به گزارش تریبون مستضفعین «خسته نباشید» فیلمی به کارگردانی افشین هاشمی و محسن قرائی و تهیهکنندگی رضا میرکریمی بر اساس نوشته محمدرضاییراد است.
این فیلم که به تازگی وارد شبکه توزیع خانگی شده، ماجرای زن و مردی کانادایی است، مرد (رومن) زمینشناس و زن ایرانیتبار است. زن و مرد با هم در هتل جر و بحث دارند و با یک خدمه ایرانی که دیپلم زبان دارد رو به رو می شوند. شوهر قصد دارد کلوت را در میان کویرهای کرمان ببیند و زن ترسو به خاطر خاطرات پسرش که در فیلمبرداری در آفریقا با هلیکوپتر سقوط کرده و مرده بسیار مضطرب است. مرتضی (خدمه هتل) ضمن درگیری با مسئولین هتل، به صورت مخفیانه به همراه برادرش حسین با یک فولکس واگن استیشن قدیمی آنها را به سمت کلوت می برد. میانه راه ماشین خراب می شود و زن و مرد با هم دعوا می کنند. مرتضی به دنبال لاستیک میرود و در میانه راه با دختری که مدیر مدرسه روستاست آشنا می شود. رومن از ماشین جدا شده و به پیرمرد چاه کنی برمیخورد و به درون قنات میرود. زن که استراحت میکرده با بیدار شدن مضطرب به دنبال رومن میرود. حسین و مرتضی و زن مرد چاه کن را مییابند. او به دنبال رومن به درون قنات می رود تا او را از خروجی قنات که دو ساعت طول می کشد بیرون بکشد. قنات در کاروانسرایی در روستاست. حسین و مرتضی و زن برای استراحت به خانه خاله شان می روند. خاله به حسین علاقه بسیار دارد و ظاهراً برادر حسین پیش او بزرگ شده و در جنگ شهید شده است. دیدن خاله حسن باعث آرام شدن زن میشود و با حسین به خروجی قنات میرود. مرتضی هم در مدرسه مقابل خانه خاله مدیر را می یابد. شب همه در خانه خاله می مانند. صبح که به کلوت میروند زن که شهامت یافته به فامیل ایرانیاش تماس میگیرد و پشت فرمان می نشیند و به صورت هیجانی رانندگی می کند، بقیه با او همراهی میکنند. ماشین در چاله گیر میکند و حسین، مرتضی، زن و رومن در حال صحبت کردن با هم پیاده حرکت میکنند.
فیلم در امتداد کارهای قبلی میرکریمی و مشخصاً خیلی دور خیلی نزدیک به دنبال روابطی انسانی و فطری است، که در سینمای سیاه و ضد داشتههای بومی و دینی کشور ما درّ نایابی است. این روابط انسانی از رابطه زن با خاله حکیمه و تشابه نسبت زن با پسر از دست دادهاش و حکیمه با خواهرزاده شهیدی که بزرگش کرده از یک سو، تناسب احساس زن با پسر کشته شدهاش (ماروکو) با حسین، ماجراجویی مرتضی و رومن، صحبت های بیربط به زبان فارسی چاهکن با زبان انگلیسی رومن و تناسب بحث این دو با بحثهای خاله حکیمه و زن، داستان را جذابیت دو چندان بخشیده است، در انتها هم این احساس صمیمیت در کویر بین حسین و زن (که در ابتدای فیلم با هم در قامت توریست و راننده چالش داشتهاند و مرتضی با ترجمه غلط تلاش کرده چالش توریست بدبین با راننده طلبکار را کاهش دهد)، از یک سو و رومن و مرتضی (که در ابتدای فیلم سوالهای مرتضی برای رفتن به خارج و ادامه تحصیل را بی اهمیت می انگاشته و در صحنه آخر همراه میشود)، از سوی دیگر مورد توجه است.
فیلم با این حس انسانی پایان می یابد ولی قدری بی ربط! چرا باید زن با همراهی به هیجانات مرد آن هم هیجان بی معنا همراه شود؟ همچنین، فیلم از اساس به نحوی دارد، حساسیت زدایی می کند از همراهی با یک خارجی درمقام زمین شناس که تجربه کشور ما و شرق این است در اکثر موارد بیشتر در نقش جاسوس وارد میشوند در این فیلم شما میتوانید با این خارجی، آن هم در موردی مثل زمینشناسی و معدن، مهر و محبت داشته باشید، همدلی کنید! مرتضی هم در نقش یک ایرانی غربزده که در نهایت هم می تواند راههایی برای رفتن به کانادا بیابد دیده می شود.
قیلم از جاذبه روابط زن و مرد هم خالی نیست، ولی از نکات مثبت این است که این جاذبه محوریت و حاشیه ندارد، عاشق شدن مرتضی در مقابل برخورد سرد خانم مدیر، ضایع کردن او با بلد بودن زبان، محور قرار دادن خاله حکیمه برای ارتباط سنتی و…. . گرچه فیلم با صحنههای بیخودی مثل سر گذاشتن حسین بر آغوش حکیمه که تلاش شده از روی لباس و با حفظ حدود شرعی نیز باشد اما بیجاست، خالی نیست.
در مجموع فیلم می خواهد از یک هدف انسانی صحبت کند، نزدیک کردن آدمها به یکدیگر، فراموش کردن تلخی گذشته ضمن حفظ اصالت ها و نکات مثبت. به ویژه که فیلم به نحوی خانواده محور است و تمام دعواها برای حفظ خانواده یا تثبیت آن یا بحرانهای از قبل پیش آمده برای خانواده است، از حواشی و ضعف های آن که بگذریم در برابر فیلم های دیگر و غیر قابل تحمل سینمای ایران، در مجموع میتوان با خانواده پای آن نشست.
Sorry. No data so far.