سالگرد شهادت هادی باغبانی، مستندساز ایرانی که در سوریه مورد اصابت گلولههای تروریستهایی قرار گرفت که امنیت و آرامش مردم سوریه را مورد تهدید قرار دادند، بهانهای بود برای دعوت از دو مدیر حوزه فیلمهای مستند و پرسش از آنها درباره وضعیت مستندسازی ایران در کشورهای بحران زدهای مانند سوریه و عراق.
مرتضی شعبانی، مدیر مرکز مستند حقیقت و سلیم غفوری، مدیر موسسه فرهنگی میثاق و مدیر بخش مستندسازی شبکه افق دو مهمانی بودند که به نشست «مستندسازی بحران در کشورهای اسلامی» دعوت شدند. مدیرانی که هرکدام سابقه تهیهکنندگی فیلمهای مستند بحران زیادی در کشورهای مختلف از جمله سوریه را دارند.
تسنیم: در چند سال اخیر فوجی از مستند سازان بحران و انقلابی در کشور فعال شدند که امروز با تهدید محدودیت منابع مواجه هستند. به برخی از آنها ویزا و کارت خبرنگاری برای سفر به مناطق مختلف همچون آفریقا نمیدهند و برخی دیگر را در رسانهها به حاشیه کشاندهاند، بقیه هم که بودجهای برای ساخت فیلم در دست ندارند. به نظر شما چه کاری باید انجام داد تا این حلقه گسترده تر شود و موجی در جریان مستندسازی کشور ایجاد کند؟
مستندساز انقلابی صرفا یک مستندساز نیست؛ بلکه یک سفیر فرهنگی است
غفوری: افرادی که به نام مستندسازان بحران، مستند سازان انقلابی یا مستند سازانی که براساس دغدغههایی که نسبت به جامعه خودشان دارند – چه دغدغههای داخلی و موضوعات داخلی کشور وچه در حوزه بین الملل و جهان اسلام – نامگذاری میشوند، براساس یک احساس تکلیف مشغول فیلم سازی هستند. زنده ماندن و روی پا ماندن این جریان محتاج یک سری فاکتورها است. یکی از این فاکتورها مسئله مالی است و دیگری بحث آموزش است. همچنین مواردی دیگر شامل بحث سازماندهی و دیده شدن این مستندسازان است. باید به هریک از این فاکتورها جداگانه فکر کرد. همچنین خارج از دیده شدن اثر این مستندسازان، آنها باید بتوانند در فضاهای دیگر رسانهای ضریب بگیرند و کار و نگاهشان دیده شود.
خیلی از این مستند سازان صرفا به عنوان یک مستند ساز به جایی نمیروند بلکه به عنوان سفیر فرهنگی شناخته میشوند؛ برای مثال مستند سازی که به سیستان و بلوچستان میرود تا بحران زیست محیطی و آب را در آن منطقه نشان دهد، فقط وظیفهاش مستند سازی نیست بلکه در کنار مستندسازی، یک موج فرهنگی ایجاد میکند. بنابراین نیازمند یک وحدت و همگرایی بین همهی جریانهایی که به فرهنگ انقلاب دلبستگی دارند هستیم تا این جریانها مثل یک جبهه همدیگر را پوشش بدهند.
در بحث آموزش و سازماندهی، فارغ از اینکه چه دولتی روی کار باشد و فارغ از فضای حکومتی و دولتی، ظرفیتی در نیروهای انقلاب به وجود آمده است که میتوانند همدیگر را پوشش بدهند و به لحاظ آموزش ظرفیت سازی کنند برای کسانی که دغدغه انقلاب دارند. الحمدالله در 6، 7 سال گذشته این ظرفیت به وجود آمد و به جایی رسید که هر دولتی هم که روی کار باشد نمیتواند جریان مستند سازان انقلابی را نادیده بگیرد؛ برای مثال جشنواره عمار یکی از این ظرفیتها است، یا مثلا بچههایی که در کلاسهای آموزش فیلمسازی که در فضاهای غیر دولتی شکل گرفتند یک ظرفیت دیگر هستند.
خلاء آموزشی مستندسازان در مرحله حرفهای سازی نیروهای آماتور است
ما هیچگاه در موسسه میثاق کلاس آموزشی نداشتیم و شیوهی آموزش به صورت کارگاهی بوده است. مثلا میگوییم چند جوانی که علاقهمند به کار مستند سازی هستند و کلاسی هم رفتهاند اما به صورت حرفهای مستند ساز نیستند، همراه با مستند سازان حرفهای موسسه مثل آقای برجی بروند و در کنار این دوستان کار و تجربه مستند سازی حرفهای را یاد بگیرند تا آن فرد تبدیل به مستندساز حرفهای شود.
اکنون نیز خط مشی میثاق همین گونه است تا بتوانیم از طریق کارگاهی وانتقال تجربه مستند سازان جوان را پرورش دهیم. البته طبعا کلاسهای آموزشی هم بسیار مهم هستند اما به به نظر من ما اکنون دیگر خلاء کلاسهای آموزشی را نداریم. اکنون چندین موسسه بانی این آموزشها هستند که تجربهای خوبی هم در این زمینه به دست آوردهاند. اکنون خلاء ما در بحث آموزش در مرحلهای است که بچهها از کلاسها بیرون میآیند و میخواهند به صورت عملی کار مستند سازی را انجام دهند، یعنی از یک آدم فارغ التحصیل تبدیل شوند به یک مستندساز. باید بیشتر درهمین مرحله تدبیر کرد. در حقیقت باید تلاش کرد خلاء بین مرحله آماتوری تا حرفهای شدن را پر کرد.
باید ظرفیتهای مستقل از دولت برای تولید فیلم مستند داشته باشیم
در بحث تولید موضوع متفاوت است چون تولید هزینه بر است و در واقع نیازمند پشتیبانی دارد. برای آن هم به نظرم باید ظرفیتهایی به وجود بیاید. همانطور که در بحث آموزش و بحث ضریب گرفتن کار بچهها این ظرفیت به وجود آمد، باید در بحث تولید هم باید ظرفیتی به وجود آید که اگر هر اتفاقی برای این مستندسازان افتاد باز هم بتوانند متکی به ظرفیت خارج از پشتیبانی دولت روی پا بایستند. گرچه کارهایی هم شروع شده اما تا نقطه مطلوب خیلی فاصله دارد.
ما باید جدای از رسانههای دیداری شنیداری مثل تلویزیون به فکر توزیع دیجیتال آثار مستندسازان باشیم تا مردم بابت دیدن کارها پول بدهند و کار خریداری شود. توزیع لوحهای فشرده یا فروش لینک دیجیتال آثار مستند از جمله اقدامات در این زمینه است. این کار میتواند به تدریج یک ظرفیتی را به وجود بیاورد که حداقل بخشی از هزینه تولید آثار از دیده شدن توسط مردم تامین شود. علاوه بر آن ظرفیتهای دیگری وجود دارد که علیرغم تغییر دولت میتواند از آن ظرفیتها استفاده کرد مثل شبکه افق، اتحادیه رادیو تلویزیونهای شبکههای اسلامی و یا مرکز مستند حقیقت و… که اگر همهی آنها به همگرایی برسند میتوانند بخشی از توان بچههای مستند ساز را جذب خودشان کنند اما به هرحال توان جبههی انقلاب خیلی بیشتر از این مجموعهها است.
دستگاههایی که متولی حمایت از فرهنگ هستند قطعا باید به ظرفیت مستندسازان انقلابی بیش از پیش توجه کنند. دقیقا این همان دغدغهای است که حضرت آقا در چند ماه اخیر بارها به آن اشاره کردند که باید از ظرفیت بچههای انقلابی در حوزه فرهنگ استفاده شود و بچههای انقلابی در این حوزه حمایت بشوند. کما اینکه آقا 2، 3 بار تذکر جدی دادند که اگر به این بچهها توجه نشود، اینها ظرفیت و سرمایه انقلاب ممکن است از دست بروند. ظرفیتی که مجموعه مستندسازان انقلابی نیاز دارند بیش از توان پشتیبانی این چند مرکز است که نام برده شد. دولت هم باید به عنوان متولی اصلی فرهنگ در کشور موضوع را جدیتر بگیرد.
تسنیم: شبکهای مثل «افق» که توجه ویژهای به فیلمهای مستند و مستندسازان دارد و «مرکز مستند حقیقت» تا چه میزان میتواند به فعال سازی ظرفیت نهفته مستندسازان انقلابی کمک کند؟
غفوری: ظرفیت جبهه مستند سازان انقلابی خیلی بیشتر از ظرفیت شبکه افق و دیگر ظرفیتهای موجود است. مگر این مراکز چه قدر قدرت دارند تا بتوانند هم از لحاظ پشتیبانی هم از نظر ظرفیتی در یک سال تمام این فضا را تحت پوشش قرار بدهند. شما تصور کنید در این یکی دو سال اخیر که تلویزیون دچار مشکلات مالی شده است، خیلی از مستند سازان از فضای تلویزیون دور ماندند، در حالی که تا قبل از این با یک حجم زیادی از مستند سازان مواجه بودید که در صداو سیما کار میکردند. البته نمیتوانید انتظار داشته باشید که تمام این بار را شبکه افق به تنهایی به دوش بکشد. ظرفیت این جبهه خیلی بیشتر است در نتیجه عزم بزرگتری را هم میطلبد. البته طبعا این دو مرکز باید هرچه در توان دارند برای این جبهه بگذارند اما ظرفیت جبههی فرهنگی انقلاب خیلی بزرگتر از این دو مرکز است. چه در عده چه در ایده و چه در توانمندی تخصصی و همچنین چه در حجم کاری که این جبهه توان انجامش را در مقایسه با جبههی فرهنگی انقلاب دارد.
تسنیم: یکی از مشکلات فیلمسازان ما در جهان دیده نشدن است. برای به راه انداختن یک موج فکری در دنیا باید آثار هنرمندان در این زمینه دیده شود. به نظر شما برای اینکه آثار فیلمسازان ما بیشتر در جهان دیده شود باید چه کار کرد؟
هیچ موسسهای را ندیدم که چون پول بیشتری دارد، کار بهتری تولید کند
شعبانی: ابتدا من به نکتهای در بحث قبلی اشاره کنم. شاید برای مخاطب شما سوال ایجاد شود که به نظر میرسد این مراکز که از آنها نام برده شد پول دارند و مستند تولید میکنند، در حالی که اصلا این گونه نیست. چه در «مرکز مستند حقیقت» و چه در «موسسه فرهنگی میثاق» اینگونه نیست که چون در این مراکز فیلم ساخته میشود، پول بیش تری دارند، یعنی پول کار را جلو میبرد. اصلا این گونه نیست. من هیچ وقت و در هیچ مقطعی ندیدم که یک موسسهای پول داشته باشد و بتواند کار خوب تولید کند، اتفاقا برعکس است. همواره در تنگناهای مالی کارها رشد و نمو بهتری دارند.
گاهی اوقات میبینید که یک کار سینمایی بودجه 20 فیلم مستند خوب را میخورد، مثلا میگویند فلان فیلم 5 میلیارد و یا فلان فیلم 6 میلیارد بودجه دارد. این چند میلیارد که نرمال ساخت یک فیلم سینمایی متوسط به بالا است، پول چند فیلم مستند قوی را میخورد؟ فیلمی سینمایی با یک اکران محدود در ایران و سپس پخش از تلویزیون و رسانههای تصویری. حتی بیرون از مرزهای ما این فیلم را نشان نمیدهند. اما فیلم مستند میتواند فضاهایی را پرکند که متاسفانه در ایران کم به آن توجه میشود، در حالی که در خارج از کشور، رسانهها خوب به آن توجه میکنند. تاکنون در ایران نتوانستیم از ظرفیتهای مستند به خوبی استفاده کنیم.
مستندسازان ما به دلیل محدودیتهای موجود جهانی فکر نمیکنند
یکی از آسیبهای جدی این است که سازمانهایی که مستند تولید میکنند یا شبکههای تلویزیونی، تلاش میکنند تا یک مستند را با کمترین هزینه ممکن بسازند، این موضوع باعث میشود که سازنده متناسب با پولی که میگیرد کارش را تولید کند که قطعا سطح چنین کاری به سطح مستندهای اروپایی نمیرسد. با این کار مستند ساز فکر و جغرافیای ذهنش را محدود میکند، در حالی که در اروپا این چنین نیست. برای مثال در اروپا کسی که میخواهد مستند تولید کند به این فکر نمیکند که فقط کار را بندد بلکه به همه چیز پیرامون موضوع فیلمش فکر میکند. بنابراین از یک جهاتهایی آنها پیشرفت بسیار خوبی کردهاند. سازندگان ما به خاطر محدودیتهایی که برایمان درست کردند سطح مستند را پایین نگه داشتند.
در شبکه «افق» نگاه ویژهای به مستند میشود
البته اتفاق مبارکی که رخ داده است توجه به بخش مستند در شبکه افق است. اگر نگاه کنید، میبینید که سطح کارهایی که از این شبکه پخش میشود به لحاظ کیفی با کارهایی که از جاهای دیگر پخش میشود، بسیار متفاوت است. این تفاوت به این دلیل است که برای این شبکه، مستند موضوعیت دارد و برایش این کار مهم است. اگر همین نگاه را شبکه یک یا شبکههای دیگر تلویزیون داشته باشند این اتفاق نیز در آنجا رخ میدهد. هرچه کار مستندساز فاخرتر باشد برای رسانه بهتر است.
تا زمانی که به این چارچوبهای جغرافیایی و فقط به زبان فارسی نگاه کنیم، آثارمان در همین حصار مملکت خودمان باقی میماند. شما باید نگاه و زبانت را بین المللی کنی. برای مثال فیلم میسازی و به یک جشنواره خارجی میفرستی اما مخاطب نمیفهمد شما چه میگویی و نمیتواند فیلم شما را بپذیرد. با یک زیرنویس ناقص که نمیتوان پیش رفت. این مشکل در فیلم سازان انقلابی کمتر دیده میشود اما شما یک فیلم ساز را تصور کنید که یک فیلم اجتماعی را باچنین شرایطی بسازد.
ما خودمان را محدود کردیم و درحقیقت محدود هم هستیم، چرا که نمیتوانیم به غزه برویم یا نمیتوانیم به سرزمینهای اشغالی برویم اما مسیرهای دیگری هم هست که اگر من مرتضی شعبانی نتوانم بروم، یک مستند ساز شاید در عراق یا لبنان باشد که بتواند به موضوعات مورد نظر من به راحتی دسترسی پیدا کند یعنی میتوان از ظرفیتهای منطقه استفاده کرد.
غفوری:من هم به این حرف معتقدم و به نظر بحث مهمی در مستندسازی است. تا زمانی که ما فکرمان در حصار مرزهای جغرافیایی ایران گیر کرده باشد، کاری پیش نمیبریم. نگاه محلی و زاویه دید محدود جغرافیایی در همه این سالها حرکت ما را کند کرده است.
تسنیم: به نظر شما چرا در خصوص شفاف سازی مسائل سوریه نتوانستیم مانند مسائل غزه موفق شویم؟ عدهای میگویند استفاده از افراد خاص و انتخاب شده برای اعزام شدن به سوریه دلیل این عدم موفقیت بوده است؟ شما چنین ادعایی را قبول دارید؟
راههای زیادی برای فیلمسازی در سوریه وجود دارد
شعبانی: در ابتدا من دوباره به خاطره روز اول برای ورود به سوریه اشاره میکنم، جایی که صادقانه اگر ارتباط یکی از دوستان با رئیس رادیو و تلویزیون سوریه نبود، ما را راه نمیدادند، همان طور که اول راه ندادند. ما نیمه اول سال 90 به سوریه رفتیم، زمانی که در دمشق خبری نبود و درگیری در شهرهای دیگر تازه شروع شده بود و ما را راه نمیدادند، اما با پافشاری آرام آرام راه برای ورود باز شد و ما یک کانال شدیم. کانالی که مثلا میگفت آقای غفوری اگر میخواهید بروید سوریه این کانال هست. اما ما تنها مسیر نبودیم. هرکشور سفارتخانه دارد، رایزن فرهنگی دارد، هرکسی میتواند برای رفتن به سوریه به آنها مراجعه کند، اما قبول دارم راههای سختی است.
غفوری: من در تکمیل حرفهای شعبانی نکتهای بگویم. ما برای رفتن به سوریه مسیری را رفتیم که خارج از مسیر مرکز حقیقت بود. در ابتدا من هم فکر میکردم هرکس بخواهد به سوریه برود باید از مرکز مستند حقیقت اعزام شود اما وقتی اقدام کردیم، دیدیم که اگر کسی اراده برای رفتن داشته باشد، مسیرش پیدا میشود. برای مثال همان کاروان صلحی که ما بردیم و از دل آن هم مستند بیرون آمد. برای این اعزامها هم هیچ هماهنگی با مرکز مستند حقیقت انجام ندادیم و یک مسیر مستقل را رفتیم. طبعا شرایط، شرایط جنگی است و هر کس بخواهد در این شرایط جنگی حضور پیدا کند، بالاخره باید با دولت میزبان هماهنگ باشد. در جنگ تحمیلی ما هم اینگونه بود، شرایط به گونهای نبود که هر خبرنگار یا مستندساز بتواند بدون هماهنگی وارد کشور شود و به خط مقدم جنگ رود. کما اینکه اکنون هم این طور است. نه در ایران بلکه در تمام دنیا همین است. برای مثال تصور کنید که شما به عنوان خبرنگار بخواهید به آمریکا بروید که ظاهرا مهد دموکراسی است و همه چیز آزاد است. اما اگر بخواهید به عنوان خبرنگار یا مستند ساز به آنجا بروید تا فیلم بسازید بالاخره ناچار به یک سری هماهنگیها هستید. البته در سوریه که شرایط جنگی است این هماهنگیها بیشتر و سختتر است.
به عنوان مثال دیگر، کار خالد مجتبی که از شبکه افق پخش شد. فیلم ساز این کار به صورت مستقل سه بار به سوریه رفته بود و از کانال مرکز حقیقت هم استفاده نکرده بود، چرا که توانسته بود راهکارش را پیدا کند. بالاخره هر کس که بخواهد برود باید راهکارش را پیدا کند.
دربارهی مقایسه غزه و سوریه هم باید گفت، درست است که این موج برای سوریه به قدرت غزه ایجاد نشد اما خیلی از افرادی که با کاروان زائران صلح رفتند بعد از اینکه برگشتند دربرنامههای مختلف تلویزیونی روایت خودشان را از سوریه عنوان کردند. به لحاظ رسانهای، انرژی که در مورد غزه داشتیم برای سوریه نداشتیم. دلایل این موضوع هم متعدد است و نیاز به بحث مفصل دارد که چرا ما به لحاظ رسانهای قدرت و انرژیای که در مورد غزه داشتیم در مورد سوریه نداشتیم و نتوانستیم این موج را ایجاد کنیم. البته در بحث مقایسه سوریه و غزه علاوه بر تلویزیون، بقیه رسانههای ماهم میتوانند مورد این نقد قراربگیرند.
در هر صورت حضور در میدان با یک برنامه تلویزیونی متفاوت است. شما میگویید چرا در سوریه افراد زیادی نتوانستند حضور پیدا کنند تا انرژی لازم برای کار رسانهای ایجاد شود. در غزه که هیچ کس نتوانست حضور پیدا کند. مگر تاکنون خبرنگار یا مستندساز ایرانی توانسته به غزه برود. اگر هم گزارش از غزه میآید توسط خبرنگاران عرب گرفته شده است. درست است که پیچیدگی شرایط در سوریه کمتر از غزه است اما بازهم شرایط کار در آنجا بسیار سخت است. چرا که شرایط جنگی است.
باید با آمریکا مقابله به مثل رسانهای کنیم تا بتوانیم به آنجا خبرنگار بفرستیم
در خیلی از مناطق ما نمیتوانیم تصویربرداری کنیم که این میتواند دلایل مختلفی اعم از ضعف دیپلماسی یا ضعف هماهنگی داشته باشد که جای بررسی دارد. ما تاکنون نتوانستیم خبرنگار به مصر بفرستیم، جایی که شاید هزاران شبکه خارجی به راحتی خبرنگار به آن میفرستند و برنامه سازی میکنند. حتی در خیلی نقاط دیگر مثل بحرین، یمن و … و حتی در خیلی از کشورهای غربی هم نمیتوانیم خبرنگار بفرستیم. ما نمیتوانیم به آمریکا که در ظاهر دموکراسی برقرار است، خبرنگار بفرستیم. خبرنگاران فقط در همان شعاع 15 کیلومتری سازمان ملل اجازه تصویر برداری دارند. و این درحالی است که دهها هزار خبرنگار غیر آمریکایی در آمریکا فعالیت میکنند.
بخشی از محدودیت خبرنگاران ما در خارج از مرزها شاید ناشی از ضعف دیپلماسی ما باشد. به هر حال خبرنگاران کشورهای دیگر اجازه ورود به کشور ما برای خبرنگاری و برنامه سازی و مستند سازی را دارند. شاید سالیانه دهها خبرنگار آمریکایی به کشورمان میآیند اما ما نتوانستیم با آنها مقابله به مثل کنیم. باید شرط کنیم که اگر خبرنگار آمریکایی وارد ایران میشود و کاری تهیه میکند، خبرنگار ایرانی هم باید بتواند در آمریکا برود و کار کند. اینها چیزهایی است که به سیاست گذاری کلان بر میگردد. ما شرط نمیگذاریم که خبرگزاری AP برود و دولت آمریکا را مجاب کند تا جمهوری اسلامی یک دفتر در واشنگتن یا جایی دیگر داشته باشد. ما این ضعف را در خیلی از جاهای دیگر دنیا هم داریم. این شاید به ضعف دیپلماسی رسانهای ما باز میگردد.
شعبانی: ما کم کم توانستیم راه را در سوریه باز کنیم تا هم اکنون که به خاطر ارتباط با تلویزیون این کشور راه آسان شد. اما در سوریه مشکل ایدئولوژیک داشتیم یعنی شخص فیلمساز و فیلمبرداری که میخواستیم برای کار مستند به سوریه بفرستیم، نمیدانستند در آنجا حق با کیست و یا حتی حرفهای هم به این موضوع نگاه نمیکردند. در آن زمان برای او تفهیم نشده بود که سوریه محور مقاومت است. البته امروز برای همهی دنیا معلوم شده است که سوریه محور مقاومت است. چند وقت پیش داعش با حزب الله میجنگید و همهی دنیا به داعش کمک میکردند ولی حالا داعش وارد عراق شده و به سراغ کردها رفته است، چون آنها متحد با اروپاییها و آمریکاییها هستند دیگر همه دنیا میدانند داعشیها تروریست هستند. حالا آمریکاییها هم وارد شدند و از بحران انسانی میگویند.
زدن تیر خلاص به 1700 شیعه مهم نیست اما کشتن 80 نفر توسط داعش دنیا را تکان داد
باز هم این نکته جالب است که جایی که 80 نفر کشته شد صدای همه دنیا در آمد اما وقتی 1700 نفر شیعه را تیر خلاص زدند و در رودخانه انداختند هیچ کس صدایش در نیامد. الان برای همه وضعیت سوریه معلوم شده است. در حالی که روزهای اول برای مردم وضعیت غبار آلود بود و خیلیها میگفتند که چرا ما باید در سوریه بجنگیم و حمایت کنیم که مبادا وجههی ما در دنیا خراب شود. از سیاسیون ما گرفته تا مستند سازی که میخواست در آنجا مستند بسازد. چون فضا برای مستندساز غبارآلود بود، کسی به سوریه نمیرفت. خاطرم هست که به یکی از دوستانم گفتم که بیا برای مستندسازی به سوریه برویم و او در جواب گفت که من در اینترنت میبینم که ارتش سوریه در حال ظلم به مردم است و نیامد.
من یک عکاس خانم را میشناسم که علیرغم حرف بعضیها مبنی بر بسته بودن راه سوریه توانست از مرز لبنان به سوریه برود چون مرز لبنان بسته نیست. بالاخره آن عکاس رفت کار عکاسیاش را انجام داد، حتی دستگیر شد ولی کارش را انجام داد.
سفیر ایران در واتیکان به من گفت «ادواردو» را نسازید
زمانی که ما برای ساخت فیلم «ادواردو» به ایتالیا رفته بودیم، به سفارت ایران در رم رفتیم. خود آنها میدانستند ما مستند ساز هستیم چون همراه ما حسینی بود که سالها رایزن فرهنگی بود. در ابتدا سفیر ایران در واتیکان به ما گفت که دنبال این کار نروید. او البته به اشتباه میگفت که حاتمیکیا در اینجا فیلم فاطیما را ساخت و بعد از آن هر وقت پاپ ما را میدید میگفت این چه فیلمی بود که ساختید. در حقیقت مسئولان ما به جای اینکه از گروه مستند سازی ما حمایت کنند میگویند همان جا بایست و جلو نیا.
خاطرم هست که ما برای همایش توسعه علم به مالزی رفته بودیم. داخل سفارت شدیم تا از آنها درخواست کنیم که مسئول فرهنگی وزارت خانه آدرس چند دانشگاه و مرکز علمی را در اختیار ما بگذارد اما آنها حتی ما را به سفارت خانه راه ندادند و هیچ اتفاقی نیفتاد. ما را راه ندادند که با رایزن فرهنگیمان صحبت کنیم و فقط مشاوره بگیریم. حالا شما به وزارت خارجه خودمان بروید بگویید برای سفارت ایران در فلان کشور نامه بنویس و مرا به عنوان مستند ساز معرفی کن و در خواست ویزا کن. مطمئنا چنین کاری برایتان انجام نمیدهند.
تسنیم: برای اینکه مراکز فرهنگی انقلابی ما دچار آفاتی نشوند که باعث انفعال نیروهای متعهد انقلابی میشود، باید چه کار کرد؟ ما مراکز فرهنگیای داشتیم که پر بود و است از هنرمندان متعهد اما هیچ خروجی درخوری از آنها نمیبینیم.
سوپر انقلابیها هم ممکن است منحرف شوند
غفوری: از خدا باید خواست که مجموعهها دچار آفت نشوند. خیلی از مجموعهها با نگاه انقلابی شکل گرفتند اما بعدا دچار آفت شدند. این برای هیچ مجموعهای تضمین شده نیست. انقلابیترین آدمها که حرفهای سوپر انقلابی هم میزدند بعد از مدتی دچار انحراف شدند از مخملباف بگیرید تا دیگران که هر کدام از اینها درمقاطعی افراد سوپر انقلابی به حساب میآمدند. حضرت رسول(ص) میفرمایند خدایا مرا به اندازهٔ حتی چشم برهم زدنی به خود وا مگذار. این حرف رسول الله(ص) است، ما که جای خود داریم. ممکن است که غرور ما را بگیرد، ممکن است که هوای نفس ما را بگیرد و علاوه بر آن همین که فکر کنیم چون ما کار انقلابی انجام میدهیم، کارمان درست است، این خود آفت به حساب میآید و ممکن است که نقطهی خطا از همین جا شروع شود. راهکار این است که تلاش کنیم دچار آفت نشویم یعنی جمع تذکر بدهد که طبعا مراقبت جمعی بسیار بهتر از مراقبت فردی است.
تسنیم: به نظر شما نمیتوان از «ایجاد بروکراسیهای اداری بی مورد» به عنوان یکی از آفتهای اصلی انفعال نهادها و نیروهای انقلابی نام برد؟
غفوری: به هر حال در بعضی مواقع بروکراسی ناخواسته است. متوجه نیستیم که دچار بروکراسی هستیم اما دچار شدهایم و این بروکراسی ما را باخودش برده است. نمیتوان تضمین داد که کسی دچار انحراف نشود و تنها باید از خدا خواست. البته خودمان هم باید شاخص بگذاریم. مثلا بگوییم شاخص من اهل بیت و رهنمودهای رهبر است. سعی کنم از این چارچوبی که رهبرمعین فرموده خارج نشوم. اگر این موارد را شاخص قرار دهیم دچار انحراف نمیشویم. اما اگر درجایی بخواهیم برای خوشامد دیگران کاری انجام دهیم ممکن است منحرف شویم.
شعبانی: ما مجوعههای بسیار کوچکی هستیم. ممکن است این نکته در بسیاری از موارد دست و پاگیر و دربسیاری از موارد کار راه انداز باشد. اگر سیستماتیک کردن کار حرفهای باشد و نگاه آدمها درست باشد، این اتفاق خوب است. مثلا میبینیم که خبرنگار BBC امروز اینجاست، فردا در غزه است. درحقیقت آنها دارند سیستم انقلابی، البته از نوع خودشان راعمل میکنند اما یک سیستم است که این کارها را انجام میدهد. برای مثال فرهمند مجموعه BBC امروز در مصر است و فردا تو لبنان است. یعنی کارشان را به صورت حرفهای و سیستماتیک انجام میدهند.
هرجا سیستم انقلابی را کنار گذاشتیم، ضرر کردیم
مرکز مستند حقیقت این سیستم را ندارد و نمی خواهد که سیستم بروکراسی را داشته باشد تا مثلا برای ساخت یک مستند، مستندساز از دروازههایی بگذرد. بالاخره سیستم داریم اما نه اینکه این سیستمها بخواهد دست و پاگیر شود. سیستمهای اداری را فقط به عنوان محدود کننده در نظر نگیرید، یک جایی ممکن است این سیستم اداری کمک کننده باشد. البته اگر ما جایی گیر کردیم، سیستم انقلابی کا راه انداز است. اوایل انقلاب این سیستم خیلی از ساختارها و سازمانها را کنار گذاشت و با نگاه انقلابی شروع به کار کرد. سیستم انقلابی باید باشد تا بتوان از کوران حوادثی مثل جنگ و حوادث ابتدای انقلاب گذشت. البته ما آرام آرام سیستمها اداری را جایگزین کردیم یعنی همان سیستمی که غربیها با نگاه غربیشان انجام میدهند. البته به نظرم هرجا این سیستم انقلابی را کنار گذاشتیم ضرر کردیم.
تسنیم: به عنوان آخرین سوال، به نظر شما چگونه میتوان بیشتر به شهیدان یا افراد شاخص این راه که افرادی همچون شهید هادی باغبانی، رضا برجی، محمدحسین جعفریان، ابراهیم اصغرزاده و دیگر دوستان بها داد تا مستندسازان جوان با دیدن چنین افراد برجستهای به فعالیت در این راه ترغیب شوند؟
شهرت مستندساز را محدود میکند، باید به آثار بها داد نه افراد
شعبانی: هر چه بیشتر به شهدا بپردازیم بهتر است.در هنر فضا به گونهای است که افراد خیلی زود بزرگ میشوند که البته حقشان است. مستند سازان انقلابی به صورت چراغ خاموش مشغول انجام کارشان هستند که این برایشان بهتر است، چرا که هر چه بیشتر رسانهای شوند بیشتر محدود میشوند. مثلا آقای طالبزاده به قدری معروف است که اگر در کشوری دیگر که با ما همسو نباشد او را با دوربین ببینند اجازه فیلم برداری به او نمیدهند. در حقیقت برای این شهرت و بزرگداشتهایی که برای این افراد گرفته میشود اگر باعث محدود شدن آنها شود، باید کمی تامل کرد. نباید بگذاریم محدود شوند تا فیلم ساز بتواند کارش را انجام بدهد. آن چیزی که باید اتفاق بیفتد مربوط به آثارشان است. یعنی آثارشان باید بزرگ شود و دیده شود. در حقیقت اگر کار خوب و درستی از فیلم سازی بیرون آمد با تبلیغات این اثر را نشان دهیم. اما اینکه بخواهیم راجع به خود او صحبت کنیم ممکن است محدود شود و کارآیی نداشته باشد.
Sorry. No data so far.