درآغازین روزها نفی فتنه و سکوت ناشی از تنزه طلبیها و یا درکهای نادرست کار را بدان جا رساند که رهبر انقلاب از نخبگان بخواهند صرفا سکوت را شکسته و هر تحلیل و موضعی که دربارهی فتنه دارند، بیان کنند.
نه دی سال ۱۳۹۲ به بعد وقتی برخی مسئولان بلندپایه بر خلاف ظواهر رفتاریشان از «فتنه» سخن گفتند، بسیاری از این مواضع استقبال کردند. اما آیا این سخنان نشاندهندهی این بود و هست که پس از چند سال از گذشت وقایع ۸۸ برخی مسئولان بلندپایه تغییر موضع داده و «ضد فتنه» شدهاند؟
هستند انبوهی از مسئولانی و خواصی که در ماهها پس از فتنه، در هیچ یک از مصاحبهها، خطبههای نماز جمعه و یا نطقها و سخنرانیهای پرشمار خود حرفی از فتنه به میان نمیآوردند، اما کمکمک یا به یک باره ضد فتنه شدهاند. کم مانده استوانهی فتنه نیز در بارهی فتنه خاطرهای بگوید و بصیرتافزایی کند! شاید این نه نشانهی تغییر موضع خواص (کدام تغییر موضع؟) که نشانی از نقصان تصویر و روایتی باشد که از فتنه به جامعه مخابره شده است؟ اگر فتنه این است که امروز روایت میشود، چرا کسی با آن مخالف باشد؟ گیریم که دیروز دستاندرکار آن هم بوده باشد. با این روایت از فتنه، بانیان آن هم احساس نمیکنند اگر ضد آن موضعی بگیرند، جامعه از حرفهای آن ها تناقض بفهمد.
اغلب رسانههای حزباللهی این تحلیل را پیش کشیدند که گفتمان ضد فتنه آنقدرها فراگیر شده که همراهان دیروز، امروز بر علیه فتنه سخن میگویند؛ اما در این میان احتمال دیگری هم هست: فتنه آنقدرها مخدوش روایت شده که چیزی نمانده اصلیترین دستاندرکاران هم مدعی شوند.
درک احساسی از فتنه در ادامه هنگامی که به یک تفسیر از فتنه تبدیل شد، رگههایی از تکفیر را در خود جای داد و به تکراری ملالآور و در نهایت طرد به بهانهی مشارکت در فتنه منتهی شد.
تفسیر سیاسی از فتنه تلاش میکند فتنه را در چارچوب اساسا غلط اصولگرا/ اصلاحطلب و حتی راست/چپ بازسازی کند.
شخصیتهای مهم سیاسی و حزبی که در اوج رقابت دو جناح اصولگرا/اصلاحطلب، به عنوان نمونه در خرداد۷۶، جریان خود را نمایندگی میکردند، صراحتاً یا تلویحاً از فتنه هواداری میکردند؛ و این یعنی فتنه فراتر از دوگانههای سیاسی مطرح است.
تفسیر صرفا سیاسی از فتنه آن را از درون پوچ میسازد به گونهای که هیچ مابه ازاء عینی نداشته باشد.
در تفسیر امنیتی از فتنه نقش بیگانگان، سفارتخانهها و سرویسهای جاسوسیشان و همچنین گروهکهای ضد انقلاب اهمیت محوری می بابد.
اینگونه فتنه کارکرد مرزبندی اجتماعی خود را از دست میدهد و بارزترین اهالی فتنه میتوانند با گفتن تنها یک جمله از تمامی تبعات کنشهای فتنه گرایانهی خود شانه خالی کنند.
هر واکنش جبههی انقلاب در برابر فتنه بر اساس یک بینش و تفسیر از فتنه شکل میگیرد.
هر سهی این نگرشها تا حدود زیادی تأثیر خود را بر جبههی انقلاب و حزبالله گذاشته است. به چهرههای سیاسی و تحلیلهای اطلاعاتی و امنیتی محوریت داده است. حجم اخبار درگوشی و تحلیلهای «کد محور» را گسترش داده است. حجم زیادی از پرخاشها و دادهای بیدلیل یا به دلیل مسائل فرعی را گسترش داده و بسیاری از فعالان دیگر حوزهها را به عرصهی سیاستزدگی کشانده و آنها را به انجام کنشهایی واداشته که در نهایت به مرجعیت چهرههای حزبی کمک میکند که جایگاه محوری سابق خود را دوباره بازیابند.
همهی اینها یعنی محدود کردن دامنه ی کنش حزبالله. تودههای مردمی و خالقان اصلی نه دی در تفسرهای پیش گفته نقش اصلی را ندارند. آنها نه نیروی امنیتی هستند و نه حزبی؛ در حالی که تفسیر کارآمد از فتنه باید زمینهی کنش اجتماعی و عمومی در برابر فتنه را افزایش دهد.
تفسیر کارامدتر اجتماعی از فتنه به ریشههای اجتماعی فتنه اشاره دارد و در برابر فتنه نیز کنشهای اجتماعی را توسعه بخشیده و تودههای مردم را به عنوان بازیگران نقش اصلی فعال میکند.
وضعیت عدالت «مطلقا راضی کننده نیست». این نه یک تحلیل مغرضانه و ناشی از بی اطلاعی و یا با پیش فرضهای ضد انقلاب، که تحلیل منصفترین و مشرفترین و انقلابیترین تحلیلگر، یعنی شخص رهبر فرزانهی انقلاب اسلامی است. تداوم این وضعیت در دوران چند دهسالهی پس از انقلاب «یک طبقه مرفه جدید» به وجود آورده است.
از نظر رهبر انقلاب این یک «انحراف بزرگ» است؛ باید نیروی اجتماعی مقابله با این «تلاش حقیقتاً» در جریان را شکل داد «مخلصان انقلاب» نیرویی است که رهبری آنان را به مقابله با این اراده فرا میخوانند. مأموریتی امام خمینی در واپسین روزهای حیاتشان برای «بسیج، لشکرمخلص خدا» تشریح کرده و «مقابله با پولپرستی» را خواستار شده بودند.
نیروی مخلص انقلاب در میانهی این نبرد جدی کجاست؟ یک بررسی تاریخی به خوبی نشان میدهد که یک نگرش محافظه کارانه بسیج و مخلصان انقلاب را به سوی کویر زدایی، درختکاری و قطرهچکانی فلج اطفال و مانند این سوق میداد؛ این نگرش بسیج را نه نیروی مقابله طبقه مرفه جدید که «ظرفیت بومی توسعه» میخواند. منصفانه است بگوییم مخلصان انقلاب آنقدرها که با فلج اطفال و کویر درگیر شدند با ارادهی معطوف به شکلدهی طبقهی مرفه درگیر نشدند و یا اگر شدند، در این درگیری شکست خوردند تا سه و نیم دهه پس از انقلاب وضعیت عدالت همچنان «مطلقاً» راضی کننده نباشد.
از سوی دیگرارادهای حقیقتا برای شکلدهی به یک طبقه مرفه جدید تلاش کند، و از سوی دیگر هم نیروهای مخلص انقلاب تنگهی احد مقابله با این طبقه را رها کرده و به مسائل فرعی مشغول باشند، بیشک یک طبقه مرفه جدید گسترده و برخوردار شکل میگیرد. این طبقه پس از شکلگیری در پی تثبیت و گسترش منابع قدرت سیاسی و اقتصادی خود است. از سوی دیگر به سرعت در حوزههای رسانه، فرهنگ وهنر دلالتهای خود را ایجاد میکند. تلاش میکند از اجراییترین نهادها (مانند شهردایها)، پرتیراژترین و حرفهایترین روزنامهها را منتشر کند و همینطور در دیگر حوزه ها. طبقه مرفه جدید در حوزهی فرهنگ و هنر معطوف به بازتولید اجتماعی هنجارها، ارزشها و سبک زندگی خود میپردازد. این فرایند به آن جا ختم میشود که همهی مردم بخواهند مانند این طبقه زندگی کنند.
این طبقه با تمام توان در حال پیشبرد کار خود است. آن ها به سرعت تبدیل به مرجع جامعه می شوند.
مهم بطن پرورش دهندهی فتنه است. فتنه کنش و کوشش طبیعی طبقهی مرفه جدید برای حفظ منافعش است. در نگاهی دقیقتر فتنه نه یک کنش که یک واکنش است. هر جا منافع این طبقه آسیب ببیند فتنهای شکل خواهد گرفت. تفسیر و کنش احساسی، سیاسی و امنیتی تنها نسبت به ظهور این واقعه تولید نفرت میکند و حداکثر با زمینههای ظهور فتنه درگیر میشود، نه با بطن پرورش آن.
طبقهی مرفه جدید طبعا کنشهایی دارد که برای نظام سیاسی چالش برانگیز است و یا مخاطرات امنیتی در پی دارد. اما اساس وجود آن، این طبقهی اجتماعی مرفه جدید است و مقابله مؤثر با آن صرفا یک امر اجتماعی است.
فتنه صرفاً شبههی اعتقادی نیست تا راه مقابله با آن برگزاری حلقههای معرفتی باشد؛ همچنان که صرفاً یک امر سیاسی یا یک پروژهی امنیتی هم نیست. فتنه یک امر اجتماعی است که گرچه ابعاد یا زمینه های معرفتی، سیاسی و امنیتی هم خواهد داشت، اما واکنش اصلی در برابر آن صرفا کنش اجتماعی است. به علاوه کنشهای سیاسی و امنیتی اهالی خاص خود را دارد و بسط آن به عرصه عمومی به شدت عرصهی امر اجتماعی را تنگ خواهد کرد.
فتنهی بعد یا ظهور بعدی فتنه کی و کجاست؟
تفسیر و کنش سیاسی و امنیتی، آنگاه که به عرصه ی اجتماعی بیایند، صرفا محافظهکاری را تجویز خواهند کرد. میزان موفقیت در مقابله با فتنهی بعدی، با میزان شکلگیری خودآگاهی اجتماعی در برابر طبقهی مرفه جدید نسبتی مستقیم دارد. موفقیت در فتنهی آینده تابعی است از میزان امکان و توسعه کنش اجتماعی در برابر فتنهی موجود و کانون اکنونی فتنه در بطن امر اجتماعی.
Sorry. No data so far.