حجتالاسلام رسایی –انتخابات یازدهم ریاست جمهوری از این جهت که شورای نگهبان با قاطعیت از برخورد قانونی با دو حلقه فتنه و انحراف خبر داده بود، برجستگی یافته. بر این اساس امکان حضور چهره های شاخص در رأس فتنه همچون هاشمی رفسنجانی و دنباله های او مانند خاتمی تقریبا محال و امکان حضور مشایی در گردونه انتخابات غیر ممکن است که البته این جراحی شورای نگهبان بدون داد و فریاد نخواهد بود. بدیهی است که با پشت سر نهادن فتنه سال 88 ، جامعه قطعا آمادگی و بصیرت لازم برای این جراحی را خواهد داشت.
در این بین اما از جهتی دیگر نیز انتخابات یازدهم نسبت به انتخابات های دیگر ریاست جمهوری رخدادی استثنایی شد و آن شیوه رسیدن نخبگان، جریانات سیاسی، احزاب، گروه های مرجع به فرد اصلح بود که تا حدودی تابع عقلانیت سیاسی و دینی نبود.
در این انتخابات ما با چهار جریان مواجهیم که برای رسیدن به کاندیدای اصلح رفتار خود را بر چهار مدار استوار کردند:
1 . جریانی که بر «مدار تکلیف» تصمیمات خود را اتخاذ کرده است.
2 . جریانی که بر «مدار نظرسنجی» تصمیمات خود را اتخاذ کرد.
3 . جریانی که بر «مدار فتنه» تصمیمات خود را پایه گذاری کرد.
4 . جریانی که بر «مدار خود اصلح پنداری» وارد انتخابات شده.
جریان مبتنی بر تکلیف :
از ماه ها قبل نحوه رسیدن به کاندیدای نهایی و به عبارتی دیگر کاندیدای اصلح، یکی از مهمترین دغدغه های جریانات مختلف بود. به نظر می رسد در رأس گفتمان تکلیف مدار، آیت الله مصباح قرار دارد. در جلسه معرفی کاندیدای جبهه پایداری آنچه مهم تر از معرفی گزینه اصلح از سوی این جریان گفتمانی و انقلابی بود، اعلام علنی منطق علامه مصباح یزدی در معرفی کاندیداها و اعلام حمایت از یک کاندیدا بود. این استاد دینمدار سیاستمدار، در اقدامی بی سابقه که معمولا در عرف سیاسی رایج نیست، اعلام کردند: «دوستان [جبهه پایداری] به برادر عزيز ما [آقای دکتر لنکرانی] توصيه کردند که کانديدا بشوند. اما اگر خود ايشان [به اصلح بودن خود] باور ندارد و کس ديگري را صد در صد بهتر از خودش میداند، نبايد قبول کند، گرچه همه به او اصرار کنند. اگر با اينکه ميداند ديگري اصلح هست، خودش را کانديدا کند، خيانت کرده و بايد جواب خدا را بدهد.»
آیت الله مصباح در ادامه بیانات خود با خطاب قرار دادن جمعیت حاضر در سالن سید الشهدا اعلام کردند: «مقام معظم رهبري فرمودند کساني که نسبت به اصلح شناخت دارند بايد به ديگران معرفي کنند … بر این اساس، عزيزان جبهه پایداری ماهها مطالعه و فکر و تحقيق کردند تا اصلح را شناسایی و معرفی کنند؛ اما معرفي کردن کانديدا معنايش اين نيست که تکليف از شما ساقط ميشود، مگر اینکه با این معرفی شما به اطمینان برسید که در این صورت نیازی به تحقیق بيشتر نيست. اما اگر هنوز شک داريد بايد برويد و درباره فرد اصلح تحقيق کنيد.»
روشن است که چنین منطقی در هیچ یک از جریانات و احزاب سیاسی رایج نیست. معمولا جریانات سیاسی وقتی جلسه ای برای معرفی کاندیدای خود برپا می کنند با جزمیت و قطعیت درباره گزینه مورد نظر خود سخن می گویند و کوچکترین تردیدی درباره کاندیدای مورد نظر خود را اشتباه استراتژیک می خوانند. این منطق البته اختصاص به آیت الله مصباح ندارد بلکه چنین ادبیاتی را در بیانات مقام معظم رهبری و امام خمینی نیز می بینیم.
بیانات حضرت امام خمینی (ره) که در صحیفه امام و صحیفه نور آمده، دقیقا بر همین منطق استوار است. آنجا که ایشان می فرمایید: «احدی شرعا نمی تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رای بدهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروه ها نظر موافق داشتند، ولی رای دهنده تشخیص اش برخلاف همه آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست و نزد خداوند مسئولیت دارد و اگر گروه یا اشخاص، صلاحیت فرد یا افرادی را تشخیص دادند و از این تایید، برای رای دهنده اطمینان حاصل شد، می تواند به آنها رای دهند.»
حضرت امام در جایی دیگر می فرمودند: «در تشخیص خوب و بد، اتکال به قول غیر نکنید، مگر اشخاصی باشند که مورد اطمینان خودتان باشد، صد در صد … اگر چنانچه اشخاص مطمئن باشند که آنها تشخیص بدهند، شهادت بدهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است، آن وقت مانعی ندارد که کسی به واسطه تشخیص آنها و اطمینان به این که این صحیح است، رای هم به آنها بدهد؛ اما این طور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کیک چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهوری اسلامی هم نباید باشد.»اکنون با پایان ثبت نام کاندیداهای انتخابات یازدهم، اولین مرحله از صف بندی این انتخابات مشخص شده است. شاید در نگاه اول، ثبت نام همزمان چهره هایی مانند لنکرانی، زاکانی و جلیلی برای بسیاری از همفکران آنها که در بدنه اجتماعی ای قرار است با رای خود یکی از آنها را به میدان کارزار بفرستند، سخت باشد بویژه که حداد عادل را هم باید در این گفتمان جا داد اما بی تردید با حاکم شدن گفتمانی که آیت الله مصباح علمدار آن است، در این جبهه خیلی زود به وحدت نظر خواهیم رسید.
جریان مبتنی بر نظرسنجی :
در هر دوره از انتخابات شاهد حضور جریانی هستیم که بیشتر با رویکرد قدرت طلبی به دنبال ذبح شاخصه های انتخاب دینمدارانه و انقلابی است. این جریان که همواره از کمترین مقبولیت در بدنه جامعه برخوردار است، برای تحمیل خود به جامعه تلاش می کند تا بر موج سازی های مصنوعی سوار شود و یکی از مهمترین روش های آن بهره مندی از ابزار نظرسنجی است.
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نیز مانند انتخابات نهم، از این روش تحمیل مورد استفاده سیاستمداران بر مردم خالی نبود. از چند ماه قبل ائتلاف های انتخاباتی با عناوین ائتلاف های سه نفره یا پنج نفره شکل گرفت. هر چند هر یک از این ائتلاف ها بارها و بارها اعلام کردند که انتخاب شیوه نظرسنجی مبتنی بر مسیری عاقلانه است و بی شک آنها به نتیجه نهایی آن تمکین می کنند اما خیلی زود، یخ این ادعا باز شد.
اولین نشانه های اختلاف در ائتلاف سه نفره رخ داد. موضوع نظرسنجی در حالی مهمترین شاخصه تصمیم نهایی ائتلاف سه نفره عنوان شده بود که از چندی قبل در کنار پارامتر مقبولیت و نظرسنجی، ملاک مشروعیت یعنی تصمیم نهایی جامعتین از سوی آقای ولایتی و کارآمدی از سوی آقای قالیباف در کنار عنوان نظرسنجی اضافه شد. در حال حاضر نیز هر سه کاندیدای این ائتلاف ثبت نام کرده اند و البته انتظار می رود دکتر حداد عادل با توجه به پیشینه عملکرد وی و با توجه به حامیان وی که همواره از ائتلاف وی با دو گزینه دیگر انتقاد داشته اند، این چهره در نهایت به نفع کاندیدای نهایی جبهه مردم، مقاومت و پیشرفت کناره گیری کند.
ائتلاف پنج نفره نیز که بارها از تبعیات نهایی اعضای آن از نتیجه نظرسنجی سخن گفته بودند، در نهایت دچار اختلاف شدند و آقای متکی اعلام کرده که انتخاب آقای ابوترابی بر خلاف مسیر تعیین شده بوده است. در کنار این البته باید برخی رفتارهای قابل تأمل این چهره ها در دیدار با یکی از مولوی های افراطی در زهدان را هم در نظر گرفت که برای رسیدن به رأی بیشتر و تحمیل خود، دست به چنین اقدامی زدند.
در این باره نیز آیت الله مصباح خیلی پیشتر خبر از بی نتیجه ماندن این ائتلاف های سیاسی داد خبر داده بود. دی ماه سال قبل بود که هفته نامه 9 دی در دیدار سالانه و گفتگوی اختصاصی خود با علامه مصباح یزدی از ایشان در خصوص ترجیح صالح مقبول بر اصلح و ائتلاف هایی که بر نظرسنجی استوار شده پرسید و ایشان پاسخ داد: «فکر نميکنم اين طرح که چند کانديدا جلسه بگيرند تا يکي به ميدان بيايد في نفسه اشکال شرعي و قانوني داشته باشد، حتي اشکال عقلايي هم ندارد و طرح خوبي به نظر ميرسد اما عملا تجربه نشان داده است که به آن عمل نخواهد شد؛ حالا گاهي انگيزههاي شخصي مانع ميشود از اينکه اين عمل ادامه پيدا کند و گاهي هم به خاطر اختلاف سليقههايي که در رفتار دارند، نميتوانند با هم کار کنند … به نظر من کار خوبي است، اما تجربه نشان داده که نه انگيزهها براي همه در اين کار قوي هست و نه امکان همکاري بين افرادي که سليقههاي مختلفي دارند ميسر ميشود، عملا اين طرح به جايي نميرسد.»
آیت الله مصباح در همان گفتگو به صراحت از مبنای جریان حزب الله اینگونه سخن گفتند: «ما يک قواعد عقلي و شرعي داريم که اينها خيلي روشن و راهگشاست. اصل اوليه اين است که هر جا ما حق انتخاب داريم، بايد اصلح را انتخاب کنيم، ولي يک فرض استثنايي هم در کنار اين داريم و آن اينکه اگر ما شخصي را شناسايي کرديم که صد در صد اصلح است و ديگران غير اصلح اند ولي مطمئن هستيم که اين اصلح رأي نميآورد – البته اثبات اين احتمال که اين فرد رأي نميآورد يک عرض عريضي دارد – حالا قرائن و شواهدي هست … حالا من اگر از اين اصلح ترويج کنم و در عين حال بدانم که هيچ اثري ندارد، بديهي است که اين کار لغوي است؛ در امر به معروف هم ميگويند اگر ميدانيد و يقين داريد که امر يا نهي شما هيچ اثري ندارد، تکليف به آن تعلق نميگيرد. اما کلام در اين است که غالبا با اين يقين، عدم رأي آوري را افراد القا ميکنند در حالي که واقعي نيست، غالبا اين رأيها و اقبال عمومي يا کم و زياد شدنش بستگي به تبليغات و تلاش دارد. گاهي تبليغات حقي است، گاهي تبليغاتي با انگيزهها و ابزارهاي ديگري. شما بايد کار و فعاليت خودتان را بکنيد و آن کسي که تشخيص داديد بينکم و بين الله اصلح است، از او ترويج کنيد، مگر اينکه يقين داشته باشيد که حمايت از اين فرد هيچ اثري ندارد، در اين صورت حمايت از او کار لغوي خواهد بود.»
جریان مبتنی بر فتنه :
در کنار این جریانات اما دو جریان دیگر پا به عرصه انتخابات گذاشتند. 9 دی از شهریور سال قبل با رصد دقیق تحرکات جریان فتنه و انحراف، حضور قطعی کاندیداهای این دو جریان یعنی هاشمی و مشایی را اعلام کرده بود و البته معتقدیم که بدنه رأی این دو جریان در یک پایگاه اجتماعی قرار دارد و بر خلاف آنچه القا می شود، به هیچ وجه در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، دوگانه هاشمی در برابر مشایی شکل نخواهد گرفت. در حقیقت انتخابات یازدهم ریاست جمهوری مانند انتخابات نهم سال 84 خواهد بود. سال 84 همه فکر می کردند رقابت اصلی بین جریان سنتی اصولگرا و جریان اصلاح طلب شکل خواهد گرفت اما در نهایت گفتمان آن روز احمدی نژاد که مبتنی بر خدمت بی منت و همرنگی با مردم بود، پیروز میدان شد.
انتخابات یازدهم نیز بر همین اساس خواهد بود و در حالی که دو جریان قدرت طلب با سرکردگی مشایی و احمدی نژاد از یک سو و هاشمی و اصلاح طلبان از سوی دیگر شکل گرفته اما در نهایت گفتمانی که صدای مردم و دفاع از ارزش های دینی را نمایندگی می کند، پیروز میدان خواهد بود.
بزرگترین اشتباه احمدی نژاد 92 این است که فکر می کند محبوبیت در نگاه انتخاباتی مردم با انگشت اشاره قابل انتقال است و اگر او با انگشت اشاره خود به سمت مشایی نشانه رود، مشایی رییس جمهور آینده کشور است. در حالی که مردم از باقی ماندن کسی که هشت سال در قدرت بوده و اکنون دوباره سودای ریاست دارد، احساس خوبی ندارند و در برابر چنین رفتاری واکنش منفی نشان خواهند داد. این اتفاق در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری هم افتاد و خاتمی که تمام قد به حمایت از معین و سپس به حمایت از هاشمی رفسنجانی پرداخت بود با تودهنی مردم مواجه شد. این اتفاق درباره هاشمی هفتاد و نه ساله که در زمان ثبت نام بسیار مضطرب بود، بیشتر قابل پیش بینی است. مردم از رفتار احمدی نژاد و هاشمی هیچ احساسی جز قدرت طلبی ندارند و البته تمام این مباحث فارغ از این موضوع است که بر اساس مستندات قطعی و مطابق قانون به دلیل نقش هاشمی در فتنه سال 88 و عملکرد اعتقادی مشایی، هر دو گزینه باید رد صلاحیت شوند.
نتیجه گیری نهایی :
صف بندی انتخابات در حال شکل گیری است و بی شک اگر جریان فتنه و انحراف فرصت حضور یابند و حتی اگر قانونا این فرصت را نداشته باشند، گزینه نهایی جبهه مردم، مقاومت و پیشرفت رقابت سختی را با کاندیداهایی که با موجی از فشارهای روانی و مالی وارد میدان شده اند، خواهند داشت. اما جریان حزب الله این جمله آیت الله مصباح را نباید فراموش کند که خدای میدان سیاست همان خدای جبهه جنگ نظامی است که ما را در دفاع مقدس هشت ساله با دست خالی به پیروزی رساند.
آیت الله مصباح در یکی از تازه ترین بیانات خود در این باره هم فرمودند: «ما مرد وظيفهايم، نه به دنبال نتيجه؛ بايد ببينيم وظيفهمان چيست، همان را انجام دهيم. نتيجه چه خواهد شد؟ هر چه خدا بخواهد. ممكن است نتيجه همان شود که ما ميخواستيم؛ شايد هم خدا مصلحت نداند و خلاف آنچه ما خواستيم، حاصل شود. در هر دو صورت ما وظيفهامان را انجام دادهايم و ثوابش را ميبريم. عزيزان من! بايد کارمان خالصانه براي خدا باشد و به هيچ چيز ديگري هم غير از او اميد نداشته باشيم؛ هيچ چيز، يعني هيچ چيز. كمك ديگران، نظرخواهي و پول و مانند آن، همه باد هواست. اگر خدا نتيجهاي را بخواهد، منتظر اين نظرخواهيها و نظرسنجيها نميماند. همچنانكه بارها زير و رو شدن اين نظرخواهيها را ديدهايم. ما بايد به وظيفهمان عمل کنيم؛ نتيجه را کس ديگري رقم ميزند.»
Sorry. No data so far.