حمیدرضا بوالی- تاریخ مواجهه ایرانیها با مهاجرین افغان تاریخ طولانی و پرمسالهای است. در طول این سالها به تدریج قضاوتها، شناختها و روایتهای مجعولی در مورد مهاجرین افغان در ذهن ایرانیها شکل گرفته است که با عدم بازبینی و توقف نکردن بر سر درستی آنها، تبدیل به روایتهایی رسمی و از پیش پذیرفته شده برای ایرانیها در مورد افغانها شدهاند.اگر رسانههای ایرانی انتظاری برای تغییر داشته باشیم عملا خودمان را در یک چرخه بیهوده نگه داشتهایم. بخش قابل توجهی از رسانههای ایرانی در عین گرفتن ژست نخبهگرایی در مورد مسالهای به نام «مهاجرین افغان» به شدت دچار عوامگرایی مبتذل و پیشپا افتاده هستند.
این 6 مورد از روایتها، سوالات، ابهامات و سوءتفاهمهای همه این سالهای جامعه ایرانی در مورد مهاجرین افغان است که اکثرا نادرست و معجول شکل گرفتهاند. مروری بر آنها داشتهایم.
سوءتفاهم اول: افغانها همه کارگر ساختمانی، سرایهدار، بیتخصص و بیسواد هستند
حالا دیگر واضح شده است که این تصویر چه قدر دور از واقعیت است و مقصر اصلی هم طبق معمول بخش قابل توجهی از رسانهها هستند. افغانها به خصوص مهاجرین ایران جامعه خاموش و نادیدهای دارند که به موفقیتهای علمی و فرهنگی فراوانی رسیدهاند، اما کسی آنها را نمیبیند. موفقیت این چند سال دانشجویان افغان در رسانهها هم پیچیده است که فقط برای نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
2 سال پیش مجتبی نیکزاد دانشجوی افغانستانی دانشگاه باهنر کرمان، موفق به کسب رتبه نخست کشوری در رشتی مهندسی اقتصاد کشاورزی در مقطع کارشناسی ارشد شد. نیکزاد رتبه 5 آزمون دکتری را هم امسال گرفت و دانشجوی برتر کشور شد.
مجتبی نیکزاد، دانشجوی نخبه افغانی، گفتگوی تسنیم با او به زودی منتشر میشود
مصطفی رضایی مخترع جوان، هم یک مهاجر افغانستانی است که موفق به ساخت سانتریفیوژ چند محوری شده است. شریف ابراهیمی چندی پیش به عنوان پژوهشگر برگزیده ایران انتخاب شد. سید علی معلم زاده دانشجوی افغانستانی مقطع دکترای رشته قارچ شناسی دانشکده علوم پزشکی تهران، موفق به ابداع یک شیوه ی جدید با عنوان “تشخیص سریع و حساس اونیکومایکوزیس در نمونههای بالینی مشکوک با استفاده از روش مولکولی PCR” شده است.
چند روز پیش هم خبر نصیبه، زن جراح مهاجر افغان در ایران پیچید که برای خود مهاجرین چیز عجیبی نبود، اما ظاهرا برای رسانههای ما موضوع جدیدی به نظر میرسید.
تا دلتان بخواهد دانشجوی دکترای مهاجر افغان در دانشگاههای کشور تحصیل میکنند. و تا دلتان بخواهد شاعر و نویسنده درجه یک مهاجر افغانستانی از محمدکاظم کاظمی تا زهرا حسینی و ابوطالب مظفری و شوکتعلی محمدی و پراغراق نیست اگر بگوییم که بخش بزرگی از رشد ادبیات معاصر فارسی مدیون حضور مهاجرین افغان است.
اما بخش دیگری از فعالیتهای مهاجرین افغان که در ایران دیده نشده است فعالیتهای هنری آنهاست. چندین و چند گروه ثابت تئاتر و بازیگری، چندین گروه موسیقی و فیلمسازی… به صورت مستمر از همین مهاجرین افغان در داخل ایران شکل گرفتهاند و مشغول فعالیت هستند، اما ما در سریالهایمان تنها افغانهایی که میبینیم کارگران ساختمانی و سرایهداران هستند. واقعا با تصویری که رسانهها از افغانهای مهاجر در ذهن ما ساختهاند کدام یک از ما میتوانست این خبر را پیشبینی کند؟ :برگزاری اولین دوره مسابقات رباتیک دانشجویان افغانستانی دانشگاههای ایران
تبصره: طرح این مساله خیلی زود منجر به سوءتفاهم دیگری خواهد شد: پس چون افغانهای مهاجر داخل ایران، مهندس و دکتر و شاعر و دانشجو هم دارند محترمتر به آنها نگاه میکنیم و رفتارمان را تغییر میدهیم. روی دیگر سکه این استدلال این است که پس مهاجرین افغان کارگر و سرایهدار و بیسواد شایسته احترام نیستند و مستحق همین رفتاری هستند که با آنها میشود. طبیعی است که این گزاره چه قدر از اخلاق و انسانیت دور است. افغانها به صرف «انسان بودن»شان و نه هیچ چیز دیگر شایسته این رفتارهای تبعیضآمیز و تحقیرآمیز نیستند.
***
سوءتفاهم دوم:چرا افغانها به کشورشان برنمیگردند؟ مگر جنگ تمام نشده است؟ مگر الان وقت ساختن وطنشان نیست؟
طبیعی است که وضعیت ایدهآل هم برای مهاجرین و هم برای کشور میزبان بازگشت مهاجرین به کشورشان است. اما ماجرا به همین سادگیها هم نیست.
سه نکته. اول اینکه واقعیت این است که جنگ تمام نشده است. هنوز نزدیک به 30 تا 40 درصد افغانستان در اختیار طالبان است و طبیعی است که نمیتوان از مهاجرین افغان داخل ایران به خصوص از اقوام شیعه آن انتظار داشت که به آغوش طالبان برگردند. آنها از حکومت ظلم و ستم طالبان فرار کردهاند و به کشوری آمدهاند که بتوانند زندگی دیندارانه داشته باشند. علاوه بر آن همچنان ناامنی در فضای عمومی افغانستان موج میزند، چیزی که یکی از دلایل اصلی مهاجرت افغانها به ایران بود هنوز برطرف نشده است. هنوز مدرسههای دخترانه هر روز با حملات انتحاری یا مسمومیت تهدید میشوند و زنها حق زندگی آزادانه در خیلی از مناطق این کشور را ندارند. قصه این سالهای افغانستان از جنس دفاع از نسل شیعیان و مسلمانان است. خانواده مسلمانِ شیعه؛ افغانستانی، عراقی، سوری، ایرانی، پاکستانی و … ندارد.
دوم: ظاهرا هنوز وقت ساختن وطن فرا نرسیده است. این گزاره از یک تصویر برساخته رسانههای غربی بیرون میآید. این که آمریکا و نیروهای ائتلاف به افغانستان رفتند و آنجا را آزاد کردند و برگشتند، اما این اتفاق واقعا نیفتاده است. در افغانستان همچنان بیکاری و فقر در میزان بالایی وجود دارد، فساد اداری به بالاترین رقم دنیا رسیده است و در بخشهایی از کشور عملا هر گونه حضور و کار اقتصادی بینتیجه شده است.امتحان این مساله هم ساده است. افغانهایی که در همین یکی دو سال به افغانستان برگشتند، عملا دوباره مجبور شدند به ایران برگردند چون برای تامین حداقلیات زندگی هم دچار مشکل شدند.
سوم: علاوه بر همه اینها باید این نکته را درنظر بگیریم که عملا برای برخی از مهاجرین افغان داخل ایران دیگر افغانستانی به عنوان وطن وجود ندارد. مثال میزنم. والدین خیلی از این مهاجرین در دور اول مهاجریت یعنی در حکومت کمونیستها به ایران پناه آوردند. مهاجر داستان ما در ایران متولد شد. در ایران مدرسه رفت، در ایران ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد، پدرو مادرش هم فوت شدند و عملا دیگر بازگشتنش به افغانستان مساوی مهاجرتش به یک کشور خارجی است. در آنجا خانه و خانوادهای ندارد، کسی را نمیشناسد و همه ریشههایش اینجاست. این سرنوشت خیلی از مهاجرین افغان داخل ایران است که عملا راهی برای بازگشت آنها وجود ندارد و به نظر میرسد برخی قوانین اقامت که عموماً جنس مرتجعانه و برگرفته از یک نگاه خرد و تحلیل سطح پایین است، خیلی فوری باید اصلاح شود.
سوءتفاهم سوم: ایرانیها هم وقتی به ژاپن رفتند، همینجوری با آنها برخورد شد، اصلا مهاجرت در همه دنیا همین است و ایران تازه خیلی هم با آنها خوب برخورد کرده است به نسبت سایر کشورها.
نکته اول: این گزاره همه واقعیت نیست. درست است که مردم ایران نسبت به مردم سایر کشورها رفتار شایستهتری با مهاجرین افغان داشتهاند اما دولت به خصوص دولتهای بعد از جنگ کارنامه مثبتی در این زمینه ندارند. در کشورهای دیگر مهاجرپذیر اگر چه دولتها شرایط سفت و سختی برای مهاجرین دارند اما در زمینههای قابلتوجهی مثل فراهم آوردن امکانات تحصیل برای کودکان مهاجر چه قانونی و چه غیرقانونی به شدت از ما جلوتر هستند. البته که نمیتوان حضور چند میلیونی مهاجرین در ایران را با حضور حداکثر چند دههزارنفری در کشورهای غربی مقایسه کرد. اما وجود برخی اقدامات نابخردانه در سطح مدیریت میانی یا عوامل اجرایی خرد باعث شده است که نارضایتی به وجود آید.
مردم ایران در طول همه این سالها، با اندکی بالا و پایین – پایینش در سالهای اخیر و بالایش در سالهای انقلاب و جنگ- میزبانان بهتری نسبت به بقیه مردم دنیا در مورد مهاجرین افغان بودند، اما سیاستهای دولتی در مورد مهاجرین، برخوردهای نیروهای خاص و سیاستگذاریهای نادرست تعدادی از دولتها تصویر ایران را در ذهن مهاجرین اندکی نامساعد ساخته است.
نکته دوم: 35 سال پیش در این کشور انقلابی انجام شد که دیگر ایران در زمینه برقراری عدالت و اخلاق با دیگر کشورهای دنیا مقایسه نشود و آرمانی به نام اسلام و آرمانشهری به نام جمهوری اسلامی، معیار مقایسه قرار بگیرد. اگر این دو شاخص را معیار قرار دهیم برخی دولتهای ایرانی عملکرد شرمسارانهای دارد. این گزاره که چون ژاپنیها با ایرانیها بد رفتار کردند ما هم با افغانها بد رفتار میکنیم طبیعتاً از دایره اخلاقیات بدیهی هم خارج است. چه برسد به اینکه با یک جماعت مسلمان شیعه طرف باشی. خسارت درس نخواندن یک کودک مسلمان شیعه مهاجر افغانستانی چه قانونی چه غیر قانونی خسارتی بزرگتر برای آینده تشیع و مسلمانان است.
سوءتفاهم چهارم:مهاجرین افغان، به امنیت ایران لطمه زدهاند، جرم و جنایت را در کشور افزون کردهاند، این همه آمار تجاوز دارند و ما خواهان اخراج آنها هستیم به خاطر امنیت زن و بچههای خودمان.
حرف زدن آسان است اما دلیل آوردن سختتر از آن.آمار رسمی از این جور چیزها معمولا سخت بیرون میآید. طبق آخرین آماری که سازمان زندانها اعلام کرده است، کل زندانیهای زندانهای ایران 228 هزار نفر هستند. از این 228 هزار نفر ظاهرا 5 هزار نفر افغان هستند. جمعیت ایران 75 میلیون نفر است و جمعیت مهاجرین افغان داخل ایران 3 میلیون نفر. اگر بپذیریم که همه این 5 هزارنفر از مهاجرین افغان داخل ایران هستند (که نیستند و خیلی از آنها قاچاقچیان مواد مخدر هستند که لب مرز دستگیر شدهاند و ساکن ایران نیستند) میزان مجرمان افغانستانی میشود 16 صدم درصد. همین نسبت اگر در مورد ایرانیهای مجرم محاسبه شود به رقم بزرگتری یعنی 29 صدم درصد میرسد. این تازه در شرایطی است که همه عوامل موثر در این مقایسه مثل احتمال جرم بیشتر در جامعه مهاجر و اقلیت در هر جامعهای را کنار بگذاریم. رقم به خودی خود واضح است و به خوبی نشان میدهد که بزرگنمایی و اغراق رسانهها در مورد جرم و جنایت مهاجرین افغانها در ایران چه قدر فراگیر شده است.
سوءتفاهم پنجم: افغانها یکی از دلایل مهم بیکاری در ایران هستند. آنها فرصتهای شغلی را از جوانان ما میگیرند و همین باعث افزایش نرخ بیکاری در کشور شده است.
استدلال صلاحالظاهری به نظر میرسد اما واقعا درست است؟ به نقل قولی از سردار احمدیمقدم فرمانده نیروی انتظامی ایران استناد میکنیم: احمدیمقدم چندی پیش در مورد مهاجرین افغان حرفهای مهمی زد که بخشهایی از آن را دوباره تکرار میکنیم :ما در مرزهای کشور سیم خاردار نصب میکنیم، مسیر ورود اتباع بیگانه از دریا باز میشود، راههای دریایی را کنترل میکنیم این اتباع از راه قانونی وارد شده اما دیگر از کشور نمی روند؛ تمام این موارد ناشی از وجود مشکل در افغانستان و نیاز به کارگر در ایران است و همچنین جویندگان کار در ایران نیز تغییر ذائقه دادهاند و به سمت شغلهای مایل به کارگری نمیروند… چند سال قبل وقتی افغانیها را از کشور طرد کردیم دیدیم تعداد زیادی از گاوداری ها و صنعت تولید آجر کشور متوقف شد. ایرانی ها جویای کار هستند اما این کارها را انجام نمیدهند و نمیروند بر سر درخت میوه بچینند جوانان ما به دلیل اینکه تحصیل کرده اند یک میز و تلفن همراه می خواهند تا معامله ها را جوش دهند.
حرفهای احمدیمقدم واضح است و برای همه ایرانیها هم پذیرفته شده، اگر رسانهها بگذراند. از طرف دیگر واقعا باید بررسی شود که این حضور مهاجرین افغان به اقتصاد در حال سازندگی ایران بعد از جنگ چه قدر کمک کرده است و اگر آنها نبودند این سرعت عظیم در سازندگی واقعا کند نمیشد. وقتی تولید ملی یکی از بنیانهای جدی اقتصاد مقاومتی برشمرده شده است به نظر میرسد این افغانستانیهای مهاجر هستند که دوشادوش کارگران ایرانی چرخ تولید را میگردانند.
علاوه بر آن به نظر میرسد باید به این تبصره قانونی هم توجه شود که از 2 سال پیش پروانه کار افغانستانیها فقط برای مشاغل 18گانه تعریف شده در بخشهای کشاورزی، ساختمان و کورهپزخانهها صادر خواهد شد و به طور کلی پس از این برای کارگران افغان تنها در مشاغل 18 گانه یاد شده پروانه کار صادر خواهدشد.
مشاغلی که به گفته وزیر راه قبلی حدود 2 میلیون فرصت شغلی دارد که بخشی از آن همیشه خالی است و جویای کاری برای آن پیدا نمیشود.
**
سوءتفاهم ششم :افغانها مالیات نمیدهند، اما از امکانات عمومی استفاده می کنند. هزینهای نمیدهند و حق ایرانیها را مصرف میکنند.
این گزاره واقعیت ندارد، حداقل در شرایط کنونی و بعد از هدفمندی یارانهها دیگر اساسا واقعیت ندارد. افغانها برای ماندن در ایران هزینه پرداخت میکنند و در عین حال خدمات اجتماعی چندانی دریافت نمیکنند. افغانها باید برای تمدید پاسپورت،کارت اقامت و کارت کارگری خود در موقعیت های چند ماهه به مراکز مربوط مراجعه کنند و هزینههایی را پرداخت کند. کودکان افغانی برای تحصیل در مدارس ایرانی هزینه پرداخت میکنند. یک دانشجوی افغان حتی اگر نفر اول کنکور هم شود برای تحصیل در دانشگاه باید هزینههای آن را به صورت دلاری پرداخت کند.در عین حال آنها بیمه خدمات درمانی و تامین اجتماعی نمیشوند و اگر با شرایط خاصی بتوانند بیمه شوند باید هزینه بیمههای خصوصی را پرداخت کنند. به این ترتیب عملا از یارانههای درمانی و دارویی نیز بهرهای نمیبرند. آنها از خدمات اجتماعی زیادی محرومند. مهاجرین افغان قانونی هم در ایران نمیتوانند حساب بانکی باز کنند، نمیتوانند خریدو فروشی انجام دهند، نمیتوانند گواهینامه بگیرند و رانندگی کنند و…
علاوه بر اینکه دولت ایران به ازای هر مهاجری که ثبت قانونی میشود روزانه مبلغی از سازمان ملل- البته مبلغی اندک- دریافت میکند که برای محاسبه عقلانی این گزاره، آن هم باید یکی از فاکتورهای موردبررسی قرار گیرد.
***
توضیحات همه این گزارهها، همه و همه در شرایطی است که بخواهیم عقل معاش و محاسبهگرمان را وسط بیندازیم و با عینک آن به ماجرای حضور افغانها در داخل ایران نگاه کنیم. اما واقعیت این است که ما شهروندان مسلمان حکومت جمهوری اسلامی ایران اگر به هر یک از گزارههای گفته شده معتقد باشیم و از آنها لزوم اخراج مهاجرین افغان را در نظر بگیریم باید در دینداری و شهروند جمهوری اسلامی بودنمان شک کنیم؛ تا چه رسد به این که مسئولیتی هم در این نظام و دولت این نظام داشته باشیم.
خیلی عالی.
دم شما گرم
بسیار عالی.
حالا این گزاره را چه می کنید:
دشمن استعمارگر در حال تبدیل افغانستان به پشتونستان است و اگر هر چه زودتر مهاجران افغان که عمدتا هزاره و تاجیک هستند به کشورشان بازنگردند این آرزو محقق خواهد شد.
چیزی که الان و در این انتخابات شاهد بودید. اگر این جماعت مهاجران افغانستان در انتخابات شرکت کرده بودند الان عبدالله عبدالله بدون هیچ بحثی رییس جمهور شده بود.
البته این ایراد به دولت روحانی وارد است که چرا امکان شرکت مهاجران افغانستان را در انتخابات راهم نکرد اما اگر این مردم در افغانستان بودند افغانستان چیز دیگری بود.
الان عمده نخبگان و تحصیلکرده ها و باسوادی افغانستان کسانی هستند که به ایران مهاجرت کردند. اگر آنها به افغانستان باز می گشتند به طور طبیعی فرصتهای بیشمار آن کشور را به دست می آوردند. اما الان چه؟
جریان قدرت فرهنگی در افغانستان به دست پشتونها افتاده است. اکثر نخبگان پشتون در افغانستان هستند در حالیکه نخبگان فارسی زبان عمدتا مقیم ایران یا اروپا هستند. وقتی بدانیم نخبگان فارسی زبان تعدادشان خیلی بیشتر از نخبگان پشتون است اما متاسفانه در افغانستان حضور ندارند، عمق فاجعه را خواهیم فهمید.
پس اینکه می بینید جمهوری اسلامی ایران سعی دارد جلوی جذاب شدن حضور این مردم در ایران را بگیرد دلیل مهمی دارد. حتی با وجود این سختگیریها هنوز جریان مهاجرت افغانستانیها به ایران ادامه دارد و این بزودی یعنی فاجعه ای بزرگ در منطقه.
رهبران ایران متوجه این مساله هستند اما نمی توانند علنا اعلام کنند که از ایجاد پشتونستان بزرگ می ترسند.
اینکه اروپاییان تلاش می کنند برای دادن خدمات رفاهی به مهاجران افغانستان ، هدفی جز تخلیه افغانستان و ایجاد تغییرات قومی در آن کشور ندارند.
پس با یک توطئه سازمان یافته بین المللی طرف هستیم .
پس با وجود پذیذش مسائل انیسانی و حرفهای نویسنده، تاکید می کنم که مهاجران افغانستان امروز به کشورشان برگردند بهتر از فردا است.
دقت کنید چرا اصلاح طلبان و اردوگاههای متمایل به غرب و فتنه گران اینطور حامی حقوق مهاجران افغانستان شده اند .
شما در پازل آنها بازی نکنید.
امیوارم همه و مخصوصا مهاجران افغانستانی این کامنت را حتما بخوانند.
جناب مسعود خان، نظرتان به جز پاراگرافهای اول، متین و با حساب بود.
اما متاسفانه فرهنگ انقلابی و جهد و جهاد برای ساخت کشور افغانستان در خیلی از تحصیلکرده های هزاره و تاجیک، تقریبا بی جان شده… که البته ساخت کشور، نیاز به دلسوزی خود فرد در مجموع یک حرکت عام برای ساختن افغانستان است.
مسئله گرفتن حقوق به خاطر پشتون بودن و یا تاجیک بودن، و یا هزاره بودن، در اولویت اهمیت درجه یک کشور افغانستان نبایستی باشد و نیست..، البته پروژه پشتونستان، در جنوب افغانستان بیشتر قابل اجرا هست، اگر اجرا شود!
ولی تحرکات جدی الحمدلله وجود نداشته…
افغانستان نیاز به آرامش دارد تا یک جنجال قبیله ای مزخرفی که به نام نژاد، فقط به جیب ها و موترهای گران قیبمت خودشون رسیدگی میکنند.
دلسوزی اگر دلسوزی است، بایستی همه جانبه باشد، وگرنه بگذاریم کشور با آرامش رو به جلو برود. حداقل بهتر از فتنه جنگ داخلی دوباره هست.
آقای محسن خوشتان بیاید یا نه مساله قومیت در افغانستان شمال و جنوب ندارد و در کل این کشور مهمترین عامل تعیین کننده سیاسی و فرهنگی است. نمونه اش هم همین انتخایات اخیر. صفحه فیس بوک دکتر عبدالله تقریبا فارسی است به جز تعدادی انگشت شمار از حاضران پشتو و صفحه فیس بوک احمدزی تقریبا به طور کامل پشتو است.
البته چقدر خوب بود اگر می گفتیم ملت افغانستان ملت متحد است و این اختلافات اهمیت ندارد. اما داریم در مورد کشوری حرف می زنیم که متاسفانه عصبیتهای قومی در آن بسیار شدید است و انکار آن فایده ای ندارد. بهتر است صورت مساله بپذیریم و مساله را حل کنیم نه آنکه صورت مساله را پاک کنیم.
تلاش برای پشتونیزه کردن افغانستان یک واقعیت است. در مملکتی که به کاربردن کلمه دانشگاه ممنوع است و کله بیگانه تلقی می شود اما کلمه پوهنتون را از پشتو به جای آن باید به کار ببرند چه چیزی می شود گفت الا اینکه برنامه جدی برای ایجاد پشتونستان در راه است؟ یا در مورد بسیاری کلمات دیگر. هدف هم قطع رابطه افغانستان با زبان فارسی و مخصوصا با ایران است.
آیا خیال می کنید اگر نخبگان فارسی زبان در افغانستان فعال بودند ممکن بود سرود ملی آن صرفا به زبان پشتو باشد ؟ اقلا می شد نیمی از آن را به فارسی و نیمی را به پشتو سرود.
پس خواهش می کنم سر خود را لای برف نکنید. شما خوب می دانید کلمه افغان هم خود اصلا مربوط به یک قومیت پشتو زبان است که امروز به کل این کشور اطلاق می شود.
همه اینها به دلیل ضعف فعالیت نخبگان فارسی زبان در این کشور است که بسیاری از آنها حتی در زمان ظاهرشاه هم افغانستان را به مقصد ایران یا اروپا و آمریکا ترک می کردند.
الان هم که وضعیت دیگر نیاز به توضیح ندارد.
بسمه تعالي
عزيزان توجه كنيم :
مساله مهاجرين افغاني مي بايست بصورت ريشه اي و عميق ومو شكافانه با همه جوانبش بدور از هر افراط و تفريطي ، بررسي شود تا بصورت منطقي به نتيجه اي درست دست يابيم .
بايد نكات مثبت و درمقابل آن نيز نكات منفي آن مورد بررسي كارشناسانه بدور از هر حب و بغضي قرار گيرد .
چرا كه دين مبين اسلام از هر مسلماني خواسته است كه با واقعيت ها زندگي كند نه با گفته ها و شنيده ها و تعصبات خشك بي روح و بدور از تقواي الهي .
لذا در اين زمينه بر ما فرض است كه به درستي پيش برويم تا به نتيجه اي خدا پسندانه دست يابيم .
يا علي
نویسنده محترم ،مقاله یزیباواحساسی شماراخواندم .هرچنددرکمک به دیگران خواه بیگانه یاهم وطن تبعیض از هرنوع مذهبی فرقه ای وقومیتی راباید کنارگذاشته وفقط بگاه انسان دوستانه داشته باشیم که متاسفانه نویسنده محترم نگاه قومیتی ومذهبی داشت که از نظر عقلی پسندیده نیست که بخصوص نویسنده محترم ژست وقیافه فراملی به خود گرفته بود
ازاینکه امارجرم وجنایت وتجاوزبه عنف مهاجرین افاغنه باتوجه به جمعیت محدود انهاواقعاچشمگیر بوده وهست جای هیچ گونه شبه وبحث نیست ونمی توان کتمان کرد
2- اینکه صدهاهزارفرصت شغلی رااز هم وطنانمان گرفته شده نیز جای بحث نیست ویااین که ایرانی ها درقسمت های کارگری وساختمانی وکوره پزخانه ها کارنمی کنند نیز قابل قبول نیست
3-اینکه از نظر بهداشتی وامراض واگیردار نیز سوغات گروهی از مهاجران نیز هست جای کتمان نباشد
اگراتباع افغانی حال که درکشورشان دولتی مستقر هست اگر ازراه مجاری قانونی ومستند وارد کشور شوند وعوارض قانونی رانیز پرداخت کنند چندان جای نگرانی نیست
هرچند نگاه تحقیرانه نسبت به اتباع افغانی مناسب وشایسته نیست .اماقسمتی از نگاه منفی مردم به خاطر عملکردنامناسب شماری از آنها درطول سالیان بوده است
امیدوارم باعملکردمناسب وقانونی این گروه از اتباع خارجی نگاه وعملکرددولت وملت ایران تغییر کرده وروابط دوجانبه وانسانی باشد
سلام
به خاطر این نوشته ی پر مفهوم واقعا متشکرم.
تبغیض نژادی و قومیتی چیزیه عامل جنایت ها و سیاست های خبیث زیادی تو دنیا بوده، خیلی خوبه که ما سعی کنیم این تبغیض نژادی رو از خودمون دور کنیم.
به امید آینده ای روشن برای برادران و خواهران افغانی.
من با یکی از این برادران در دوران ابتدائی هم کلاس بودم. فوق العاده باهوش، شجاع و پرتلاش بود. سال 82 اتفاقی دیدمش. دانشجوی پزشکی بود. پدرش در جنگ تحمیلی شهید شده بود و عموش طلبه جانباز بود.
یه کم به دور و بر خودمون نگاه کنیم میبینیم که اونا خیلی واسه ایران و اسلام مفیدترند از ما که ادعامون گوش خودمونو کر کرده .چه توی کارگری چه توی مسایل علمی وتخصصی.
یا علی
بزرگ ترین دانشمندان و متخصصان آمریکا هم ایرانی هستند ما ایرانی ها از نظر هوش و ذکاوت نیازمند یا پایین تر از افغانی ها نیستیم طبق مطالعاتی که روانشناسان آمریکایی انجام داده اند ایرانی باهوش ترین نژاد و بعد به ترتیب ژاپنی و انگلیسی است موفقیت های افغانی ها بیشتر به درد خودشان می خورد تا ما به نظر من کشور به جای دادن تسهیلات به دانشجویان افغانی و پر کردن دانشگاه ها از افغانی ها باید شرایطی را فراهم آورد تا دانشجویان ایرانی در وطن مانده و به ایران خدمت کنند مطمئنا موفقیت های ایرانی ها بسیار ارزشمندتر است
من هم زمانی و تا حدودی الان همین احساسات پاک را نسبت به افاغنه داشتم اما واقعا الان دیگر بریدم در شهر یزد که امن ترین شهرهای ایران است اخیرا افاغنه وهابی چند نفر را در شهرستان های اطراف سر بریدند تا به بهشت بروند در محله ای که زندگی می کردیم چند افغانی به فعالیت شرافتمندانه قاچاق مواد مخدر مشغول بودند و در چشم به هم زدنی یک محله را معتاد کردند زنان ما دیگر از دست دختران افاغنه که خیلی راحت سر راه مردان پولدار ایرانی سبز می شوند و به عقد موقت در می آیند عاصی شده اند درست است که خیلی از ایرانی ها هم این کار ها را می کنند اما توقع این اعمال از میهمان نمی رود در ثانی مگر کشور ما هشت سال جنگ خانمان سوز را تجربه نکرد مگر نزاع های قومی در کشور ما نبود چه قدر مردم ما پا به فرار گذاشتند و کشورشان را با مشکلاتش تنها گذاشتند؟ جنگ با طالبان هم زمانی به پیروزی می رسد که نیرویی از جان گذشته سر راهشان بماند و مبارزه کند. مگر کل افغانستان چقدر جمعیت دارد که چند میلیونش بخواهند در ایران زندگی کنند؟ اگر به جای پردازش این بیانیه های ماست مالی کن واقعا فکری و طرحی برای بازگشتشان و ساختن کشورشان فراهم می شدبهتر بود تا ابد که نمی شود کشورشان را رها کنند هر چه قدر هم که وضعیتشان بد باشد از مردم غزه و سوریه که بدتر نیستند اگر آن ها هم فرار را بر قرار ترجیح داده بودن الان اثری از کشورشان نبود من نمی گویم به طور غیر اصولی اخراجشان کنیم اما واقعا باید برای برگشتن و مبارزه با دشمنان آماده شان کرد آیا واقعا این لطف در حق افغانستان است که بخواهیم عمله ما باقی بمانند و کشورشان را در جنگ و نا امنی رها کنند بعد هم دلخوش باشند که در ایران درس می خوانند و شعر می گویند همیشه خدا حرمت همسایه از مهمان ناخوانده بیشتر بوده است. از توهین و بدرفتاری با افاغنه و هر کس دیگر واقعا بیزارم اما به قول معروف:
میهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس
خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود
واقعا هم ما از حضورمون تو ایران راضی نیستیم.شما برادران ایرانی خوشتون میاد همیشه با بقیه افراد اجتماع متمایز باشی؟هیچی بهت تعلق نگیره؟حتی یه سیمکارت ایرانسل به نامت نشه؟حتی واسه یه مسافرت به شهر دیگه باید نامه و اجازه تردد چن روزه بگیری؟نداشتن گواهی نامه و….. زندگی تو ایران واسه ما اونقدرام آسون نیس.ولی چون اینجا متولد شدیم و اینجابزرگ شدیم سخته برگردیم و اونجا از صفر شروع کنیم.