به گزارش تریبون مستضعفین دکتر غلامعلی حدادعادل در وبسایت شخصی خود توضیحاتی در خصوص آگهی تبریک حجتالاسلام شهاب مرادی در خصوص تولد نوهاش منتشر کرد که متن آن بدین شرح است:
روز یکشنبه نوزدهم بهمن نود و سه، در نیم صفحۀ پائین صفحۀ اول روزنامۀ همشهری یک آگهی با متن زیر منتشر شد.
در پی انتشار این تبریک، موجی از اظهارنظرهای مخالف و موافق در فضای مجازی برخاست و دست کم به یکی از روزنامهها نیز سرایت کرد. شمار این اظهارنظرها در «اینستاگرام» آقای شهاب مرادی، کمتر از بیست و چهار ساعت پس از انتشار تبریک از هزار عدد گذشت. مخالفان، آقای مرادی را به خودشیرینی برای حداد عادل و نسبتهای دیگری که از گفتن آن پرهیز میکنم، متهم کرده بودند و درج این آگهی را، آن هم در صفحۀ اول روزنامهای مثل همشهری، در شرایط سخت اقتصادی مردم، اسراف دانسته بودند. بعضی هم تبریک گفتن به مسئولان را به مناسبت تولد نوه آنها بدعتی زشت تلقی کرده بودند.
من، از آن جهت که یک طرف این ماجرا هستم لازم میدانم اکنون که با گذشت چند روز، موج رسانهای این خبر از اوج افتاده و فروکش کرده است دربارۀ آن توضیح دهم. حقیقت این است که از سالها پیش همواره از خود میپرسیدم چرا حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها در جامعۀ امروز ایران که به برکت انقلاب با اسلام تجدید عهد کرده این اندازه غریب و گمنام است؟ برای این سؤال پاسخی موجه پیدا نمیکردم. با خود میگفتم مگر نه این است که آن بانوی ارجمند مال و ثروت خود را در اختیار پیامبر نهاد تا در راه اسلام هزینه شود. مگر نه آنکه آن بانو مادر مسلمانان محسوب میشود زیرا نخستین زنی بود که در آغاز بعثت به پیامبر ایمان آورد و در کنار حضرت علی علیه السلام در مسجد الحرام در یک نماز جماعت سه نفره شرکت میکرد و همچون همسری دلسوز، با مهربانی و عطوفت در همۀ سختیها در کنار پیامبر بود و به او در این وظیفۀ دشوار رسالت مدد میرساند؟ مگر نه اینکه بانوی بزرگوار، با همۀ تمکن مالی که داشت، سرانجام در شعب ابوطالب محاصرۀ اقتصادی را در کنار پیامبر تجربه و تحمل کرد و اندکی بعد از پایان محاصره درگذشت؟ و بالاخره مگر نه اینکه او همسر پیامبر و مادر فاطمۀ زهرا سلام الله علیها است که مردم کشورمان این همه به او عشق میورزند و نام فاطمه پرشمارترین نام دختران در ایران امروز است؟
در جلد پانزدهم دانشنامۀ جهان اسلام ذیل عنوان «خدیجه»، از جمله آمده است:
مهر و محبت خدیجه به فرزندانش چنان بود که خاطرۀ او تا نسلها در خاندان پیامبر اسلام بر جای مانده بود و همواره از او به نیکی یاد میشد. امام حسین علیه السلام در واقعۀ عاشورا در کربلا در مقابل سپاه شام به مادربزرگش خدیجه فخر میورزید که اولین زن مسلمان بود (مجلسی، جلد 44 بحارالانوار، ص 318)؛ امام سجاد علیه السلام در خطبهاش در مجلس یزید در دمشق بعد از واقعۀ عاشورا، خود را فرزند بانوی بزرگ اسلام، خدیجه سلام الله علیها میدانست (همان، جلد 45، ص 174) … نیز گفته شده که خداوند به واسطۀ امین وحی، جبرئیل، بر او سلام فرستاده و او را گرامی داشته است. (همان، جلد 18، ص 385).
من برای این سؤال که چرا مردم ایران، نام دختران خود را خدیجه نمیگذارند پاسخی نداشتم. به یاد میآوردم که وقتی نوجوان بودم معمولاً کسی نام زینب را برای دختر خود انتخاب نمیکرد؛ حتی همان مادرانی که در روضههای محرم با ذکر مصائب امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) اشک میریختند و بر سر و سینه میزدند، این نام را انتخاب نمیکردند. اما با تحولی که در نیم قرن اخیر در بینش مردم نسبت به قیام عاشورا و قهرمانان آن، به ویژه حضرت زینب و امام سجاد سلام الله علیها به وجود آمد این نامها، خصوصاٌ نام زینب امروزه در ایران به فراوانی رواج یافته است. در کلاس درس من در سال سوم دبیرستان پسرانۀ فرهنگ، از چهل دانشآموز، سیزده نفر، در جواب سؤال من، اعلام کردند که در خانه زینب دارند!
من فکر میکنم که چنین اتفاقی برای نام خدیجه هم در ایران قابل تصور و قابل تحقق است. آروزمند بودم خداوند به خانۀ ما، که در آن زهرا و زینب و نرگس و سه فاطمه داریم دختری عنایت کند تا او را خدیجه بنامیم. چنین اتفاقی خوشبختانه روی داد و پدر و مادر دختر که نامهای «روح الله» و «بنت الهدی» خود را از انقلاب اسلامی گرفته بودند، خودشان، مستقل از تمایل پدربزرگها و مادربزرگها، این نام را قبل از تولد برای دختر خود انتخاب کرده بودند. آنها تصمیم داشتند اگر فرزند پسری پیدا کنند نامش را «چمران» بگذارند!
آنچه گفتم، البته همۀ داستان نبود، بخش دیگری از این داستان به آقای شهاب مرادی مربوط میشود. تیر ماه نود و سه من و همسر و داماد و دخترم به عمره مشرف شدیم. در کاروانی که آقای شهاب مرادی هم در آن بودند. من قبل از آن شنیده بودم که ایشان نسبت به این موضوع که چرا مردم ایران نام خدیجه را برای دختران خود انتخاب نمیکنند حساسیت دارند و در واقع شنیده بودم که هم عقیده و همدرد من هستند. اتفاقاً در مکه”، ایشان در جمع زائران کاروان دربارۀ حضرت خدیجه به تفصیل صحبت و از گمنام ماندن آن بانو اظهار تأسف و تعجب کردند. نوبت صحبت من بعد از ایشان بود. در ضمن صحبت، برای آنکه آقای شهاب مرادی بداند که برای گلهمندیها و تذکرات چند سالۀ او گوش شنوایی پیدا شده، گفتم آقای مرادی در همین کاروان شما پدر و مادری هستند که منتظر فرزندند و تصمیم گرفتهاند اگر خداوند به آنها دختری بدهد نامش را خدیجه بگذارند.
روز بعد به زیارت قبر حضرت خدیجه رفتیم. آقای شهاب مرادی آنجا بود و برای عدهای دربارۀ فضایل آن حضرت صحبت میکرد و توصیه میکرد که نام دختران خود را خدیجه بگذارند. در ضمن صحبت چشمش به من افتاد که در انتهای آن جماعت ده پانزده نفری ایستاده بودم و با اشاره به من گفت که فلانی هم که یکی از بستگانش منتظر فرزند است نذر کرده است نام او را، اگر دختر باشد خدیجه بگذارد. فیلم صحبت آقای مرادی را که من هم در آن دیده میشوم کسی که نخواسته نام خود را ذکر کند در اینترنت به نمایش گذاشته و من آن را دیدهام و دیگران هم میتوانند ببینند. او با عرضۀ این فیلم خواسته است ثابت کند که ماجرای این تبریک، یک ریشۀ اعتقادی دارد و سابقۀ آن به ماهها قبل برمیگردد.
این صحبتها و آن سفر گذشت تا آنکه فردای روز تولد خدیجه خودمان، آقای مرادی را بعد از خروج از یک مجلس ختم که من هم در آن شرکت کرده بودم در پیادهرو خیابان دیدم و از ماشین پیاده شدم و با خوشحالی به او خبر دادم که آن خدیجه که در مکه ذکر خیرش رفته بود دیشب به دنیا آمده است! پس از آن بود که آن آگهی با امضای شهاب مرادی خطاب به من در روزنامۀ همشهری چاپ شد. اکنون من از خوانندۀ این نوشته تقاضا میکنم یک بار دیگر آن آگهی را بخواند. آگهی کمتر از 9 سطر دارد و کمتر از سه سطر آن مربوط به تولد نوۀ من است (به عنوان مقدمۀ واجب) و در حدود شش سطر آن به تبلیغ نام حضرت خدیجه اختصاص یافته است. هر کسی این آگهی را بخواند میفهمد که مقصود آقای مرادی، کمک به ترویج این سنت و شکستن این سد ذهنی بوده و او میخواسته با معرفی یک نمونۀ واقعی، الگوسازی و فرهنگسازی کند. البته این کار برای او خرج هم داشته و با رضایت کامل هزینۀ درج آگهی را خود پرداخته است و معتقد است اگر میخواست فقط یک شب برای حضرت خدیجه (س) مجلسی برپا کند، در همین حد و شاید هم بیشتر هزینه داشته است، حال آنکه تأثیر این آگهی در جامعه، از برپایی آن مجلس به مراتب بیشتر است. جالب توجه اینکه در همان شماره و همان صفحه از روزنامۀ همشهری، در کنار آگهی تبریک تولد خدیجه، شش آگهی دیگر، در تسلیت فوت بانوی دیگری به نام «خدیجه»، که من همسر مرحوم او و فرزندانش را به دیانت میشناسم، درج شده است. تقارن این دو نوع آگهی، این پیام را در خود دارد که خدیجه تنها نام زنان سالخوردهای که از دنیا میروند نیست، بلکه نام دخترانی که به دنیا میآیند نیز هست و این سنت نیکو، در ایران، از بین نمیرود بلکه احیا میشود.
نکته مهم این است که سالهاست دنیای غرب، از سلمان رشدی گرفته تا روزنامۀ فرانسوی شارلی ابدو، برای مقابله با مسلمانان، شخص پیامبر اسلام را نشانه گرفته و آن بزرگوار را آماج تیرهای تهمت خود ساخته است. آیا در دنیای اسلام که امروز در واکنش به این اهانتها فریاد «لبیک یا رسول الله» از همه جا شنیده میشود، تبلیغ و ترویج نامگذاری یک نوزاد دختر به نام همسر با وفای پیامبر، حضرت خدیجه (س)، جز ادای وظیفه، آن هم در کمترین حد، معنای دیگری میتواند داشته باشد؟ آیا احترام به حضرت خدیجه، احترام به پیامبر (ص) و واکنشی در برابر بیاحترامیها نیست؟
عموم مردم و خصوصاٌ کسانی که مرا میشناسند میدانند که اهل تبریک گفتن و تبریک دریافت کردن، آن هم در روزنامههای کثیرالانتشار، نیستم. حتی وقتی رئیس مجلس شدم هم اجازه ندادم تبریکی نسبت به من در روزنامهها درج شود. آقای شهاب مرادی هم خوشبختانه نه کاری با من دارد نه احتیاجی که بخواهد با درج آگهی تبریک در تولد نوۀ من، برای خودش منفعتی احتمالی دست و پا کند. حال باید پرسید وقتی فلسفۀ این تبریک گفتن به صراحت و روشنی تمام در متن آن بیان شده، به راستی علت اینکه بعضیها اصل مطلب را نادیده گرفته و کنار نهادهاند چیست؟ این همه مخالفت و تهمت و توهین و سر و صدا در فضای مجازی چه معنایی دارد؟ من به سهم خود وظیفه میدانم از همۀ کسانی که در همین فضای مجازی با درک درست از کار آقای شهاب مرادی به دفاع از انگیزه و اندیشۀ ایشان همت کردهاند سپاسگزاری کنم. خودم هم از ایشان درست به همین دلیل تشکر میکنم.
تصمیم دارم نسخهای از همۀ این اظهارنظرهای موافق و مخالف تهیه کنم و آن را در دفتری محفوظ بدارم و این بیت از حافظ را نیز با آن همراه کنم که « روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست/در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست!» تا اگر انشاء الله خدیجۀ ما عمرش به دنیا بود بعدها این مجموعه را به عنوان سندی حاکی از واقعیات جامعۀ امروز ما بخواند و ارزیابی کند که آیا این فضای پرشور و پرغوغا، در ترویج نام حضرت خدیجه کبری در ایران مؤثر واقع شده یا نه. امیدوارم چنان شود.
غلامعلی حداد عادل
وای از نفس و تزیین دادن شیطان بر اعمال زشت
بل سولت لکم انفسکم امرا
آیا براستی جز این است که معاویه هم کاخ سیزش با این توجیه که آبروی اسلام است بنا نمود؟ آیا جز این است که مانور تجمل به دست سردار تجمل
گرایی دقیقا با همین توجیهات شروع شد؟
چرا از خدا نمی ترسید؟ چرا هوای نفس خود را سرکوب نمی کنید؟
آیا براستی فقط یک نام خدیجه در میان همه نامه های اهل بیت علیهم السلام هست؟ خوب چرا برای نام سکینه و کلثوم و نظایر آن چنین نمی کنید؟ و براستی با وجود صدها تریبون و سایتی که در اختیار دارید و می توانید و تبلیغ نامگذاری بنامیید و صدها سخنرانی که در سال دارید چه نیازی به آگهی ده میلیون تومانی و رقابت با اشرافیت دارد؟
نه آقای حداد عادل اینها نشانه باز شدن شکوفه های خوشی دنیا. قطعا هرگز نه خدا و نه رسولش این قبیل توجیهات را بر نخواهند تابید.
ایشون گویا نماینده خدا و رسولش هستند!!!!
اینقدر راحت به یک نفر توهین نکن برادر یا خواهر محترم!
آری. هستم. هر مسلمان موظف است نماینده خدا و رسولش باشد.
دوست عزیز! تو منطق شما جایی برای هزینه و ارزشگذاری برای مثل حسین فهمیده ها و جانفشانی دهقان فداکار هست؟ چرا باید یک نفر جان خودش را هزینه جان دیگران کند؟
هر ارزشی نیاز به هزینه ای دارد… عقلاء قوم این کار آقای مرادی را مصداق اسراف و تبذیر نمیدانند. نکند شما از آن دست بی انصاف ها هستی که برای تخریب بعضی چهره ها و خطوط سیاسی به هر ریسمان پوسیده ای چنگ میزنند؟!
وای بر تو آقای علیرضا. ااین چه مقایسه بی جایی است؟ حسین فهمیده ها اگرز نبودند سنگری از اسلام شکسته می شد. آنها جانشان را دادند که این اشرافیت بازی ها در ایران نباشد. برای آنکه عادت پهلویها را ماسک اسلامی عرضه نشود و تجریه حکومت به اصطلاح اسلامی معاویه ها تکرار نشود.
بی انصاف تویی با این مقایسه زشت/
براستی تا چه باید سیاست چشم شما را کور کرده باشد که از یک چنین حرکت شرم آور و متملقانه ای حمایت کرده و برایش توجیه می تراشید.
ابوذر وقتی به معاویه برخورد که کاخ می ساخت با توجه عظمت اسلام، به او فرمود ای معاویه از بیت المال است خیانت است و اگر از مال خودت است اسراف.
و در هر دو حال حرام.
شما مريضي؟
با بابات هم هينطور صحبت ميكني؟
به همه اينقدر بدبيني؟
همه دروغ ميگن و توجيه ميكنن مگر اينكه خلافش ثابت بشه؟
بسمه تعالی
دوست ناشناس شما تو فضای خودت باش…!!!!
همه بد شما خوب. اصلا خوندی مطلبو؟؟!!!
یادم هست در جایی خواندم فرانسه که بیشترین آمار مطالعه را دارد چند سال کتاب رایگان در اختیار شهروندانش قرار داد و برای این فرهنگ سازی هزینه ها کرد تا بدین جا رسید. همه آنها که کار فرهنگی میکنند میدانند پر هزینه است و دیر بازده! اما چون با اعتقادات و فکر مردم سروکار دارد ارزش هزینه دارد.
پاسخ حضرت رسول در دين گريز شدن بسياري از جوانان را قرار است حداد عادل بدهد يا شهاب مرادي؟
تر و خشک با هم می سوزن! امربه معروف باید به هر طریقی که شده انجام بشه …تذکر عملی تشویق تبریک و تنبیه!
اگه مردم عقیدشون خطا بره حتی اگه ولی، امیرالمؤمنین باشه خونه نشین باید بشه!
جناب آقای حدادعادل!
آن چیزی که از این قیل و قال اوّل زندگی خدیجه خانم، روشن میشود، این است که آقای مرادی راه خوبی را برای ترویج سنّت حسنهشان پیدا نکردهاند.
چاپ آگهی در روزنامه، چیزی است که جامعهی ما نسبت به آن دید خوبی ندارد و معنای خوبی از آن نمیفهمد.
بنابراین گرچه هدف ایشان خیر بوده، و گرچه ظنّمان هم این است که هزینهی این کار هم از جیب خودشان بوده است، (و روزنامهی همشهری که وابسته به شهرداری هم هست، باعث نمیشود گمان کنیم که ایشان هزینهی این کار را از جیب خود پرداخت نکردهاند)
امّا بپذیرید که این روش، روش قابل قبولی نبوده و تصوّر مثبتی درست نکرده است.
پر سر و صدا شدن، لزوماً به معنی تبلیغ نیست. وگر نه فیلم سر بریدنهای داعش، بسیار بسیار بیشتر از اینها برد رسانهای دارد و پر سر و صدا میشود.
نوه تان وقتی بزرگ شد، باید این را بداند که وقتی در غنچه بوده، همهی کسانی که سر و صدا کردهاند، لزوماً «عندلیبِ» او و پدربزرگش و سفرهای حج دوران مسئولیت ایشان (!) نبودهاند.
(در تیرماه 93، آقای شهاب مرادی که رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری بوده، شما هم که نماینده مجلس بودهاید، حج هم که مستحبی بوده، خدمت هم که واجب بوده است. کلّاً فکر میکنم شما مسئولین اگر خاطراتتان را تعریف نکنید برای خودتان و جمهوری اسلامی بهتر باشد!)
چقدر بي منطقيد شماها
يعني تا حالا نتيجه گرفته ام كه ملاكتان براي قبول يا رد يك مسئله ، صرفا تعلق آن به جناح يا حزب و گروهتان شده است.
– منطق؟!
– الآن کجای حرف من بدون منطق، و کجای حرف شما با منطق بود؟!
– شما از کجای حرف من «نتیجه گرفتید» که من به «جناح یا حزب و گروه» خاصی تعلق دارم؟!
– «شماها»؟! اونوقت من را الآن با کی جمع بسته اید؟
– آنوقت این قضاوت شما الآن از کدام «منطق» دارد پیروی میکند؟
با سلام ،درسته خدیجه نام زنی والا مقام وبرجسته است ولی به هر حال به زیبایی زینب وفاطمه نیست و برای انتخاب نام صرفا توجه به شخصیت صاحب نام کافی نیست خوش اهنگی هم مهمه ومطمئن باشید هزار سال تبلیع هم باعث نمی شه خدیجه نامی به فراوانی مرضیه وفاطمه وزینب ونرگس بشه واگر منطقی نگاه می شد به این قضیه نیازی به ولخرجی نبود ضمنا کشور معضلات فرهنگی بزرگتری داره مهم نیست اگر مردم هیچ نامی از ائمه برای فرزندانشون لنتخاب نکنند مهم اینه که به رسم ائمه زندگی کنند که متاسفانه اینطور نیست
پناه می برم به خدا!
من هم وقتی کسی رو خوب نمی شناسم اینطور قضاوت می کنم درباره اش؟ چون آقای شهاب مرادی رو می شناسم خوب می فهمم که لزومی نداره بابت این کار از کسی اجازه بگیره.من نمی فهمم خرج کردن از جیب شخصی به بقیه چه ربطی داره؟اسراف ؟!!! فقط بابت یه آگهی؟
خدا کمک کنه به ما.پول شخصی خودش رو یه آدم خوب و عاقل خرج کرده برای حضرت خدیجه برای هدیه به مرد اخلاق مداری مثل آقای حداد.من نمی فهمم این هیاهو رو.
به همه خوانندگان وایرانیان مسلمان شیعه توصیه میکنم به سیره عملی وزندگی امام خمینی(ره)رجوع کنند وبس…