محمد جبارپور در این یادداشت سرگذشت روم باستان، پس از حمل به یونان و فتح این کشور را روایت میکند. رومیان پس از تصرف یونان به شدت تحت تأثیر فرهنگ آنها قرار میگیرند.
رومیان مردمانی سختکوش و پرتلاش بودند[۱] و به لحاظ آیینی، خدایان را پرستش می کردند؛ اما بعد از فتح یونان، صورت فرهنگی آنان را پذیرفتند، [۲] ولی به علت قدرت بیشتر، همان قالب فرهنگی را در ابعاد بزرگتر در جامعه پیاده کردند.
انحرافهای فرهنگی روم باستان
روم بعد از مدتی با لشگرکشی به کشورهای اطراف، توانست امپراطوری عظیمی را شکل دهد و به لحاظ فرهنگی هم فرهنگ یونانی را گستراند. برای مثال، چرخه نظام اجتماعی پنجاه هزار مردم آزاد را چهارصد هزار برده عهده دار بودند و از طرف دیگر، چون بُعد روحانی آنها به علت کنار گذاشتن پرستش خدایان مانند یونانیان تضعیف شده بود، با روی آوردن به هیجانات کاذب در صدد رفع این مشکل بودند. از جمله اقدامات رومیان، مبارزات دو به دوی انسانها با هم بود که می بایست یک نفر از طرفین کشته میشد، در غیر این صورت، هر دو طرف کشته می شدند. مردم با دیدن این صحنه ها لذت می بردند و به هیجان می رسیدند.
یا انحرافهای فرهنگی دیگری که در آن زمان وجود داشت؛ میل به عیاشی و خوردن زیاد بود. به نحوی که برای اینکه سیری مانع خوردن آنها نشود، بعد از خوردن زیاد به کنیزان و خادمان خود دستور میدادند با پرهایی که در گلوی آنها فرو می کردند، غذاهای قبلی را در کاسه هایی تخلیه کرده، با خوردن شربتهای اشتهاآور، مجدداً شروع به خوردن غذا می کردند.
با بسط حکومت روم، داد و ستد بین نقاط مختلف رونق گرفت. از طرف دیگر، غنیمتهای سرزمینهای تصرف شده، سیل آسا به شهر رم سرازیر می شد. وضع اقتصادی رومیان خوب شد و همه در فکر جمع آوری مال و ثروت بودند. در تجملگرایی و رفاه طلبی رقابت درگرفت و در مسابقات و بازیها و همچنین برای بنای خانه ها مبالغ هنگفتی هزینه می شد.
جامعه روم دچار تجملگرایی و لذت طلبی شده بود و رومی ها در فرهنگ و تمدن بیش از همه از یونانیها تقلید می کردند و چون قومی قدرتمند بودند، معمولاً تقلیدهایشان از یونانیها، بسیار بزرگتر و وسیع تر از نمونه یونانی آن انجام می شد. از جمله این تقلیدها، نظام برده داری بود. در روم هم برده وجود داشت، اما تحتتأثیر یونان نظام اجتماعی، سیاسی و اخلاقی روم به سرعت به یک نظام برده داری بسیار بزرگتر و بیرحمتر از یونان تبدیل شد. رومیان هر روز قصد سرزمین جدیدی را می کردند و بعد از تصرف هر سرزمین، اسیران جنگی و ساکنان آن سرزمین را به بردگی می گرفتند. [۳]
پی نوشتها:
[۱]. نیاکان اصلی رومیها اقوام عشایری از نژاد هند و اروپایی بودند که حدود ۲۰۰۰ ق. م از اروپای مرکزی به شمال ایتالیا کوچ کردند. این قبایل کمکم در سایر مناطق ایتالیا پراکنده شدند. زندگی این قبایل در ابتدا از طریق گلهداری می گذشت که بعد از اسکان به کشاورزی پرداختند تا اینکه حدود سال ۱۰۰۰ ق. م با استفاده از آهن و ساختن ابزارها و سلاحهای محکمتر و بعد از استفاده از آن سلاحها، توانستند بخشهای بیشتری از جنوب ایتالیا را تصرف کنند. آسمان به زمین الصاق شد، چاپ اول، ص ۸۱.
[۲]. بعد از فتح یونان، رفت و آمد فلاسفه به روم زیاد شده و تحت تأثیر این رفت و آمدها، فلسفه یونانی مآب آن روز (فلسفه اپیکوری و رواقی) در روم رواج پیدا کرد. از آنجا که رومیها اندیشه چندان مدونی نداشتند، به سرعت قالب و ظاهر تمدن یونانی را پذیرفتند و مدتی بعد هم به کلی دین سنتیشان دگرگون شد و خدایان دوازده گانه المپی یونان با دوازده خدای اصلی روم یکی شد. همان، ص ۸۴.
[۳] . آسمان به زمین الصاق شد، چاپ اول، ص ۷۲.
Sorry. No data so far.