یکی از ادعاهایی که پس از تصویب برجام تاکنون از طرف دولتی ها و حامیان برجام مکرر مطرح شده این است که اگر برجام هیچ دستاوردی نداشته باشد حداقل ما را از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج کرده است. اخیرا و پس از خروج آمریکا از برجام و عدم حصول دستاورد اقتصادی در فضای پسابرجام این گزاره بدون هیچگونه استناد منطقی بیشتر از قبل تکرار می شود تا بلکه یک دستاورد برای خسارت محض برجام بتراشند.
در آخرین نمونه حسن روحانی در جلسه توسعه و برگزیدگان استان گیلان در ۱۵ اسفند می گوید : « زمانی که آقای ظریف و همکارانش عازم مذاکره هستهای بودند، آنها را فرا خوانده و اعلام کردم که در روند این مذاکرات یک خط قرمز دارم که اگر مراعات نشود هیچ توافقی را نخواهم پذیرفت و آن خارج شدن از فصل ۷ منشور سازمان ملل متحد و لغو قطعنامهها است و این شرطی بود که بر روی آن کاملاً تأکید داشتم. فصل ۷ به معنای قرار داشتن در مرز جنگ است و کشوری را که تحت فصل ۷ قرار میدهند به معنای آن است که هر کاری میتوانند علیه آن انجام دهند که مرحله آخر آن جنگ است.»
در همان روز خاتمی هم در دیدار با اعضای فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی همان ادعای بی مبنا را تکرار می کند: «برجام کار بزرگی بوده است و اگر تنها اثر آن، این باشد که ما را از بند ۷ منشور سازمان ملل خارج کند، موفق بوده است.»
هرچند طشت رسوایی برجام مدت هاست از بام افتاده است اما برای بررسی این مدعای حامیان برجام کافیست نگاهی به متن فصل هفتم منشور سازمان ملل و ادبیات حقوقی قطعنامه های شورای امنیت داشته باشیم.
عنوان فصل هفت منشور ملل متحد، «اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز» است و به این ترتیب زمانی که شورای امنیت بخواهد تهدیدی جدی علیه کشوری را مطرح کند، آن کشور را ذیل فصل هفتم قرار می دهد.
نکته مهم فصل هفتم به بندهای ۴۱ و ۴۲ آن باز میگردد؛ بر مبنای بند ۴۱ «شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا مبادرت به چه اقداماتی که متضمن نیروی مسلح نباشد لازم است و میتواند از اعضای ملل متحد بخواهد به این اقدامات دست بزند. این اقدامات ممکن است شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راه آهن، دریایی و هوایی و… قطع روابط سیاسی باشد.»
این در حالی است که بند ۴۲ فصل هفت شامل استفاده از زور و گزینه نظامی برای مهار کشور و تهدید مورد نظر است؛ «در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیشبینیشده در ماده ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابت شده باشد که کافی نیست میتواند به وسیله نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ضروری است مبادرت کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد.»
لذا این دوبند که مهمترین بندهای فصل هفتم به شمار می روند ماهیت «الزام آور» دارند، در بند ۴۱ الزام به تحریم و قطع رابطه سیاسی وجود دارد اما در بند ۴۲ به اقدام نظامی علیه کشور مذکور می تواند منجر شود.
از طرفی نکته قابل توجه این است که قطعنامههای صادر شده از سوی شورای امنیت یا ذیل «یک یا چند» ماده از منشور ملل متحد قرار دارند (مثل قطعنامه ۱۹۲۹ و ۲۲۳۱) یا ذیل یک فصل از منشور قرار میگیرند (مثل قطعنامه ۱۹۷۳ که به حمله به لیبی منجر شد.)
لذا از منظر حقوقی زمانی یک کشور ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار می گیرد که عبارت «Acting under Chapter VII of the Charter of the United Nations» بدون هیچ قید و شرطی در قطعنامه درج شود. یعنی بصورت عام و کلی ذیل فصل هفتم قرار گیرد.
برای نمونه قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ که منجر به حمله نظامی به لیبی شد ، یک قطعنامه فصل هفتمی محسوب می شود چرا که در ابتدای آن بدون هیچ قید و محدودیتی آمده است :
«Acting under Chapter VII of the Charter of the United Nation »
و یا قطعنامه فصل هفتمی ۲۲۱۶ شورای امنیت در ۱۴ آوریل ۲۰۱۵ ، علیه یمن که دوباره همان عبارت منحصرا آمده است:
«Acting under Chapter VII of the Charter of the United Nation »
لذا در مورد فوق شورای امنیت مجوز استفاده از گزینه تحریم و نظامی را علیه دو کشور لیبی و یمن صادر نمود و به اقدام نظامی نیز عمل مباردت کرد.
اما بررسی قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران که سخت ترین و شدیدالحن ترین قطعنامه علیه ایران است و حامیان برجام به استناد آن مدعی هستند ایران ذیل فصل هفتم شورای امنیت بوده است نشان می دهد ، ایران اصولا هیچگاه ذیل فصل هفتم نبوده که حال با برجام از آن خارج شده باشد و صرفا ذیل بند ۴۱ آن بوده است نه ذیل فصل هفتم که در صورت عدم سرپیچی از اقدامات الزام آور آن منجر به اقدام نظامی بشود.
در قطعنامه ۱۹۲۹ صرفا به بند۴۱ اشاره شده است تا به الزام آوربودن آن اشاره کند و اگر بنا بود علیه ایران اقدام نظامی صورت گیرد باید قطعنامه ای ذیل کلیت فصل هفتم و بدون قید و شرط صادرمی شد یا بطور مشخص ذیل بند ۴۲ به تصویب می رسید. در عبارت مورد اشاره قطعنامه ۱۹۲۹ آمده است : «اجرای بند ۴۱ فصلVII از منشور سازمان ملل متحد»
«Acting under Article 41 of Chapter VII of the Charter of the United Nations»
لذا همانطور که ملاحظه می شود برخلاف قطعنامه های فصل هفتمی ۱۹۷۳ و ۲۲۱۶ ، که کشورهای لیبی و یمن بطور کامل ذیل فصل ۷ قرار گرفتند و تمامی بندهای فصل ۷ برای آنها اجرایی شد و در صورت اینکه آن کشورها اقدامات الزام آور بند۴۱ را انجام ندهند بصورت خودکار و بدون نیاز به تصویب قطعنامه جدید اجرای بند۴۲ یعنی حمله نظامی در دستور کار قرار می گیرد. در قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران ، عبارت مذکور محدود و مقید شده و ایران تنها ذیل یک بند از فصل هفتم یعنی بند۴۱ قرار گرفته است.
در تمامی قطعنامه های صادرشده از ابتدا تاکنون نیز ، ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد نبوده است که با برجام از آن خارج شده باشیم و تمامی قطعنامه ها علیه ایران، صرفا ذیل بند ۴۱ منشور سازمان ملل متحد بوده است.
در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که ضمیمه برجام شد و به عنوان افتخار و خروج از ذیل فصل ۷ از آن یاد می شود اشاره به بند ۴۱ فصل هفتم ، ۱۱ بار تکرار شده که دقیقا مانند قطعنامه های قبلی صادر شده، ایران صرفا ذیل بند۴۱ قرار گرفته است و تغییری در این مساله ایجاد نشده است. برای نمونه مورد زیر در قطعنامه ۲۲۳۱ را مشاهده بفرمایید:
حامیان برجام که مرگ تدریجی آن را نظاره می کنند که نه تنها صنعت هسته ای را به نابودی کشاند، دستاورد اقتصادی هم نداشت و امروز حتی وضعیت فروش نفت به مراتب از دوران اوج تحریم های قبل از برجام کمتر شده است، حالا به عجزافتاده اند تا با دوقطبی جنگ و صلح و اینکه برجام سایه جنگ و فصل هفتم منشور را از سرکشور دور کرد برای خود راه نجاتی بیابند؛ حال آنکه نه سایه جنگی وجود داشته نه فصل هفتمی بوده که اینان بخواهند آن را از بین ببرند. بقول معروف ببرکاغذی می سازند و آن را شکار می کنند و جشن پایکوبی! حال آنکه اساسا نه ببری بوده و نه شکاری!
Sorry. No data so far.