اظهارات هفته گذشته ماهاتیر محمد، نخست وزیر پیشین مالزی که در آن عنوان شده که شیعیان ایرانی نباید به این کشور سفر کنند و مزاحم مردم مالزی شوند، با واکنش حجتالاسلام محمدرضا واحدی، شاعر، نویسنده و برگزیده جایز ادبی قلم زرین مواجه شد. واحدی با تالیف نامه سرگشادهای که نسخهای از آن را در اختیار ما قرار داده است، به این گفتهها پاسخ داده است که متن آن در ادامه از نگاه شما میگذرد.
متن این نامه به شرح زیر است:
اندیشمند گرامی، جناب آقای ماهاتیر محمد
ریاست محترم بنیاد جهانی صلح پرادنا
با تقدیم سلام و احترام
در خبرها آمده بود که جنابعالی در اظهار نظری فرمودهاید: «آموزههای شیعی نباید در مالزی رواج داشته باشد تا به دودستگی و تنش در آن نینجامد… وجود همزمان آموزههای شیعی و سنی در یک کشور به طور معمول باعت به وجود آمدن دشمنی در میان مسلمانان میشود تا جایی که جامعه را از بین میبرد… ممکن است دچار اختلاف شوند، مساجد جداگانه برای شیعیان و سنیها داشته باشند و حتی همدیگر را بکشند. ما نمیخواهیم این اتفاقات بیفتد. مسئله و حرف من اصلا بر سر این نیست که شیعیان بر حق هستند یا نیستند. ما مایل نیستیم این مذهب را در کشورمان ببینیم. اگر در ایران ایرانیان میخواهند مذهب خود را دنبال کنند به خودشان مربوط است، اما اگر به مالزی میآیند، لطفا مزاحم ما نشوند!»
جناب آقای ماهاتیر محمد!
اینجانب به سابقه شیعهستیزی در مالزی که در دولت شما نیز جریان داشت، کاری ندارم و معتقدم که مخالفتهای دولتی با شیعه بیش از آنکه جنبه اعتقادی و کلامی داشته باشد، جنبه سیاسی امنیتی دارد و از فشار و هیاهوی گروههای فشار تکفیری و سلفی در ترویج شیعههراسی میان دولتمردان آن کشور نشأت میگیرد.
همین که فرمودهاید «حرف من بر سر این نیست که شیعیان بر حق هستند یا نیستند» نشان میدهد که بیشتر از آنکه با اصل تشیع مخالف باشید، نگران عواقب و بحرانهای بعدی هستید که از نگاه شما ممکن است در اثر گسترش فرهنگ شیعی در مالزی اتفاق بیفتد.
ریاست محترم بنیاد جهانی صلح!
در اینکه در کشورهای اسلامی روزانه دهها و بلکه صدها تن در خشونتهای مذهبی جان میبازند و عده بیشتری مجروح و بیخانمان میشوند، شکی نیست و در یک نگاه خوشبینانه، جنابعالی از موضع ریاست یک بنیاد جهانی برای صلح میخواهید جلوی خشونتها و کشتارهای فجیعی که هرروزه به دلیل اختلافات مذهبی شاهد هستیم را بگیرید، اما چرا باید برای رویارویی با پدیدههایی که از آن بیم میرود، راحتترین راه یعنی پاک کردن صورت مسئله را انتخاب کرد؟ سؤال این است که برای جلوگیری از خونریزی و برادرکشی آیا باید علت را از میان برداشت یا معلول را؟ آیا باید به مسبب پرداخت و آن را محدود کرد یا سبب را از میان برداشت؟ به راستی امروزه علت و سبب این خشونتها و تعدٌیهایی که شما از آن بیم دارید، چیست؟
مایل نیستم شما را به مطالعه تاریخ اسلام دعوت کنم تا اثبات کنم که شیعه و تفکر شیعی هرگز باعث چنین حوادثی نبوده و نیست. جنابعالی که شخصیتی فرهیخته هستید، حتماً بهخوبی از تاریخ اسلام آگاهی دارید و میدانید که شیعه نه تنها هیچگاه به مسلمانان تجاوز و تعدی نکرده است که برعکس، همیشه مورد ستم و تاختوتاز فرقههای خشونتگرا بوده است. همه امامان شیعه قربانی نگاههای انحصارگرایانه و متعصبانه بودهاند و یا با شمشیر و یا با مسمومیت ترور شدهاند و جان دادهاند. حبسهای طولانی و خفقانی که بر تاریخ امامان و رهبران معنوی شیعه سایه افکنده است در تاریخ دیگر گروههای اسلامی دیده نمیشود. سر بریدن گروهیِ شیعیان و علویان توسط حاکمان بنیامیه و بنیعباس از لکههای ننگ تاریخ است که تنها به جرم شیعه بودن صورت گرفته و خود حاکمان هم از اقرار به آن ابایی نداشتهاند و گاه به آن افتخار میکردند.
آیا در طول تاریخ یک مورد سراغ دارید که شیعه دست به مقابله به مثل زده و اقدامی تلافیجویانه و خشونتبار کرده باشد؟
برادر گرامی!
شما را از باب «انما المومنون اخوه» برادر خطاب میکنم، اما نمیدانم از منظر شما و به خاطر تفاوت مذهبی میتوانم چنین خطابتان کنم یا نه؟ من شیعه هستم و از نگاه جریانهای تکفیری و سلفی یک کافر که خون و مال و ناموسش مباح است. در سفری که به حج داشتم با یکی از همین جماعت صحبت میکردم و تا او را «یا اخی» خطاب کردم، برآشفت و با لحنی آمرانه از من خواست که برادر خطابش نکنم؛ چون کافر هستم و کافر، برادر شیطان است نه برادر مسلمان. امیدوارم با واقعنگری که از شما انتظار میرود تحت تاثیر این جریانها نباشید و از برادر خطاب کردنم ناراحت نشوید.
بگذریم و به حدیث خود بازگردیم. اجازه بدهید به تاریخ گذشته کاری نداشته باشیم و نگاهی به حوادث خونین جاری در کشورهای پاکستان، عراق، افغانستان، سوریه، مصر و لبنان و… بیندازیم و خشونتهای کور و حملههای متعصبانه و وحشیانهای را مرور کنیم که رفتهرفته به عنوان یک امر عادی و روزانه در آمده و همهروزه دهها و صدها انسان بیگناه را که مشغول انجام مراسم مذهبی خویش هستند و به کسی هم کاری ندارند، به خاک و خون میکشد. موضوع آنقدر روشن و غیر قابل انکار است که بدون تردید جنابعالی هم لازم نمیدانید این حوادث را یک به یک یادآوری کنیم و به ذکر مصادیق آن بپردازیم، اما با مرور بر مصادیق میتوان به پاسخی برای این سئوال دست یافت که این عملیاتهای انتحاری و تروریستی علیه چه گروهی و توسط چه گروهی صورت میگیرد؟
برادر عزیز، ریاست محترم بنیاد پرادنا!
همین الان که مشغول نوشتن این سطور هستم، گمان میکنم هنوز تکههای بدن قربانیان انفجار تروریستی چند روز پیش در میان عزاداران امام جواد (ع) به در و دیوار شهر کاظمین چسبیده باشد. علاوه بر اتفاقات اخیر و هرروزه عراق و پاکستان، هنوز از حمله چوب و چماقهای افراطی به یک مجلس جشن ساده شیعی در مصر و کشته شدن شیخ حسن شحاده و تعدادی از همراهانش چیزی نگذشته است که بتوان آن را فراموش کرد.
جالب است که حتی ایران به عنوان کشوری که نظام حاکمش شیعی است از چنین حوادثی در امان نبوده است. کسی حادثه شوم انفجار روز عاشورا در حرم رضوی مشهد و مراسم عزاداری حسینی در زاهدان و نمونههای آن را از یاد نمیبرد و نیز از یاد نمیبرد که چه کسانی و با چه دیدگاههای مذهبی جلوی دوربینهای تلویزیونی حکم دادگاه مثلاً اسلامی خواندند و با قصد قربة الی الله جوانان شیعه را به جرم شیعه بودن مثل گوسفند سر بریدند و شعار الله اکبر سردادند و هلهله کردند.
این مربوط به اقدامات تروریستی کور که با نگاه خوشبینانه میتوان گفت حکومتها در آن دستی ندارند و تنها اقدامات خودسرانه عدهای متعصب و دُگم است که از باطن اسلام و منش حضرت رحمةللعالمین بیخبرند و از نظر آنان هرکس هم عقیدهشان نباشد دشمن است و باید کشته شود. اما آیا رفتار بعضی از دولتهای کشورهای اسلامی بهتر از این است؟ نیازی به ذکر مصادیق نیست و حضرتعالی بهتر از هرکس دیگری میدانید که خشونت دولتی و خفقان امنیتی و سرکوب پلیسی و تبعیض در چه کشورهایی و توسط کدام نظامها و علیه چه گروهی صورت میگیرد. شما بهتر از هرکس دیگری میدانید که در بسیاری از کشورهای اسلامی شیعه بودن یک جرم غیرقابل گذشت است و اگر ترس از نهادهای نظارتی حقوق بشری نبود، حتی شیعیان را با حکم رسمی دادگاهها اعدام میکردند. شما به خوبی میدانید کدام کشورها و با چه نظامهای حکومتی، اگر حق حیات را هم از شیعیان نگیرند، لااقل حقوق اولیه مثل حق برخورداری از تسهیلات عمومی دولتی، حق تحصیل در مراکز عالی و حق انتخاب رشتههای ممتاز و حق استخدام در ردههای مدیریتی دولتی را از آنان سلب میکنند.
با تمام این، آیا یک مورد سراغ دارید که شیعیان پرشور دست به اقدامات تلافیجویانه بزنند؟ آیا یک عملیات تروریستی و تخریبی علیه مراکز مذهبی اهل سنت دیدهاید که شیعه عاملش باشد؟ این مظلومیت از یکسو و سکوت و خودداری از سوی دیگر وقتی اهمیتش بیشتر است که بدانید شیعیان، وارثان حماسه و شهامت و شجاعتند و روح اسداللهی و ثاراللهی در جانشان جریان دارد. آیا این رفتار مومنانه و انسانی دلیلی غیر از آموزههای دینی و تمسک به اصول قرآنی و تبعیت از فتوای مراجع دینی شیعه مبنی بر حرمت برادرکشی دارد؟
جناب آقای ماهاتیر محمد!
درست نیست که برای شما که معمار مالزی نوین هستید و بر امور جاری دنیا احاطه دارید، مثال بیاورم؛ اما دلم نمیآید این نکته را نگویم که بهترین راه برای رفتارشناسی گروههای اسلامی و تشخیص خشونتگرایان، بررسی رفتار و منش معترضان شیعی بحرین علیه حکومت آل خلیفه از یکسو و رفتار معترضان و مخالفان سوری علیه حکومت بشار اسد از سوی دیگر است.
شاید استناد به آیات شریف قرآن برای غیر مسلمانان عبث باشد، ولی با جنابعالی که میتوان از منظر قرآن سخن گفت. مگر نه آنکه خداوند بزرگ میفرماید که اگر دو گروه مسلمان باهم نزاع کردند بین آنان اصلاح کنید و چنانچه یکی از آنها بر دیگری ظلم کرد با آن گروه ظالم بجنگید تا به دستور خدا تن دردهد. وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.
اضافه میکنم که این دستور مربوط به شرایط جنگ بین دو گروه است؛ در حالی که شیعه اصلاً سر جنگ ندارد. نه تنها سر جنگ ندارد که ثابت کرده است بنای دفاع مشابه و مقابله به مثل را هم ندارد و با گروههای تکفیری و سلفی که خون شیعه را مباح میدانند، تنها با منطق دین و گفتمانی خردورزانه رفتار میکند.
برادر گرامی!
بدون تردید شما دلتان برای صلح میسوزد، اما آیا میتوان با جلوگیری از رواج یک تفکر، جلوی فتنههای احتمالی و حتی یقینی را گرفت؟ آیا نباید منشأ این فتنهها را جستجو کرد و آتش را مهار کرد؟ آیا هنوز باور نداریم که ریشه تمام این بحرانها جریان تکفیری و اندیشههای انحرافی آنان است که هم دین اسلام را به عنوان دینی خشونتگرا به دنیا معرفی میکنند و هم در داخل امت، چنین حوادثی میآفرینند و صلح و طرفدارانش را ریشخند میکنند؟ اگر گروهی که عقاید و دیدگاههای دیگران را برنمیتابد و به جای «وجادلهم باللتی هی احسن» با شمشیر و گلوله و باروت دنبال محو کسانی است که با او هم عقیده نیستند، تکلیف چیست؟ آیا درست است که به جای برخورد با افراطیهای بیرحم و گرفتن آتش و گلوله از دست آنان، به دیگران بگوییم شما در پناهگاه زندگی کنید تا هدف گلوله قرار نگیرید؟ آیا محصور کردن شیعه در یک کشور و تقاضای ـ به قول شما ـ عدم مزاحمت برای کشورهای سنینشین موضوع را حل میکند؟ آیا این سفارشها موجب صلح پایدار میشود؟
جناب آقای ماهاتیر محمد!
مطمئن باشیم که فرهنگ اصیل و غنی شیعی با پویایی و منطق درونی خود، مرزهای جغرافیایی و قبیلهای را درمینوردد و با همین مظلومیت و مقاومت، مخالفان و ظالمان را به ستوه میآورد و در نهایت بر اساس اصل استوارِ «پیروزی خون بر شمشیر» و وعده الهی عدل جهانی را برای جهانیان به ارمغان میآورد. اما خوب است در این میان اندیشمندان و شخصیتهای تاثیرگذاری مثل جنابعالی به جای محدود کردن آن در درون مرزهایی خاص، برای مقابله با ایدئولوژی تکفیری و سلفی و پدیده شوم خشونت و مباح دانستن خون مسلمانان قیام کنید تا نظام امت اسلام اصلاح شود.
با احترام
سیدمحمدرضا واحدی
تهران ـ مهرماه 1392
Sorry. No data so far.