تریبون مستضعفین- “وحید جلیلی” سردبیر نشریه راه در همایش وبلاگی 8 ماه نبرد سایبری گفت: یکی از برکات فتنه این بود که دوستانی مثل حسین قدیانی در این عرصه ظهور کردند و طراز ادبیات انقلاب اسلامی را ارتقا دادند.امیدوارم این نزدیک شدن ها،این رویش ها و ظهور ها در بچه های فرهنگی انقلاب بیشتر بشود.
به گزارش برنا، سردبیر نشریه راه، مهم ترین دلیل اغتشاشات را نشنیده شدن پیام 22 خرداد بیان کرد و گفت : مهم ترین دلیل روی دادن اغتشاشات شنیده نشدن پیام 22خرداد بود و در این زمینه تا حدی هم حضرات موفق شدند.یعنی من باور نمی کنم که آقای موسوی و موسوی لاری و این ها فکر می کردند که تقلب شده چون وزارت کشور دستشان بوده؛هنوز که هنوز است وزارت کشور مال این هاست .
وی افزود: حس می کنم که آن چه که این ها در آن احساس خطر کردند آزادی بیان بود و از جمهوریت اسلامی نظام؛ این ها چهار ستون بدنشان از جمهوریت نظام و از آزادی بیان به لرزه در آمد؛ برای این که دیدند تمام توان خودشان را به صحنه آوردند و در عالی ترین سطح و در عالی ترین شکل رقابت صورت گرفت و در فرجام پیروزی با حزب اللهی ها بود. دوره قبل اختلاف رای 6 میلیون و در این دوره باتمام تلاش هایشان 11 میلیون رای شد.
وحید جلیلی در ادامه گفت :معلوم شد آن درختی که امام بعد از 1500 سال سلطنت، ریشه اش را در این کشور قطع کرده معنایش چه بوده . ما عادت کرده ایم جمهوری اسلامی را از آن طرفش بخوانیم ، بعد امام گغت :جمهوری اسلامی که ایرادی ندارد؛ ولی باید این طرفش را هم نگاه کنیم؛ جمهوری اسلامی. ولی به نظرم می رسد که شاید امام می دید هیچ تضمینی برای اسلامیت نظام بهتر از جمهوریتش نیست.
وی تصریح کرد:اگر می خواهیم اسلامیت نظام حفظ شود باید جمهوریتش حفظ شود. اتفاقا اگر از جمهوری اسلامی، جمهوریتش را بگیریم؛ زمینه و ظرفیت زیادی برای به سرعت تبدیل شدن به نظام های اموی و عباسی را دارد. خواص آمادگی و ظرفیت برای به مسلخ بردن حسین ها را از خودشان نشان دادند. امام اگر در وصیت نامه اش می گوید که من مردم خودمان را از امت رسول الله بالاتر می دانم با صداقت می گوید و به آن اعتقاد دارد.
سردبیر نشریه راه گفت :ما باید مبنای اغتشاشات را این بگیریم که حضرات می خواستند صورت مساله را تغییر بدهند؛ این هایی که در خیابان می گفتند مرگ بر اصل ولایت فقیه و این ها ، مگر ما شک داشتیم که این ها ولایت فقیه را قبول ندارند؛این که چیز جدیدی نیست .
جلیلی افزود:در 22 خرداد معلوم شد که نه تنها لا ایمان لهم بلکه، لا ایمان لهم ،یعنی این هابه هیچ قرار دادی پایبند نیستند به هیچ پیمانی وفادار نیستند،هر چیزی که با منافع طبقاتی این ها و زیاده خواهی این ها و توهماتشان مخالف باشد با آن بد هستند. جماعتی که مودبانه ترین شعارشان این بود ؛هر چی جوات مواته … و چیزی نمانده بود که به آقای احمدی نژاد نگفته باشند.
وی شعار عدالت اسلامی را عامل از بین بردن مرزبندی های قبیله ای نام برد و تصریح کرد:آنچه که در این انتخابات رو شد این بود که تنها شعاری که می تواند فضاهای قبیله ای و مرزبندی های اقلیمی و قبیله ای را از بین ببرد، عدالت اسلامی است. یعنی اگر در زیر لوای اسلام، پرچم عدالت را در دست بگیرید این است که می تواند ترک و لر و بلوچ را هم درکنار هم نگاه دارد.
سردبیر نشریه راه ادامه داد:آن ها هر شعاری که دادند 180 درجه فرق کرد؛گفتند خط امام بعد شد نه غزه نه لبنان و خیلی شعار های دیگر .من فکر می کنم این گروه ها در زمان انقلاب هم بودند ،این فضای قهر نخبگانی اول انقلاب هم بود ،یک سری نخبه های سلطنتی بودند که قهر کردند.یک گروه روشنفکر های لیبرال و مارکسیست بودند که این ها هم در مقابل امام و مردمی که امام و اسلام را انتخاب کرده بودند ایستادند،یا به چالش برخواستند یا سکوت کردند .
جلیلی افزود:یک گروه هم گروهی از نخبه های مذهبی درجه یک بودند که در مقابل هم ایستادند، چند نفر از مراجع خیلی ریشه دار و با سابقه ، به علاوه انجمن حجتیه که بزرگ ترین شبکه تشکیلاتی ایران درسده اخیر بوده و هستند، این ها هم در مقابل امام ایستادند. امام چه کرد؟ رفت ناز این ها را کشید؟ نه امام فضا را باز کرد تا درکنار این ریزش نخبگانی رویش نخبگانی شروع شد.اگر جزو خواص به حساب آمدی،این منزلت را احراز کردی به چه خاطر بوده؟ به خاطر فضیلتی بوده که در تو بوده،علم و شجاعتی داشتی، در فتنه به امتحان گذاشته می شوی،وقتی که آزمایش می شوی به امتحان گذاشته می شوی و جایگاهت را از دست می دهی،در کنار این ریزش یک رویشی هم ایجاد می شود.
وی تصریح کرد:من گاهی می گویم خدارحم کرد که در 2 خرداد آقای ناطق نوری رییس جمهور نشد،چون امروز که نه محبوبیت دارد و نه فضلی این همه ناز می کنی اگر 2-3 میلیون رای پشت سرت بود چه می کردی؟این ها امروز که هیچ ندارند این قدر بازی در می آورند این ها اگر 20 میلیون رای پشت سرشان بود چه می کردند؟ باید این سوال را ازخودمان بپرسیم.
جلیلی بهترین راه کمک به رییس جمهور را متشکل شدن خواند و گفت:برای رسیدن به این متشکل شدن سه موضوع ادا شود؛چهره ها،این جریان باید چهره ها و نخبه های خودش را در حوزه های متخلف داشته باشد؛یک سری از نخبه ها امتحان خود را در این دوره پس دادند،باید قدر این ها را در مقایسه با کسانی که خیانت کردند دانست.ریزش ها و رویش ها را باید جدی تر بگیریم.
حواسمان باشد،ما قرار نیست دوپینگ کنیم برای حضرات .
وی ادامه داد:وقتی صدا وسیما فیلم کنفرانس برلین را پخش کرد، من آن زمان در روزنامه ابرار بودم و گفتم دو گروه با پخش این فیلم رسوا شدند،اول حضرات 2 خردادی که آن قدر در مقابل غربی ها ضعیف بودند و یکی هم مسوول صدا وسیما که آقا تو یک چنین امکان عظیمی در اختیارت داری که اگر یک تکان به خودت بدهی، دنیا را به هم بریزی. صبر کنید تا یک شبکه تلویزیونی یا رادیویی ما دست حضرات سبز ها بیفتد تا بفهمی قابلیت تلویزیون چی است، که افتاده و 90 درصد رسانه های ما در اختیار 10 در صد از جمعیت است. مساله ملی ما این روزها شده اینکه استیل آذین مهدوی کیا را خریده یا نخریده.
این فعال عرصه فرهنگی در ادامه گفت: ما باید متشکل شویم ؛ما در حوزه های مختلف حرف جدی کارشناسی و ارزشی داریم. مساله جدید باید طرح کنید ،نباید منتظر این باشیم که همیشه آن ها مساله طرح کنند . ما برویم شکایت کنیم و زیر گوششان بزنیم.یک بار شما مساله طرح کنید. آن ها از این می ترسند که قدرت مساله طرح کردن در جامعه با شما باشد.امروز آقای کروبی اگر فحش ندهی می میرد و حاضر است تا حد ادعاهای عجیب وغریب پیش برود فقط برای این که دیده بشود .
وی با تاکید براینکه باید اثر و محصول تولید شود گفت:باید اثر و محصول تولید کنید؛این محصول می تواند از sms گرفته تا دایره المعارف ده جلدی فتنه 88 و فیلم مستند تا کلیپ یا حتی سرود.هر کسی در حد خودش تا می تواند در حوزه های مختلف محصولات فرهنگی تولید کند. جلیلی افزود:باید روی پاتوق ها و مرکز تجمعات کار کنیم .تجمعاتمان را زیاد کنیم و به موضوعیت، مبادله آثار و برقرای ارتباط بین هم اهمیت بدهیم .
وی در پایان سخنان خود با اشاره به سخنان زهرا رهنورد مبنی براینكه میرحسین موسوی داماد لرستان است، گفت: اگر چنین حرفی را همسر احمدینژاد میزد این صحبت وی مبدأ تاریخی میشد و دستاویزی برای آنها قرار میگرفت. سردیبر نشریه راه ادامه داد :ما باید گاف های این ها را در بیاوریم، ببنید این حرفی که اصلا رییس جمهور نزده ، این جمله خس و خاشاک را چطور بزرگ کردند. گاف های بزرگ این ها باید در تاریخ بماند و می ماند و در آخر هم این که مجامع تخصصی در حوزه های مختلف راه بیاندازیم ، این می تواند برکات زیادی را به همراه داشته باشد.
صفار هرندی: مردم 31 سال مصر ادامهی زلزلهای در مناسبات جهان
این جمله از نوشته یک وبلاگ نویس جوان – که از قضا نسبت نزدیک هم با بنده دارد! خیلی به دل می نشیند؛ او روز 21 بهمن ماه نوشت: «فردا دقیقا هشت ماه می شود که ما در کوچه و خیابان های تهران بر سر آینده جهان با هم سروکله می زنیم! دانسته یا نادانسته…»
صاحب این قلم، سالهاست بر حقیقتی اصرار می ورزد که اکنون و به مناسبت وقایع ماههای پس از انتخابات اخیر، در مکتوب وبلاگر جوان ما به زیبایی تصویر شده است. بیش از سی سال است که علمداران و سربازان انقلاب خمینی، در کارزاری همه جانبه به مصاف کسانی رفته اند که ظاهرا یا چشم دیدن ایران آزاد و مستقل رانداشته اند و یا با اسلام سرناسازگاری داشته اند.
در نگاه اول مگر جز این است که خروج ایران از گردونه اقمار وابسته به آمریکا و غرب، دشمنی کاخ سفید و پایتخت های اروپایی را علیه انقلاب اسلامی برانگیخت؟ مگر نه اینکه از دست دادن یکی از منابع تامین نفت ارزان، کمپانی ای بزرگ سرمایه داری را نگران ساخت و آنان را به تکاپو برای جبران فرصت از کف رفته به هر قیمت – حتی جنگ – واداشت؟
آیا می توان انکار کرد که بخشی از دلایل لشکر کشی رژیم بعثی عراق علیه ایران، طمع جاهلانه آدم های جاه طلبی همچون صدام بود که خیال خام توسعه جغرافیای کشوری را در تکه پاره کردن سرزمین پارسیان می پرورد؟ نه، بی تردید موارد بر شمرده را باید جزو عوامل موثر در کینه ورزی ها علیه ملت ایران در سه دهه گذشته به حساب می آورد اما مگر بار اول بود که چنین اتفاقی در جهان می افتاد؟ در طول یکصد سال اخیر، دنیا بارها شاهد سقوط دولت های وابسته به استعمار و نظام سلطه بوده است. تاریخ معاصر جهان، دهها فقره انقلاب و دگرگونی حکومت ها بر اثر قیام مردمی یا کودتهاهای نظامی را ثبت کرده که در نتیجه آن، کشور وابسته ای از مدار تعلق به ابرقدرتهای غربی یا شرقی خارج شده اما پس از دوره کوتاهی روابط این کشور با ابرقدرت مربوطه به حال عادی بازگشته است.
قاعدتا باید بپذیریم که مسئله انقلاب ما چیزی فراتر از یک انقلاب متعارف و جابه جایی یک حکومت و جایگزینی نظامی جدید به جای رژیم پیشنین است. شاید تعبیری که موشه دایان در همان بدو تاسیس جمهوری اسلامی در ایران داشت، همچنان، گویاترین عبارت در توصیف عمق انقلاب اسلامی در سال 57 باشد. زلزله ای در مناسبات حاکم بر جهان! اگر حاصل تحولات پدیدار شده پس از انقلاب ما صرفا سیاسی یا اقتصادی و احیانا استراتژیک بود، این تعبیر را می شد نوعی گزافه گویی تلقی کرد، اما به تعبیر میشل فوکو، در این انقلاب، مردم ایران علاوه بر این تغییرات آمده بودند تغییر بزرگتری را رقم زنند؛ «ایرانیان آمدند تا خودشان را تغییر دهند» این یعنی تغییر فلسفه زندگی، تحول در نگرش به جهان هستی و به چالش کشیدن فلسفه حاکم بر حیات بشری کهم طی دویست سال گذشته، محکوم جهان بینی و ایدئولوژی غربی بوده است، همان فلسفه زندگی که خدا را به خیال خود از حکومت بر سرنوشت انسان خلع کرده و آدمی را به مرتبه الوهیت نشانده است. انقلاب اسلامی، بیش از هر چیز به جنگ اومانیسم – به مثابه ریشه فلسفی حکومت های لیبرال دموکرات و سوسیال دموکرات – برخاست و این تجری خطرناک، به مثابه بازی کردن با شیشه حیات دیو غول آسای عصر جدید بود.
وقتی ملت ها، اعتماد به نفس مردم و رهبری حکیم ایران را در دست و پنجه نرم کردن با دیو و بازی با حیات او دیدند، بیش از هر چیز در پی رازگشایی از این اتفاق شگرف برآمدند و دریافتند که راز بزرگ در این عبارت نهفته است: «انقلاب به نام خدا».
ایران عصر خمینی به دنیا ثابت کرد که به رغم ادعا و تکاپوی دویست ساله غرب و شرق، «خدا هرگز نمرده است» اوست که می تواند ملتی را به نام خجسته و نامی خود، بسیج کند و آنان را با دست خالی بر خدایگان دست نشانده شیطان چیره گرداند، رگ حیات اقتصاد سرمایه داری خون آشام را قطع کند، پرندگان آهنی غول نظامی جهان را با لشگریانی از جنس توفان و شن، تار و مار سازد و سرونوشت انسان ها را از چنگ او خارج و شکست و عقب نشینی از نقاط کلیدی و حساس عالم را برای شیطان، تقدیر کند.
همه تقلای 31 ساله ایالات متحده آمریکا و متحدان ریز و درشت و نوچه های بی مقدار و ایرانی نمای کاخ سفید برای بر هم زدن بدعتی است که با وقوع انقلاب اسلامی دیر ایران و جهان رقم خورد؛ جنگ، محاصره اقتصادی، تحریم، ایجاد شورش و اغتشاش در مناطق مرزی، دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی، ترور شخصیت ها و مردم کوچه و بازار و تصویرپردازی واژگونه از ایران و اسلام و … همه بضاعت غرب برای به زیر کشیدن علم « انقلاب بهنام خدا» و ایمان، مقاومت، ایثار و فداکاری، توکل، تدبیر، مجاهدت و تکاپوی انقلابی هم، تمامی سرمایه ملت و پیشوای الهی آنها در این مصاف سرنوشت بود.
31 سال است که ایران با همه ایمان و فداکاری ملتش می جنگد تا پرچمی که به نام خدا برافراشته شد و امید بسیاری را در دل مسلمانان و آزادگان دنیا برانگینخت، همچنان در اهتزاز بماند و دویست سال حاکمیت اندیشه پلید ستیز با خدا و بهره کشی ظالمانه از خلق خدا را به چالش بکشد. این نبرد مقدس و با شکوه و نتایج مبارک آن، چنان غرورانگیز است که فدا شدن سیصد هزار جان شیفته حق و تقدیم یک میلیون جانباز و به اسارت رفتن هزاران تن و بی خانمان شدن خیل کثری از بهترین بندگان خدا، بهای ناچیزی در ازای دستاورد عظیم آن جلوه می کند.
هر کس دستی در آتش این نبرد 31 ساله برای به زیر کشیدن پرچم شیطان داشته، سرمستی و خلسه این توفیق بزرگ، گوارایش باد! اما بدا به حال آنان که در هر مرحله از این جدال سرنوشت، با دشمنان خدا هم اردو و هم کاسه شدند، سلاح آنها را تیز کردند و زیر بغل دشمن علیل، عصا گذاشتند و کوشیدند با تنفس مصنوعی این خصم نیمه جان را از مرگ نهایی برهانند.
آنچه اصحاب و سران فتنه، از آشوب و اغتشاش و بالاتر از آن، تردید و حیرت افکنی در ذهن و دل جماعتی از مردم طی ماههای اخیر مرتکب شدند، آیا جز تلاشی مذبوحانه برای پیشگیری از «تغییر» مبارک سرنوشت جهان در عصری است که با بهمن 57، آغازی امید بخش داشته است؟
امثال آقای موسوی و کروبی و کسانی از این دست، چه بخواهند و چه نخواهند در چنین نقش رسوایی ظاهر شدند، بی آنکه خود و مخدوم خویش را نفعی برسانند. اما در کارنامه ایشان، ننگ ابدی هم پیاله شدن با نوچه های شکست خورده غرب، امثال منافقین، سلطنت طلبان، هرزه های لس آنجلسی و جانیانی همچون عبدالمالک ریگی به ثبت رسید.
هشت ماه نفسگیر را پشت سر گذاشتیم. وقتی کشتی انقلاب از تلاطم توفان های سهمگین ایام رست و در ساحل نجات 22 بهمن آرام گرفت، آنجا ناله تغییر طلبی نوچه های غرب در برابر فریاد تغییر خواهی ملت ایران و آزادگان جهان بیش از پیش رنگ باخت و این امید در دل ها زبانه کشید که آینده جهان بر روال پیشین و بر مدار طی شده در دویست ساله گذشته رقم نخواهد خورد. انشاءالله
پیام فضلی نژاد: اتفاقات 1388 شبیه سازی جریان ماسونی 1688 انگلیس است
در این همایش، ضمن تقدیر از پیام فضلینژاد انگشتر حدیدی به رسم یادبود به وی اهدا شد. پیام فضلینژاد كه با سر بانداژ شده و به كمك چند نفر به بالای سن آمده بود برای دقایقی سخنرانی كرد.
وی در این سخنرانی گفت: بنده هیچ نشانی در بین فرزندان جهادی روحالله برای خود قائل نیستم و امروز كه برای اولینبار از منزل بیرون آمدهام جا دارد سجده شكر به جا آورم.
این روزنامهنگار افزود: از اینكه چندین سال در جمع اصلاحطلبان سكولار بودهام توبه كردهام زیرا در خدمت كسانی بودهام كه جز له كردن شعور افكار عمومی ایدئولوژی دیگری نداشتند و هدفشان تنها قدرت و ثروت بود.
وی در مورد شب قبل از حادثه گفت: شب قبل از حادثه به این فكر میكردم كه چرا اصلاحطلبان سكولار مورد غضب امت حزبالله هستند. نگاه میكردم میدیدم كه اغلب رهبران فكری و سیاسی اصلاحطلبان یا ماسون هستند یا دلبسته اندیشههای ماسونی چرا كه عبدالكریم سروش مغز متفكر اصلاحطلبان در سال 85 لقب سلطان آمونیستها را از آن خود كرد.
فضلینژاد خاطر نشان كرد: من فریب خورده دوران اصلاحطلبان هستم، من فریب خورده نسلی هستم كه حضرت روحالله را میخواستند به موزه بسپارند و افكار جان لاك فرمانسون را جاگزین افكار امام كنند. البته من خاتمی را براساس كتابی كه نوشته است، متهم میكنم كه به ماسونها وابستگی دارد.
وی با تشبیه انقلاب سرمایهداری كه در سال 1688 میلادی در انگلستان رخ داد با فتنههای اخیر، گفت: هردوی اینها با هم شباهتهایی داشتند و اتفاقی كه در سال 1688 میلادی در انگلستان رخ داد، در سال 1388 شمسی در تهران اتفاق افتاد.
وی در پایان به این شباهتها اشاره كرد و گفت: 20 سال قبل از هر دو كودتا شعار اصلاح دین مطرح شد، 15 سال قبل از هر دو كودتا نیز توسط جان لاك و خاتمی(هر كدام در هر مقطع زمانی) شعار جامه مدنی سر داده شد. در سال 1686 میلادی یعنی دو سال قبل از كودتای سرمایه داران انگلیس، جنبش سبز تشكیل شد كه در آن زمان فرماسونرها و روشن فكرها دور هم جمع شدند و اعلام كردند برای براندازی حكومت باید یك جنبش سبز تشكیل دهیم.
Sorry. No data so far.