به گزارش تریبون مستضعفین یادداشت زیر که توسط جان کول استاد دانشگاه میشیگان و متخصص امور غرب آسیا و انرژی در وبلاگش منتشر شده است. هر چند تریبون مستضعفین تایید کننده نظرات وی نیست لیکن نظر به اهمیت موضوع مذاکره دکتر حسن روحانی و باراک اوباما نظرات وی را به عنوان یک استاد دانشگاه آمریکا به این مقوله بازنشر میدهیم.
جان کول (استاد دانشگاه میشیگان)*
باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده و حسن روحانی رئیسجمهور ایران روز جمعه با یکدیگر صحبت تلفنی کوتاهی داشتند. این مکالمهی تلفنی ممکن است منجر به راه حلی دیپلماتیک برای حل تخاصمات ایران و آمریکا، به خصوص بر سر برنامهی غنیسازی اتمی تهران شود. اما اگر این دشمنیها رفع شود، آن وقت جمهوریخواهان جنگ طلب واشنگتن چگونه با آن کنار میآیند؟
ایالات متحده به صورت غیرعادی دوستدار جنگ است. ایالات متحده از سال 1963 تاکنون به طور متوسط در هر 40 ماه به یک عملیات نظامی دست زده است. گسترهی جنگهای آمریکا آن قدر وسیع است که پس از 12 سال هنوز هم در افغانستان در حال جنگیدن است، و البته احتمالا بسیاری از آمریکاییها این مطلب را درنیافتهاند.
جمهوریخواهان واشنگتن همیشه یک لیست از جنگهای پیش رو برای خود داشتهاند؛ آنها میدانند که صنایع نظامی، که حامیان اردوگاهشان هستند، از ایشان همین انتظار را دارند. در دههی 1990 عراق در سر این لیست بود. با سقوط بغداد در سال 2003، تهران تبدیل به کشور اول در این لیست شد. و این امر علیرغم این مطلب است که ایران نه یک قدرت برتر است و نه حتی یک قدرت منطقهای. این کشور حداقل در صد و پنجاه سال گذشته به هیچ کشوری حمله نکرده است. بودجهی سالانهی نظامی این کشور به اندازهی کل بودجه سنگاپور و نروژ است. جمعیت این کشور کمی بیش از فرانسه است.
مهار دشمنان فقط قسمتی از هدف این لیست است. هدف اصلی این لیست این است که جامعه بترسد تا افراد به دور سیاستمداران گرد آیند و از آزادیهای فردی خود دست بکشند، و یا فراموش کنند که زمامداران آنها از طرف مشتی از شرکتهای بزرگ بر آنها فرمان میرانند.
برای قرار دادن یک کشور در لیست جنگ باید رهبر آن کشور را به شکل شیاطین نشان داد، کلمات او را چنان پیچاند که تهاجمی به نظر برسند، و در تواناییهای او برای مقابله با ایالات متحده اغراق کرد. ایالات متحده حتی از نیکیتا خروشچف که جنایات استالین را محکوم کرده بود هم تصویر تهدیدآمیزی ساخت که قول داده بود «ما شما را دفن خواهیم کرد». البته چیزی که خروشچف واقعا گفته بود این بود: «آن هنگام که نظام کاپیتالیستی شما مرده و دفن شده است، ما همچنان همین جا خواهیم بود». او در این مورد اشتباه میکرد اما کسی را هم تهدید به دفن نمیکرد. اقتصاد اتحاد شوروی هیچ گاه به نصف اقتصاد ایالات متحده هم نرسید و ارتش این اتحاد نیز همتای ارتش آمریکا نبود. اما آمریکاییها یاد میگرفتند که تا حد مرگ از شوروی بترسند. و چالش آنها با شوروی بر سر … آه … برتری مالکیت خصوصی بود.
نقل قول محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق ایران از گفتهی قدیمی {امام} روح الله خمینی نیز به همین صورت بود. «رژیم اشغالگر قدس باید از صفحهی روزگار محو شود» امید به این که صهیونیزم نیز همانند کمونیزم در سال 1991 از هم بپاشد، به دست «ژورنالیسم» آمریکایی تبدیل شد به یک تهدید خصمانه برای حذف اسرائیل از نقشه. این مطلب برخلاف گفتههای مکرر ایران است که بر عدم اتخاذ سیاست حملهی پیشدستانه، و بر عدم کشتار غیرنظامیان تصریح دارد. و این که یک کشور ضعیف با فاصلهی زیاد، و علیرغم انبوه سلاحهای اتمی تلاویو و گازهای سمی و دیگر قابلیتهای جنگافزاریش، بتواند اسرائیل را تهدید کند هم خندهدار است. ایران نه بمب اتم دارد و نه سلاح شیمیایی.
اهمیت تماس تلفنی جمعه در این است که احتمال دارد ایران از لیست جنگ خارج شود. از حسن روحانی رئیسجمهور فعلی نمیتوان به همان راحتی رئیسجمهور پوپولیست و عجیب قبلی تصویری شیطانی ساخت. بیش از بیست سال است که یک نفس ادعا میشود ایران فقط 6 ماه با ساخت بمب اتمی فاصله دارد. این ادعاها این سوال را پیش میآورد که چرا جنگ طلبهای آمریکا و اسرائیل این همه وقت اشتباه کردهاند. (نیاز به گفتن ندارد که دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه – اسرائیل و ایالات متحده قدرتهای اتمی هستند اما ایران نیست).
جنگ طلبهای اسرائیل از همان اوایل دههی 1990 ایران را به عنوان یکی از چالشهای غرب عنوان میکردهاند، چون به این امر آگاه بودند که در فقدان اتحاد شوروی و پس از آن در فقدان عراق دیگر چیزی نیست که بتوان با آن مردم آمریکا را ترساند. اکنون لابیهای اسرائیلی با این ترس مواجه شدهاند که لولوخورخورهی ایران را هم از دست بدهند. به همین ترتیب صنایع جنگی ایالات متحده که پشتیبان نمایندگان کنگره و سناتورهای دست راستی است، عروسکهای خیمه شب بازیای مثل لیندسی گراهام را وادار کرده که مجوز جنگ بر علیه ایران را پیگیری کند.
حقیقت واضح اما نادیده گرفته شده این است که ایران به خاطر نقشش در این لیست قرار گرفته است، و در درجهی بعدی به خاطر این که یکی از معدود کشورهایی است که اسرائیل را به رسمیت نشناخته است. اما با تغییر جهت ایالات متحده به نیروگاههای بادی و سلولهای خورشیدی و خودروهای برقی و هیبریدی، در بیست سال آینده نفت از جایگاه خود پایین خواهد آمد. ایالات متحده در بیست تا سی سال آینده وابسته به انرژی میشود اما نه به گاز و نفت لعنتی، که نسبتا گران هستند. مطمئنا نفت ارزشش را نخواهد داشت که جنگی بر سر آن راه بیفتد. امتناع کنگره از اعطای مجوز جنگ بر علیه سوریه نشانهای از این سرنوشت محتوم است.
بعضی از جمهوری خواهها قصد دارند به پاس این عدم توفیق، چین را وارد لیست جنگ کنند، اما چین لقمهی گلوگیری است. چین تسلیحات اتمی دارد و به همین خاطر ایالات متحده نمیتواند به سادگی با این کشور وارد جنگ شود. مبادلات اقتصادی آمریکا و چین عظیم است و ایالات متحده به چین نیاز دارد. اگر وال مارت قفسههایش را از محصولات چین کمونیست پر نکند چه کند؟ در دنیای امروزی حتی صحبت از پکن به عنوان دشمن و ناراحت کردن این کشور کار دشواری است.
جمهوریخواههان بدون این که دشمن شیطانی برای خود ساخته باشند چگونه میتوانند انتخابات را ببرند؟ آنها چگونه میتوانند جامعه را طوری بترسانند که به ایشان اجازه دهد قانون اساسی و آزادیهای مدنی ما را معلق کنند؟ آنها چگونه میتوانند جامعه را طوری متقاعد کنند که به کنگره اجازه دهد میلیاردها دلار در کارخانجات آنها صرف کند؟ احتمالا آنها نمیتوانند این کار را بکنند.
*مترجم: طه ربانی
Sorry. No data so far.