حاشیههای «در حاشیه» در حال فروکش کردن است. اما سریال جدید مدیری فارغ از این حاشیهها، سریال قابلقبولی بود؟
رضا محرری– آغاز شهرت مهران مدیری به عنوان یکی از موفقترین کمدینهای ایران از ابتدای دهۀ 1370 بود، یعنی وقتی کارهایی مانند «ساعت خوش»، «سال خوش» و «نوروز 86» روی آنتن میرفت. اما تسلط بلامنازع او بر عرصۀ کمدی تلویزیونی در ایران با سریال «پاورچین» در ابتدای دهۀ 1380 آغاز شد و با «نقطهچین» و «شبهای برره» به اوج رسید. آخرین حضور موفق او در تلویزیون با دو سریالِ «مرد هزار چهره» و «مرد دو هزار چهره» بود که هم متن و اجرای درخوری داشت و هم مخاطبان استقبال خوبی از آن کردند. پس از این مدیری از تلویزیون به شبکۀ نمایش خانگی رفت و شروع کرد به ساختِ سریال «قهوۀ تلخ» ، سریالی که هرچند بسیار پرخرج بود و البته شروع موفقی هم داشت، هر چه جلوتر رفت در راضی کردن مخاطبان – که البته خودِ مهران مدیری استانداردهای آنان را بالاتر برده بود – ناموفقتر شد.
مدیری در همین سریال شروع کرد به تکرار همان تیپهای آشنایی که در کارهای قبلی خود هم به آنان پرداخته بود و این عامل در کنارِ متونِ ضعیف باعث شد روز به روز از شمار مخاطبان – در واقع خریدارانِ – این مجموعه کمتر شود. آن عده از مخاطبان وفادار هم منتظر بودند ببینند تیم نویسندگان این سریال چگونه میخواهند این کلاف سردرگم را به سرانجامی برسانند با ناتمام ماندن آن ناامید شدند. قدم بعدی مدیری در شبکۀ نمایش خانگی سریال «ویلای من» بود که در واقع باز هم تکرار همان شوخیها و تیپهای همیشگیِ مدیری در قالبی جدید بود. این مجموعه از همان آغاز هم نتوانست – حتی مانند «قهوۀ تلخ» – مخاطبان را به خود جلب کند و به نوعی میتوان آن را شکستی دیگر در کارنامۀ مدیری در سالهای اخیر دانست. این شکست را بازگشت به کارهایِ آیتمی در سریال «شوخی کردم» هم نتوانست جبران کند، سریالی که یادآور سریالهای آبکیِ قبل از پدیدۀ مهران مدیری بود، سریالهایی که خود مدیری باعث شده بود مخاطبان به آنها علاقهای نداشته باشند. حالا، پس از شکستهای پیاپیِ مدیری در شبکۀ نمایش خانگی، انتظار میرفت مدیری با بازگشت به تلویزیون بتواند پاسخی عملی به منتقدان خود بدهد، اما تا همینجا هم با اتفاق خوشی روبرو نشده است.
دلایل متعددی برای این شکستها وجود دارد که شاید اشاره به برخی از – و البته واضح است که نه همۀ – آنها میتواند جالب توجه باشد. از اولین دلایلی که دربارۀ ضعیف شدن روز به روزِ کارهای مدیری به ذهن میرسد عوض شدن تیم نویسندگان است. موفقترین کارهای مهران مدیری، از جمله مجموعه سریالهایی که حول محور روستایی خیالی به نام «برره» شکل گرفت، با نویسندگانی چون پیمان و مهراب قاسمخانی بود. هرچند این نویسندگان در کارهای دیگری که با دیگر کارگردانها انجام داده اند نتوانسته اند موفقیت این سریالها را تکرار کنند، به نظر میرسد ترکیب این نویسندگان با مهران مدیری و تیم بازیگرانشان ترکیبی ایدهآل بود که بهترین سریالهای کمدی ایرانی را رقم زد. جدا شدن مدیری از این نویسندگان و کار کردن با نویسندگان دست چندمی مانند امیر مهدی ژوله و خشایار الوند باعث شد او در مسیر زوال قرار گیرد و هرچند هنوز به اعتبار قدیم میتواند تلویزیون یا تهیهکنندگان را راضی به سرمایهگذاری کند، با این شکستهای پی در پی اعتبار گذشتۀ خود را نیز خدشه دار میکند.
دلیل مهمتر اما به نظر میرسد به تکرار افتادن در کارها باشد. در همۀ سریالهایی که مهران مدیری در این سالها ساخته چند بازیگر و تیپ ثابت وجود دارد. به عنوان نمونه سیامک انصاری را در نظر بگیرید. نقش او در سریال «شبهای برره» یک انسان سالم و متعهد به اخلاق بود که از بد روزگار گرفتار افرادی میشد که از همه نظر نقطۀ مقابل او بودند: فرصت طلب، کلاش، نان به نرخ روز خور و البته بی اخلاق. یکی از دلایل اصلیِ جذابیتِ سریال هم همین تضاد بین این شخصیتها بود. همین نقش به نوعی دیگری در «قهوۀ تلخ» تکرار شد. شخصیتی سادهدل و سالم که تعهدی اخلاقی و تاریخی برای خود قائل است و گرفتار انسانهایی فرصتطلب در درباری خیالی میشود. و حالا در «در حاشیه» هم همین نقش در قامت پزشکی اخلاقی تکرار میشود که گرفتار پزشکان – یا غیر-پزشکانی – حقهباز میشود. همین مسئله دربارۀ باقی عوامل و شخصیتها هم تکرار شده است. یک تیپ و البته یک خط داستان تا حدی ظرفیتِ تکرار و البته جلب مخاطب را دارد و از جایی به بعد اگر با هیچ خلاقیت و نوآوریای همراه نباشد باعث خستگی و دلزدگی مخاطب میشود.
از اینها گذشته، اگر به لطف قوت نویسندگان و البته بازیگرانِ بداههپردازی که در سریالهای «پاورچین»، «نقطهچین» و «شبهای برره» حضور داشتند شوخیها بسیار حسابشده و هوشمندانه بودند، در کارهای اخیر مهران مدیری – و خصوصاً در «در حاشیه» – به جای چنین شوخیهایی با اداهایی مضحک و البته لودگی مواجه ایم که حتی باور اینکه مهران مدیری – که البته انسان باهوشی است – به آنها رضایت داده سخت است. اگر در کارهایی که مدیری در دوران اوج خودش ساخته است مخاطب سعی میکرد حتی لحظهای سریال را از دست ندهد، در سریالهای جدید و خصوصاً در «در حاشیه» تحمل لودگیهای کودکانۀ بازیگران حتی برای چند دقیقه هم دشوار است. این مسئله را با توجه به پشت صحنهها بهتر میتوان درک کرد. اگر در سریالهای دوران اوج مدیری پشت صحنه جذابترین بخش سریال بودند، در سریال «در حاشیه» تنها چیزی که نصیب مخاطب میشود تعجب از این است که این بازیگران – که زمانی تواناترین در حرفۀ خود بودند – به چه چیز این بازیِ کودکانه میخندند؟
این یک طرف ماجراست. اما در طرف دیگر داستان، پیش از شروع سریال انبوهی از اعتراضات تند به ساخت این سریال آغاز شد. اعتراضاتی که به تهدید یک اردوکشی خیابانی رسید و الان چند روزی است که آرام گرفته است. اعتراضِ پزشکان به مهران مدیری و سریالِ «در حاشیه» دقیقاً مصداق لگد زدن به اسب مرده است. اما بیایید کمی دقیقتر به ماجرا نگاه کنیم. مهران مدیری این بار هم به همان تم همیشگی پرداخته است که به آن اشاره شد: شخصی سالم و اخلاقی که در بین افراد کلاش و شارلاتانی که اطراف او را احاطه کرده اند غریبه است. تا اینجای کار به نظر عیبی ندارد، این یکی از تمهای بسیار تکرار شونده در تاریخ ادبیات و سینمای سراسر جهان بوده است و در کارهای مهران مدیری هم از «شبهای برره» تا «مرد هزار چهره» و «قهوۀ تلخ» شاهد آن بوده ایم. تنها تفاوت آن این است که در سریالی مانند «شبهای برره» یا «قهوۀ تلخ» کسانی نیستند که با اهالیِ آن روستا یا درباریانِ خیالی همذات پنداری کنند و از سریال شکایت کنند. اما نکتۀ قابل توجه این است که دوستان دقیقاً با آدم بدهای داستان، یا به اصطلاح فرنگیها با بَدمَن (bad man) ها همذاتپنداری کرده اند نه با آدم خوب داستان که سیامک انصاری نمایندۀ آن است. این خود نکته ای قابل تامل است که چرا پزشکان از مهران مدیری به خاطر نمایش پاک دستی و درستکاری و سلامت حرفه ای پزشکان در برابر کسانی که اصلاً پزشک نیستند – مدرکشان تقلبی است یا مجوز آنان باطل شده است – از او تشکر نمیکنند. مگر نه این است که در این سریال شخصیت مثبت که البته قرار است در ما همدلی بیشتری برانگیزد سیامک انصاری است؟
ماجراهای اعتراض به این سریال یادآور اعتراض وکلای دادگستری به سریال «او یک فرشته بود» است. این سریال که در ماه رمضان سال 1384 از تلویزیون پخش شد داستانِ فردی به نام بهزاد بود که با زنی تصادف میکند و پس از ماجراهایی میخواهد از همسر خود جدا شود و با او ازدواج کند. بعدها اما در سریال مشخص میشود که فرشته در واقع شیطان است و در جای دیگری در سریال هم به صورت مردی ظاهر میشود – که نقش آن را مرتضی ضرابی بازی میکند – که خود را وکیل دادگستری معرفی میکند. در همان سالها نیز وکلای دادگستری از این سریال به دادگاه شکایت کردند که به وکلا توهین کرده است. از مضحک بودن این ادعا که بگذریم، استدلال سازندگان سریال که اتفاقاً مورد قبول وکلا نیز واقع شد این بود که بالاخره او باید شغلی میداشت و هر شغلی انتخاب میکردیم به کسی برمیخورد. ماجرا در سریال «در حاشیه» هم همینطور است. احتمالاً همین داستانها را مهران مدیری میتوانست دربارۀ وکلا، مهندسان، معماران، استادان دانشگاه و انواع و اقسام مشاغل دیگر نیز روایت کند.
مثلاً فرض کنید یک مهندس معمار که انسان با وجدانی است به طور اتفاقی در مسیر یک نفر که با مدرک تقلبی خود را مهندس معمار جا زده و یک نفر دیگر که مجوزش باطل شده قرار میگیرد. آیا در این صورت باید مهندسان به او اعتراض میکردند که به ما توهین کرده و اعتماد مردم به این قشر زحمت کش را از بین میبرد؟ چنین حرفی به نظر معقول نمیرسد. اگر قرار بود این حرف درست باشد مهران مدیری – و هر هنرمند دیگری – بهتر است از پرداختن به معضلات اجتماعی صرف نظر کند و به مسائل بی خطری مثل روستا یا درباری خیالی بپردازد.
Sorry. No data so far.