تریبون مستضعفین – پیش از این گفتگوی تریبون مستضعفین با خانواده ی شهید محمدحسین فیض از کشته شدگان حوادث پس از انخابات سال ۸۸ در این سایت منتشر گردید. اما در آن نوبت به علت کسالت همسر ایشان موفق به شنیدن صحبتهایشان نشدیم. به همین منظور گفتگویی جداگانه با حضور ایشان و دو نفر از برادران شهید ترتیب داده شد که ما حصل آن در ادامه میآید:
وقتی دیدم در سایتشان دروغ نوشتهاند حاضر به مصاحبه نشدم
برادر شهید: به هر حال امکانات آنها خیلی بیشتر از ماست و برای این قضایا بودجه هزینه میکنند، یکسره دنبال این هستند که در این موارد به نفع خودشان برداشت کنند حالا یا با عکس یا با فیلم. با خود من چندین بار، با عنوان انجمن کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات تماس گرفتند، میخواستند برای درج در سایتشان مطالبی از من بگیرند. من که سایت را دیدم و دیدم یک سری دروغ در آن نوشتهاند، مثلا نوشته بودند افراد برای تحویل جنازه 7– 8 میلیون پول دادهاند. دوباره که تماس گرفتند، گفتم شما وقتی از ابتدا دروغ نوشتید من چه مصاحبهایی با شما بکنم؟ شما اول اطلاعات داخل سایت را پاک کنید بعد با من صحبت کنید. که البته دیگر نیامدند.
پدرم ۳۳ سال خدمت کرد و هیچگاه استعفا نداد
می خواهم بگویم در جاهای مختلف و در کشورهای مختلف در حال پیگیری این کار هستند، مستند سازی میکنند دو تا اطلاعات درست میدهند و در کنارش چهار تا اطلاعات غلط. مثلا ممکن است بگویند پدر ایشان فرماندار بوده است. البته این درست است اما آیا بقیهاش هم درست است. به هر حال شنونده باید عاقل باشد.
پدر من 30 سال در سپاه خدمت کرد و بعد از آن سپاه خدمت ایشان را تمدید کرد و بعد از دو سال و نیم از سپاه به فرمانداری رفتند، بعد از 33 سال و در شهریور 88، به عنوان اضافه کار 6 ماه در استانداری ماندند و اواخر اسفند ماه کارشان را تحویل دادند، ولی اینها دقیقا نوشتهاند که استعفا.
خانوادهی ما ولایی است؛ ما بسیجی بودیم و هستیم
خانواده ما در کل یک خانواده ولایتی است. چند تن از عموهای من شهید شدهاند و چند تنشان هم جانباز. ما ساکن مشهد بودیم. برادرمان محمد حسین که ازدواج کرد ساکن کرج شد. من فرمانده یکی از پایگاههای مساجد آنجا به نام حضرت قائم(عج) بودم، ایشان هم یکی از معاونتهای پایگاه بودند، علاوه بر آن که در مدرسه هم عضو بسیج بودند. ایشان عضو فعال بسیج و حامی ولایت بودند. بعد از ازدواج درگیر کار شدیم، گاهی تا دیر وقت سرکار بودیم و وقت سر زدن به پایگاه را نداشتیم. من و برادرم گاهی سر میزدیم و در گردان عاشورا گاهی شرکت میکردیم ولی مثل قبل فعالیت نداشتیم اما روحیهمان را حفظ کرده بودیم. ما بسیجی بودیم و هستیم.
برادرم مظلومانه کشته شد، فتنهگران مسئول خون او هستند
برادر من روحیات خاصی داشت. شوخ طبع بود و این یکی از خصوصیات خوب ایشان بود. دلش برای اسلام و انقلاب میتپید و دل همه ما برای انقلاب و اسلام میتپد و از گذشته هم همین طور بود.
بعد ازدواج و انتقال به کرج، ایشان هم مثل ما وارد کار خصوصی شدند، با این که موقعیت کار دولتی را داشتیم، و به جناح یا گروه خاصی هم متمایل نبودیم. طرف رهبر انقلاب و سخنان ایشان بودیم. کاری به سخنان اشخاص دیگر نداشتیم. ایشان واقعا مظلومانه کشته شد. عضو جناح خاص سیاسیای نبود. در آن روز به خاطر کاری بیرون رفته بود و در شلوغی ماجرای فتنه، ناگهان جمعیت هجوم آوردند. منافقین هم زیاد بودند، اتوبوسها، مغازهها و خیابانها را آتش میزدند. شلیک بود از طرف منافقین و همچنین دوربینهایشان برای عکسبرداری و فیلم برداری آماده بود. کاملا مشخص است که میخواستند ایشان کشته شود و ایشان هم مظلومانه کشته شد و عامل این فتنه، مسئول این کشتارها هستند.
فقط از همسرم خوبی به یادم مانده است
همسر شهید: من فقط میتوانم بگویم که شهید محمدحسین فیض واقعا مظلومانه کشته شد و از خانواده ایشان هم کمال تشکر را دارم که ما را تنها نگذاشتند و هم چنین از بنیاد شهید و مقام معظم رهبری هم که ما را حمایت کردند متشکرم.
ایشان زمانی که مجرد بودند عضو پایگاه بسیج بودند و فعالیت داشتند بعد از ازدواج درگیر زندگی شدند و نتوانستند به فعالیتشان ادامه بدهند اما روحیه ولایتی را داشتند و هماهنگی لازم را با پایگاه برقرار میکردند. فوقالعاده انسان مهربانی بودند. شخصیت خوب و سادهای داشتند، واقعا به خانواده، به همسر و فرزندش عشق میورزید. فقط از ایشان خوبی یادم مانده است.
جریان فتنه دائم از محمدحسین سوءاستفاده میکنند و به اون دروغ نسبت میدهند
برادر شهید: ما به عنوان خانواده شهید فیض اعلام میکنیم که جریان فتنه از ایشان سوء استفاده میکند. عنوان میکننند که ایشان بسیجی نبودهاند با این که اسناد و مدارکش هست. حتی از قول خود ما حرفهایی را عنوان میکنند که باعث تعجب است. مثلا میگویند خانواده فیض گفته است که برای گرفتن جنازه پول داده است، در صورتی که چنین چیزی نبوده است. بعضی مطالب واقعا غیر منطقی هستند و بعضی هم در کنار مطالب درست، مطالب دروغ میگویند تا به این شکل اذهان عمومی را مشوش کنند.
ما اعلام میکنیم که محمد حسین یک فرد بسیجی و ولایی بود و مظلومانه هم کشته شد و عاملش هم آنهایی هستند که این فتنه را راه انداختهاند انگشت اتهامها به سمت سران فتنه هست و کسانی که حمایت میکنند. سران فتنه هنوز هم باور نکردهاند بعضی موارد سیاسی را که در کشور اتفاق افتاده است و همچنان راه غلط را ادامه میدهند که خلاف رهبری و ولایت است.
همان شب فیلم تیرخوردنش را با کیفیت خوب در VOA نشان دادند
برادر شهید: فکر میکنم شهادت ایشان روز 30 خرداد بود ولی ما یک روز بعد جنازه را پیدا کردیم و جالب این بود که هیچ وسیلهای همراه ایشان به ما تحویل داده نشد. یعنی ما سوال کردیم از موبایل ایشان و وسایل همراهشان، ولی انگار به سرقت رفته بوده است چون گفتند جنازه که آمده است، چیزی همراهش نبوده و در صورت جلسه نیروی انتظامی هم ذکر شده است. فقط لباس بود که به ما تحویل دادند. من خودم ندیدم البته یکی از آشناها میگفتند همان شب در voa دیدهاند که ایشان تیر خوردهاند و صورتش پر خون میشود و دستش را جلوی صورتش می آورد. این یک سوال است که در آن شلوغی دوربین کجا بوده است.
یک فیلم با کیفیت خوب – چون تصویر گرفته شده با موبایل از کیفیتش مشخص است- از لحظه تیر خوردن ایشان موجود است که کلا 5 ثانیه هم بیشتر طول نکشیده که ایشان تیر میخورند و دستشان را جلوی صورتشان میگیرند. این تصویر چگونه گرفته شده؟ خیلی از این مواردی هم که اتفاق افتاده و تصویر دارند برنامهریزی شده بوده که بتوانند مستندسازی کنند.
دنبال این نبودیم که بگوییم محمدحسین شهید شده است
برادر شهید: زمانی که ما جنازه ایشان را تحویل گرفتیم بلافاصله برای دفن اقدام کردیم و بحث شهید اعلام کردن ایشان از طرف بنیا د شهید بعدا اتفاق افتاد. گفتند بگذارید این کار انجام شود و ده دوازده روز طول میکشد که پدرم موافقت نکردند و گفتند ما دنبال این نیستیم که بگوییم پسرمان شهید شده است.
خانم ابتکار مسائلی را مطرح کردند که پدرم جوابشان را داد
برادر شهید : از طرف انجمن کشتهشدگان که خودشان تشکیل دادهاند چند بار با ما تماس گرفتند ولی ما با آنها مصاحبهای نکردیم، یا اعلام کردیم به خاطر دورغهایی که منتشر میکنید ما با شما مصاحبه نمیکنیم. خانم ابتکار و جمع دیگری به عنوان دلداری آمده بودند، ولی باز مسائلی را عنوان کردند که پدرم جوابشان را داد.
زمانی هم که در حال به خاک سپاری ایشان بودیم دیدیم که خانمی در حال عکس گرفتن است. برادرم از ایشان پرسیدند که از کجا آمدهاند که جوابی نداد و گفت دیگر عکس نمیگیریم، بعدا دیدیم عکسی که ایشان گرفته توی سایتهای گروه فتنه بود.
با این مصاحبه خواستیم پاسخ سوءاستفاده کنندگان را بدهیم
برای مراسم تدفین آقای احمدینژاد آمده بودند، وزیردادگستری؛ خیلی از دوستان و آشنایان پدرم که در سپاه بودند و سرداران سپاه آمدند که زیاد هم بودند. استاندارها، نمایندهها، آقای دکتر رحمانی فضلی آمد رئیس دیوان محاسبات هم آمدند. البته خط ایشان معلوم نیست ولی به هر حال پدر من فرماندار شیروان بود و رحمانی فضلی هم اهل شیروان بود، به هر حال میشناختند که آمدند. ما اطلاع رسانی هم نکرده بودیم. واقعیتی است.
دوستان دیگر هم برای مصاحبه آمدند. زمان گذاشتند. بحث بود که خودمان برویم دنبال این کار آگاهی بزنند، تبلیغات بکنند که اطلاع رسانی بکنند، مصاحبه کنند، یا مثلا بخواهیم بحث بکنیم ولی دیگر دل و دماغ این کار را نداشتیم. خیلی ها برای مصاحبه زنگ میزنند گفتیم نمیشود. ولی دیدیم بعضیها سوءاستفاده میکنند خواستیم با این مصاحبه جواب داده باشیم.
ما از طرف رهبری مسئول دلجویی و رسیدگی هستیم
برادر شهید: از طرف هلال احمر بود که آمدند و مسئول هلال احمر گفت: ما از طرف رهبری مسئول دلجویی و رسیدگی هستیم. با پدرم تماس گرفتند ومنزل رفتند.
همسر شهید: تا جایی که من یادم هست ،نه من و نه همسرم هیچ مشکلی با خانواده همسرم نداشتیم و من تشکر میکنم از ایشان که ما را در این مدت تنها نگذاشتند.
ایشان قبل از ازدواجشان 22- 23 سال در کنار خانوادهشان بودند و بزرگ شدند و بعد ازدواج کردند. بعد از آن هم هیچ طرز تفکری که تفاوت داشته باشد با زمانیکه در کنار خانواده بودند من از ایشان ندیدم.
به فرزندم گفتم بابا رفته آسمان پیش خدا
این ناراحتی هیچ وقت فراموش شدنی نیست و همیشه با ما هست. در نبود ایشان واقعا هم برای من هم پسرم سخت میگذرد، در حدی است که نمیگذارم عکس پدرش را ببیند.
به پوریا گفتم بابا رفته آسمان پیش خدا کار کند و برایش چیزی بخرد و بیاورد.
از شخص میرحسین موسوی شکایت کردیم اما پرونده تشکیل ندادند
برادر شهید: از آقای میرحسین موسوی شکایت کردیم به عنوان عامل اصلی.
اما به ما هیچ جوابی ندادند. در اصل ما اول به امور جنایی شکایت کردیم ، آنجا پرونده تشکیل شده بود بعد از یکی دوبار که ما رفتیم و گفتند که بررسی کردند گویا نمیدانستند سران قضات که برنامهیشان به چه شکلی است. گفتند آقای میرحسین موسوی عضو تشخیص مصلحت نظام است و باید شما در دادسرای کارکنان دولت شکایت کنید، ما رفتیم دادسرای انقلاب آنجا در اصل عامیانه بخواهم بگویم قلب باز کردند من صدای مسئول را هم شنیدم گفتند بپرسید چرا از موسوی شکایت کرده؟ گفتم: جواب من را بدهید من شکایت دارم . آنها هم روی شکایت من یک نامه زدند و فرستادند به امور جنایی که همان جا پیگیری کنند. نامه را به امور جنایی دادیم و شماره گرفتیم . بازپرس میخواست این کار را انجام دهد ولی رئیس امور جنایی میگفت نه. برداشت من این بود و نمیدانم هم دلیلش چه بوده، معلوم نیست قبلش تماس گرفته بودند از کجا، که قبول نکنید و پرونده تشکیل نشود. شاید خیلی نباشند این تعداد که شکایت کردهاند، شاید فکر میکنند در این وضعیت کشور مشکل ساز بشود. بعضیها بترسند .
گفتند گلوله از اسلحه غیر سازمانی بوده است
برادر شهید : اینکه از چه زاویهای و به چه شکل شلیک شده، مشخص هست. ولی من که یک ماه پیش به اداره آگاهی مراجعه کردم و پرسیدم بعد از یک سال چه شده است؟ افسر پرونده که تغییر هم کرده بود، گفت تنها چیزی که توانستهایم به دست بیاوریم این است که سلاح غیر سازمانی بوده است ولی اینکه از چه شخصی و گروهی بوده ما نمیتوانیم دقیقا بگوییم، چون کسی را نگرفتیم.
سران فتنه باید کمکم به زبالهدان تاریخ بپیوندند
برادر شهید: آنها به قول برادرم نمیخواهند این قضیه دامنهدار شود. ممکن است یکی از سران فتنه دوست داشته باشد که دستگیر شود تا اسطوره بشود و بگویند فلانی زندانی است. اما اینها باید کمکم به زبالهدان تاریخ بپیوندند، این به نظر من یک سیاست است.
خانم ابتکار و آقایان مسجد جامعی و نجفی متوجه شدند که از ما چیزی دستگیرشان نمیشود
برادر شهید : یکی از دلایلی که خیلی سراغ خانواده ما نیامدهاند بعد از اینکه خانم ابتکار و آقای مسجد جامعی و نجفی متوجه شدند که از ما چیزی دستگیرشان نمیشود، چون در آن جلسه خانم ایشان هم بودند که صحبت کردیم. ایشان صحبت کرد، پدرم هم صحبت کردند، شوهر عمهام که جانباز هستند هم حضور داشت. اینها متوجه شدند که فایده ندارد. گفتند اگر کاری دارید در خدمت شما هستیم در شهرداری و … شمارهای دادند که تماس گرفتیم و دیگر خبری نبود.
کسی که در مراسم بهشت زهرا و یا اول و سوم و هفتم میآمد و جمعیت و شرکت کنندگان را میدید. مثلا در مراسم هفتم میآمد و جو را میدید و مسئولینی که آمده بودند را میدید، فکر کنم دیگر به خودش اجازه نمیداد که بیاید و حضور پیدا کند. شاید با خودشان گفتهاند که اوضاع آرام شود بعد مراجعه کنند. البته آمدند و ما هم جوابشان را دادیم و چیزی عایدشان نشد.
نمیشود گفت کسی که ریش ندارد ضدانقلاب است!
ایشان جوان رشیدی بود، آن روز هم یک پیراهن سفید آستین کوتاهی داشت، خب ظاهرش را هم که در عکسها دیده اید، شاید فکر کردند که از این می توانند سوء استفاده کنند. مثلا از چهره من یا برادرم کسی نمی تواند سوء استفاده کند. ما از این ناراحتیم و سوختیم که ایشان وابسته به هیچ خط سیاسی نبود و شاید هم یکی از دلایلی که توانستند از ایشان سوء استفاده کنند همین بود. نمیشود گفت کسی که محاسن دارد آدم خوبی است و کسی که ندارد دیندار نیست و یا ضد انقلاب است. واقعا اگر کسی بخواهد از این سوء استفاده کند قابل قبول نیست.
برخی اوقات حرفهایی میشنویم که خندهمان میگیرد!
برادر شهید: در یک مصاحبهی جعلی از قول ما گفتند: «که محمد ابتدا به نتیجه انتخابات اعتراض داشت مثل بقیه مردم که اعتراض داشتند بعد به خیابان رفت، تا خود 25 خرداد که تعدادی کشته شدند و این برای محمد اصلا قابل هضم نبود چون فردی در داخل نظام بود به نظام اعتقاد داشت و اصلا باور نمیکرد چنین اتفاقی افتاده باشد. بعد از آن دیگر اصلا آرام و قرار نداشت با خودش درگیر بود و روزهای بعد در اعتراض کشتن مردم به خیابان رفت و حتی از درگیریها کلی عکس و فیلم گرفته بود که مینشست و آنها را ناباورانه میدید. او قبل از 25 خرداد همراه مردم بود اما بعد از آن روز پارچهای سبز به دستش بست و کمتر حرف میزد و بیشتر توی خودش بود!»
من که پارچه سبز ندیدم! خب اینها باید طوری بنویسند که مخاطب قبول کند. اگر اعصابش خورد شده باید از این طرف اعصابش خورد میشد. تمام جاهایی که ایشان کار میکرده من آمارش را دارم چون پیگیر کارهای مالی و بیمه بودهام. خانواده ما و همسر خودش و پدر و مادر و خواهر بنده دیدید که مصاحبه کردند و اگر بخواهید خواهر بعدی من هم مصاحبه میکند. اینها حرفشان گواه است. اگر کسی قرار باشد چیز دیگری درست کند خانواده حقیقت را تعریف کردهاند دیگر. آن ضد انقلابی وقتی همچنین حرفی را میزند برای اینکه از این شرایط استفاده کند. من اصلا حرفهای خندهداری شنیدم از بعضی از نزدیکان و من الان حدس میزنم از کجا آب میخورد، مثلا یک جایی میگفتند «ما میخواستیم برای شما پارچه بزنیم ولی ترسیدیم که دفتر ما را ببندند». خوب کسانی که این تفکر را دارند حرفهای خندهداری هم میزنند. گفتم شما چرا این حرفها را میزنید؟ شما نمیخواهد کاری بکنید شما چیزی نگویید بهتر است. ما از شما دلجویی نخواستیم .
خون ایشان انقلاب را آبیاری میکند
برادر شهید: تشکر میکنیم از شما که تشریف آوردید، این حرکت شما یک حرکت انقلابی است و ما به عنوان خانواده شهید از شما تشکر میکنیم. خون ایشان انشاءالله پایمال نخواهد شد و کسانی که سردمدار این قضیه بودند، کسانی که این فتنه را درست کردند ممکن است که در دادگاه امروز ما محاکمه نشوند ولی به هر حال چوبش را خواهند خورد و خون چیزی نیست که پایمال بشود. ما امیدواریم که خداوند اینها را به مجازات برساند و محمد حسین هم هرجا که هست خداوند به درجاتش بیفزاید.
انقلاب ما تا الان با این خون هایی که ریخته شده بیمه و آبیاری شده است و در این قضایایی که متاسفانه اتفاق افتاد نظر شخصی من این است که از این ماجرا سوء استفاده شده. کسی نمیتواند بگوید که ایشان به جرم مشخصی تیر خورده است. آن هم مطمئن باشد خون ایشان انقلاب را آبیاری میکند و شاید اگر این اتفاق نمیافتاد ما سال بعد یا چند سال بعد مشکلات پیچیدهتری داشتیم. این باعث شد برای چندین سال بعد خیلی مسائل روشن شود.
از نظر آنها گناه او این بود که کشور و انقلابش را دوست داشت
از نظر آنها ایشان یکی گناه سیاسی داشته و آن هم این که کشور و انقلابش را دوست داشته و آدم انقلابی و بسیجی بوده و خوب این از نظر آنها گناه است. و میخواهند این را به شکلی برگردانند و بگویند. ما تکذیب میکنیم این حرفها را، تمام خانواده ایشان هم هستند و میدانیم که واقعیت این بوده که ایشان یک خانوده ولایی و تفکرات ولایی و بسیجی داشته و اگر الان هم اتفاقی بیفتد و نیازی باشد که ما از نظاممان و انقلابمان دفاع کنیم مطمئن باشید سینه خودمان را سپر خواهیم کرد و جلوی گلولههای دشمن چه داخلی چه خارجی میایستیم.
در همین رابطه:
Sorry. No data so far.