سه‌شنبه 16 دسامبر 14 | 12:57
پژوهش تراز انقلاب

بایسته‌های استقرار نظام پژوهشی انقلاب

حجت‌الاسلام والمسلمين ميرباقری

اندیشمند دوران انقلاب اسلامی چه وظایف دینی ویژه‌ای دارد؟ پژوهش‌ها و تحقیقات مسلمانان کنونی چه تفاوتی با دیگر تحقیقات دارد؟ یک پژوهش دینی چیست؟ قطعاً هر مسلمانی که تحقیقی را انجام می‌دهد، باید چنین سؤالی برایش مهم باشد. حجت‌الاسلام و المسلمین میرباقری هم دروس حوزوی را تا سطح اجتهاد پیموده و هم سال‌ها در فرهنگستان علوم اسلامی به مسائلی این‌چنین تأمل کرده‌اند. ایشان در سال هفتادودو در مراسم افتتاحیه نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی تلاش نموده‌اند به این سؤ الات پاسخ دهند.


اندیشمند دوران انقلاب اسلامی چه وظایف دینی ویژه‌ای دارد؟ پژوهش‌ها و تحقیقات مسلمانان کنونی چه تفاوتی با دیگر تحقیقات دارد؟ یک پژوهش دینی چیست؟ قطعاً هر مسلمانی که تحقیقی را انجام می‌دهد، باید چنین سؤالی برایش مهم باشد. حجت‌الاسلام و المسلمین میرباقری هم دروس حوزوی را تا سطح اجتهاد پیموده و هم سال‌ها در فرهنگستان علوم اسلامی به مسائلی این‌چنین تأمل کرده‌اند. ایشان در سال هفتادودو در مراسم افتتاحیه نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی تلاش نموده‌اند به این سؤ الات پاسخ دهند.

mirbaqeri

ضرورت استقرار پژوهش متناسب با انقلاب

هدف اصلی از ارائه‌ی بحث مختصری كه تقدیم خواهد شد، تبیین ضرورت پی‌ریزی نظام تحقیقاتی متناسب با اهداف جامعه‌ی اسلامی به منظور حلّ معضلات خاصّ چنین جامعه‌ای است. از این رو آن‌چه به‌طور اجمالی می‌توان در ابتدای بحث اشاره كرد، ضرورت وجود یك نظام تحقیقاتی است كه در «مبانی، روش‌ها و ساماندهی تحقیقات» بتواند به‌صورت خودكفا و مستقل از نظام‌های موجود تحقیقاتی در دنیا عمل كند؛

مسلماً چنین نظامی با چنان شاخصه‌هایی خواهد توانست از عهده‌ی شناسایی نیازمندی‌های جامعه‌ی خود، تعیین اولویت چنین نیازهایی، طراحی روش‌های مناسب تحقیقاتی برای رفع این نیازها و ارائه‌ی روش‌های جدید آماری برای تأیید فرضیه‌های خود بر‌آید. لذا در یك كلام می‌توان اهداف اصلی پی‌ریزی چنین نظامی را درموارد زیر خلاصه نمود:

1 ـ ارائه‌ی تعریف از چارچوب «نیازمندی‌های اجتماعی»

2 ـ ارائه‌ی «روش‌های تحقیق» برای پاسخ‌گویی به این نیازها

3 ـ تعیین «اولویت» نسبت به نیازها

4 ـ ارائه‌ی «روش‌های طبقه‌بندی» نیازها و تعیین اولویت آن‌ها

5 ـ تبیین «معیار صحت» روش‌ها به‌منظور تأیید صحت تئوری‌های جدید

محور تحول فکری رنسانس و وضعیت تحقیقات امروز

برای شروع بحث ابتدا لازم است با نگاهی گذرا به رنسانس علمی در اروپا كه منشاء اصلی پیدایش تكنولوژی و تحول نوین علمی در غرب محسوب می‌شود دو خصوصیت عمده‌ی این انقلاب فكری را مورد توجّه قرار می‌دهیم. خصوصیت مثبت چنین تحولی را باید در آزاد شدن معرفت‌های انسانی از تحجّر و جمودی جست‌وجو كرد كه سالیان دراز از جانب كلیسای قرون وسطایی بر نظام فكری بشر غربی سایه سنگین خود را انداخته بود. دوره‌هایی بر بشریت گذشته است كه هیچ كس به خود اجازه‌ی عرض‌ اندام در مقابل عظمت محققین و انسان‌هایی به ظاهر معنوی كه ذهن و روح جوامع را به تسخیر خود در آورده بودند، نمی‌داد؛ لذا درمقابل آن‌ها حرفی نو زده نمی‌شد و فكری جدید ارائه نمی‌گردید. امّا این تحول بزرگ علمی، افسار تحجّر و خودباختگی را از دست و پای انسان آن عصر باز نمود و جرأت شكستن دیوار بلند تمسك مفرطانه به علوم و اصطلاحات خودساخته‌ی بشری را به او داد تا جایی كه قدرت پیدا كرد در مقابل سخنان بزرگان، سخن بگوید و در برابر افكار ایشان فكری نو ارائه دهد.

هیچ‌گاه طبقه‌ی روشن‌فكر و اندیشمند جوامع نباید خود را مقید به ترجمه‌ی محض سخن پیشینیان (اگر بر سبیل ناصواب باشد) بدانند و نقش خود را در بازگویی همان افكار منحصر كنند، بلكه می‌بایست برای حلّ معضلات جوامع خود و رفع نیازمندی‌های رو به تكامل آن‌ها بیندیشند و هر لحظه توان خود را در حلّ این مشكلات بیش‌تر كنند. طبیعی است كه تئوری‌ها و روش‌های تحقیق، دارای ظرفیت محدود و مشخصی هستند كه به تبع، محدوده‌ی كارآمدی آن‌ها نیز مشخص می‌باشد. لذا اگر سطح نیازمندی‌ها ارتقاء یابد، ضرورت استفاده از روش‌های متناسب با رفع آن نیازمندی‌ها نیز امری روشن است. از این نیز می‌توان فراتر رفت و رسالت روشن‌فكران جوامع را نه تنها در حد پاسخ‌گویی به نیازمندی‌های رو به تكامل، بلكه «هدایت تكامل» چنین نیازمندی‌هایی دانست؛ به‌گونه‌ای كه روند تكامل اجتماعی اعم از تكامل نیازمندی‌ها و ارضای این نیازها نیز بر عهده‌ی آنان قرار دارد. این رسالتی است كه در غرب احساس شده، پی‌گیری گردیده و در قالب رنسانس رخ نموده است.

در مورد خصوصیت دوم انقلاب رنسانس، باید به مذهب‌زدایی از حیطه‌ی برنامه‌ریزی اجتماعی به‌عنوان نقطه‌ی منفی رنسانس اشاره کرد. قطعاً تمسك به اصطلاحات بشری جدید (اومانیستی یا به طور کلی غربی) صحیح نیست، چه را که مشخصاً حوزه‌ی اصلاحات پیامبران الهی را در پیش‌برد جامعه انکار و نفی می‌کنند. به عبارتی اصلاحات اجتماعی جدید ذاتاً سکولار است. لذا برای ایجاد اصلاح اجتماعی متناسب با خودمان باید روش‌های تحقیقی و مبانی و فلسفه‌ی این روش‌ها را تغییر داد و با تجدید نظر در آن‌ها، روش‌های جدید را پی‌ریزی نمود و براساس آن، علوم و اطلاعات نوینی را بنیان نهاد.

سکولاریزم در جامعه به چند شکل می‌تواند مطرح گردد:

1 ـ این‌كه مذهب یك پدیده‌ی انسانی است كه دوران حاكمیت و حیات آن به سر آمده است.

 2 ـ با این توهم كه چون مذهب امری مقدّس است، لذا نباید در امور اداره‌ی زندگی بشری كه نوعاً در لذات و تنوعات خلاصه می‌شود و از سالوس و نیرنگ عاری نیست، دخالت كند. لذا همان بهتر كه دامان كبریائی آن، آلوده به موجودی چنین بدنام نگردد.

 3 ـ با این اندیشه كه هرچند مذهب كامل است، امّا این كمال را باید در چارچوب معنویات و اخلاق بشری تعریف نمود و نه در سرپرستی جوامع انسانی. لذا نتیجه گرفته می‌شود که معقول نیست به امری به‌نام مذهب برای اداره‌ی جوامع تمسك كنیم. پس در این‌جا، مذهب نه در این باب جامع است و نه رسالتش چنین است.

ما بر این عقیده‌ایم كه هر یك از انگیزه‌های فوق اگر محور تفكر مذهب‌زدایی از جامعه قرار گیرد، چندان تفاوتی ندارد؛ چون محصول نهایی هركدام از این تفكرات، انزوای مذهب در جامعه می باشد. متأسفانه این حركت در بخش وسیعی از جوامع انسانی كه مذهب در آن‌ها رنگ انسانی پیدا كرده و مبتلا به انواع تحریفات شده است و در یك كلام، اجتهاد نسبت به فهم از مذهب در آن‌ها امری مطرود به‌ شمار می‌رود و همواره با نگرشی سطحی و عوام‌پسند، پدیده‌ای عمیق هم‌چون مذهب را از نظر گذرانده‌اند، به‌عنوان حركتی موفّق رخ نموده، و احیاناً تا مرز تغییر اعتقادات بشری نیز پیش رفته است.

این حركت كه در ابتدا از یك تحول در هنر معماری و نقاشی شروع شد، در مدّت زمانی اندك توانست صنعت، تكنولوژی و گستره‌ی علوم را نیز تحت تأثیر خود قرار داده و ساختار اجتماعی متناسب با آن را تولید كند. سپس با چنین مجموعه‌ای هماهنگ و خودساخته، جوامع مشرق‌زمین را مورد تاخت‌و‌تاز فرهنگی خود قرار دهد و طی سده‌های اخیر ـ خصوصاً قرن معاصر ـ كه استعمار نوین سیاسی نیز قدم درعرصه‌ی حیات بشری گذاشت موفّق به فتح دروازه‌های مستحكم فرهنگ شرقی شود.

حقیقت «انقلاب اسلامی» و ضرورت تغییر معادلات پژوهشی در مقیاس جهانی

ما بر این عقیده‌ایم كه انقلاب اسلامی، واكنش مذهب و فلسفه‌ی تشیع در مقابل این حركت روشن‌فكری غرب (رنسانس) است كه به لطف خداوند توانسته است راه خود را در دنیا باز كند. چه بخواهیم و چه نخواهیم حركت انقلاب اسلامی، روند تاریخ را تغییر داده و مذهب به‌‌عنوان یك نیروی قوی در موازنه‌ی عالم ظهور كرده است. این مطلب، قابل كتمان نیست و آن قدر وضوح دارد كه سردمداران كفر را به ابراز نگرانی درونی خود از وجود چنین حركت مقدّسی وادار كرده است.

متأسفانه آن‌چه تاكنون عمل شده است در واقع استفاده از راهبردها و الگوهای غیر بوده است كه از فلسفه‌ی تاریخ و تعریف آن‌ها از انسان گرفته تا روش اجرایی تكامل اجتماعی آنان را شامل می‌شود. از این رو همواره بنابر سعی در تطبیق چنین الگوهایی با جامعه‌ی خود بوده است و اگر جایی هم فاصله‌ای دیده شده است در صدد كم كردن این فاصله بر می‌آمدیم. ما معتقدیم به هر میزان كه شاخصه‌ی توسعه‌ی انسانی در یك كشور به شاخصه‌های مدیریت كنونی جهانی كه مبتنی بر بینش سكولاریسم نزدیك است، به همان میزان هم اخلاق، فرهنگ و رفتار آن جوامع، از انبیاءعلیهم السلام و تعالیم ایشان فاصله گرفته و به سوی مدیریت مادّی گرایش پیدا می‌كند. بنابراین انقلاب اسلامی باید بتواند در این مرحله آرمان‌های خود را تبدیل به «برنامه‌ی عملی» نماید و این امر جز با تحقق انقلاب فرهنگی میسر نیست؛ و این امر باید در دانشگاه و حوزه دنبال شود. این، رسالت كسانی است كه واقعاً برای توسعه‌ی كلمه‌ی توحید در عالم و توسعه‌ی مذهب احساس مسئولیت می‌كنند. هرچند تمسك به الگوی غیر در حالت اضطرار «علمی» و اضطرار در «روش» جایز است، امّا چنین حركتی نمی‌تواند تا ابد ادامه یابد؛ چون داعیه‌ی این انقلاب، ارائه‌ی تمدن و فرهنگ جدیدی است كه ریشه در اعماق وحی الهی دارد. لذا پژوهش‌گر و اندیشمند ما باید حرف جدیدی را به جهانیان عرضه نماید والاّ حركت انفعالی در مقابل دشمن به هیچ امری جز تضعیف مواضع نظام اسلامی در درازمدّت منجر نخواهد شد. اما چگونه باید این حرف جدید را تولید نماییم؟ در این مورد ما پنج ضرورت اجتناب‌ناپذیر را برای این کار ارائه می‌کنیم.

الف ـ ضرورت پی‌ریزی نظام تحقیقاتی متناسب با اهداف انقلاب اسلامی

ما باید فرهنگ اداره‌ی بشر بر مبنای مذهب را عرضه كنیم و این با تعریف غرب از توسعه و نیاز بشر سازگار نیست. اگر ما روش تحقیقاتی آن‌ها برای حلّ معضلات و شیوه‌های آماری مورد پذیرش آن را برای تأثیر فعالیت‌های تحقیقی بپذیریم و با همان روش‌ها و مبانی شروع به‌كار كنیم و از این طریق بخواهیم مسائل انقلاب اسلامی را حلّ كنیم، حتماً چنین هدفی محقق نخواهد شد. باید حركت جدید شروع شود كه از مبانی تا روبناها و محصولات را در بر گیرد. این امری است كه لازمه‌ی تداوم انقلاب است؛ چون مرحله‌ی روزمرّگی انقلاب سپری شده است.

امروز زمان بازسازی، خصوصاً بازسازی فرهنگی است و مسلماً نمی‌توان در این مرحله باز به شیوه‌های روزمرّگی گذشته پناه برد. باید برنامه و الگو داشت و الگو هم نباید براساس شاخصه‌ها و مبانی غیر باشد والاّ نمی‌توان سخن خود را در دنیا بر كرسی اثبات نشاند. آن‌ها تا زمانی كه از طریق عراق با ما در حال جنگ بودند پیام‌شان این بود كه اصلاً نمی خواهیم جمهوری اسلامی ایران وجود خارجی داشته باشد. امّا زمانی كه از تحقق این توّهم خود ناامید شدند، به‌ناچار وجود نظام اسلامی را در جهان پذیرا شدند. در واقع قبول كردند كه باید اقتدار مذهب را در عالم به رسمیت بشناسند. ولی اكنون لبه‌ی تیز حمله‌ی خود را متوجّه این مطلب كرده‌اند كه حرف اساسی شما چیست؟ در این صورت آیا صحیح است كه ما هم همین سخنان را به‌ نحو دیگری در جامعه منعكس كنیم و مدافع ایده‌های آنان باشیم!؟

ب ـ ضرورت ارائه‌ی ساختار اجتماعی مبتنی بر وحی به منظور رهایی از موضع انفعالی

اگر نگوئیم بزرگ‌ترین قدرت دنیا هستیم، امّا به جرأت می‌توان ادعا كرد یكی از بزرگ‌ترین‌ها می‌باشیم؛ چون آمریكا با تمام قدرت در صدد حرف ماست، ولی نمی‌تواند. امروز آمریكا در موازنه‌ی قدرت، توان درگیری با مذهب و قدرت كنترل كانون‌های بحران را ندارد. بدون تردید ما ابرقدرت دنیا هستیم؛ اگر خود را بشناسیم و بر مواضع خود بایستیم. امّا اگر از مواضع خود عدول كنیم و در یك موضوع خرد از الگوی دیگران استفاده كنیم، دیگر نمی‌توان مدعی تغییر ساختارهای اجتماعی بر‌اساس دین شد. مثلاً مسئولین فلان كشور برای انعقاد قرارداد اقتصادی به ایران می‌آیند، امّا برای این امر، شروط فرهنگی می‌گذارند و ما را ملزم به رعایت آن‌ها می‌كنند! اگر شیوه‌ی انفعالی را پیشه خود كنیم، آیا می‌توان در مقابل چنین برخوردهای مقاومت نمود!؟ آیا می‌توان ارزش‌های خود را با آب و نان معامله كرد!؟

ج ـ ضرورت ارائه‌ی راهبردهای جدید عملی توسط محققین به منظور حلّ معضلات عینی جامعه

تذكر نكته‌ای مهم ضروری است و آن این‌كه در این میان به هیچ وجه نمی‌توان مسئولین اجرایی را محاكمه كرد. اگر متفكرین، محققین و تئوریسین‌های یك جامعه نتوانند راهبردهای عملی و جدید كه از جامعیت لازم نیز برخوردار باشد، ارائه دهند تا ابزار دست مجریان یك كشور قرار گیرد، حتماً نمی‌توان تبعات منفی چنین خلأیی را به گردن مسئولین اجرایی نظام گذاشت. در این میان مقصرین اصلی، مسئولین تولید و راهبردهای علمی هستند. ظلم است اگر كسی مدعی شود در این چند سال پس از انقلاب، متفكرین  و محققین جامعه به وظیفه‌ی خود كاملاً عمل نموده‌اند، امّا این مسئولین اجرایی نظام هستند كه در انجام وظایف خود قصور و تقصیر داشته‌اند!

انقلاب اسلامی امروز در منزلتی است كه یا باید راهبردهای عملی دنیا را به رسمیت بشناسد كه معنای آن نداشتن سخن جدید در باب فرهنگ است كه به تبع باید بر تمامی ارزش‌های خود خط بطلان بكشد، و یا این‌كه چنین راهبردهایی را به رسمیت نشناسد و كمر همّت به پی‌ریزی نظام تحقیقاتی متناسب با نظام ارزشی خود و ارائه‌ی راهبردهای عملی مبتنی بر وحی ببندد. این مسئولیت سنگینی است كه متفكرین جامعه را همواره مورد خطاب قرار می‌دهد؛ امّا با این تفاوت كه در جوامع دیگر اداره‌ی جامعه را صرفاً به‌صورت علمی و جدای از مذاهب معنا می‌كنند، امّا درجامعه‌ی ما مدعای اصلی، «اداره‌ی علمی تحت سرپرستی مذهب» است.

د ـ ضرورت تحقق انقلاب فرهنگی با دو شاخصه‌ی عمده‌ی آن

بنابراین باید هماهنگی معرفت‌های علمی و دینی بر محور توسعه‌ی معرفت دینی، مبنای برنامه‌ریزی در جامعه‌ی اسلامی قرار گیرد. ما نیازمند تسریع در تحقق انقلاب فرهنگی هستیم تا در پرتو آن بتوانیم بركات حاصل از انقلاب سیاسی سال 1357 را در سراسر جهان تداوم بخشیم. امّا باید متوّجه باشیم كه انقلاب فرهنگی، امری دو سویه است كه از یك طرف به «توسعه‌ی معرفت دینی امّا به صورت قاعده‌مند و بر محور تعبد نسبت به وحی» توقف دارد و از طرف دیگر به «توسعه‌ی معرفت و تولید دیگر معرفت‌ها امّا با محوریت معرفت دینی به منظور ارائه‌ی راهبردهای عملی، معادلات كاربردی و برنامه‌ی نظام اجرایی كشور» مبتنی است.

هـ ـ ضرورت هم‌جهت شدن فعّالیت پژوهش‌گاه‌ها با نیازها و اولویت‌های اساسی انقلاب اسلامی

این، رسالت پژوهش‌گاه‌های ماست كه متأسفانه تاكنون یا از عهده‌ی آن برنیامده‌اند و یا از آن غفلت نموده‌اند. هر‌چند سال‌ها از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، امّا نه نیازهای انقلاب اسلامی شناخته شده است و نه طبقه‌بندی و اولویت‌گذاری لازم نسبت به آن‌ها صورت می‌گیرد. بیان این نكته، نادیده گرفتن فعالیت‌های تحقیقی جاری در سطح كشور نیست، امّا سخن در این است كه این فعالیت‌ها عموماً متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی، هماهنگ با یك‌دیگر و براساس اولویت‌های اصلی جامعه و انقلاب اسلامی در شرایط كنونی صورت نمی‌گیرد. ما معتقدیم كه اصل نیازمندی‌ها و اولویت‌ها باید از انقلاب اسلامی گرفته شود و سپس سازماندهی و تقسیم كار و هماهنگی برای رفع این نیازمندی‌ها باید موضوع اصلی پژوهش‌ها قرار گیرد.

همه‌ی این‌ها رسالت مغزهای متفكر جامعه‌ی اسلامی است. كسانی كه می‌خواهند راهبرد جدیدی برای جامعه ارائه كنند، نمی‌توانند با نیازهای جامعه بیگانه باشند؛ چون در غیر این صورت طبیعی است كه راهبردهای ارائه شده هم با نیازهای جامعه بیگانه باشد و آن‌چه عرضه می‌شود، قطعاً پاسخ به چنین نیازهایی نخواهد بود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.