پیش فرض من این است که چیزی به اسم جشن عروسی اسلامی داریم. این پیش فرض هم مبتنی بر تقسیم بندی دوگانۀ جشن عروسی، به جش عروسی اسلامی و جشن عروسی غیر اسلامی است. (میشود به جای غیر اسلامی، کمتر اسلامی هم نوشت البته. ولی حالا اینجا با تسامح نوشتم غیراسلامی)
اما آن چیست که جشن عروسی اسلامی را از جشن عروسی غیر اسلامی متمایز میکند؟
برطبق آنچه که در عالم خارج میبیینم تنها وجه ممیز جشن عروسی اسلامی از غیر اسلامی موسیقی، رقص و حجاب است. عروسی اسلامی آن عروسیای ست که عموما توسط خانوادههای مذهبی برگزار میشود. خانوادههایی که مقیدند و اهل حلال و حرام، خانوادههایی که مردهایشان شارب دارند و زنهایشان چادر. مردها مقیدند تسبیح در دست بگیرند و زنها مقیدند تا مچ دستها و قرص صورتشان بیشتر بیرون نباشد. در این جشنها بخش زنانه از مردانه مجزا ست و اغلب حتی آقای داماد هم وارد بخش زنانه نمیشود. در این مجالس خبری از موسیقی و بزن و برقص نیست. اگر بخواهند مجلس گرم شود به بهانۀ ولادتی چیزی مولودی خوانیای هم میشود.
و اما جشن عروسی غیر اسلامی یا کمتر اسلامی جشنی است که خانوادههای کمتر مقید برگزار میکنند. در آنها هم رقص هست، هم موسیقی. شده که حتی از اول عروسی تا آخر، آقای داماد و برادرهای عروس و برادرهای داماد و دیگر عناصر ذکور، حس «خودبرهمه محرم انگاری»شان بالا بزند و از بخش زنانه بیرون نروند! و پا به پای عروس و داماد و دیگر خانومهای مجلس برقصند، لابد بنا به حکم کلی ِ «خوشگلا باید برقصند!»
از این سه مولفۀ «رقص و موسیقی و حجاب» اگر بگذریم، در دیگر جزئیات میان جشنهای عروسی اسلامی و غیر اسلامی تفاوتی نیست: در هر دو زنها تا سرحد مرگ آرایش میکنند. روحیۀ رقابت برای پوشیدن بهترین لباس مجلس و داشتن بیشترین میزان جواهرآلات غوغا میکند. عروس در هر دو مجلس از این در به آن در میزند تا بهترین لباس عروس شهر را پیدا کند و به روزترین آرایش را روی صورتش بنشاند تا تهش بشود چیزی شبیه غول چراغ جادو! که داماد در نگاه اول از دیدنش کپ کند و هی بین دیگر زنهای مجلس دنبال زن واقعی خودش بگردد! ضمن اینکه بدون گرفتن سالن مجلل و ماشین گل زده و میوههای رنگارنگ و چند مدل شربت و شیرینی و چند مدل غذا هم هیچ عروسیای عروسی نمیشود. پس اینهایی هم که گفتیم میشود وجه شباهت عروسیهای اسلامی و غیراسلامی.
این وجوه شباهت هم برمی گردد به این پپش فرض که انگار اسلام فقط آمده گفته یا ایهاالمسلمون نرقصید و زنانه / مردانه را از هم جدا کنید و بعدش هر کاری که دلتان خواست بکنید! انگار حکم اسراف نکردن فقط برای بالای طاقچه خوب است. آتش روحیۀ مصرف گرایی و رقابت برای تجمل و تبرج روشن کردن هم اصلا گناه محسوب نمیشود. چرا؟ چون در عروسی ما نه موسیقیای پخش شد، نه کسی رقصید، و نه مردی با زنی چشم تو چشم شد. و همین یعنی جشن ما پاک بود. انگار ما فقط اسلام را خلاصه کردهایم در حجاب و رقص و موسیقی. (و خدا میداند این سه (موسیقی، رقص، بیحجابی) اگر از بقیه فعلهای حرام کمتر گناه نباشند، بیشتر گناه نیستند.)
و اصل حرف من همین جاست. بچه مذهبیها را چه شده که عروسیهایشان با دیگر عروسیها هیچ تفاوتی ندارد الا در رقص و موسیقی و حجاب؟ چرا من باید بستری فراهم کنم برای اینکه زنان فامیل و دوستانم برای شرکت در جشن عروسیام یک ماه پاساژهای بالای شهر را زیر و رو کنند و ته ش گرانترین لباس را بخرند آن هم برای یک شب؟ این اسراف نیست؟ کجای اسلام به چنین چیزی توصیه شده است؟ چرا من باید بستری فراهم کنم برای اینکه زنان فامیل و دوستانم، همانهایی که موقع بیرون رفتن از خانه جز نوک بینی مبارکشان دیگر هیچ ناحیهای از صورتشان پیدا نیست، توی جشن عروسیام نیمه عریان شوند؟ چرا باید بستری فراهم کنم که کسانی که برای کمک به یک فقیر، برای دادن یک افطاری، برای دادن خمس مالشان، هزار بار دست و دلشان میلرزد، حالا برای آرایش صورت و موهایشان کرور کرور پول حرام کنند؟ چرا باید بستری فراهم کنم برای این همه فعل حرام؟ چرا من ِ دختر مسلمان باید عین عروسک خودم را بدهم زیر دست آرایشگر تا در حد مرگ بزکم کند؟ مگر من زشتم؟ چرا باید بروم گرانترین خنزر پنزرهای بازار را بعنوان خرید عروسی بکنم توی پاچۀ خانوادۀ داماد؟ مگر من توی خانۀ پدری بیلباس مانده بودم؟ چرا من ِ دختر مسلمان باید به اندازۀ پول یک ماشین، طلا آویزان کنم به خودم؟ تازه سر خریدن طلای گرانتر هی با خانوادۀ داماد بحث و مشاجره هم بکنم. چرا باید گل درشتترین و گندهترین انگشتر را بعنوان حلقه بردارم، مگر من ندید بدیدم؟ چرا من ِ پسر ِ مسلمان باید اجازه بدهم توی مجلس عروسیام بیست مدل غذا سرو شود، مگر من نخوردهام؟ چرا باید برای گل زدن ماشینم میلیونی خرج کنم، مگر ماشین بیگل راه نمیرود؟ چرا من ِ بچه مسلمان باید طوری عروسی بگیرم که اگر دوستم، فامیلم، همسایهام، وسعش نمیرسید به اندازۀ من بریز بپاش کند، خجالت بکشد از اینکه مرا دعوت کند به جشنش و با هزار خفت و خواری و یواشکی جشن بگیرد؟ چرا خجالت نمیکشم از اینکه دارم کمک میکنم به ترویج روحیۀ اسراف و تجمل گرایی و مصرف زدگی؟
اگر اسلام گفته حجاب کنید، نرقصید، موسیقی حرام گوش نکنید، از آن طرف هم گفته بریز و بپاش و اسراف نکنید. گفته بیاخلاقی نکنید. گفته ساده زندگی کنید. گفته با پولی که میشود چهار تا عروسی برای چهار تا آدم بیبضاعت گرفت، عروسیای نگیرید که عروسی گرفتن را برای خلق الله تبدیل کند به امری محال.
و راهکار چیست؟ هر کسی باید از خودش شروع کرده و سنت شکنی کند. نمیشود بخشنامه صادر کرد برای مردم شهر و دستور داد فلان کنید و بهمان نکنید. ولی هر کسی میتواند از همان دایرۀ نفوذ کوچک خودش شروع کند. من اگر میدانم امروز اگر سادهترین جشن را گرفتم، دخترخالهام هم از من الگو میگیرد، پسرخالهام هم تشویق میشود برود خواستگاری و دیگر از هزینههای عروسی نمیترسد، باید بسم الله بگویم. باید هر کس را دعوت میکنم جشنم تذکر بدهم که جشنم بیشتر میهمانی است تا جشن. ساده بیائید. ساده بپوشید. اصلا جشنم زنانه و مردانهاش جدا نیست، جوری لباس بپوشید که بتوانید جلوی نامحرم هم دربیائید. هر کس باید خودش شروع کند به جهادهای کوچک این شکلی تا بساط این فرهنگ بریز و بپاش و اسراف، حداقل بین خانوادههای مذهبی که مثلا اهل خدا و پیغمبراند، برچیده شود و عروسیهای مثلا اسلامیمان، به واقع اسلامی شود.
* چند وقت پیش عروسی یکی از دوستان بود. غذا را خودشان پخته بودند، خورشت مرغ. سالاد را هم خودشان درست کرده بودند، سالاد شیرازی. میوه هم نداده بودند، فقط چای و شیرینی. بعد از جشن همه از سادگی و صمیمیت جشن راضی بودند.
** یعنی فقط به این دلیل که نشان بدهم میشود سادۀ سادۀ ساده جشن عروسی گرفت و در عین حال شاد و راضی بود، یک روزی عروسی خواهم کرد!
برخی از افراد نمی فهمند که می شود و میتوان مراسم برگزار نکرد.
باید آدمهای فهمیده از برگزاری مراسم چشم پوشی کنند تا آنهایی که نمیتوانند بفهمند، بفهمند که میشود و میتوان!
——————————-
دیوانگی است که چند میلیون خرج تجملات کنی و 500 نفر را دعوت کنی که آن تجملات را ببینند و تا مدتها بخاطر ایرادی که تجملاتت داشته بهت بخندند!
ظلم بزرگی است که 500 نفر را مجبور کنی تا با مشقت زیاد و هزینه های بیهوده، خود را برای یک مراسم تجملاتی بیهوده آماده کنند.
———————————–
شرکت در این مراسمها هم به معنای تایید این ظلمها و همراهی با ظالمان است
اصل حرفتون خوب بود ولی بی ایراد و اشکال هم نیست. درسته که رعایت حجاب و نرقصیدن و… کافی نیست اما در شرایط کنونی هنر است. اگر عیبی هست قبول، ولی همیشه هم این طور نیست که مذهبی ها فقط حواسشون به حجاب و رقص باشه شاید شما خبر ندارید که خیلی هاهم حواسشون به همه چیز هست.
در ضمن جدا کردن زنان از مردان در هر شرایطی پسندیده است و دلیلی وجود ندارد ما به مهمانها بگوییم ساده بپوشید مجلس مختلط است؟!!!!!
ساده پوشیدن مقوله ایست و مختلط بودن مقوله ای دیگر و خلط این دو مبحث مغالطه است.