جامعه قرآنی کشور در اولین دیدار خود با خانواده شهدا در ماه مبارک رمضان میهمان خانواده شهید علیاکبر قاسمی بودند.
در این دیدار حسن دانش نفر اول سیودومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم، حبیب مهکام استاد و پیشکسوت قرآنی، رحیم قربانی مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، اصغر امیرنیا مدیرکل تبلیغ و ترویج معاونت قرآن و عترت وزارت ارشاد حضور داشتند.
شهدا با خدا معامله کردهاند
در این دیدار حبیب مهکام با اشاره به آیاتی از سوره مبارکه توبه و نصر، گفت: خداوند برای کسانی که با هجرت و دست کشیدن از خود، تعلقات مادی را رها میکنند، نعمتهای بهشتی را بشارت میدهد. شهدا با خدا معامله کردهاند در این معامله فروشنده انسان مؤمن، جهادگر و ایثارگر است و خریدار خداوند است.
حسن دانش قاری بینالمللی قرآن کریم حضور در این دیدار از الطاف خداوند بیان کرد و گفت: تا چند ساعت پیش من هیچ اطلاعی از این دیدار نداشتم و حضور ناگهانی در این مجلس را دعوت خود شهید میدانم و خداوند را شاکرم. ما هرچه داریم به برکت خون شهدا است، آنها از جان خود گذشتند و به انقلاب عزت و عظمت دادند و امروز ایران اسلامی بهعنوان مؤثرترین کشور در بین کشورهای اسلامی مطرح است.
از آنجایی که پدر و مادر این شهید بزرگوار به رحمت خدا رفتهاند، در این دیدار میهمان برادر شهید بودیم که درخصوص این شهید عزیز گفت: برادرم متولد 1323 است. وی از دوران کودکی با قرآن کریم آشنا شد و از حدود 16-15 سالگی برای یادگیری و یاد دادن قرآن به دیگران جدیت داشت.
آموزش قرآن به اقوام و خانواده
وی همیشه قرآن را به دیگر کارها ترجیح میداد و قبل از انقلاب در جلسات قرآنی استاد مسگریان شرکت میکرد. این شهید عزیز همواره خانواده و اقوام را به آموختن قرآن توصیه میکرد و خودش در آموزش قرآن به اقوام پیشگام بود.
بعد از انقلاب فعالیتهای قرآنی برادرم بیشتر شد و جلسات را با جدیت دنبال میکرد. وی همیشه توصیه داشت که قرآن را بخوانید، درک کنید و به آن عمل کنید و خودش هم بهواقع مصداق عمل به قرآن کریم بود. به همین دلیل هم توفیق شهادت نصیبش شد.
باید یکی از ما برادران شهید شود
ما 6 برادر بودیم و برادرم درباره ما میگفت: هر چیزی خمسی دارد و باید حداقل یکی از ما 6 برادر شهید شود، به مادرم میگفت: شهید کسی است که حتی پیکرش هم بازنگردد.
شهادت زیر بار شنکجه در اسارت
سال 1365 در عملیات کربلای 4 به اسارت نیروهای بعثی درآمد و به گفته اسرای همبند وی بهعلت فعالیتهای مذهبی و قرآنی به وی مشکوک میشوند که یا از فرماندهان و یا از روحانیت است. از این رو به شدت مورد شکنجه قرار گرفته و سال 1366 زیر بار شکنجه دشمن به شهادت میرسد. از صمیم قلب به راهش عقیده داشت و دست آخر هم به آرزویش رسید. همواره به ما توصیه میکرد که امام را تنها نگذارید و راه و خط او را تا ظهور امام زمان(عج) ادامه دهید.
شهیدی که کار برای دولت شاهنشاهی را خیانت میدانست
سال 49 یا 50 مدرک دیپلم خود را اخذ کرد. آن زمان مدرک دیپلم بسیار ارزشمند بود، از این رو همه اقوام به وی پیشنهاد دادند تا شغلش یعنی خیاطی را رها کند و به استخدام دولت درآید، اما وی گفت: خدمت کردن به این دولت خیانت است و من خیاطی را به حقوق دولت ترجیح میدهم.
بعد از انقلاب هم از سپاه پیشنهاد داشت، اما گفت: میترسم نتوانم آنگونه که شایسته است از لباس سپاه استفاده کنم و شاید دچار سوءاستفاده شوم. مدتی هم در ثبت احوال مشغول کار شد که این هم حدود یک ماه بیشتر طول نکشید و کار در ثبت احوال را هم ترک کرد و گفت: در کشور انقلاب شده، اما انقلاب اداری هنوز رخ نداده است.
همسر شهید یکی دیگر از حاضران این دیدار بود که چند جمله کوتاه در وصف همسرش گفت: ما حدود 15 سال با هم زندگی کردیم و من در این ایام درسهای زیادی از جمله صبر و استقامت از او آموختم.
یک روز روزه جریمه شهید برای قضای نماز صبح
همسرم معلم قرآن بود و به خانواده هم درس قرآن میداد. انسان بسیار مقیدی بود و همیشه به نماز اول وقت تأکید داشت تا جایی که با خود عهد کرده بود اگر نماز صبحش قضا شود بهعنوان جریمه یک روز روزه بگیرد.
فرازهایی از وصیت شهید
دست از رهبری امام امت بر ندارید که فنا میشوید. امام را در هیچ موقع از تاریخ تنها نگذارید. در برابر دشمنان و کفار سرسختانه بایستید و زیر بار ظلم نروید.
از پدر و مادر عزیز بخاطر تربیت قرآنی تشکر میکنم و از شما میخواهم که در مرگ من خونسرد باشید و گریه نکنید و به جای من بر مصیبت حسین(ع) و یارانش اشک بریزید. به خواهرانم سفارش میکنم با حجاب خود پاسدار حرمت خون شهیدان باشید.
Sorry. No data so far.