دوشنبه 29 جولای 13 | 14:25

ضایع شدن اسرائیل توسط شترهای آمریکایی

شترهای آمریکایی به خواسته فرماندهان اسرائیلی پاسخ مثبت ندادند و به عقب برگشتند، در حالی که وحشت زده، به طرف فلسطین اشغالی فرار می‌کردند که از نظر ما، این پدیده خود یک معجزه محض به حساب می‌آید!


ضایع شدن اسرائیلی‌ها توسط شترهای آمریکاییبه‌‌ همان میزان که در می‌دانهای نبرد، نیروهای مقاومت توانستند از خود جهاد و رشادت و از خود گذشتگی نشان دهند، شوق و اشتیاق ما هم برای دیدن این قهرمانان شدید‌تر می‌شد، چرا که آن‌ها معجزه پیروزی بر ارتش اسرائیل، که در مورد آن عبارت «لایقهر» یعنی شکست ناپذیر را می‌گفتند- آفریدند و ما اینک در کنار یکی از آن دلاور مردانی هستیم که رودرروی ارتش صهیونیستی قد علم کرد، و طعم تلخ شکست و نگون بختی را به کام او ریخت. یعنی‌‌ همان مرارتی که ملت ما در طول پنجاه سال از زندگیمان جرعه جرعه می‌نوشید، البته جنبه‌های حفاظتی و امنیتی اتخاذ شده در مورد این فرمانده نظامی کمتر از حضور آن رهبر سیاسی حزب الله نبود، اما به هر ترتیب، طبیعت کار و ماموریت فرماندهی نظامی، در وهله اول، ایجاب می‌کند که او از مشخصات بدنی ویژه‌ای برخودار باشد، البته نیروی بدنی او در اینجا آراسته به تواضع، فروتنی و صلاحیتهای اخلاقی و انسانی که می‌تواند آن‌ها را پیش از شروع گفتگو به وضوح دید.

پرسش‌های فراوانی وجود داشت که ذهنمان را به خود مشغول کرده بود، پیرامون وقایع روز به روز جنگ و اینکه چگونه نبرد بین «تن» و «تانک» انجام می‌گرفت؟ آن روز‌ها چگونه می‌گذشت، در حالی که همه راه‌ها بسته و امداد رسانی هم ممنوع و ناممکن بود؟ احساسات مجاهدین، در آن ایام چگونه بود؟ در حالی که همه عالم، گویی بسیج شده‌اند تا سر از تن جدا شده مقاومت را به دست آورند و چون گرگهای گرسنه، همه مترصد دریدن مقاومت هستند، اما برای برون رفت از این حالت سکوت و انتظار، گریزی نبود، جز اینکه سوال اول را مطرح کنیم.

در این جنگ، چرا حزب الله به تنهایی حضور داشت؟

ما شدیدا به هر نوع کمک و پشتیبانی مردم لبنان، با هر طایفه و عقیده نیازمندیم، چرا که اساسا جنگ بخاطر لبنان و برای تمام لبنان بود، اما ما به هر حال، تمامی تجربه‌های قبلی خودمان را در جنگ با دشمن خودمان و دشمن خدا، مورد مطالعه قرار دادیم، همچنین تجربیات مقاومت فلسطینی، عربی و جهانی را نیز بررسی کردیم، و در ‌‌نهایت به این جمع بندی رسیدیم که یک کار مشترک می‌تواند در زمینه‌های زیاد و متنوعی انجام شود، در حالی که استثنائا، مسئله مقاومت مسلحانه آن قدر خطیر و خطرناک است که ما را ملزوم می‌کند که رازداری تام و تمامی و سرّی بودن را در آن رعایت کنیم و از هرگونه تخلف یا نشت، آن را مصون بداریم، همچنین متوجه شدیم که کارهای جنگی و نظامی با تعدادی مراجع فکری و عقیدتی می‌تواند دمساز باشد، بلکه میزان سری بودن آنکه رزمندگان از آن با خبرند – چه بسا حتی بر اعضاء حزب‌الله نیز باید مخفی می‌ماند. لذا هیچ گروهی، هیچ اطلاعی نسبت به گروه‌های دیگر – که با آن‌ها کار مشترک انجام نمی‌دهند – ندارد و مسئله انواع اسلحه و توانمندی‌های آن‌ها و تعدادشان را کسی نمی‌داند، مگر عده اندکی که کارشان مرتبط به قضایای جنگی است. انبارهای سلاح و مهمات و طریقه رسیدن به آن‌ها، کاملا سری بوده و ما در این زمینه خیلی جدی هستیم و بیش از حد تصور دقت می‌کنیم. و خدا را سپاسگزاریم که در این زمینه تا به امروز موفق عمل کرده‌ایم و توانسته‌ایم کلیه دستگاه‌های جاسوسی عربی و خارجی را خنثی کنیم، از این رو آن‌ها نتوانستند اطلاعات قابل ملاحظه‌ای از ما به دست آورند.

گفته می‌شود برخی گروه‌های اسلامی به شما در جنگ کمک می‌کردند، حقیقت مسئله چیست؟

همه این حرف‌ها جزء رویا و توهم بیش نیست، اگر هم اندک کمکی بود، پس از سال ۱۹۸۰ م، بکلی متوقف شد، ما در سال ۱۹۹۸ م، گردان‌هایی به وجود آوردیم که به «گردان‌های لبنانی مقاومت بر ضد اشغالگران صهیونیستی» معروف بود که عملا گروه‌های اسلامی و مسیحی را در بر می‌گرفت که هر گروهی، گردان خاص خود و آموزش و سلاح خاص خود را در میدان جنگ هماهنگ می‌کرد. این گردان‌ها، کار خودشان را به سه عملیات نظامی بر ضد دشمن صهیونیستی در مناطق «سویداء» و «حداثه» و «برعشین» در تاریخ ۱۴/۳/۱۹۹۸م. آغاز کردند، اما این تجربه به حد کفایت موفق نبود تا بتواند آن را ادامه داد، زیرا جبهه‌ای که در مقابل با صهیونیست‌ها باز شده بود، وجود منفذهای نا‌امن و ضمانت نشده را بر نمی‌تابید، با این توضیح که این گردان‌ها تماما تحت مدیریت و اشراف حزب الله بود و هنوز چارچوب تشکیلاتی آن موجود است و می‌توان دوباره آن را فعال کرده و به کار انداخت.

یعنی این بدین معنی است که جنگ منحصرا بین حزب و دشمن صهیونیستی در گرفته است؟

 بدون شک حزب الله به تنهایی مسئولیت این جنگ را بدون کمک و یاری از گروههای دیگر- بر عهده گرفت.‌‌ همان طور که اهالی جنوب لبنان، به تنهایی بار سنگین هجرت و آوارگی را بر دوش گرفتند، و همچنان که ساکنین حومه جنوبی بیروت نیز به تنهایی در معرض بمبارانهای وحشیانه و جنایتکارانه هوایی دشمن قرار گرفتند، در حالی که همسایگان آن‌ها، در محلات و مناطق دیگر، آسیب چندانی متوجه آنان نشد، حتی پلهایی که بمباران شدند، همه در مناطق حزب الله بود، و هدف از آن، این بود که هر گونه کمک رسانی و یا آذوقه رسانی به حزب الله قطع شود، واقعا جنگ وحشیانه‌ای بود که می‌خواست منحصرا حزب الله را از میان بردارد!

آیا شما، از نظر رزمی، برای چنین جنگی، از قبل آمادگی داشتید؟

ما انتظار داشتیم و مطمئن بودیم که صهیونیست‌ها، پس از شکست سال ۲۰۰۰ م مساله را‌‌ رها نمی‌کنند، بلکه حتما برای انتقام گرفتن تلاش خواهند کرد و با تحلیل شرایط سیاسی فعلی و با در نظر گرفتن شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان و پیروزی حماس و عقب نشینی شارون از غزه، سپس مگر کلینیکی او و بی‌اثر شدن طرح‌هایش در مقابله با انتفاضه مردم فلسطین، همه این رخداد‌ها ثابت می‌کرد که دشمن تلاش خواهد کرد، برای برون رفت از گرفتاری‌هایش، فرار به جلو را تجربه کند و او به هر صورت جنگ را ظرف چند ماه آینده علیه ما آغاز می‌کرد، همچنان که موضع برخی نیروهای داخلی و اصرار و پافشاری آن‌ها بر اجرای توطئه خلع سلاح مقاومت، این احساس را برای ما به وجود آورد که زمان جنگ نزدیک شده است! از این طرف، ما حتی یک دقیقه از سال ۲۰۰۰م، تا به حال را‌‌ رها نکردیم، بلکه ما فعالیتهای خود را به سمت و سوی جمع آوری اطلاعات از دشمن متمرکز کردیم، تا اینکه به یک استراتژی خاصی برای جنگ رسیدیم، و بر اغلب تاکتیکهایی که در میدان جنگ به کار گرفته خواهد شد، توافق کردیم و آن قدر نیرو، سلاح و تجهیزات بسیج کردیم که بتوانیم نقشه جنگیمان را پیاده کنیم، و پیش از آنکه عملیات به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی را انجام دهیم، به فضل الهی، آمادگی کامل برای نبرد قطعی را داشتیم.

لطفا کمی در مورد نقشه‌های دشمن صحبت کنید.

اسرائیل در مورد آشنایی با حزب الله، بخصوص از نظر تاکتیک و توان رزمی شکست خورد، لذا وقتی حمله زمینی خود را آغاز کرد، دقیقا آنچه را که پیش بینی کرده بودیم انجام داد، یعنی پیروی کردن از شیوه «جنگ نفوذی» بسان انگشتان دستی که از سوراخهای سست و ضعیف وارد و مانع مقاومت کننده شوند، و ما متقابلا نقشه‌مان این بود که اجازه دهیم این دست، تمام انگشتان خود را در منفذ وارد کند، تا ما هر انگشت را از انتهای آن قطع کرده و از منبع قدرت و پشتیبانی‌اش جدا نماییم. لذا این نیروهایی که هجوم را علیه ما ترتیب داده بودند، چندان ارزشی و اثری نداشتند، بلکه به شکار «چاق چله‌ای» برای مقاومت تبدیل شدند، ضمن اینکه تلاش برای امداد رسانی و کمک به نیروهای جدا شده از بدنه، دشمن را متحمل زیانهای بیشتری کرد، لذا اغلب این نیرو‌ها نتوانستند به عقب برگردند مگر با هزینه‌های گزاف. بهترین جایی که این تاکتیک را به مرحله اجرا گذاشتیم،‌‌ همان نبرد دشت «خیام» است که بین ما و نیروهای زرهی دشمن در گرفت. تا آنجا که دشمن از اینکه بخواهد برای نیروهای محاصره شده‌اش کمک بفرستد، کاملا مایوس شده بود، لذا ناچار شد مقداری ذخیره سلاح و مواد غذایی را بر حیواناتی آموزش دیده بنام «لاما» یا «ش‌تر آمریکایی» بار کرده و در تاریکی شب بفرستد، اما همین حیوانات به خواسته فرماندهان پاسخ مثبت ندادند و به عقب برگشتند، در حالی که وحشت زده، به طرف فلسطین اشغالی فرار می‌کردند که از نظر ما، این پدیده خود یک معجزه محض به حساب می‌آید!

تعداد نیروهای مقاومت شما، به هنگام جنگ چند نفر بودند؟

پتعداد کلی مجاهدان و رزمندگان حزب الله را کسی نمی‌داند، بجز خداوند و افراد اندکی از رهبران و فرماندهان، اما آنچه را می‌توانم قاطعانه بگویم، این است که افراد شرکت کننده در این نبرد از نیروهای مقاومت، بیش از یک هزار رزمنده، در مقابل ۴۵۰۰۰ سرباز مجهز و دوره دیده، نبودند، چرا که خدای متعال می‌فرماید: *و کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین* (سوره بقره آیه ۲۴۹) یعنی: (چه بسا گروه اندکی بر گروه انبوهی پیروز شود، به اذن خداوند که او با صابران و مقاومت کنندگان است)!

موضع مردم لبنان که در میدان نبرد عملا حضور داشتند، چیست؟

در طول شش سال گذشته، برنامه‌های ما، بیشتر بر روی به وجود آوردن محیطی قابل پذیرش و دربرگیرنده فهم و درک جمعی و قبول ضرورت و مشروعیت آن در میان توده‌های مردم بوده است، و ما خداوند را حمد و سپاس می‌گوییم که ما را در این مورد موفق کرد، و سید حسن نصر الله را به محبوب‌ترین فرد، در دلهای اهالی جنوب قرارداد، همچنان که شهادت فرزندش «هادی» در این جنگ از او الگویی برجسته در فرماندهی اسلامی ساخت- که اگر سخنی بگوید، به آن عمل هم می‌کند و اگر وعده‌ای می‌دهد، در آن صادق راستگو است- لذا جوانانی که مسئولیت این نبرد را پذیرفتند، عادت کردند که اطاعات مشروط و آگاهانه داشته باشند، نه اطاعت کورکورانه، از این رو افکار و نظریات آنان، در بالا‌ترین سطوح فرماندهی، با احترام و اهتمام مورد بررسی قرار می‌گرفت، و بیشتر آن‌ها به کار گرفته می‌شد، چرا که هر مجموعه و گروه، نسبت به وضع و شرایط ماموریت خود آشنا‌تر بودند و کادر رهبری حزب، اهمیت قاعده و بدنه حزب را کاملا درک می‌کرد، و آن قدر که به آن عنایت و عشق می‌ورزد، به چیز دیگری، چنین تعلقی ندارد. از این گذشته خطاب سید حسن نصرالله بیشتر متوجه داخل جنبش است تا خارج آن، بر همین اساس بار‌ها از او شنیده‌اید که در مورد مجاهدان و رزمندگان می‌گفت: «من از شما تشکر می‌کنم که مرا به عنوان فردی از خودتان قبول کرده‌اید، شما نیز اجازه دهید که من سرهای شما را ببوسم.»

مسلما این گونه خطاب برادرانه و صمیمانه با جوانان، جبهه را چون بنیان مرصوص ساخت که شامل رزمندگان و خانواده‌های آنان است که یکپارچه به یکدیگر کمک می‌کردند، و در طول ایام جنگ، جنگاوران ما غذایی را می‌خوردند که خواهران و مادرانمان می‌پختند و آبی را می‌نوشیدند که از راه دور تهیه و حتی خودشان را از آن محروم کرده بودند، این آب را برای آنان آورده بودند تا بنوشند و با آن وضو بگیرند، لذا این دلاوران مسئولیتی جز جنگ و نبرد با دشمن نداشتند.

پیش از آنکه از یکدیگر جدا بشویم، از این فرمانده خواستیم به ما نصیحتی بکند که برای ما سودمند باشد، ایشان هم نصیحتی کردند که توقع آن را نداشتیم، گفتند: ما شدیدا به دعای شما نیازمندیم که برایمان گرانبها‌تر از اموال و اسلحه است، دعاهای شما، پشت سر ما هم زاد و سلاحمان است در غربت این نبرد، و من از شما می‌خواهم که بچه‌ها خردسال و مادران و زنان کهنسال برای ما دعا کنند، چرا که دعاهای آنان به اذان خدا، اجابت می‌شود، همچنین به تمامی برادران جنبش‌های اسلامی و دیگران نصیحت می‌کنم که روابط خودشان را با طبقات مختلف مردم، که در میان آنان زندگی می‌کنند تقویت نمایند، و آنان باید بسان آبی باشند که خداوند آن را مایه حیات هر چیزی قرار داده، در حالی که نه رنگ و نه بو و نه طعم دارد و اگر از آن نوشیدی یا در آن غوطه ور شدی، مشکلی را برای تو ایجاد نکند، بلکه بر عکس تشنگی‌ات را رفع و عطشت را سیراب کند و به محض دیدن آب نزدیک شدن به او، آرامش اعصاب و انبساط روان برایت حاصل شود: «و جعلنا من الماء کی شی حی» سوره انبیا آیه ۳۰ برای من غیر منتظره بود که در برابرم جنگاور دلاوری را ببینم که از این همه عواطف و احساسات لطیف و روح آرام برخوردار باشد، اما هیچ جای شگفتی نیست، چرا که همه چیز در اینجا، در حومه جنوبی بیروت و در جنوب لبنان، تو را به یاد خدا می‌اندازد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.