شماره چهارم ماهنامه فرهنگ و ادبیات انقلاب اسلامی با عنوان «فرهنگ اسلامی» با مدیر مسئولی علیاکبر اشعری و سردبیری محمدحسن زورق منتشر و روانه بازار نشر شد.
این شماره از ماهنامه «فرهنگ اسلامی» دارای بخشهای مختلفی نظیر «رخدادهای مهم فرهنگی»، «اقتصاد»، «میزگرد چیستی و چرایی اقتصاد اسلامی»، «آشنایی با انجمن علمی اقتصاد اسلامی ایران»، «پرونده افغانستانشناسی»، «یک واقعیت و سه اسم»، «شیعه در افغانستان»، «نگاهی به کتاب (در پایتخت فراموشی)»، «گزیده شعر افغانستان»، «زنان و بیداری اسلامی»، «تجربه اخوان المسلمین در مصر»، «وحدت امت و جنبش اخوانالمسلمین»، «من، راشد الغنوشی هستم!»، «بیداری اسلامی و وحدت امت»، «رسانهها و بیداری اسلامی» و «مسئولیت اجتماعی رسانهها در فرهنگ اسلامی» است.
بخش «مصاحبه ماه» ماهنامه «فرهنگ اسلامی» به «شخصیتهای بینالمللی در جهان اسلام؛ آشنایی با طلال عتریسی» و «جریان بیداری اسلامی» اختصاص دارد.
در بخشی از این ماهنامه درباره نگاهی به کتاب «در پایتخت فراموشی» نوشته «محمدحسین جعفریان» به قلم «علی نورآبادی» میخوانیم: کتاب در پایتخت فراموشی یک دوره فشرده و تلگرافی افغانستانشناسی است، افغانستانشناسی با قلم کسی که «از 16 سالگی به افغانستان سفر کرده»، «سالها در آن جا سکونت کرده و مسئولیت داشته»،«از زبان کسی که پایش را در کوهستانهای قره کمر بدخشان از دست داده است».
خیلیها درباره مسعود سخنرانی کردند، اما به اعتراف خیلیها، هیچ کس نمیتواند مانند خود جعفریان، حق مطلب را درباره مسعود، ادا کند. شعر پرسوز جعفریان همه حاضران آن همایش را منقلب کرد و به گریه انداخت.
اگر همین کتاب آقای جعفریان چاپ شده بود، قطعاً من «جانستان کابلستان» را نمینوشتم. جانستان نوشته شد، به خاطر اینکه او هنوز این کتاب را ننوشته بود. وقتی آدمی با سابقه و تجربه جعفریان درباره افغانستان کتاب مینویسد، به نظر من، اصلاً درست نبود امثال ماها وارد این کار بشویم.
این گفته رضا امیرخانی در نشست رونمایی از کتاب «در پایتخت فراموشی» بود که در نمایشگاه کتاب برگزار شد. شاید خیلیها در ابتدا فکر کنند این یک تعارف خالی و شکستهنفسی است، اما این حرف امیرخانی صرفاً یک «تعارف خالی» نیست و ما از این همسایه شرقیمان چیز چندانی نمیدانیم. اگر کسی روزی تا هرات هم رفت و برگشت و کتابی، سفرنامهای یا گزارشی نوشت، جای بقیه را نمیگیرد.
«در پایتخت فراموشی» تنها درباره یکی از سفرهای محمدحسین جعفریان است؛ سفری چند روزه برای شرکت در همایش اولین سالگرد شهادت احمدشاه مسعود که در شهریور 1318 ش. انجام شده است. کتاب با گلایههای تند جعفریان درباره اینکه چرا این قدر دیر و تنها دو روز مانده به همایش خبرش کردهاند، آغاز میشود.
«این مستند در شمار بهترین هدایای مقامات رسمی ایران در ملاقات با بالاترین مقامات دولت انتقالی اسلامی افغانستان به شمار میآمد. پس چرا باید من آخرین نفر باشم و دور روز قبل از سفر مطلع شوم؟ همیشه در چنین مواقعی، آنها که در کوران حوادث بودهاند و جان بر سر اعتقاداتشان گذاشتهاند، از یاد میروند. هنگام تقسیم غنائم و حتی عشقها و محبتها، چرا جماعتی چون من همیشه از یاد میرویم؟».
اما به رغم این ناملایمات، جعفریان با تلفن سفیر افغانستان در ایران، غمها را به گوشهای مینهد و روانه افغانستان میشود. دلیل این کار هم عشق جعفریان به افغانستان است که در لابهلای کتاب، در چند جا، تلگرافی به این عشق اشاره میکند: «آخ که مردم سادهدل و پاک نهادی هستند این افغانها!». یا «به راستی که میهماننوازی این مردم در کمال تنگدستی و فقری که دچارش هستند، حیرتآور است. من به قول بچهلاتهای تهران، کفم بریده است!»، برای همین است که جعفریان میگوید افغانستان با همه چیزهایش «خواستنی است» یا «من یک صبح هرات را با یک عمر زندگی در پاریس و لندن و لسآنجلس عوض نمیکنم».
بخش بیداری اسلامی این نشریه نیز از مطالبی با عناوین «زنان و بیداری اسلامی»، مصاحبه اختصاصی با «حسن عبد ربه المصری» نویسنده و تحلیلگر مسایل سیاسی پیرامون پیامدهای منطقهای شکست اخوان در مصر، «وحدت امت»، «من راشد الغنوشی هستم» و «بیداری اسلامی و وحدت امت» تشکیل شده است.
در بخش ارتباطات نیز مطالبی با عنوان «رسانههای و بیداری اسلامی» و «مسئولیت اجتماعی رسانهها در فرهنگ اسلامی با نگاهی تطبیقی به نئولیبرالیسم» منتشر شده است، همچنین گفتوگوی بخش ادبیات نشریه نیز با عنوان «شعر، نهایت شعور است» دیدگاه ابوالقاسم حسینجانی شاعر و قرآن پژوه را پیرامون جایگاه ادبیات در زندگی امروز و نقد و بررسی آن از دیدگاه قرآن و فرهنگ اسلامی بازتاب میدهد.
دفتر نشر فرهنگ اسلامی شماره چهارم ماهنامه «فرهنگ اسلامی» را در 220 صفحه و با قیمت 5000 تومان منتشر کرده است.
Sorry. No data so far.