الیاس قنبری- شاید شنیده باشید که حافظه تاریخی مردم ما کوتاه است. برخی از اصطلاح «جامعه کوتاه مدت» برای توصیف این وضعیت استفاده کرده اند. نمیدانم حافظه تاریخی مردمان دیگر جوامع چگونه است، اما تاریخ بدون بازخوانی مداوم چگونه میتواند به حافظه تاریخی جامعه ورود کند؟ مردمی که تاریخ نخوانند و با تاریخ بیگانه باشند از هر سوراخ چندینبار گزیده میشوند و اگر گزیده هم نشوند، خطر در افتادن به تکرار مکررات و درجازدن کمتر از آن نیست که گفتهاند: «من جرب المجرب حلت به الندامه» (کسی که تجربه شده را بیازماید، سرزنش و ندامت بر او حلال است).
تاریخ در سادهترین شکل، نقل وقایعی است که بر آدمیان گذشته است. اما دانش تاریخ یافتن تشابهات، علل و نیروهایی است که با آنها میتوان تاریخ را تحلیل نمود. در هر دو سطح ما با تاریخ خود و با تاریخ جهانی که در آن زندگی میکنیم بیگانهایم. جالب آنکه تاریخ هرقدر معاصرتر باشد، این بیگانگی افزونتر است. به واقع ما شاید از عصر باستان و سلسله حکومتهایی که آمدهاند و رفتهاند اطلاعاتی داشته باشیم، ولی وقایع تاریخی که در دوره عمر خودمان وقوع یافته است، گویا از ما فاصله بیشتری دارد. دلایلی را میتوان برای این بیتوجهی حدس زد که این یادداشت به دنبال این غرض نیست.
در عصر سیطرۀ رسانه، مستندسازی تاریخی بهترین راه بازخوانی تاریخ و تقویت حافظه تاریخی است. کاری که رسانه حکومت سلطنتی انگلیس در آن شهره است. به واقع تاریخنگاری و روایتگری تاریخ از آن دست اموری است که اگر از آن غفلت شود سریع جایگزینی برای آن پدید خواهد آمد. اگر ما تاریخ خود را به طور عام و جنگ و انقلاب و تاریخ پسا انقلابی خود را به طور خاص روایت نکنیم، دیگران آن را روایت خواهند کرد و بدیهی است که مسائل را همانگونه که مطلوب آنها خواهد بود در آن بازنمایی خواهند نمود.
مستند مصاف، ساخته سفیرفیلم گویا قصد دارد این خلأ را پر کند و به مصاف این بیگانگی ما با تاریخ معاصر برود. این مستند نقطه عزیمت خود را سال ۶۸ و پس از رحلت امام (ره) میگذارد و وقایع ده ساله پس از آن منتهی به فتنه ۱۸ تیر را بازخوانی میکند. پرداختن به این دوره تاریخی از آنجا که کمتر مورد توجه واقع شده اولین و مهمترین نقطه قوت این مستند است. اساساً سال ۶۸ به چند دلیل در تاریخ ما واجد اهمیت است. اول اینکه این سال اولین سال پس از پایان جنگ است. دوم اینکه در این سال امام خمینی (ره) از دنیا میرود. عزل آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری نیز از وقایع بسیار مهم در این دوره است. مواقعی که در قدرت جابجاییهایی صورت میگیرد، معمولاً آبستن وقایع و فتنههاست. در این سال هم در سطح رهبری کلان نظام و هم در سطح دولت تغییراتی صورت میپذیرد و قائم مقام رهبری نیز به صریحترین شکل عزل میشود. اینکه چگونه کشور این دوره سخت پس از جنگ را در آرامش سپری میکند، خود میتواند محل پرسش و تأمل باشد.
دوره ده ساله ۶۸ تا ۷۸ مصادف است با انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر و دو دوره ریاستجمهوری موسوم به دوره سازندگی و دو سال دوره اصلاحات. در این میان اما گویا ترجیح بر آن بوده است تا روند وقایع، ناظر به وقایعی که به فتنه ۱۸ تیر میانجامد مورد تحلیل قرار گیرد. اینکه رفتارهای دولت سازندگی چگونه آنتیتزهایی در درون خود به وجود میآورد که منجر به پیدایش نشریات روشنفکری و روزنامههای زنجیرهای میشود و چگونه با هدایت این نشریات فتنه ۱۸ تیر رقم میخورد در مرکزیت وقایع مورد بررسی این مستند است. سایر وقایعی که بازخوانی میشوند در این میان در خدمت بیان این غرض در جایگاهی پیرامونی قرار میگیرند. این مسأله به خودی خود مشکلی ندارد و شاید برای حفظ انسجام و پرهیز از پراکندهگویی لازم نیز باشد، اما بسیاری دیگر از وقایع گویا آن قدر به محاق میروند که اصلاً به آنها پرداخته نمیشود. مسائلی که منجر به انتخاب رهبری آیتالله خامنهای و به حاشیه رفتن جناح چپ شد، بیشتر جای کار دارد.
مستند مصاف که به خوبی تناقضاتی را که در رفتارها و گفتارهای برخی سیاسیون دیده میشود بازگویی میکند به همین منوال میتوانست از چرخشها و تغییرات نظری به اصطلاح خط امامیها و چپهای دوره انقلاب که زمانی تنها خود را انقلابی دو آتشه میدانستند و از دیوار سفارت بالا میرفتند تا زمانی که انقلاب را پدیدهای خشن میدانند که باید اصلاحات را جایگزین آن کرد پرده بردارد.
وقایع سیاسی دیگری همچون قضیه دادگاه میکونوس در دوره ریاست هاشمی رفسنجانی و فراخواندهشدن سفرای کشورهای اروپایی و مدیریت رهبر انقلاب در وقایعی از این دست را نمیتوان در مستندی که مدعای تحلیل این دوره تاریخی را دارد نادیده انگاشت. جریان مخالفتهای آیتالله منتظری، ترور حجاریان، قتلهای زنجیرهای، گفتگوی تمدنها، به انحراف رفتن جنبش دانشجویی و … نیز از جمله اتفاقاتی است که جا داشت در این مستند به آنها پرداخته شود.
اینکه تاریخ را تبدیل به بازگویی و بازخوانی وقایع سیاسی و جنگها و انقلابها و آمد و شد حکومت ها بدانیم البته کفایت نمیکند. تاریخ صرفاً تاریخ پادشاهان و شوکتمندان نیست. کوه یخ را نمیتوان فقط آن قسمتهایی دانست که بیرون از آب رویت میشود. عمده تاریخ در لایههای عمیقتری رقم میخورد. همین مردمان بیشوکتی که میآیند و میروند و نامی از آنان در تاریخ نمیآید، نیروهای اصلی جریانات تاریخیاند. حتی در دورههایی که تلاش میشد مردم را هرچه بیشتر از امر سیاسی دور نگه دارند باز این مردماند که بر تاریخ اثر میگذارند و از آن تأثیر میپذیرند. انقلاب اسلامی اما پدیدهای است که فاصله میان مردم و امر سیاسی را به شدت کاهش داده است. فلذا برای بازخوانی تاریخ پساانقلابی به هیچ وجه نباید مردم را کنار گذاشت و این ضعفی است که در مستند مصاف دیده میشود.
اما گذشته از این خلأها مستند مصاف چند سکانس درخشان و تأثیرگذار دارد. بازخوانی مواضع آیتالله رفسنجانی که شورشیان ۱۸ تیر را با لفظ «الوات» خطاب میکند. سخنان صادق زیباکلام آن جایی که میگوید: «اگر تیر چراغ برق هم در سال ۷۶ مقابل ناطق نوری کاندید میشد، بیست میلیون رأی میآورد»، دو نمونه از مهمترین نقاط برجسته مستند مصاف است. تکثر مصاحبهشوندگان نیز به خوبی به غنای مستند کمک کرده است. اگر نقاط ضعف مستند را به حساب جوانی سازندگان آن بگذاریم، نقاط مثبت فراوان این مستند را حتماً میبایست به حساب زحمتی گذاشت که برای پژوهش و جمعآوری اطلاعات کشیده شده است. مستند مصاف به خوبی ارزش پژوهش و نقش آن را در ارزشمندشدن یک اثر مستند نشان میدهد.
Sorry. No data so far.