانشهای واجب نیز به نوبـه خـود اولویتهایی دارند. برخی از علوم واجب کفایی هستند، مثل اجتهاد در فقه یا علم پزشکی. در واجب کفایی، لازم نیست همه آحاد جامعه، فقیه یا پزشک شوند، بلکه در حد رفع نیاز جامعه کفایت میکند، اما بالاتر از آن واجب عینی است، یعنی واجبی که انجام آن برای تک تک افراد جامعه واجب است، مانند نماز یا حفظ سلامتی جسم و جان.
مهمترین واجب عینی، اصول دین است که وقتی فرزند به سن تکلیف میرسد باید به او آموخت، یعنی عقیده به اصول دین بهطور استدلالی و در حد فهم دانشآموز، انجام صحیح واجبات به طور عملی و همچنین آگاهی از محرمات قطعی از جمله واجبات عینی هستند و باید اولین اولویت نظام آموزش و پرورش باشند.
بنابراین نظام آموزش و پرورش ما باید از اساس دگرگون شود تا خروجی آن پس از 12 سال، مسلمان معتقد به اصول دین و ملتزم به احکام و واجبات و محرمات باشد و نه فقط درس معارف و تعلیمات دینی و قرآن که دروس فیزیک، شیمی، زیستشناسی، روانشناسی، تاریخ و جغرافیا و… نیز برای او آیینه شناخت خدا و قدرت و علم و حکمت الهی و مدیران و معلمان نیز الگوی دینداری و اخلاق اسلامی برای دانشآموزان باشند. البته، در کنار آموزش و پرورش، تلویزیون، فیلمها، سریالها و امثال آنها هم به شکل سلبی و ایجابی بسیار تأثیرگذارند.
نقطه حرکت در مهندسی فرهنگی
صدها بلکه هزاران موضوع و مسئله مهم وجود دارند که باید در یک مهندسی جامع فرهنگی همه آنها را در نظر گرفت و در فرآیندی مناسب، برای اجرای آنها اقدامات لازم را به عمل آورد.
اما براساس قانون عقلی، اصلی و فرعی کردن امور و تقدم اهم بر مهم لازم است و لذا بایستی امور اصلی و اهم را شناسایی و اقداماتمان را عمدتاً روی آنها متمرکز کنیم. بدیهی است تمرکز روی یک یا چند موضوع معدود، در قیاس با پراکندگی نیروها و امکانات روی صدها موضوع، تاثیر و موفقیت بیشتری را به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر، تحقق موضوعات اصلی درونی، خود تعداد زیادی از موضوعات حاشیهای را بهطور طبیعی حل میکند.
تشخیص اولویتها
برای تشخیص اولویتها باید به مبدأ وحی و سخن پروردگار مراجعه کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم، زیرا فقط خالق انسان، میداند(1) او را برای چه خلـق کـرده،(2) و اوست که میداند مأموریت انسان در دنیا چیست؟(3) مقصد و کمال انسان و راه دستیابی به کمال حقیقی انسان را فقط اوست که میداند.(4) اگر مقصد و غایت ما فرهنگ اسلام ناب است، لاجرم باید از التقاط در بینش و مبادی بپرهیزیم و به مرتبه اخلاص در دین برسیم. رهبری بهحق رهرو و مبین راستین اندیشه و راه امام است و امام هم از روز اول نهضت با صدای بلند اعلام کرد که ما جز قال الباقر و قال الصادق چیزی نداریم؛ بنابراین نه تنها باید جزء جزء معارف و احکام اسلام ناب را در خود و در جامعه پیاده کنیم، بلکه اولویتها را هم باید از قرآن و معلمان قرآن یعنی اهل بیت(ع) اخذ و اجرا کنیم.
مهمترین موضوعات از منظر وحی
به قول امام، قرآن کتاب انسانسازی است و لذا باید دقت کنیم و ببینیم قرآن روی چه موضوعاتی تأکید کرده است، زیرا تأکید و تکرار، یقیناً نشانه اهمیت موضوع است. بیشترین تأکید قرآن در مرحله اعتقاد و باورها، مربوط به مبدأ و معاد است. حدود یک چهارم قرآن در باره معاد است که نشانه نقش سرنوشتساز این باور در رفتار و کردار انسان است. چگونگی تثبیت و نهادینه شدن این باور در آحاد جامعه و راهکارهایی که از قرآن و احادیث میتوان استفاده کرد، نیازمند تبیین و تامل بسیار است
اما در عرصه اعمال، قرآن بارها بر اهمیت نماز تأکید کرده است. اقامه نماز غیر از خواندن نماز است. اقامه صحیح نماز ضمن این که یاد و پیوند با مبدأ و معاد را تقویت و باعث رسوخ ایمان به مبدأ و معاد میشود، متضمن تحقق و نهادینه شدن عموم احکام یعنی بایدها و نبایدهاست و در مرتبه بالاتر، نماز «مقبول»، فضایل و مکارم اخلاق را در فرد و جامعه محقق میسازد. در قرآن صراحتاً آمده است که نماز، جامعه را از فحشا و منکرات بازمیدارد(5) . از سوی دیگر ضایع شدن نماز، پیروی از شهوات را به دنبال دارد و عامل سرگشتگی انسانهاست(6) . قرآن سرآمد عوامل جهنمی شدن انسان را بینمازی اعلام کرده (7) و فقط مؤمنان را اهل رستگاری و اولین ویژگی آنها را اقامه نماز دانسته است.
آیا صدها آیه قرآن و هزاران حدیث در اهمیت نماز و بیان آثار آن کافی نیستند که اقامه نماز در صدر اولویتهای عملی برای تحقق فرهنگ اسلامی قرار گیرد؟ آیا این که در زیارت همه ائمه، در صدر ویژگیهای هر یک میخوانیم که: «اشهد انک قد اقمت الصلوه و…» دلیل بر این نیست که اولین و نقشآفرینترین وظیفه نظام، اقامه نماز است.
آیه 41 سوره حج تکلیف همه را در این زمینه روشن میکند: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ» هر کسی به اندازه تمکنی که خدا به او عنایت کرده است، اولین وظیفهاش اقامه نماز است. این موضوع از تمکنی که پدر در خانواده دارد شروع میشود: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا»(8) و نکته جالب اینکه در این آیه برای به نتیجه رساندن مأموریت امر به نماز در خانواده، با امر «وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا»، بر اهتمام مجدانه توأم با صبوری و پایداری تأکید شده است.
از اطلاق «إِن مَّکَّنَّاهُمْ» در آیه41 سوره حج معلوم میشود که مثلاً تمکن معلم در قبال شاگردان، تمکن مدیر مدرسه و دانشگاه، تمکن فرماندار و استاندار، تمکن هر یک از وزرا، تمکن رئیسجمهور و خلاصه هرگونه تمکنی که خداوند به هر کسی در هر موقعیت و مقام و جایگاهی عنایت فرموده است، اولیـن و مهمتـریـن وظیفه او اقامه نماز در حوزه تمکن، نفوذ و مدیریت اوست و یقیناً شورای انقلاب فرهنگی و دبیرخانه و شورای مهندسی فرهنگی آن، از اطلاق این آیه خارج نیستند.
نماز ضامن اجرای احکام
هر یک از شرایط صحت نماز، ضامن تحقق یکی از احکام اسلام است. مثلاً در مورد بدحجابی که امروز یکی از معضلات اجتماعی است، دختری که قبل از تکلیف نماز را میآموزد، همزمان، پوشش و حجاب را تمرین میکند و با آن مأنوس میشود و با رسیدن به تکلیف و مداومت بر روزی پنج بار نماز خواندن به طور طبیعی، التزام به حجاب در او نهادینــه میشود.
مثال دیگر شرط مباح بودن مکان، لباس، آب وضو و غسل نمازگزار است که ضامن اجتناب از مکاسب محرمه و انتخاب شغل و ممر درآمد حلال است. کار هم وقتی درآمدش حلال است که همه موازین شرعی در آن رعایت شود. مثلاً اگر کارمند است، دقیقهای از وقتش را که در تعهد اداره است، کم نگذارد، یعنی همه 8 ساعتی را که تعهد کرده کار مفید انجام دهد، در کارش تقلب یا کمفروشی نکند، از سرهم بندی در کار اجتناب کند و… با رعایت این شرط، مسئلــه بهرهوری، تولید متقن و… تأمین میشود.
هنگامی که فرد، کار حلالی را طبق موازین شرعی انجام داد و درآمد صد در صد حلالی را به دست آورد، باز هم شرطی را باید رعایت کند دارد و باید سال خمسی داشته باشد و اگر خمس یا دیگر پرداختهای واجب به آن درآمد تعلق گرفت، پرداخت کند که اگر به درآمد حلال، خمس تعلق گیرد، ولو یک ریال و با بقیه اموالش مخلوط شود، تصرف در کل آن جایز نیست. اگر در یک خانه 500 میلیونی به اندازه یک تومان از محل شغل یا درآمد حرام یا حلال اما آمیخته با خمس باشد، نماز در آن خانه مشکل شرعی دارد. بدیهی است که با رعایت این نکات، اقتصاد یک جامعه نمازخوان واقعی سامان پیدا میکند.
نماز، عمود و خیمه محوری دین است و با اقامه واقعی آن، اولویتهای بعدی از جمله امر به معروف و نهی از منکر نیز محقق میشوند. تبیین آثار و دستاوردهای فرهنگی و تربیتی نمازجماعت و نیز نقش بیبدیل و ظرفیت فوقالعاده مسجد در ساختن و پرداختن فرهنگ اسلامی نیز نیازمند بحث مفصلی است.
نقش مسجد در فرهنگسازی
پیغمبر اکرم«ص» بعد از مهاجرت از مکه و بهمحض ورود به مدینه، قبل از آن که به دنبال خانه شخصی و دارالاماره باشند، مسجدی را بنا کردند و آنجا را کانون عبادت خدا و محور همه امور قرار دادند. انقلاب اسلامی نیز از پایگاه مسجد آغاز شد و گسترش یافت. در دفاع مقدس، مسجد خاستگاه اصلی عموم شهدا و رزمندگان و پشتیبانی جبهه بود.
مسجدی که نقشی اساسی را در حدوث و بقای انقلاب و نظام ایفا کرد، همان مسجد دوران طاغوت بود، اما مسجدی که در دوران حاکمیت اسلام و تکامل و تعمیق فرهنگ اسلامی باید شکل گیرد، فراتر از مسجد دوران گذشته است.
از جهت کمیت با توجه به افزایش بیش از دو برابر جمعیت، حداقل نیاز به یکصد هزار مسجد جدید داریم، یعنی صد در صد افزایش. غیر از توجه به معماری، مسجد باید متناسب با محتوایی که در دوران حاکمیت اسلام تعریف میشود، تغییر یابد و تکمیل شود، اما اصل قضیه، عمران و مهندسی معنوی، محتوایی و نرمافزاری مسجد است. امام جماعت و روحانی برای هر مسجد رکن اصلی است. روحانی مسجد یعنی کسی که اشراف لازم به مسائل دینی در ابعاد معنوی، فرهنگی، تربیتی، اجتماعی و… را دارد و همه مشغولیت او امامت و حضور در مسجد است، نه این که در جاهای دیگر هم مسئولیت و اشتغال دارد و ساعتی را هم به مسجد میآید و چند جمله صحبت برای جماعت و خداحافظ.
هر مسجدی باید روحانی و امام جماعت مشخصی داشته باشد که شبانهروز با مردم محل در تماس باشد، از عقد ازدواج تا اذان و اقامه در گوش نوزادان خواندن و جلسات هفتگی در خانهها و گفتوگوی رو در رو با نوجوانان و جوانان تا مشاوره در امور و حل اختلافات خانوادگی، حساب و کتاب خمس و زکات اهل محل و همراهی در بازی و اردوی بچهها و عیادت بیماران و تلاش برای رفع گرفتاریها و…حضور موثر داشته باشد.
حضرت امام«ره» میفرمودند: «هر جای که دیدیم مردم خوبی دارد، روحانی خوبی در آنجا بود.» توجه به این ضرورت ایجاب میکند که در حوزههای علمیه، بخش ویژهای به تربیت و اعزام یکصد هزار روحانی با خصوصیات مورد نیاز این مسئولیت تربیت شوند.
پیغمبر اعظم(ص) در زمانی که از آسمان وحی و یا باران که هر دو رحمت الهی هستند، نازل میشد، خبر میدادند که: «اذا نزلت العاهات و الافات عوفی اهل المساجد» (مستدرک الوسائل/ج3 /ص356). در آن زمانی که از آسمان، فسادها و تباهیها فرو میبارد، فقط اهل مسجد در عافیت و سلامت هستند.
آیا این اشاره به زمان ما نیست که از آسمان، امواج فساد و تباهی ماهوارهها، اینترنت و… بر سر مردم میبارد، امواجی که همه مرزها را درنوردیده و تا اعماق خانهها و خلوت زندگیها نفوذ کردهاند و تمامیت ایمان و باور و اخلاق جامعه، بهخصوص جوانان را هدف گرفتهاند. قربانیان این جنگ خانمانسوز ضدفرهنگی، برعکس قربانیان جنگ نظامی دشمن که جسم آنها آسیب میبیند، ولی روحشان به معراج شهادت و بهشت جاودانه پرواز میکند، جان و روحشان تباه میشود و به اعماق جهنم دنیا و آخرت فرومیغلتند. مقایسه ساده بین اصحاب مسجد، نماز جماعت، جمعه، قرآن و عترت با اصحاب ماهواره، سینما، اینترنت… با فیلمها و بدآموزیهایش چشم ما را به واقعیتهای مهمی باز خواهد کرد و این رشته سر دراز دارد.
پینوشتها:
1ـ الا یعلم من خلق و هواللطیف الخبیر (ملک،14).
2ـ و ما خلقت الجن والانس الاّ لیعبدون (ذاریات، 56).
3ـ و امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوه (بینه، 5).
4ـ و ان هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون(انعام، 153).
5ـ … واقم الصلوه انّ الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر … (عنکبوت، 45).
6ـ فخلف من بعد هم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشبهات فسوف یلقون غیًّا(مریم، 59).
7ـ ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین (مدثر، 42 و43).
8ـ سوره طه،142.
Sorry. No data so far.