تریبون مستضعفین- حجت الاسلام شیخ مصطفی رهنمایی (رهنما)، از پیشگامان مبارزه با رژیم صهیونیستی و از حامیان مردم فلسطین بوده و هست. به مناسبت نکوداشت بیش از 60 سال مجاهدت برای آزادی فلسطین و قدس، در گفتگویی دوستانه با قدسنا از زندگی خود میگوید و اینکه در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایران، در راه فلسطین چه کرده است. او را شاید بتوان راوی ناطق در شرایط کنونی از روند مبارزاتی ملت ایران تقریبا طی یکصد سال اخیر علیه استعمار و صهیونیسم توصیف کرد. از عنفوان جوانی با موضوع صهیونیسم و لژهای ماسونی در خارج و بعدها در ایران آشنا شده و به کمک اساتید و علمای بزرگی همچون مرحوم کاشف الغطا و بعدها امام خمینی (ره) به مبارزه با آن پرداخته است.
لطفا خودتان را معرفی بفرمائید؟
شیخ مصطفی رهنما متولد4 اسفندماه 1304 در کرمانشاه و اکنون 87 ساله هستم.
توضیح مختصری در مورد خانواده تان بفرمایید ؟
پدر و مادرم هردو از خاندان علما بوده اند. مادرم صدیقه خانم زن با سواد و با ارزشی بود که فرزندانش را به خوبی اداره میکرد. ایشان فرزند مرحوم آقاسید محمدرضا واحدی بود که در سال 1319 به خاطر فعالیتهایی که علیه شاه ملعون داشت بوسیله آمپول آب به شهادت رسید و شهید عبدالحسین و محمدتقی واحدی شهدای فدائیان داییهای من هستند. پدرم هم مرحوم شیخ عبدالحسین قاضیزاده بود که روحانی معمم بود، اما از طریق شغل عطاری ارتزاق میکرد. همسرم رباب خانم و 6 فرزند دارم به نامهای محمدجمال، یاسرعلی، لیلا خالد، فاطمه برناوی و جمیله بحیرو که همه این اسامی از روی شخصیتهای انقلابی فلسطینی گرفته شدهاند.
لطفا درباره تحصیلاتتان هم توضیح بفرمائید؟
من تحصیلات دینی خود را در قم و در نجف انجام دادم. شاگرد بزرگورانی مثل مرحوم کاشف الغطا بودم.
مختصری درباره فعالیتهایتان توضیح بدهید؟
اولین فعالیتهایم را در پانزده سالگی و با رفتن رضاخان از ایران شروع کردم. با مطبوعاتی نظیر طوفان شرق، پرچم اسلام، آیین اسلام و روشنفکر همکاری داشتم. همچنین بانی «جمعیت مسلم آزاد» بودم که بعد از کودتای 28 مرداد تعطیل شد.
لطفا در رابطه با آثار مکتوب خودتان هم توضیح مختصری بدهید؟
بنده کتابهای و مقالات متعددی راجع به فلسطین و مباحث جهان اسلام نوشتهام. یکی از کتابهای من به نام «آمار مسلمین جهان» در دو جلد بود. جلد اول کتابی 270 صفحهای که راجع به مسلمین آسیا و آفریقا بود که بعد از چاپ تماماً توسط ساواک ضبط و از بین رفت. جلد دوم نیز در ارتباط با مسلمین اروپا، آمریکا و اقیانوسیه بود که چاپ نشد. کتاب دیگر من «راه رشد» شرح و حاشیه رساله عملیه مرحوم شیخ شوشتری که درباره احکام اصول دین اسلام است و جزو جرائم من در زمان رژیم شاهنشاهی محسوب میشد. مقالات مهمی هم نظیر «یک مرد، یک زن» و همچنین «حجاب و شراب در ادیان» و مقاله دیگری درباره کانال سوئز نوشتم که به خاطر آن دستگیر شدم.
لطفا درباره خاطرات دوران زندان و شکنجههایی که متحمل شدید بگویید؟
من کلا 18بار دستگیر شدم که مدتی از دوران حبس را در زندان قزل قلعه و مدتی را در زندان قصر سپری کردم. یکبار 5/3 ماه و باردیگر 4 سال را در زندان گذراندم. در زندان قزل قلعه با شهید مطهری همسلول بودم و یادم هست که افسرها به شدت از او حساب میبردند. همچنین مدتی را هم با دکتر علی شریعتی و پدر بزرگوار ایشان در زندان گذراندم.
به خاطر نوشتن مقاله کانال سوئز مدتی تحت تعقیب بودم که حتی سفیر سوریه در ایران به من پیشنهاد داد مرا از ایران خارج کند که نپذیرفتم و به بابل رفتم و نهایتاً از طریق شهربانی دستگیر شدم. آنجا بازجوی من میخواست اعتراف کنم با سفارت شوروی در ارتباط هستم تا بتوانند من را به عنوان جاسوس اعدام کنند. ولی چون اعترافی در این مورد نکردم، به شدت من را مورد شکنجه قرار دادند. یادم هست کسی که شکنجهام میکرد، مرد تنومندی بود که با چوب بزرگی بین کتفهایم میزد یا بطور متوالی محکم بر سرم میکوبید و طوری با شدت اینکار را انجام میداد که به او گفتم به خودت رحم کن ببین چه عرقی کردی؟!
یا اینکه نور زیاد و صداهای بلندی برای مدت زمان طولانی متوجه من میکردند یا مانع خوابیدن من میشدند. در اثر تحمل این شکنجهها دچار عارضههای بدنی شدم، بطوری که دکتر نجاران در بیمارستان خاتم الانبیا تشخیص دادند در مغزم آب جمع شده است.
درباره ملاقاتهایتان با حضرت امام توضیح بفرمائید.
من چندین بار در ایران و خارج از ایران خدمت ایشان رسیدم. در ایران بعد از واقعه پانزدهم خرداد و آزادی ایشان خدمتشان رسیدم. به خاطر دارم ایشان جزوهای را از زیر تشک در آوردند و از من پرسیدند این جزوه را دیدهاید؟ جزوه با عنوان «جمهوری ایران» نوشته سید موسی موسوی بود که فرصت نشد آن را بخوانم. یکبار هم چندروز بعد از انقلاب به همراه خانم دکتر سیمین دانشور به ملاقات ایشان رفتم. خاطرم هست خانم دانشور از من پرسیدند به نظر شما اینکه من با روسری و بدون چادر دارم خدمت امام میرسم، ایشان را ناراحت نمیکند؟ من هم جواب دادم نه! همین که شما روسریتان را جلوتر بکشید کافیست. یکبار هم در سال 44 در زمان تبعید ایشان به عراق هم ملاقاتی با ایشان داشتم که ایشان به من گفتند حتما به ایران خواهم آمد، خاطرتان جمع باشد.
آینده مقاومت را چطور ارزیابی می کنید؟
بعون الله و انشاءالله فلسطین آزاد خواهد شد و اکنون با فعالیتهای حماس و جهاد اسلامی آثار این پیروزی کاملا پیداست و این قضیه پیروزی صددرصدی هست.
با توجه به سابقه مبارزاتی چه آرزوهایی دارید؟
اولین آرزوی من آزادی فلسطین و قدس شریف است. دومین آرزوی من این است که مردم ایران در سختی نباشند. امیدوارم دولت فعلی و دولتهای آتی با پرهیز از حاشیهها بکوشند تا اهداف امام و مقام معظم رهبری در ایران پیاده شود و سوم اینکه وضع دنیا بهبود پیدا کند و این نباید موکول به ظهور امام زمان (عج) شود. چون این امری قطعی است، اما زمانش مشخص نیست.
Sorry. No data so far.