سراج۲۴، سید علی سیدان/ سرمایهداری هاضمه گشادی دارد. همه چیز را مثل اژدها میبلعد و در خود هضم میکند. حتی ادبیات مارکسیستی را برای بازسازی خودش بهخدمت میگیرد، حتی اکتیویستهای بیشفعال چپ را استخدام میکند و حتی موسیقی اعتراض را مصادره بهمطلوب میکند. اگر روزگاری استخوانهای «ویکتور خارا»، خواننده و نوازنده انقلابی اهل شیلی، توسط «آگوستو پینوشه»، دیکتاتور شیلیایی وابسته به امپریالیسم، شکسته شد و جسد تیربارانشدهاش را کنار خیابان انداختند، اکنون همان موسیقی، شاید زنگ گوشی آیفون ۱۰ یک بچهپولدار (Rich Keed) باشد.
چرا شکم سرمایهداری اینقدر خوب کار میکند؟ چون حاکمیت خودش را بر ضعفهای مادی انسان استوار میکند و محصول خودش را متناسب با نیاز اسافل اعضا (شکم و زیر شکم) عرضه میکند. نیاز شکم و زیر شکم نامحدود نیست. برای اینکه چرخ سرمایهداری بچرخد باید دائماً نیاز تولید کند. اینچنین دستگاههای تبلیغات تجاری با استفاده از فنون مارکتینگ و برندینگ نیازهای کاذب ایجاد میکنند و «مصرف» در این معنا دیگر برای رفع نیازهای اولیه نیست؛ بلکه برای ایجاد «تمایز» و کسب «هویت» است. حتی میتوان با ژست ضدسرمایهداری و مصرف ادبیات چپ، متمایز شد و حتی میتوان با خواندن موسیقی اجتماعی و اعتراضی هویتیابی کرد.
برویم سراغ مهدی یراحی و پارهسنگ. یکی از نشانههای کار کردن شکم، تولید باد معده است. صدای باد معده همان موسیقی اعتراضی است که حاصل دستگاه گوارش سرمایهداری است. مخاطبی که دائماً پشتک و وارو و آفتاببالانسهای بهنام بانی روی استیج را تماشا میکند و گوشش از دامبیلیدیمبوهای امید حاجیلی پر است، بدش نمیآید گاهی به آهنگی گوش دهد که پز منتقد اجتماعی و سیاسی به خود میگیرد و اعتراضی به فقر و جهل مردم میکند. سرمایهداری این نیاز را شناسایی میکند و محصول مورد نظر را تولید میکند. دارم درباره «پارهسنگ» صحبت میکنم. این موزیکویدئو بنا نیست ظالمی را رسوا و حتی ظلمی را هدف بگیرد. چاقو دسته خودش را نمیبُرد. قرار نیست با ظلمی که بهواسطه سیاستهای بازار آزاد و اقتصاد نفتی رانتی صورت گرفته، مبارزه شود؛ که اگر قرار بر این بود باید نشانهای در موزیکویدئو میدیدیم که نمیبینیم. وقاحتآمیزتر اینکه ظلم و ظالم و مظلوم را انکار و جای شهید و جلاد را عوض میکند.
بدبین نیستم. کافی است جستوجوی سادهای در اینترنت کنید تا تهیهکنندگان آن سهگانه اجتماعی کذایی را بشناسید. غیر از مهدی یراحی، نام دو نفر دیگر بهعنوان تهیهکننده این اثر قید شده است: فرهاد گویآبادی، مدیر موسسه «جام سبز» و امیر خائفزاده، مدیر موسسه «فرهنگ گستر صبا». صفحه اینستاگرام «جام سبز» به ما میگوید که این موسسه مجری کنسرتهای بهنام بانی، امید حاجیلی، بابک جهانبخش، محمدرضا گلزار و چهرههایی از این قبیل است؛ یعنی عمدتاً همان موسیقیهای دامبیلیدیمبو با ترانههای بند تمبانی در وصف عشقهای رختخوابی که برای خرید بلیط کنسرتشان باید ۱۶۰هزار تومان پرداخت کنید. جستوجوی نام امیر خائفزاده و فرهنگ گستر صبا هم در گوگل، شما را به سایت این موسسه رهنمون میکند. مهمترین کار این موسسه، برگزاری همایشها و جُنگهای خنده در کشور است. در سایت موسسه در بخش سوابق هنری، همکاری «فرهنگ گستر صبا» با سازمانهای دولتی و غیردولتی برای برگزاری این جُنگها ذکر شده است: صندوق رفاه و بازنشستگی صنعت نفت شرکت انتقال گاز ایران (چندین دوره)، شرکت نفتکشهای ایران، شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران، شرکت طرحهای صنعتی ایران، شرکت ملی نفت ایران مدیریت اکتشاف، بیمه آتیهسازان حافظ، بانک سپه، جشنواره تابستانی جزیره کیش(چندین دوره)، جشنواره هفته وحدت جزیره کیش، شرکت عملیات غیرصنعتی پازارگاد، پالایشگاه نفت امام خمینی شازند اراک(۱۸ سانس)، سازمان سنجش و آموزش کشور، ایرنا خبرگزاری جمهوری اسلامی، شرکت بازرگانی گاز ایران، شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران، منطقه ۱،۲،۳،۴،۶،۷،۹ عملیات انتقال گاز (چندین دوره)، شرکت پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران(چندین دوره)، پتروشیمی بندر امام و پایانههای نفتی عسلویه، پالایش گاز ایلام و پالایشگاه گاز بید بلند، پالایشگاه گاز سرخون و قشم، شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب، شرکت مهندسی و توسعه گاز ایران و … .
نمیدانم این موسسه «فرهنگ گستر صبا» چه علاقه عجیبی به شرکتهای نفتی ایران دارد که اغلب دوست دارد کارمندان آنها را بخنداند و یا مدیران نفتی دلبستگی حیرتانگیزی به این موسسه دارند که دوست دارند فقط «فرهنگ گستر صبا» آنها را بخنداند!
مدیران این دو موسسه هستند که «پارهسنگ» بهسمت دفاع ایران از خاک و جان و ناموس و دین خود پرتاب کردهاند. همان بچهپولدارهایی که شکمشان را از استیجهای رنگارنگ حاجیلی و بانی و گلزار و جُنگهای خنده برای شرکتهای نفتی خوزستان سیر میکنند و باد شکمشان را با سهگانه اجتماعی یراحی در میکنند و کمی از سود جُنگهایشان را خرج موسیقی ضدجَنگ میکنند و جَنگ مقدس ما را در شمار «جَنگهای معاصر»(!) فاشیستی میدانند. عجیب نیست که روزنامه لیبرال «سازندگی» با عکسی درشت از خواننده اثر و تیتر «هنر اعتراض»، به استقبال این موسیقی سخیف و ضدملی میرود. کار آنها همین است. اگر بتوانند هر چیزی را از جمله هنر اعتراض، مصادره بهمطلوب میکنند و اگر نتوانند با برچسب فاشیست و مارکسیست، آن را سرکوب میکنند.
بنا ندارم درباره فرم و محتوای اثر به طور تفصیلی بنویسم و ادعاهای ابلهانهی ترانه را پاسخ دهم. تحلیل نشانهشناختی کار را میلاد دخانچی در یادداشت اخیرش که در اینستاگرام منتشر کرده انجام داده است که معتقدم یادداشت بدی نیست.
فقط یک جمله باقی میماند: سرمایهداری هر چیزی را در خود هضم میکند اما خون شهدای انقلاب و جنگ مقدس ما هضمشدنی نیست. این خون برای زالوها زهری کشنده است. توصیه میکنم ننوشید!
Sorry. No data so far.