محمدصادق شهبازی– تاریخ شفاهی به جز ایجاد اسناد تاریخی و هویتسازی، ظرفیتهای گستردهای ایجاد میکند، که باید برای آن برنامهریزی جدی کرد. بعضی از فرصتها میتواند از این دست باشد:
• بازسازی دوباره حرکتهای خوب
تاریخ شفاهی بیش از تاریخ بودن، گنجینه راهکار برای حرکتهای امروز است. بسیاری از حرکتهای خودجوش و مردممحور و مشارکتی همین امروزه قابل تکرارند. مثل تئاترهای انقلابی، گروههای سرود، برنامههای فرهنگی مساجد و…. منتها امروز سیطره رسانه و زندگی عافیتطلبانه ما را از به کارگیری این قالبهای موثر باز داشته است.
• تولید ایدههای جدید
مهمتر از بازسازی دوباره حرکتهای خوب، الگوگیری از آنها برای حرکتهای امروز است. الگوگیری از مدل و نه لزوماض تکرار قالب یا محتوای آن، نظیر اتفاقی که در جشنواره عمار افتاد. خاطرات پخش فیلم در مساجد و روستاها و…. از کارهای فرهنگی اول انقلاب و به ویژه جهادسازندگی در کنار نیاز به رسانه موجب شد، تا با تغییراتی از یک مسئله رایج در تاریخ شفاهی ابتدای انقلاب یاری گرفته شود و ایده جدید خلق شود. خب چرا این کار در موضوعات مختلف تکرار نشود؟ مثلاً بازخوانی الگوی جهاد سازندگی و رشد فعالیتهای سازندگی در روستاها در ابتدای انقلاب تا تفکر به توسعه روستایی خاص، مسئلهای است که میتواند ایدههای جدید برای فعالان اردوهای جهادی ایجاد کند. نحوه مشارکت دادن مردم در پشتیبانی جنگ در مساجد الگویی برای درگیر کردن مردم در اقتصاد مقاومتی میتواند باشد. مثلاً در لرستان یک روحانی با اولویت قرار دادن کار اقتصادی نقش خدیجه برای پیامبر را در پشتیبانی اقتصادی مبارزین لرستان بر عهده گرفته بوده است، خب نمیتوانیم از این موارد برای پشتیبانی حرکتهای فرهنگی شهرها الگو بگیریم. یا بازخوانی تاریخ شفاهی انجمنهای اسلامی دانشجویان در ابتدای انقلاب در کارهای بینالمللی نظیر همایشهای نضهتهای آزادیبخش و حرکتهای اسلامی دانشجویی زمینهسازی ایدههای جهان اسلامی در فعالان دانشجویی دهه هشتاد شد. همین بازخوانی در مورد الگوی برخورد با گروهکها در سال ۸۸ زمینه مواجهه فعال در شرایط فتنه را در بعضی دانشگاههای کشور ایجاد کرد. اتاق فکری از فعالان امروزی جبهه فرهنگی انقلاب میتوانند با انبوهخوانی این موارد و دستهبندی منظم کارها ایدهگیری سایرین از این کارها را تسریع کنند.
• بررسی آکادمیک
بسیاری از این موارد، با باز شدن پایش به بررسیهای علمی و دانشگاهی، میتواند هم موضوعات و زوایای سانسور شده از انقلاب اسلامی را برای این محیطها باز کند، هم میتواند زمینهساز تولید علم باشد، مثلاً الگوی جهاد سازندگی ما به ادبیات جامعهشناسی توسعه و توسعه روستایی وارد شده بدون این که منبعش مشخص باشد، چرا این کار به صورت گسترده صورت نگیرد؟ اینبار به منبع اشاره مستقیم هم بشود. از بررسی الگوهای فعالیت در حوزههای خاص نظیر مسجد و مدرسه تا الگوی درگیر کردن مردم در مقاومت، تا الگوی توسعه روستایی و… موارد بیپایانی است که میتواند موضوع طرحهای پژوهشی و پایاننامهها شود و راه ورود موضوعات انقلاب اسلامی به دانشگاه را فراهم آورد. بسیاری از این موارد حتی ظرفیت باز کردن باب جدید و بهچالش کشیدن نظریات مرسوم علوم انسانی را دارد، مثلاً یک نظریه رایج در جامعهشناسی انقلاب، شهری بودن انقلاب اسلامی است، تاریخ شفاهی یک سری از فعالان انقلابی روستای ورین محلات نشان از موارد نقض گسترده داد که یک سری روستا نه تنها کنشگر مستقیم انقلابیاند حتی کنشگری در شهرستانها و استان و حتی بخشی از تهران در دوران انقلاب به این وسیله و از روستا به شهر سامان یافته است.
• چهرهسازی
بسیاری از چهرههای اثرگذار اما کمتر دیده شده موجودند که با معرفی آنها از قبیل بزرگداشت، تولید مطالب رسانهای، تولید مستند، کتاب و….. میتوان در مطرح شدن آنها و ظرفیتسازی برای انقلاب به ویژه در مناطق همت گماشت و سیطره چهرههای سیاسی جناحی و فرصتطلبان و نخبگان مدرن را عوض کرد. بسیاری از این چهرهها حتی به علت گمنامی در وضعیت بد اقتصادی و…. به سر میبرند، که طرح آنها زمینه اصلاح وضعیت آنها را نیز میتواند فراهم کند. از آن گذشته ایجاد ظرفیت برای چهرههای جدید میتواند در صورت ظرفیت بالای آنها در حوزههای دیگر حتی حوزه سیاست به ویژه در شهرهای کوچک موثر باشد. مثلاً طرح بهزادپروینقدس در تبریز، مرحوم سپهونی و میرزاوندی در لرستان، مهندس عظیمی در تهران و…. نمونهای از این ظرفیتسازی بزرگ است.
• توریسم فرهنگی
هویتسازی تاریخی از طریق ایجاد یادمانها، معرفی و دیدار با چهرهها و…. میتواند فرصت و موضوعی برای توریسم فرهنگی و توریسم انقلاب اسلامی به صورت منطقهای فراهم کند. وقتی ما چهره، مکان، یادمان و… داریم، میتوانیم روایتگر و حتی موسسه برای سرویسدهی به مخاطبین بالقوه داشته باشیم. از مجموعهای دانشآموزی تا توریستهای عادی میتوانند در قالب فعالیت انقلابی یا حتی کار با هخروجی اقتصادی مورد سرویسدهی قرار بگیرند. بسیاری از ظرفیتها مورد کمتوجهی واقع شدهاست. مثلاً مسجدی که در زمان جنگ در خرم آباد چند هزار روز بیوفقه ایستگاه صلواتی رزمندگان بوده و حتی در زمان موشکباران تعطیل نشده، هم میتواند یادمان باشد هم مثل روایتگری خود مناطق عملیاتی راویانی معرفی و توضیح نحوه فعالیت آن را بر عهده داشته باشند.
• سوژه برای تولید محصولات فرهنگی
فتنه ۸۸ با همه تلخیهایش موجب رویش گسترده نسل سوم و چهارم انقلاب در هنر و ادبیات و… شد. این رویش اما به دلیل فقدان مضامین، به آسیبهایی نظیر تهدیدمحوری، فرمزدگی و…. دچار شد. خیل سوژههای تاریخ شفاهی انقلاب میتواند در قالب ارائههای مستقیم مکتوب و شفاهی به تولید کارهای فرصتمحور ایجابی و انقلابی کمک کند.
• تبدیل به محور تربیت نیرو
فرآیند جمع کردن کارهای تاریخ شفاهی و مشخصاً مصاحبه، فرصت تربیت نیرو را ایجاد میکند. به ویژه اگر سوژهها با مصاحبهگر به لحاظ سنی، فضای کاری و تحصیلی، جغرافیایی، فرهنگی و… قرابت داشته باشد. این همذات پنداری موجب میشود مثلاً یک فعال اردوی جهادی در مصاحبه با یک فعال جهادسازندگی اول انقلاب عرصههای جدیدی بیابد و تلاش به نزدیک شدن به آن الگو داشته باشد. مصاحبه گسترده با مادران شهید برای یک دختر جوان انقلابی زمینه قرابت به فرآیند تربیتی آنها را میتواند فراهم کند، همین طور در مورد یک پاسدار، دانشآموز و….. اینچنین تاریخ شفاهی نه تنها نوستالوژی که به وسیله تربیت نیرو برای انقلاب تبدیل میشود. مشاهده فعالیتهای خالصانه، پرتلاش و خودجوش، موجب میشود بسیاری از نخواستنها و تنبلیها در این فعالیتها جای خود را به ایجاد انگیزش برای نسلهای بعدی کند. این حتی ما را به خروجیهای متکثر مناسب شرایط مختلف سنی، فرهنگی، جغرافیایی، شغلی و تحصیلی از تاریخ شفاهی را ایجاد میکند. این کارکرد تاریخ انقلاب را به وسیلهای برای الگوگیری و دغدغهسازی و انگیزش تبدیل میکند. تکرارپذیری و امکان انجام مصاحبه با کمترین امکانات حتی یک گوشی موبایل! فرصتی است که فراگیری آن میتواند این کارکرد را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ایجاد کند.
• ایجاد هویت بومی و محلی و محور مطالبه
تاریخ شفاهی میتواند محور بازتولید هویت بومی و محلی باشد. مثلاً فعالیتها و چهرهها و یادمانهای یک شهرستان زمینه هویت مشخص محلی و بومی شود. حتی میتواند مزیت رقابتی اقتصادی و فرهنگی برای کارهای آتی ایجاد کند. مثلاً شهرستانی که در آن چند چهره فعال موسیقی ابتدای انقلاب بودهاند، ظرفیت تبدیل به قطب موسیقی و سرود برای انقلاب را دارد. تجربه باشگاه کشاورزان جوان در خراسان شمالی که برگرفته از کارهای جهاد در ابتدای انقلاب و اجرا شده به وسیله یک جهادی سابق بود، نمونهای از این بازتولیدهاست. این بازتولید میتواند محور مطالبات از نهادهای فرهنگی و اجرایی و تقنینی را برای مناطق نیز شکل دهد. مثلاً الگوی پرورشیهای دهه شصت محور مطالبه از آموزش و پرورش برای کار فرهنگی در مدارس میتواند باشد و این مسئله با ظرفیتهای بومی و محلی تکثیر شود.
• جریان شناسی و هویت منطقهای، تخصصی و خودجودش
یکی از کمکهای بسیار مهم تاریخ شفاهی ایجاد حافظه تاریخی و شناخت جریانهای مختلف و الگوهای عملی انهاست. مثلاً تاریخ شفاهی عزت شاهی در کمیتههای ابتدای انقلاب، زمینه شناسایی جریان اشرافی در حاکمان و اختلاف و مرزبندی جریان حزبللهی را با آنها فراهم میکند، که میتواند خروجیها و تکنگاریهای خاص بیابد. مثلاً نوع تعامل سیاسی جریان حزبالله در انتخابات مجلس اول و نوع تعامل شهید دیالمه و حضور مستقل او در انتخابات.
• جشنواره و ایجاد بازار و قله
وقتی میخواهیم یک حرکت فرهنگی فراگیر شود، احتیاج به ایجاد بازار برای فعالین آن هست. مستندسازان حزباللهی موجود بودند، اما عمار برای آنها بازار ایجاد کرد، برای کسانی نیز که در مساجد نمیانستند چه کنند، راهکار جدید. ما جشنوارههایی مثل ایدههای تاریخ شفاهی، بهترین تاریخشفاهی با موضوعات تخصصی و منطقهای و … میتوانیم داشته باشیم که هم افراد را به فعالیت در این حوزه ترغیب کند، هم بسیاری از ظرفیتهایی که در شرایط عادی نشاختن و فعال کردن آنهادر این حوزه، یا دست گذاشتن بر آنها به راحت یصورت نمیرفت به صورت خودجوش و مردمی و با کمیت گسترده وارد این عرصه و گنجینه پایان ناپذیر شوند. دست گذاشتن روی چند نمونه خوب و ساده و تکثیرپذیر میتواند این فرایند را تسریع کن، چنان که رهبر انقلاب در زمینه تکثیر فرهنگ قرآنی بر همین راهکار تأکید کردند.
Sorry. No data so far.