پرداختن به سبک زندگی آنچنان که باید باشد یکی از نکاتی است که همواره باید مورد نظر و توجه باشد. مطلب زیر متن سخنرانی حجت الاسلام نخاولی، در جمع فعالان مسجدی مشهد مقدس است که در آن اصل پرداختن به موضوع سبک زندگی را مورد توجه قرار داده است:
بحث سبک زندگی از آن دست از مباحثی است که عنوانش از غرب آمده است. منشا سبک زندگی در فرهنگ های رایج به مدل اقتصادی- مصرفی برمیگردد. فضای حاکم بر جامعه فعلی غرب نیز فضای حداکثر سازی مصرف و لذت و آزادی است مادامی که به کسی لطمه نزند. یعنی مبنای حقوقی در غرب آزادی است تا زمانی که شما شاکی خصوصی نداشته باشید. این نوع نگاه، به همان نگرش اقتصادی برمیگردد. غرب این مدل را در فضای مصرف تعریف کرد و سبک زندگی متناسب با آن ایجاد شد. با توجه به این سبک زندگی یکی از الزامات حداکثر سازی رفاه و لذت این است که حریم های خصوصی گسترش پیدا کند.
به عنوان مثال20 سال پیش زمانی که در خانه ها یک تلفن بیشتر نبود، اگر کسی می خواست با تلفن صحبت کند باید این کار را در فضای عمومی منزل انجام می داد. مثلا اگر کسی دوست دختری داشت و می خواست با او صحبت کند ناچار بود زمانی صحبت کند که یا کسی در خانه نباشد و یا نیمه شب آرام صحبت کند تا کسی متوجه نشود. آن زمان حریم های خصوصی خیلی کم بود. اگر کسی می خواست یک فیلم ببیند یا یک صحبتی را گوش کند یا یک شو تماشا کند، باید در سینمای عمومی خانواده می دید. اگر کسی میخواست فیلم ضداخلاقی تماشا کند آن فضا برایش مطلوب نبود، چون در فضای عمومی اجازه ی هر کاری داده نمیشد. لاجرم باید با چند نفر از دوستانش در زمانی که کسی مزاحمشان نباشد، ویدئویی اجاره می کردند و در مکانی خلوت فیلم مورد نظر را می دیدند. اما امروزه ابزارهای مختلف که یکی از آنها گوشی موبایل است این مانع را با ایجاد حریم خصوصی از بین برده است. شما به راحتی می توانید یک فیلتر شکن روی گوشی خود نصب کنید و در مسیر رفته به محل کار انواع کلیپها و فیلم ها را دانلود کنید و استفاده کنید.
البته من به هیچ عنوان نمیگویم موبایل بد است ولی در هر حال حریم خصوصی ایجاد می کند. دیگر فرد در فضای عمومی صحبتش جریان ندارد. گوشی مال خودش است و می تواند برای خودش رمز بگذارد و به دیگران نیز اجازه ورود به این حریم خصوصی را ندهد.
یک مثال از عمومی شدن مصرف
اجازه بدهید نگاهی بیندازیم به ماجرای عمومی شدن گوشی های همراه. آن اوایل که موبایل آمد فقط می شد با آن تماس گرفت و هیچ امکانات دیگری نداشت. آن زمان خط موبایل گران بود. در سال های اولیه یک دستگاه گوشی تلفن همراه تقریبا یک میلیون و پانصد هزار تومان قیمت داشت. همان سالها ما منزل مسکونیمان را 10 میلیون تومان فروختیم. یعنی با چند تا گوشی موبایل می شد خانه خرید.
وقتی تعداد گوشی کم باشد بخش عمده ی گردش پول در هزینه تماس اتفاق می افتد. از طرفی بخش عمده انتقال پیام های فرهنگی نیز در تماس و ارتباطات اتفاق می افتد. آن زمان که خط ها گران بود گوشی ها یک مدل بود. آن کسانی که این خط را می گرفتند افراد تاجر و مسئولین و … بودند که نیاز جدی به این وسیله داشتند. اما در ادامه چه اتفاقی افتاد؟ خط قیمتش آنقدر نزول کرد تا تقریبا مجانی شد. حالا اگر خط ارزان می شد ولی گوشی ها همان گوشی ها باقی می ماند مردم تا زمانی که این گوشی از کار نمی افتاد از آن استفاده میکردند. اما این بر خلاف قائده ای است که در ابتدا ذکر کردیم. این وسیله – آن گونه که برایش برنامه ریزی کرده اند – قرار است سرچشمه پول باشد.
در حال حاضر بعد از نانوایی و بقالی پرگردش ترین بازار، بازار موبایل است. فرض کنید از هر10 نفر 8 نفر موبایل داشته باشند. از 70 میلیون فرض کنید 20 میلیون به هر دلیلی موبایل ندارند. اگر بقیه، 50 میلیون گوشی 100 هزار تومانی داشته باشند و این گوشی را هر 1 سال عوض کنند می شود 5000 میلیارد تومان. البته در صورتی که قیمت هر گوشی را 100 هزار تومان حساب کنیم. این رقم آنقدر ارزش دارد که صنعت و تبلیغات را به راه بیاندازند تا شما از نداشتن موبایل امکانات دار احساس حقارت کنید و انسانیت خود را در داشتن این موبایل ها دنبال کنید.
سبک زندگی غربی؛ پرداختن به ظواهر زندگی
حال وقتی این گوشی ها پایشان به زندگی افراد باز میشود اتفاقی که میافتد این است که حریم خصوصی زیاد می شود. این که می گویند فساد زیاد شده است خود به خود که نبوده است. افزایش حریم خصوصی با خودش تفاوت سبک زندگی به همراه دارد. وقتی حریم خصوصی زیاد شد حق انتخاب شما زیاد می شود. لذا مدل های مصرفی زیاد می شود. سبک زندگی در غرب بعد از افزایش حریم خصوصی پیدا شد. شما وقتی به سایت های سبک زندگی -که عمدتا ترجمهای هستند – وارد می شوید توجه آنها عمدتا به ظواهر زندگی است؛ «اینکه چگونه می توان با کمترین هزینه بیشترین لذت را برد. این گزاره سر منشا بحث سبک زندگی است که از غرب آمده است.»
حیات طیبه؛ مفهوم اصیل سبک زندگی / دین، انسان و زندگی؛ مولفههای پایهای
البته فقط کلمه از آن طرف آمده است. مفهوم و محتوای سبک زندگی با یک تفاوت اساسی تحت عنوان «حیات طیبه» در فضای دین اسلام وجود دارد. این تفاوت عبارت است از اینکه؛ در غرب هدف از سبک زندگی این است که چگونه با بهترین انتخاب حداکثر رفاه و لذت را به دست بیاوریم، اما حرف سبک زندگی اسلامی در محیط امروزی این است که نگاهمان را نسبت به زندگی باید تغییر دهیم. در نگاه اسلام سبک زندگی سه مولفهی پایهای دارد که بنیان سبک زندگی را می سازند؛ «دین، انسان و زندگی» و ما اینها را باید در نگاه خودمان تعریف کنیم.
عمده کسانی که بعد از فرمایشات رهبر معظم انقلاب در سبک زندگی قلم زدند سبک زندگی را به فضای رفتار محدود کردند. اگر این نوشتجات را دوباره مرور کنید میبینید که از منظر این عزیزان سبک زندگی فقط رفتار است، مثلا در فضاهای غیر دینی چیزی که مطرح می شود این است که چگونه غذا بخوریم که چاق نشویم و سالم بمانیم. عمدتا رژیم های غذایی! و کسانی هم که به اصطلاح در فضاهای دینی تنفس می کنند مثلا می گویند: سبک زندگی اسلامی، شاخه تغذیه، غذا خوردن، رفتارهای غذایی. این همان آداب غذا خوردن است که باز هم رفتار است. در حالی که آن مقداری که من از واژه ی سبک زندگی دریافت کرده ام سبک زندگی «سَبک» رفتار است نه خود رفتار.
اخلاق؛ پایه رفتار ما در زندگی
مثل کلمه اخلاق. اخلاق چیست؟ دو تعبیر وجود دارد. مثلا گاهی می گویند انسان باید اخلاق داشته باشد. یعنی چه کار کند؟ غیبت نکند، تهمت نزند، مردم آزاری نکند. اینجا اخلاق را دارند با رفتار تعریف می کنند در حالی که اخلاق رفتار نیست. یک تعبیر دیگر این است که می گویند: یک فرد اخلاقی کسی است که به دیگران کمک می کند. تفاوتش با جمله ی قبلی چه بود؟ یکی رفتار های حداقلی بود دیگری رفتار های حداکثری. یک سری رفتارهای واجب و حرام داریم و یک سری رفتارهای مستحب و مکروه. مثلا فلانی مال حرام نمی خورد. گوشت خوک نمی خورد! اما یک وقت میگویند: فلانی بدون «بسم الله» غذا نمی خورد. «بسم الله» گفتن مستحب است. این تعریف، یک نوع تعریف از اخلاق است؛ تعریف با «رفتار»! حال سوال پیش می آید که این تعریف با «فقه» چه تفاوتی می کند. جواب این است که منظور ما از اخلاق رفتار های «حداکثری» است نه حداقلی. علم فقه عهده دار اخلاق حداقلی و به عبارتی «باید ها و نباید های رفتاری» است.
این یک تعریف از اخلاق است، اما این تعبیر از اخلاق تعبیر ناقصی است. طبق آنچه من به آن رسیده ام، اخلاق به حسب اخلاق بودنش «خود» رفتار نیست بلکه «پایهی» رفتار است. «سبک رفتار» است. یعنی به عنوان مثال چه اتفاقی می افتد که این آدم کمک می کند یا مال حرام نمی خورد؟ این اتفاق همان پایهای است که رفتارها را شکل می دهد. آن پایه چیست؟ این مثال را دقت کنید.
فکر و اندیشه، سازنده اخلاق است
فرض کنید با دوستان و خانوادتان می روید شمال. بعد در مسیر یک آقا و خانم هم پشت سر شما نشستند و دو تا بچه دارند که اتوبوس را روی سرشان گذاشتند. سر و صداهای مختلف می کنند، مزاحم شما می شوند و این پدر و مادر هم عین خیالشان نیست. چه فکری در شما ایجاد می شود؟ اینکه آن پدر و مادر آدم های بی مسئولیتی اند. آدم های بی خیالی اند. خودخواه هستند و …
این را داخل پرانتز بگویم: یک انسان از صبح تا شب به طور متوسط بین 20 تا 30 هزار فکر به ذهنش می رسد. اما به خیلی از این فکرها توجه ندارد. به طور متوسط خطورات فکری هر دو ثانیه است. ولی هیچ کس به این امر توجه نمیکند. افکاری ما داریم که خودمان متوجهش نیستیم. افکاری که به آنها می گویند افکار پنهان و این افکار 7 قسمت از 8 قسمت فکر ماست. یعنی از هر 10 فکر، ما متوجه یک فکر هستیم. هیچ کار و عمل و واکنشی در انسان نیست الا اینکه پشت صحنه اش یک یا چند فکر است. کار «محاسبه» همین است. ارزیابی مسائلی که از ذهن عبور میکند.
برگردیم به مثال خودمان؛ در آن اتوبوس شما نسبت به این خانم یا آقا چه فکری کردید؟ نسبت به این بچه ها چه چیزی به ذهنتان می رسد؟ بچه های بی تربیتی هستند و … پشت سر این فکر چه حسی در شما پدید می آید؟ حس نفرت، عصبانیت، خشم و … پشت سر این حسی که به وجود میآید چه رفتاری ایجاد میشود؟ مثلا اگر بخواهد به چیپس شما دست بزند چه می شود؟ …
حالا اتوبوس در طول مسیر نگه می دارد و بچه ها خیلی سریع پیاده می شوند. آن کسانی که فکر می کردید پدر و مادر این بچه ها هستند می آیند خطال به همه مسافران اتوبوس می گویند: «ببخشید، بچه ها حضور داشتند و نمی شد جلوی آنها صحبت کرد… من شوهر خاله این بچه ها هستم. پدر و مادرشان چند روز پیش در یک تصادفی جلوی چشمشان آتش گرفتند و سوختند. بچهها تعادلشان به هم خورده است. با روانپزشک صحبت کردیم گفت: اینها را چند روز ببرید بیرون شهر تا روحیه شان بهتر شود. به همین خاطر ما از شما عذر خواهی می کنیم.»
اتوبوس راه می افتد. حالا چه فکری در ذهن شماست؟ این خانم و آقا چه قدر با احساس و دلسوز و فداکاراند. در مورد بچه ها چه فکری می کنید؟ چه بلایی سرشان آمده است، آینده شان چه می شود، به لحظ روانی چه اتفاقی برایشان می افتد. حالا چه رفتاری نشان می دهید؟ اگر به چیپس شما دست بزند چه کار می کنید؟ …
سوال اصلی اینجاست که در این بین چه اتفاقی افتاد که رفتار شما عوض شد؟ جواب ساده است؛ فکر شما نسبت به این ماجرا عوض شد…
«مبنای تغییر رفتار تغییر خلقیات است و مبنای تغییر خلقیات تغییر فکر است. آن مقداری که من از سبک زندگی دریافت کرده ام این است که؛ سبک زندگی مجموعه رفتارها به علاوه مبانی – البته مبانی خُلقی – رفتاری است.
یک مثال دیگر بزنم. شما پیش من میآیید و مقداری پول نیاز دارید. من آن مقدار را دارم و به آن پول هم نیازی ندارم اما می گویم نه! نمیدهم! چرا؟ چون خسیس و بخیل هستم. بُخل چه کار می کند؟ رفتار ایجاد می کند. پس ببینید! رفتار ما «ریشه» در خلقیات درونی ما دارد. خلقیاتی که «پایه» رفتار ماست. کسی که حرام می خورد خُلق لذت طلبی دارد. سبک رفتار بر اساس نوع این خلقیات شکل می گیرد. یعنی شما اگر این لایه را نتوانید تغییر بدهید رفتار یا اصلا ایجاد نمی شود یا اگر ایجاد شود پایدار نیست و اگر هم پایدار باشد عمق ندارد.
یکی از دوستان تعریف می کرد و می گفت: «رفته بودیم به یک مدرسه. اتفاقا بازرس آموزش و پرورش هم آمده بود. ناظم مدرسه می گفت: بچه ها بدوید بروید نماز! سریع که بازرس آمده است. بعضی از بچه ها می گفتند: ما وضو نگرفته ایم. ناظم می گفت: حالا بروید نماز بخوانید بعد وضو می گیرید!»
ببینید؛ این فرد دارد ریا و نفاق را در بچه ها نهادینه می کند. شما اگر برای رفتار مبنا درست نکنید رفتار ها از این سه حالت خارج نیست: «یا ایجاد نمی شود، یا پایدار نیست، یا عمیق نیست.» بارها دیده اید بچه ها به بلوغ که می رسند، نماز و روزه و واجبات را به درستی انجام می دهند اما وقتی که می روند دانشگاه عوض می شوند. این عوض شدن نتیجه «انتقال» یک رفتار به شخص، بدون مبنا است. وقتی نگرش سازی ها و خُلق سازی ها ایجاد نشود رفتار، ناپایدار می شود. طرف یک عمر نماز می خواند اما به ناموس مردم هم چشم دارد.
اصلاح افکار و خلقیات؛ شروع کار پیامبر
پیامبر 23 سال رسالت کردند. نصف بیشتر رسالتشان را در مکه بودند. 85 سوره در مکه نازل شده است اما یک حکم عمومی صادر نشده است. این 13 سال پیامبر دو تا پایه رفتار را ساختند. اول افکار و دوم خلقیات. شما وقتی برای آن عرب عشق به خدا و معاد را جا بیاندازید خودش به طور طبیعی می پرسد: «من شراب بخورم یا نخورم؟» یسئولنک عن الخمر و المیسر (البقره 219). این یعنی موفقیت پیامبر در تربیت. عربی که عاشق شراب بود حالا می آید می گوید: «بخورم یا نخورم؟» 13 سال پیامبر روی افکار و خلقیات کار کردند. بعد از آن روی رفتار متمرکز شدند. همه احکام در مدینه آمد. یعنی اتفاق می افتاد که فرد در مکه بمیرد، بهشت هم برود اما دو رکعت نماز هم نخوانده باشد – البته نماز برای خواص آمده بود و پیامبر نماز می خواندند اما – در سطح عمومی نه نماز بود نه زکات نه حج و نه هیچ چیز دیگر. بعد که این دو پایه ساخته شد رفتارهای پایدار شکل می گیرند.
سبک زندگی به معنای سبک رفتار است، نه خود رفتار
آنچه من از سبک زندگی می فهمم، «صِرف» رفتارها نیست. تصور کنید اگر یک ربات بیاید اینجا یک کارهایی انجام دهد که نمی توان گفت زندگی می کند. یا اگر به جای من صدای من را ضبط کنند و اینجا پخش کنند به این معناست که من صحبت می کنم. خلقیات هم تأثیرگذارند. «بدنهی رفتار» بدون خلقیات اولا پایداری ندارد و دوما ارزشی هم ندارد. «لکل امرء ما نوی» یعنی حالات و خلقیات پشت سر رفتار است که تعیین کننده است. بنابراین زندگی «مجموعه رفتار ها» به علاوه «پایه های رفتاری» است. نیت هم جزء رفتار است. «علی و ان النیه هی العمل» نیت که رفتار نیست. مثلا سجده کردن یک رفتار است، اما خالص بودن، یک خلق و حالت است.
اگر زندگی «مجموعه رفتار» به اضافه «رنگ دهنده به رفتار» است، بنابراین سبک زندگی نیز برابر است با مجموعه رفتار به علاوه پایه های رفتاری. لذاست که اگر کسی می خواهد اسلامی زندگی کند باید به مجموعه رفتارهای اسلامی – اعم از واجب و مستحب – به علاوه به پایه هایی که این مجموعه رفتاری روی آن سوار می شود اهتمام داشته باشد. یعنی مجموعهای از «فقه» و «اخلاق» سبک زندگی اسلامی را می سازد. و این خودش یک پیشفرض دارد که «نوع نگرش به عالم هستی» است که می شود عقاید، باورها، افکار و این افکار پایهی اخلاق است.
نهایتا بستهی سبک زندگی، یک مبنا دارد که «باور های صحیح» و شکل دهندهی سبک زندگی هستند. اگر این بسته را باز کنیم درون آن چه می بینیم؟ «اینکه خلقیات را چگونه ایجاد کنیم و این خلقیات چگونه رفتار ها را در حد تعادل و اعتدال پدید آورد.»
حرفهای خوبی بود. اما اینها حیات طیبه نیست. حیات طیبه یعنی زنده شدن. اصلا حیات طیبه واقعی جز زیر سایه حکومت معصوم ممکن نیست. و این است معنای حیات طیبه که:
من عمل صالحا من ذكر أو أنثى وهو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة ولنجزينهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون } (النحل : 97)
می بینید که حیات طیبه اختصاصی به اسلام ندارد. هر مرد و زنی می تواند حیات طیبه داشته باشد.
و حالا عمل صالح چیست؟ افضل الاعمال انتظار الفرج…..
حالا با این دید فکر کنید چرا کسی مثل چاوز می تواند رجعت کننده باشد….
سلام جناب مسعود
اتفاقا حیات طیبه مختص به اسلام است، ظاهرا به “عمل صالحا” و “و هو مؤمن” توجه نشده، واو “و هو” حالیه است، بنابراین عملی صالح است که عامل آن مؤمن باشد، یعنی دارای ایمان به خدا باشد، و کسی ایمان به خدا دارد که مسلمان باشد
علیکم السلام
شرمنده! البته از اسمتان مشخص است که خود را برتر می دانید. اما خدا خودش همچین اعتقادی ندارد:
إن الذين آمنوا والذين هادوا والنصارى والصابئين من آمن بالله واليوم الآخر وعمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون .سوره بقره آیه 62
آیا کسی می تواند ادعا کند که خدا این آیه را در همان زمانی نازل کرد که اتفاقا ادیان سابق تحریف شده بود. آیا نویسنده محترم می تواند
ادعا کند که در زمان بعثت پیامبر دیانت یهود و مسیحیت و صابئی تحریف
نشده بود و بعد از اسلام تحریف شده است؟
واضح است که نه. خطاب به قرآن خطاب به کسانی است که در زمان نزول آیه
مسیحی یا یهودی یا صابئی هستند.
لهذا علامه طباباطبایی در تفسیر آیه ذیل می گوید که اتفاقا منظور خدا از تورات و انجیل همین تورات و انجیل در دسترس یهودیان و مسیحیان است نه
کتاب دیگری . چرا که که معنا ندارد خدا این گروهها را به عمل به کتابهایی
امر کند که به آن دسترسی ندارند :
و لو انهم اقاموا التوريه و الانجيل و ما انزل اليهم من ربهم لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم منهم امه مقتصده و كثير منهم ساء ما يعلمون
این نشان می دهد که همین کتب تحریف شده مانند تورات و همین انجیل – که اساسا دیگر نسخه آسمانی آن در دست نیست و انجیل فعلی صرفا سخن منسوب به حضرت عیسی علیهرالسلام است نه خدا-
کافیست تا کسی با عمل به آن سعادتمند شود.
معنای اسلام آن چیزی نیست که نویسنده در نظر گرفته است. چه بسا یک مسیحی
“مسلمانتر” از بسیاری از “مسلمانها” باشد.
خدا هم فقط به نیت عمل نگاه می کند نه به ظاهر آن. لهذا ححتی به حجاج می
گوید قربانی شما برایم مهم نیست:
لن ینال الله لحومها ولا دماوها ولكن یناله التقوی منكم
خدا همه ما را هدایت فرماید.
ابتدا این “خود برتر بینی ” را دو بیندازید. قدری به جای خواندن مطالب عمارها ، قرآن بخوانید.