دوشنبه 11 اکتبر 10 | 15:00

«جنگ نرم» نزد ايرانيان است و بس!

نویسنده‌ی مقاله‌ی «جنگ نرم، آسیب‌شناسی یک باور»، در واکنش به یادداشت «جنگ نرم» بازخوانی «قدرت نرم» نیست، ابتکار ایرانیان است» یادداشتی را برای سایت تریبون ارسال کرده است که در ادامه خواهید خواند.


تریبون مستضعفین- چندی پیش پارسینه مقاله‌ای منتشر کرد با عنوان «جنگ نرم، آسیب‌شناسی یک باور». پس از آن و در پاسخ به برخی نظرات مطرح شده در آن نوشته، مطلب «جنگ نرم» بازخوانی «قدرت نرم» نیست، ابتکار ایرانیان است» در سایت تریبون مستضعفین منتشر شد. نویسنده‌ی مقاله‌ی اول، در واکنش به این یادداشت و مطالب مطرح شده در باب ماهیت جنگ نرم و نقدهای مطرح شده در مورد نوشته‌اش، یادداشتی را برای سایت تریبون ارسال کرده است که در ادامه خواهید خواند. قابل ذکر است مسائل مطرح شده در این یادداشت نظرات نگارنده آن است و سایت تریبون آن را بدون تغییر و در راستای ایجاد فضایی برای گفتگو و تضارب آرا منتشر می‌کند؛ در عین حالی‌که این مطالب لزوما مورد تایید سایت تریبون نیست.

سیدکمال‌الدین دعایی

درباره‌ی «اشتباهاتی كه به‌طور كلی محكوم نيستند»

«جنگ نرم» نزد ايرانيان است و بس!

پيش از آن‌كه يادداشت «جنگ نرم؛ آسيب‌شناسی يك باور» را منتشر كنم، متن پيش‌نويس آن را در اختيار جمعی از دوستان قرار دادم كه گمان می‌بردم نظرات صائب‌شان، راه‌گشای تكميل و اصلاح آن خواهد بود. در ميان بازخوردهای دريافت‌شده، غير از آن دسته كه ضمن تذكر نكات اصلاحی خود، با جامعيت يادداشت مذكور موافقت كردند، انتقاد يا مخالفت جدی مشاهده نكردم؛ جز چند پرخاش پراكنده كه يكی اذعان داشت: “تو هويت وجودی من را زير سؤال بردی، چون من يك افسر جنگ نرم هستم.” و ديگری كه تهديد كرد: “تو اصلی‌ترين استراتژی نظام را هدف گرفته‌ای و بايد به‌خاطر ارتباط با جوزف نای محاكمه و بازداشت بشوی”! اين تجربه، سبب يقين من شد كه مسئله‌ی «جنگ نرم» از آن نقطه‌های آماس و ورم فكری و عملی است كه در نوازش آن منافعی برای اهلش هست.

پس از نشر يادداشت در پايگاه خبری پارسينه، بنا به اتفاقی دست‌رسی‌ام به رايانه و اينترنت محدود شد و در اين ميان، يكی از دوستان مرا از انتشار نقد‌ی بر نوشته‌ام آگاه كرد كه با تأخير موفق به رؤيت آن شدم. اما خوش‌حالی اوليه‌ی من با مطالعه‌ی آن نقد به قلم «مجتبی دانش‌طلب» زائل شد كه توضيح خواهم داد. پيش از آن فكر می‌كردم كه «دانش‌طلب» عنوان وبلاگی است كه اخيرا به دليل انتشار محتوای خلاف قانون و مصالح نظام، توسط برادران جنگ نرم در ستاد فيلترينگ كشور منهدم شده است. با خواندن اين نقدگونه، دريافتم كه «دانش‌طلب» ظاهرا اسم شخص‍ی نيز هست، اگرچه مشی وی در تبصره‌نويسی بر يادداشت من بيش از آن‌كه دانش‌طلبانه باشد، جنگ‌طلبانه است؛ لابد به اقتضای جنگ نرم!

هرچند عادتی به بحث‌های اين‌گونه ندارم (خصوصا اگر چنين حالتی از مجادله به خود بگيرد) و اگرچه پاسخ كامل به مدعيات نقدگر، فرصت جامعی می‌طلبد، به دليل درخواست دوستان سايت تريبون جهت ادامه‌ی روند مثبت تضارب آراء، سعی می‌كنم به اختصار به چند نكته‌ كه مربوط به روش نقد و اشتباهات برداشتی و خلط مبحث توسط ناقد محترم است و چند پرسش اساسی كه بی‌پاسخ مانده است، اشاره‌ای داشته باشم:

جناب دانش‌طلب بيش از آن‌كه به نقد مدعيات من يا نظريات «جوزف نای» بپردازد، به گمانه‌زنی حول نيات و اغراض و مسائل پشت‌پرده پرداخته است؛ ضمن اين‌كه در اين ميان از برچسب‌زنی نيز ابايی نداشته، هر از چندی به لحن عصبانی و با كلماتی هم‌چون «ژورناليستی»، «اورتدكسی»، «دون‌كيشوتی» و امثالهم، برچسب‌های كلی بر روی بخش‌های مختلف يادداشت من چسبانده است. دانش‌طلب با ژورناليستی خواندن يادداشت من و اعتراض به وجود ارجاعات و لينك‌هايش، آن را مايل به نفی جنگ نرم به دليل حكومتی بودن آن وصف كرده است. صرف‌نظر از بی‌پايه‌ بودن اين مسئله، شخص وی در نوشتار خود به گونه‌ای عمل كرده است كه مخاطب را به تلاش دانش‌طلب برای توجيه و تقديس هر آن‌چه در كلام و كردار حكومتيان ظنين می‌كند. او توجه ندارد كه مشكل از ژورناليستی بودن نوشته‌ی من نيست بل‌كه معضل معطوف به ژورناليستی شدن «جنگ نرم» در ايران است!

او در ابتدای نقد خود، ضمن صحه‌ گذاردن بر تمام انتقادات اوليه‌ی من در تحريف واژگانی و تئوريك «قدرت نرم» برای وصف «جنگ نرم» در ايران، اذعان داشته است كه: “پس اشتباهاتی وجود دارند اما این اشتباهات به طور کلی محکوم نیستند”(!) اين بيان توجيه‌آميز، با واكاوی و افشای نيات و اهداف خبيثانه و در عين‌حال هوش‌مندانه‌ی «جوزف نای» در لو ندادن «جنگ نرم» و اكتفا به «قدرت نرم» ادامه می‌يابد كه البته اين دست پنهان نای با تصرف و ابداع (؟) اصطلاح «جنگ نرم» توسط ايرانيان (؟) رو شده است.

دانش‌طلب با اين ادعا، عملا اين گره را پيچيده‌تر می‌كند و البته از پرداختن به آن نيز می‌گريزد؛ چرا كه اين تحريف نه توسط چند سايت خبری، كه توسط بزرگ‌ترين نظريه‌پرداز جنگ نرم در ايران يعنی «حسن عباسی» و (و توسط ديگر افراد به پيروی از او) صورت گرفته است! عباسی در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های خود، اين ابتكار و ابداع اصيل ايرانی را بی‌پروا به «جوزف نای» و «قدرت نرم» منتسب می‌كند و عجيب است كه جناب دانش‌طلب تاكنون حركتی برای صيانت از اين دست‌آورد مهم ايرانی انجام نداده است و تنها پس از يادداشت من ناراحت شده است.

دانش‌طلب پاسخی نمی‌دهد كه اگر اين جنگ نرم ابداع و ابتكار ايرانيان (؟) است، پس چرا مقاله‌نويس سايت تابناك (به عنوان معروف‌ترين و محبوب‌ترين سايت خبری ايرانيان) جنگ نرم را همان «جنگ روانی» معمول در دوران جنگ سرد معرفی می‌كند كه اين‌بار نيز انتساب دروغ ديگری صورت گرفته و تعريفی كه «جان ام. كالينز» در كتاب «استراتژی بزرگ» خود از «جنگ روانی» به‌دست داده است، به عنوان تعريف «جنگ نرم» ارائه شده است. دانش‌طلب تنها توانسته اين مسئله را فاش كند كه منظور من از كهنه خواندن «جنگ روانی»، تحقير و بی‌ارزش جلوه دادن آن است! او پاسخ نمی‌دهد كه اگر جنگ نرم همان وسوسه‌ی خناسه‌ی شيطان، آدم و حوا را و همان جنگ روانی و همان جنگ رسانه‌ای و همان تهاجم فرهنگی است، پس چه نيازی به ابداع و اختراع واژگان جديد توسط ايرانيان بوده است؟

هم‌چنين، تذكر اين‌جانب مبنی بر ضرورت توجه به آن‌چه كه من آشفتگی در باب نظريه‌پردازی در «جنگ نرم» و دانش‌طلب تكثر و فعال بودن جنگندگان نرم ناميده‌ايم، سوءتفاهم خود را حاصل كرده است. آيا جناب دانش‌طلب و هم‌فكران وی، به تناقض‌های فاحش و مضحكی كه در اين زمينه و گاه دور از نظر و گاه در عيان رخ می‌نمايد، توجهی دارند؟ مايه‌ی خنده نيست كه نماينده‌ی مجلس و مدير فرهنگی و روزنامه‌ی دولتی كشورمان، قرآن‌سوزی را «جنگ نرم» آمريكا عليه ايران و حاصل برنامه‌ريزی‌های سرّی سيا و موساد وصف می‌كنند و درست چند روز قبل، سايت خبری مشرق‌نيوز، با افتخار مصاحبه‌ی جديدی از «جوزف نای» منتشر كند كه او قرآن‌سوزی را محكوم كند و آن را مايه‌ی تضعيف قدرت نرم آمريكا بداند؟! مگر آن‌كه اين هم از دست‌های پنهان «جوزف نای» برای فريب ايرانيان باشد كه البته با افشاگری مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامی چهارمحال و بختياری، با شكست روبرو می‌شود.

تأسف‌آور آن‌كه برادر دانش‌طلب در بخشی از نقد خود، دقيقا به همان مغالطه‌ی رايجی دچار آمده‌اند كه من تحذير كرده بودم: نتيجه‌گيری وجودشناختی از واقعيات زبان‌شناختی. حقيقتا برای من بسيار عجيب نماياند كه او از تفاوت معنای فرهنگ در زبان فارسی و زبان انگليسی، نتيجه گرفته است كه پس جوزف نای چون آمريكايی است حق ندارد بگويد كه جنگ نرم مترادف با فرهنگ نيست! او به تفاوت لفظی و اصطلاحی واژه‌ی فرهنگ در جامعه‌ی غربی اشاره كرده است، اما مگر اين تفاوت در ايران وجود ندارد؟ آيا صفحات «فرهنگ» در روزنامه‌ها و نشريات به همان هوا‌ی عامی كه زيستن بدون آن ممكن نيست و هر آن‌چه به انسان مرتبط است می‌پردازند يا همان وجه هنری فرهنگ كه در غرب شناخته شده است؟

ناقد عزيز حتی ارائه‌ی يك خبر درباره‌ی سرانه‌ی مطالعه در كشور را و طرح آن به عنوان يك تهديد فرهنگی برنتافته است و آمارهای ارائه شده از سوی مسئولين وزارت ارشاد دولت فعلی را فاقد صحت و مورد سؤال و ابهام می‌داند!

اما اصلی‌ترين انتقاد من كه باز بی‌پاسخ مانده (و البته مخاطب اين انتقاد نيز دانش‌طلب نبوده اما او در صدد توجيه برآمده) همان عدم وجود نهاد يا بنياد يا وزارتی برای سازمان‌دهی اين دست‌آورد ايرانی است. جناب دانش‌طلب در جای‌جای مطلب خود، تعاريف و تفاسير‌ی گاه آشنا و گاه بديع از جنگ نرم ارائه كرده است. آيا اين تعاريف مورد تأييد هستند؟ اصولا چه كسی بايد اين تأويل از جنگ نرم را تأييد يا رد كند؟ حوزه‌ی علميه؟ وزارت ارشاد؟ صداوسيما؟ كميسيون فرهنگی مجلس شورای اسلامی؟ يا روزنامه‌ی كيهان؟ چه كسی بايد برای اين جنگ نرم برنامه‌ريزی كند و آن را هدايت كند؟ آيا دانش‌جويان كشورمان به عنوان افسران جنگ نرم، مدعای جناب دانش‌طلب مبنی بر بی‌معنی بودن تلاش آكادميك جهت تنوير قدرت نرم و جنگ نرم را می‌پذيرند؟ آيا جناب دانش‌طلب طرح‌های پر هزينه و فراگيری هم‌چون طرح «قادر» در دانشگاه امام صادق (ع) را زائد می‌داند؟ و مگر اين تلاش‌ها جز در جهت تشريح و تدقيق آكادميك اين نظريات است؟ آيا اين پرسش‌ و باقی پرسش‌های پيش‌گفته، به معنای نفی يا بازداری از جنگيدن نرم از سوی من است؟

به جهت اختصار، از پاسخ به ديگر اشكالات و طرح ديدگاه‌های جديد صرف‌نظر می‌كنم. علی‌ای‌حال، به نظر می‌رسد كه كم‌ترين فايده‌ی يادداشت من، فتح بابی برای تحرك در زمينه‌ی تأمل و تفكر حول «جنگ نرم» باشد؛ چه اين‌كه آقای مجتبی دانش‌طلب نظرات بديع و راه‌گشايی جهت اضائه‌ی اين وادی ارائه داده‌اند كه به دليل دوری از آن تشتت معمول، فی‌نفسه امر مباركی است. نيز در نگاهی ديگر، نويسنده‌ی سايت خبری كم‌ترين به اين بحث پرداخته است كه جای تأمل دارد. اميدوارم نقد و بررسی اين مقوله، به بنده و جناب دانش‌طلب منحصر نماند و اين تريبون مكانی برای ارائه‌ی نظرات ديگر دوستان باشد؛ بعون‌الله.

  1. حسن
    25 دسامبر 2011

    شاید منظور دانش طلب این باشه که بیش از آن که به تعریف جنگ نرم مشغول بشین به خود جنگ نرم بپردازین .

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.