تریبون مستضعفین-سید محمد مهدی غمامی
ایران و ایرانی بیش از سه دهه است که در حال حرکت خارج از قاعدهی جهانی است حرکتی که ارزشهای بسیاری همچون تابوی تابعیت و پذیرش اقتدار قدرتهای سیاسی – اقتصادی جهان را شکسته و همچنان راست قامت دوام آورده است و البته به زعم قدرتهای مذکور احتمالاً باید در فرصتی نه چندان دور این مقاومت بشکند ولی …
این سوال برای بسیاری از نظریهپردازان و سیاستمداران همچنان در حد یک معمای حل نشدنی باقی ماندهاست؟ برای نشان دادن این پیچیدگی اندیشمندان غربی از واژهی «دلیما» (Dilemma) استفاده میکنند؟ یعنی مسئله غامض یا معماي غير قابل حل. آنها نمیدانند چرا ایران باید چنین مقاومتی را از خود نشان دهد؟ چرا این مقاومت نمیشکند؟ چگونه باید این مقاومت را در هم شکست؟ آیا تغییر یا مسخ نظام معما را حل میکند یا تحریم و جنگ؟ کدام گزینه؟.
«به تمام معنا ایران یک نمونهی اعجابآور در سطح جهان است.» (به نقل از والتر راسل در مجله امریکن اینترست) چرا که تنها کشوری است که با جستجوی کلمه تحریم و تهدید به گزینه نظامی، اولین سوژهی پر بسامد حتی در طیف مصوبات کنگره آمریکا و اتحادیه اروپاست. از یک سو تحریمهایی جامع، که تمام اقتصاد ایران را با هدفی سیاسی برای فلج شدن نشانه گرفتهاند و بدون تردید همه چیز به شکستن خواست و غرور ایرانیها منتهی میشود ولی علی الحساب مهمترین مسیر، اقتصاد است. از سوی دیگر ایران با مدلی جوان از حکمرانی، نیازمند آزادکردن پتانسیلهای بسیاری در جهت توسعه و پیشرفت است در نتیجه نیازمند اقتصادی پویا و مقاوم است. پس سیاست ایرانی هم گریزی از اقتصاد ندارد. ساده آنکه ما به سختی و با سرعت در حال دَوَران میان اقتصاد و سیاست هستیم.
دفاع حماسی در قلعه
بدون تردید ایران در چند سال اخیر با تهدیدات اقتصادی شدیدی روبرو و متحمل خسارات کلانی هم شده است. خسارتهایی که هر یک کافی بود تا یک حکومت ساقط گشته و تغییرات اقتضائی ناخواستهای را متحمل گردد. در واقع از وقتی که تحریمهای گستردهای علیه ایران در دولتهای کلینتون، بوش پسر و اوباما علیه ایران وضع شده، ایران از نظر اقتصادی با تنگناهایی عمیق روبرو گشته، به نحوی که از آن به وضعیت «دفاع در قلعه» یاد میشود. یعنی دشمن از لحاظ اقتصادی تمامی روابط ما را با دنیای بیرون به حالت هشدار و ریسک درآورده و تمام مبادلات ارزی و بانکی و بیمهای و صادرات نفتی ما را بسته است. حتی بعد از پیام نوروزی ظاهراً دوستانهی رییس جمهور اوباما، به پیشنهاد دو سناتور هم حزبی اوباما (مارک کِرک و جو مانچین) سنای آمریکا طرح منع کاربرد يورو در معاملات ايران را در سراسر جهان تصويب کرد.
از سوی دیگر کشورهای تحریمکننده با پناه دادن و حمایت از مفسدین اقتصادیای همانند خاوری، به برخی سودجویان داخلی این پیام را میدهد که اگر خیانتی به بزرگی امثال خاوری انجام دهند در پناه آنها مصون از هر تعرضی میتوانند اموال ناشی از اختلاس را پولشویی کنند. بدین معنا که به دنبال گسترش فساد درونی و بهرهگیری از پتانسیل سوجوییهای داخلی است حتی امکان واردات دارو برای شهروندان را نیز منتفی میکند تا نارضایتی درونی (بحرانی درونی قلعه) را به حد اعلای خود برساند.
با این وجود چرا این همه تهدید و فشار با انگیزهی سیاسی که البته ظرفیتهای بسیاری از اقتصاد آمریکا و کشورهای غربی را دچار فرسایش سخت میکند هنوز جوابی نگرفته است؟. به اذعان بسیاری، یک قدرت نهفته درصدد مقاومت تمام عیار است؛ مقاومتی که معادله قلعه را به هم زده و حماسی دفاع میکند، قدرتی که از درون ملت میجوشد.
نظامسازی حماسی
اینکه کشوری در خاورمیانه چه نوع حکومتی تشکیل داده است به آن سوی دنیا چه ارتباطی پیدا میکند؟ مگر ما در آمریکا برایمان فی البداهه موضوعیت دارد کدام حزب قدرت را به دست خواهد گرفت؟. ولی ظاهراً برای آن سوی دنیا تفاوت بسیار بنیادی است چرا که یک نظام متفاوت، با ادعایی متفاوت در قلب خاورمیانه، داعیه ایجاد دولتی منحصر بفرد را دارد و البته دولتی که دارای یک محبوبیت ملی و منطقهای است. اینها همه برای قدرتهای غربی یک تهدید امنیتی محسوب میگردد: وجود کشوری با ساز مخالف علیه هنجارهای غرب. و البته مدلی از حکومت که با کاستیهای متعدد توانستهاست مقبول و مجری بماند. این نظام سیاسی را باید از ساخت خود ناامید کرد، باید وی را به شکست کشاند. ولی در عمل یک مقاومت حماسی در جریان است که مردم نشان میدهند که حکومتشان برای آنها، با تمام کاستیهایش مقبول است و البته آنها در جریان یک نظامسازی هستند: نظامی با قاعدهی خودشان و خیلی مصمم.
Sorry. No data so far.